مجله کودک 422 صفحه 17
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 422 صفحه 17

مراد بعد از خواندن اسم­ها، بلند فریاد زد: (( یعنی توی این سرزمین این قدر دزد داریم.)) سربازان شاه که همگی دزد بودند از ترس به خود لرزیدند و جوابی ندادند و فقط به همدیگر نگاه کردند، مراد دوباره فکر کرد و قدم زد و بالاخره دستور داد تک­تک آن­ها را بگردند تا حرف راست پیدا شود. دزدهای یک چشم هم بعد از این فرمان بلافاصله قصر را ترک کردند و اول از همه رفتند سراغ خانم قاسم گدا. قاسم گدا علاوه بر ادا و اطوار خوبش توی شهر خیلی معروف بود. اوهر وسیله­ای را که پیدا می­کرد، برمی­داشت و می­برد توی خانه­اش انبار می­کرد. توی خانه او همه جور وسیله­ای پیدا می­شد، از یک دکمه کوچک بگیر تا لنگه در. اما حرف راست توی خانه­اش نبود و سربازان مراد هر چه وسایل او را زیر و رو کردندچیزی پیدا نشد. بعد از قاسم گدا نوبت خانه صادق، دروغگوترین آدم سرزمین خل­ها بود. اما حرف راست توی خانه صادق هم نبود و اصلاً صادق نمی­دانست آن­ها دنبال چه می­گردند و درباره چی حرف می­زنند. چون اصلاً حرف راست را نمی­شناخت و نمی­دانست چی است. بعد از صادق هم نوبت یقین­علی، زلفعلی و عین­علی بود که خبری از حرف راست نداشتند. ادامه دارد نام: آریو کارپوس تریگونوس محل اصلی رویش: مکزیک اندازه گل: 5 سانتی­متر

مجلات دوست کودکانمجله کودک 422صفحه 17