مجله کودک 300 صفحه 35

دخترک آنقدر سرگرم چیدن توت فرنگیها بود که اصلا نفهمید کمی دورتر ، لابه لای علفهای بلند ، گربه و خرگوش سرک کشیده اند واو را تماشا می کنند . دخترک مهربان ، خبر نداشت ، صبح وقتی سبدش را برداشته بود و راه افتاده بود ، حیوانهای توی خانه شان هم دنبال او راه افتاده اند؛ جوجه ی زرد کاکلی ، گنجشکک روی درخت ، و سگ زرنگ پاکوتاه ، خرگوش چاق و توپولی با بچه هایش وگربه های پشمالو ودم دراز دخترک به سبد نگاه کرد . سبد پر از توت فرنگیهای قرمز بود ، با خودش فکرکرد شاید مادربزرگ بتواند با این همه توت فرنگی مربا هم درست کند . دخترک دست دراز کرد و یک توت فرنگی درشت و قرمز چید و خواست توی دهانش بگذارد ، ناگهان آفتاب از روی بوته های توت فرنگی کنار رفت وکم کم دور وبر او تاریک شد سرش را بلند کرد واز لابه لای شاخه های پربرگ درختها به آسمان نگاه کرد . خورشید دیده نمی شد ، باد می وزید و ابرها را توی آسمان به هم می رساند . . . این قسمتی از قصه ی "دخترک وباران" بود که باهم خواندیم . ادامه قصه را می توانید درکتاب که به بهای 370 تومان توسط کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان چاپ ومنتشر شده ، بخوانید . بیش از 75 میلیون راس اسب اهلی شده در جهان وجود دارد که از صد نوع مختلف هستند . اسب های اولیه که "ائوهیپوس" نام داشتند ، اسب هایی کوچک بودندکه فقط 60 سانتی متر ارتفاع آنها بود .