
قصری در آسمان
افسانه هندی
مترجم: هدا لزگی
روزی روزگاری پادشاهی در هند زندگی میکرد. یک شب در خواب، قصر زیبایی دید که از الماس ساخته شده و در آسمان شناور بود. این قصر همه چیز داشت. با هزاران چراغ روشن میشد و در یک چشم به هم زدن در تاریکی ناپدید میشد. صبح روز بعد که پادشاه بیدار شد، فقط به قصر فکر میکرد. بنابراین روزی درباریان خود را صدا زد و همه چیز را برای آنها گفت. درباریان طبق عادت همیشگی پادشاه را تحسین کردند و از خواب زیبای او تمجید کردند. کمی بعد پادشاه رسماً اعلام کرد که هر کسی بتواند چنین قصری برای او بسازد، هزاران سکه طلا دریافت خواهد کرد! همراهان که نزدیک بود از تعجب شاخ در بیاورد، با خود گفتند:
- آیا پادشاه عقلش را از دست داده است؟ چه کسی تا به حال شنیده است که قصری در آسمان ساخته شده باشد؟
اما کسی جرات نداشت حرفی بزند. بسیاری از نزدیکان پادشاه به او گوشزد کردند که چنین قصری فقط در خیال او میتواند ساخته شود. ولی پادشاه به هیچ وجه زیر بار نمیرفت. او اصرار داشت که این قصر هر طور که شده ساخته شود. حتی درباریان را تهدید کرد که اگر فردی را پیدا نکنند که آرزوی او را برآورده کند، آنها را مجازات سختی خواهد کرد و درباریان بسیار نگران شدند. وزیر که دیگر چارهای نمیدید، از ((راما)) ی خردمند خواست که به آنها کمک کند. چند روز
نام اسلحه: 22 - TRG
طول: یک متر و 15 سانتی متر
وزن:چهار کیلو و صد گرم
خشاب: 10 فشنگ
حداکثر برد: 2000 متر
برد موثر: 800 متر
مجلات دوست کودکانمجله کودک 210صفحه 30