مجله کودک 358 صفحه 9
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 358 صفحه 9

خالی شد و پاهایش لرزید . تفتالی پیراهن را جلو برد و گفت : « نگاه کنید گرگ بیابان چشم ما را دور دید و برادرمان را خورد . » صدای ناله ی برادرها بلندتر شد . یک از آن ها گفت : « نگاه کنید ، گرگ بیابان چشم ما را دور دید و برادرمان را خورد . » صدای ناله­ی برادرها بلندتر شد . یکی از آن ها گفت : « ای پدر ، ما یوسف را کنار بارهایمان گذاشتیم . بعد مشغول مسابقه شدیم ، اما یک گرگ قوی او را دزدید و فقط پیراهنش را برایمان گذاشت .ـ پیراهن یوسف پاره نبود . سالم بود و فقط کمی ، رنگ خون داشت . یعقوب با ناراحتی گفت : « اما چرا این پیراهن پاره نشده . این چه گرگی بوده که با مهربانی پسرم را خورده ؟1 » ترس به چشم برادرها افتاد . آن ها به مِن و مِن افتادند . یهودا فوری گفت : « شاید هم دزدها او را کشته باشند ! » یعقوب نشست ، صورتش را میان دستهایش گرفت و گفت : « من صبر می کنم و به خاطر این حرف هایی که می زنید از خدا یاری می خواهم . » برادرها آهسته از کنار او دور شدند و یکی یکی به خانه­های شان رفتند . 1- سوره یوسف آیه 14 — لباس : رنگ لباس تیم رم ترکیبی از رنگ زرد و قرمز آلبالویی است . این دو رنگ رنگ های سنتی منطقه رم به حساب می آیند که از دیرباز نماد خدایان رم بوده است .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 358صفحه 9