مجله کودک 367 صفحه 35
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 367 صفحه 35

ستاره کوچولو غمگین و ناامید رفت و رفت تا به یک پسر کوچولو رسید. پسر کوچولو مشغول بازی بود. ستاره کوچولو به او گفت: «آهای پسر! تو در آسمان، ستارهای داری؟» پسر کوچولو خوشحال و خندان گفت: «معلوم است که دارم! اگر نداشتم که این جور شاد و خوشحال بازی نمیکردم.» ستاره کوچولو حرفی نزد و راه افتاد. ستاره کوچولو رفت و رفت تا به بیابانی رسید. مرد مسافری در بیابان میرفت. ستاره کوچولو به او گفت: «آهای مسافر! تو در آسمان، ستارهای داری؟» مسافر، ستارهای را در گوشة آسمان به ستاره کوچولو نشان داد و گفت: «معلوم است که دارم! آن ستاره را که میبینی مال من است. وقتی در بیابان مسافرت میکنم، ستارهام راه را به من نشان میدهد.».... ماجرای پیدا کردن آدمی که ستاره کوچولو از آن او باشد، هنوز ادامه دارد و قصه جالبتر هم میشود. میتوانید ادامه قصه را در کتاب که به بهای310 تومان چاپ و منتشر شده دنبال کنید و بخوانید. وال ای برای لحظاتی به این روبات تازهوارد نگاه میکند. اما روبات جدید او را ندیده است.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 367صفحه 35