مجله کودک 422 صفحه 39
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 422 صفحه 39

شهرزاد: (( حالا بلند شوید. بلند شوید برویم سر یخچال فکر کنم یک جعبه شیرینی خیلی خوشمزه توی آن باشد.حالا که شما بچه­های خوبی هستید نفری دو تا از آن بزرگ­هایش به هر کدام می­دهم.)) کاش چیزی نمی­گفتم. کاش کاری به کارشان نداشتم و می­گذاشتم همان­طور ساکت بنشینند. خودشان دویدند سر یخچال، جعبه شیرینی را آوردند و شروع کردند تا ته آن را خوردن.)) ـ : (( کمتر بخورید. مریض می­شوید این قدر روی فرش نریزید .... )) شیرینی را که خوردند تازه جان گرفتند و به جان هم پریدند. - : (( سرسام گرفتم. چقدر با هم کشتی می­گیریر. خطرناک است. بروید سرتان را جور دیگری گرم کنید. شهرزاد : (( نه، مامانم بفهمد غش می­کند.)) بهتر بود که همان کشتی را می­گرفتید. کنترل آن­ها غیر ممکن شده بود. به ره جایی سرک می­کشیدند و هر چیزی را اسباب بازی می­کردند. شهرزاد: (( بده به من، این که مال بازی نیست ... )) شهرزاد: (( آخر چطوری رفتی آن­جا، خدایا چه کنم؟)) سینا: (( ی­ی­ی­ی ... )) شهرزاد: (( اگر بیایی پایین اسباب بازی می­آورم بازی کنیم.)) اسباب بازی­های کودکی­ام را آوردم. اما فقط پنج دقیقه سرشان با آن­ها گرم شد. نام: اسکوباریا محل اصلی رویش: آمریکا اندازه گل: 5/2 سانتی­متر

مجلات دوست کودکانمجله کودک 422صفحه 39