سخنرانی
مقصد معرفی حق تعالی با همه اسماء و صفاتش
سخنرانی در جمع مسئولین نظام (مقصد معرفی حق تعالی با تمام صفاتش)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 19 آب‍ان‌ ‭1366

زمان (قمری) : 17 ربیع الاول ‭1408

مکان: تهران

شماره صفحه : 408

موضوع : مقصد معرفی حق تعالی با همه اسماء و صفاتش

زبان اثر : فارسی

مناسبت : میلاد حضرت محمد مصطفی (ص) و ولادت امام صادق (ع)

حضار : خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور) ـ موسوی، میر حسین (نخست وزیر) ـ هاشمی رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای

سخنرانی در جمع مسئولین نظام (مقصد معرفی حق تعالی با تمام صفاتش)

سخنرانی

‏زمان: 19 آبان 1366 / 17 ربیع الاول 1408‏

‏مکان: تهران، حسینیه جماران‏

‏موضوع: مقصد معرفی حق تعالی با همۀ اسماء و صفاتش‏

‏مناسبت: میلاد حضرت محمد مصطفی (ص) و ولادت امام صادق (ع)‏

‏حضار: خامنه ای، سید علی (رئیس جمهور) ـ موسوی، میر حسین (نخست وزیر) ـ هاشمی‏‎ ‎‏رفسنجانی، اکبر (رئیس مجلس شورای اسلامی) ـ موسوی اردبیلی، سید عبدالکریم‏‎ ‎‏(رئیس دیوانعالی کشور) ـ مسئولان کشوری و لشکری و شخصیتهای روحانی ـ اعضای‏‎ ‎‏ستاد پشتیبانی جنگ سراسر کشور ـ محققان خارج از کشور‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

قرآن و ادعیه معرّف پیامبر اکرم و ائمّه (علیهم السلام)

‏     ‏‏من مطلب تازه ای ندارم و خودم را لایق نمی دانم که راجع به رسول خدا ـ صلی الله ‏‎ ‎‏علیه و آله و سلم ـ و حضرت صادق ـ سلام الله علیه ـ چیزی عرض کنم؛ برای اینکه به آن‏‎ ‎‏مرتبه نیستم که بتوانم راجع به این مسائل صحبتی بکنم. فقط می خواهم عرض کنم به‏‎ ‎‏آقایان که معرف رسول اکرم، قرآن است. همان طور که خود رسول اکرم و حضرت‏‎ ‎‏صادق ـ سلام الله علیه ـ ‏‏[‏‏و‏‏]‏‏ ولی الله اعظم جلوۀ تام حق تعالی هستند، قرآن هم همانطور‏‎ ‎‏است. قرآن هم جلوۀ تام خدای تعالی است؛ یعنی، با همۀ اسما و صفات، تجلی کرده‏‎ ‎‏است و ولی الله اعظم و رسول اکرم را با آن اشراقهایی که ما ازش اطلاع نداریم و با همۀ‏‎ ‎‏اسما و صفات، محقق کرده است. و همین طور ولی الله اکرم حضرت صادق و سایر ائمه‏‎ ‎‏را، لکن معرف ایشان خود کتاب الهی است؛ یعنی، هر کس هر چند در این کتاب مقدس‏‎ ‎‏دقت کند و توجه داشته باشد، بیشتر مطلع می شود که آورندۀ او کیست و چه جور آدمی‏‎ ‎‏است.‏

‏     قرآن یک سفره ای است که انداخته شده است برای همه طبقات؛ یعنی، یک زبانی‏‎ ‎‏دارد که این زبان هم زبان عامۀ مردم است و هم زبان فلاسفه است و هم زبان عرفای‏

