مجله کودک 345 صفحه 8
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 345 صفحه 8

قصه­ی پیامبران (حضرت لوط (ع)- قسمت اول) آغاز پیامبری لوط (ع) مجید ملا محمدی پیرمرد با خوشحالی عصایش را بر زمین زد و تندتر راه رفت. - بیایید. به خانه­ی او نزدیک شدیم. آن­جاست! مردها تند و تند قدم برداشتند تا به او رسیدند. پیرمرد جلوی یک درِ چوبی ایستاد. بعد برگشت و با خنده به آن­ها گفت: «صاحب این خانه، مردی مهربان و مهمان­نواز است. مطمئن باشید که دست خالی بر نخواهیم گشت.» - تق تق تق! در باز شد. خود حضرت ابراهیم (ع) بود که به آن­ها گفت: «سلام بر همگی شما، خوش آمدید!» یکی از مردهای جوان به دوستش گفت: «نگاه کن، بی آن­که ما را بشناسد، به ما خوش­آمد می­گوید! او چقدر مهربان است.» پیرمرد دست ابراهیم را بوسید و گفت: «این مردان غمگین، از سمت سرزمین سِدوم (1) آمده­اند. آن­ها به تو شکایت دارند.» ابراهیم گفت: «خوش آمدید، به خانه­ی خودتان قدم بگذارید، تا بعد از این­که استراحت کردید، شکایتان را بشنوم.» در تا به آخر باز شد. پیرمرد جلوتر رفت و بقیه پشتِ سرش پا به خانه گذاشتند. خروس خانه قوقولی قوقو کرد. مرغ­ها و جوجه­ها از سرِ راه مردها کنار رفتند. مهمان­ها توی ایوان نشستند. خدمتکار خانه یک سینی بزرگ آورد. توی سینی، کاسه­های شربت همراه با انگور و سیب و انجیر قرار داشت. ابراهیم پرسید: «آیا غذا خورده­اید؟» یکی از آن­ها جواب داد: «آری ای پیامبر خدا، ما همین ساعتی پیش غذا خورده­ایم.» پیرمرد به یکی از مردها اشاره کرد که حرف بزند. آن مرد که از بقیه بزرگ­تر بود، چند جرعه شربت نوشید و گفت: «ای پیامبر عزیز، ما آمده­ایم از دست مردم قوممان به شما شکایت کنیم. آن­ها دست به کارهای زشت می­زنند. به خداوند ایمان ندارند و فرزندان و زنان ما را آزار می­دهند.» غبار غم، چهرۀ زلال ابراهیم را پوشاند. او غرق در فکر بود که جوانی نام پرنده: سان برد چند رنگ اندازه: حدود 11 سانتی­متر گستردگی در جهان: شرق آفریقا (کنگو، کنیا تا زامبیا) زیستگاه: جنگل­های مناطق مرتفع، بیشه­زارهای بامبو غذا: شیره گیاهان، حشرات کوچک سایر ویژگی­ها: معمولاً دو تخم می­گذارد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 345صفحه 8