مجله کودک 502 صفحه 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

مترجم : زهرا سادات موسوی محسنی

ویراستار : مرجان کشاورزی آزاد

ناشر مجله : موسسه چاپ و نشر عروج

نویسنده : افشین علاء

موضوع : کودک

مجله کودک 502 صفحه 3

< سخنانی="" گهربار="" از="" حضرت="" علی="" (="" ع="" )="">> Õ قناعت ثروتی است پایانناپذیر. Õ روزی را با صدقه دادن فرود آورید. Õ دوستی کردن، نیمی از خردمندی است. هادی جلیلی 12 ساله از اردبیل «لطیفه» اولی: به نظر تو موقع تشییع جنازه جلوی تابوت باشی بهتر است یا پشت تابوت؟ دومی: فرقی نمیکند فقط باید سعی بکنی داخل تابوت نباشی. * * * مردی در بستر بیماری بود و اینگونه وصیت نمود: خانه مالِ پسر بزرگم محمود و مغازه مال پسر دومم علیرضا و موجودی نقدی من هم مالِ دختر کوچکم نسرین. محمود: ولی این طرز تقسیم درست نیست؟ پدر: فضولی نکن من دارم میمیرم یا تو؟ هادی جلیلی 12 ساله از اردبیل فصل پاییز فصل پاییز چه زیباست فوری رسیده از راه هر جایی رنگارنگه این فصل چقدر قشنگه برگها همه رنگارنگ رنگهای شاد و زیبا قهوهای، نارنجی، زرد هوا شده کمی سرد مدرسهها باز شده مدرسه زیبا شده هیاهوی بچهها جان به مدرسه داده برگهای زرد و قهوهای میریزند صدای خش خش قشنگی دارند هوا شده بارانی بعضی وقتها طوفانی باد زیادی میاد باران فراوان میاد این فصل زیبا و قشنگ کار کدام نقاش است کار خدای دانا بخشنده و توانا او خالق زیبایست پاییز فصل خوبیست فرحناز پاکنیا از تهران ماه برای چند لحظه پشت ابر پنهان شد. دخترک که پشت پنجره رو به آسمان ایستاده بود یکدفعه فریاد زد مادربزرگ ماه کو؟ کجا رفت؟ مادربزرگ لبخندی زد و به یاد قصهای افتاد و گفت عزیزم بیا کنار من بنشین تا

مجلات دوست کودکانمجله کودک 502صفحه 3