‏اصطلاحی است و هم زبان اهل معرفت، به حسب واقع. در این کتاب شریف، مسائلی‏‎ ‎‏هست که مهمش مسائل معنوی است. و رسول اکرم و سایر انبیا نیامدند که اینجا حکومت‏‎ ‎‏تأسیس کنند، مقصد اعلا این نیست؛ نیامدند که اینجا عدالت ایجاد کنند، آن هم مقصد‏‎ ‎‏اعلا نیست، اینها همه مقدمه است. تمام زحمتها‏‏[‏‏یی‏‏]‏‏ که اینها کشیدند، چه از حضرت‏‎ ‎‏نوح گرفته، از حضرت ابراهیم گرفته تا آمده است اینجا به رسول اکرم رسیده است، تمام‏‎ ‎‏مشقتهایی که کشیدند و کارهایی که کردند، مقدمۀ یک مطلب است و او معرفی ذات‏‎ ‎‏مقدس حق ‏‏[‏‏است.‏‏]‏‏ کتابهای آسمانی هم، ‏‏[‏‏که‏‏]‏‏ بالاترینش کتاب قرآن کریم است، تمام‏‎ ‎‏مقصدش همین است که معرفی کند حق تعالی را با همۀ اسماء و صفاتی که دارد. عامۀ‏‎ ‎‏مردم خیلی ازش چیز می فهمند ـ این کتاب را ـ و خواص هم مسائل بالاتر می فهمند و‏‎ ‎‏اخص خواص هم مسائل فوق آن را می فهمند، لکن ‏اِنَّما یَعْرِفُ الْکِتابَ مَن خُوطَبِ به؛‏ هیچ کس‏‎ ‎‏نمی تواند بفهمد. هر کس بخواهد پیغمبر را بشناسد، قرآن را باید بشناسد و هیچ کس‏‎ ‎‏نمی تواند بشناسد. و لهذا، هیچ کس پیغمبر را هم نمی تواند بشناسد. معرف ایشان کتاب‏‎ ‎‏خودشان است و معرف حضرت صادق ـ سلام الله علیه ـ بعد از اینکه خود پیغمبر معرف‏‎ ‎‏است، خود وجودش معرف است. این فقهی است که با زبان ایشان بسط پیدا کرده است‏‎ ‎‏که برای احتیاج بشر از اول تا آخر، هر مسئله ای پیش بیاید، مسائل مستحدثه، مسائلی که‏‎ ‎‏بعدها خواهد پیش آمد، که حالا ما نمی دانیم، این فقه از عهدۀ جوابش بر می آید و هیچ‏‎ ‎‏احتیاج ندارد به این که یک تأویل و تفسیر باطلی بکنیم.‏

‏     خود فقه، خود کتاب و سنت، خود فقهی که اکثرش را حضرت صادق ـ سلام الله ‏‎ ‎‏علیه ـ بیان فرموده است، این فقه همۀ احتیاجات صوری و معنوی و فلسفی و عرفانی همۀ‏‎ ‎‏بشر را در طول مدت الی یوم القیامه ‏‏[‏‏تأمین کرده،‏‏]‏‏ این محتوایش این طور است. اینها‏‎ ‎‏معرفی است که خود اینها معرف این بزرگواران اند و ما نمی توانیم که از آنها تعریفی‏‎ ‎‏بکنیم که لایق آنها باشد.‏

‏     ادعیۀ ائمۀ هدی، دعاهای آنها، همان مسائلی را که کتاب خدا دارد، دعاهای آنها هم‏‎ ‎‏دارد با یک زبان دیگر. قرآن یک زبان دارد، یک نحو صحبت می کند و همۀ مطالب را‏

‏دارد، منتها بسیارش در رمز است که ما نمی توانیم بفهمیم و ادعیۀ ائمه ـ علیهم السلام ـ‏‎ ‎‏یک وضع دیگری دارد. به تعبیر شیخ عارف و استاد ما، ادعیه کتاب صاعد است. قرآن‏‎ ‎‏نازل؛‏‎[1]‎‏ تعبیر می فرمود به اینکه قرآن کتاب نازل است که از آنجا نزول کرده است و‏‎ ‎‏ادعیۀ ائمه کتاب صاعد است؛ همان قرآن است روبه بالا می رود، جواب اوست تقریباً.‏‎ ‎‏کسی بخواهد بفهمد که مقامات ائمه چی است، باید رجوع کند به آثار آنها؛ آثار آنها‏‎ ‎‏ادعیۀ آنهاست. مهمش ادعیۀ آنهاست و خطابه هایی که می خواندند؛ مثل مناجات‏‎ ‎‏شعبانیه، مثل نهج البلاغه، مثل دعای یوم العرفه و اینهایی که انسان نمی داند که چه باید‏‎ ‎‏بگوید دربارۀ آنها.‏

