مجله کودک 478 صفحه 5
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 478 صفحه 5

امروز امام را ملاقات میکنم.» تا اینکه امام سر و صدا را شنیدند و گفتند: «در را باز کنید». من ایستادم و متوجه آن پیرمرد خرمآبادی هفتاد و چند ساله با روحیه بزرگش شدم او نگاهی به حضرت امام کرد و نگاهی به آسمان و بعد با لهجه لُری خود صدا زد: «ای امام زمان! مگر چنین نایبی به خواب ببینی.» و این حرف را از ته دلش میگفت که امام زمان(عج) شاید در طول تاریخ چنین نایبی نداشتهاند. آینده را هم ما نمیتوانیم بگوییم. به هر حال، ماجرای آن پیرمرد با آن حالتی که داشت، یکی از خاطرات شیرین روزهای اولیه ورود امام به کشور است. تنههای درخت برای اینکه به شکل قایق درآیند باید حتماً به یکدیگر متصل میشدند. در غیر اینصورت تنه درخت به جهتهای مختلف میغلتید و سرنشین آن در آب سقوط میکرد.

مجلات دوست کودکانمجله کودک 478صفحه 5