از قصههای گلستان سعدی
داروی شفا
قسمت آخر
محمدعلی دهقانی ( دانا )
آن وقت به دستور پادشاه، همهی بزرگان دربار به تالار مخصوص قصر آمدند و قاضی با صدای بلند حکم صادر کرد: «برای سلامتی پادشاه و نجات جان او از گزند بیماری، ریختن خونِِ یک نفر از اهالی این سرزمین، هیچ عیبی ندارد و کاری حلال و شایسته است!»
با این حکم، قاضیِ مخصوص پادشاه، اجازهی کُشتن پسر جوان را صادر کرد. سپس جَلاّد آمد و دستِ مرد جوان را گرفت و او را به اتاق مخصوص اجرای حکم برد. در آنجا، که اتاقی بدون سقف بود، پسر را روی دو زانو نشاند و دستهایش را از پشت بست و آماده شد تا با شمشیر سرش را از بدن جدا کند. در این حال، پسر جوان، با چشمهای پر از اشک، نگاهی به شمشیر کرد، بعد سرش را به آسمان بلند کرد و
نام دیگر ونوس، ستاره غروب است، زیرا درست پس از غروب آفتاب، ونوس در آسمان دیده میشود. جو ونوس، ترکیبی از کربن دیاکسید و اسیدسولفوریک است.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 462صفحه 14