مجله کودک 358 صفحه 15
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 358 صفحه 15

است . اما عاشق دلش به همه دلها راه داشت و عاشق هیچکدام از اینها نشده بود . این را آدمها وقتی فهمیدند که عاشق دیگر از خانه اش بیرون نیامد و مریض شد . عاشق تب کرد و افتاد توی رختخواب و یک کلمه هم حرف نزد . فردای آن روز حال عاشق بدتر شد و پس فردای بدتر و پسین فردا باز هم بدتر . آدمها می خواستند برای عاشق دکتر ببرند ، اما عاشق بعد از چند روز خودش سالم و سرحال به شهر امد . خندید . راه رفت . دوید . با همه سلام و احوالپرسی کرد و حالش از اول هم بهتر شد . آدمها با تعجب فقط به او نگاه می کردند و حرفی نیم زدند . عاشق از صبح تا شب به همه توی شهر کمک کرد و خسته نشد . شب هم تا صبح روی پشت بام خانه اش نشست و فقط آسمان را نگاه کرد . اما چند روز بعد عاشق دوباره حالش بد شد . دوباره تب کرد . توی خانه اش افتاد و باز هم لرزید و از خانه اش بیرون نیامد . آدمها جمع شدند تا برای عاشق دکتر ببرند . اما وقتی همه با هم نزدیک خانه عاشق بیرون زد و همه مات و مبهوت به نور نگاه کردند و همان وقت بچه ای که همراه آدمها بود ، دست پدرش را کشید و گفت :« بابا ، امشب ماه مهمان اشق است . » و بعد از آن شب دیگر هیچکس عاشق و ماه را ندید . رم یک ورزشکار معروف دیگر هم دارد که به آن استادیوم ماربل گفته می شود . در این ورزشگاه 60 مجسمه مرمر سفید به یا د60 ورزشکار معروف ایتالید قرار داده شده است .

مجلات دوست کودکانمجله کودک 358صفحه 15