‏     در هر صورت، ما عاجزیم از اینکه شکر این نعمت را بجا بیاوریم که ما اهل یک‏‎ ‎‏مذهبی هستیم که از این دو منبع استفاده می کنیم: از منبع وحی و از منبع ولایت. و سایر‏‎ ‎‏فرق این منبع دوم را کم دارند و ما شکر این نعمت را نمی توانیم بجا بیاوریم. و از خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی می خواهیم که به ما توفیق بدهد که بتوانیم شکر این نعمت را بجای‏‎ ‎‏بیاوریم.‏

‏     و وقتی که مفاد آیات شریفه را می خوانیم یا سیرۀ انبیا را ملاحظه می کنیم، می بینیم که‏‎ ‎‏آنها تمامشان یکی از کارهای که البته مقصد نبوده لکن مقدمه بوده، این بوده است که‏‎ ‎‏عدالت را در دنیا ایجاد کنند. پیغمبر می خواهد عدالت ایجاد کند تا بتواند آن مسائلی که‏‎ ‎‏دارد که آن مسائل، انسان می خواهد درست کند، آن مسائل را طرح کند و از زمانی که‏‎ ‎‏وحی برای پیغمبرها آمده است یکی از مسائلشان همین معنا بوده است که معارضه‏‎ ‎‏می کردند با کسانی که ظلم داشتند، ظالم بودند، ستمگر بودند، خونخوار بودند، و هر‏‎ ‎‏کدام به یک صورتی با آنها معارضه می کردند. و گمان نشود که هیچ پیغمبری تو خانه اش‏‎ ‎‏می نشسته و فقط یا دعا می خوانده یا احکام می گفته. خیر، این طور نیست؛ احکام را‏‎ ‎‏می گفتند، دنبالش می رفتند برای اجرا.‏


انبیا و تشکیل حکومت اسلامی

‏     ‏‏ابراهیم مسائل را می گفت؛ بعد هم بر می داشت ‏‏[‏‏با‏‏]‏‏ بتهایی که آن وقت ‏‏[‏‏بود‏‏]‏‏ ـ مثل‏‎ ‎‏این بود که یکی به خدای تبارک و تعالی در مذهب ما جسارت کند ـ این طور معارضه‏‎ ‎‏می کرد باهاشان. ولی مسائل را هم می گفت، مقابله می کرد با ستم، مقابله می کرد با ظلم.‏‎ ‎‏این معنایی که به خورد ما داده بودند قدرتهای مستکبر جهان که نباید دیانت در سیاست‏‎ ‎‏دخالت بکند، این از آن سیاستهایی بوده است که آنها داشتند برای عقب نگه داشتن‏‎ ‎‏مسلمین و برای اینکه نگذارند اینها معارضه کنند. و لهذا، اینها را وادار کردند، این قدر‏‎ ‎‏تبلیغ کردند که در بین بسیاری از قشرها این است که آخوند به سیاست چه کار دارد؟‏‎ ‎‏چه کار داری، تو برو دعایت را بخوان! حتی حضرت عیسی ـ سلام الله علیه ـ که این‏‎ ‎‏اشخاصی که تابع او هستند خیال می کنند که حضرت عیسی فقط یک معنویاتی می گفته‏‎ ‎‏است، ایشان هم همین طور بوده؛ از اول بنا بوده بر این که معارضه کند. آن وقتی که متولد‏‎ ‎‏شده، تازه متولد شده است، می گوید که من کتاب آوردم. قرآن این را نقل می کند که تازه‏‎ ‎‏متولد شده بود، وقتی که مادرش به واسطۀ آن تهمتهایی که می زدند ـ یهود بَرِش می زدند‏‎ ‎‏ـ ناراحت بود؛ همچو که متولد شد، گفت که نه، غصه نخور اگر کسی آمد پیشت باهات‏‎ ‎‏صحبت بکند، تو بگو که من صایمم ـ و صایم بوده لابد ـ و بروید از آن بچه بپرسید. اینها‏‎ ‎‏آمدند، حضرت تازه متولد شده بود. آمدند بنا کردند به حضرت مریم حرفهای نامربوط‏‎ ‎‏زدن. حضرت مریم هم اشاره کرد به او که بروید آنجا. گفتند: ما چه جور با این ‏‏[‏‏بچه‏‏]‏‎ ‎‏تکلم کنیم؟ بعد ایشان شروع کرد که خدا به من کتاب داده است. ببینید چی می گوید! این‏‎ ‎‏مسئله کتاب دادن معلوم می شود یک مسائلی قبل از این است که ایشان متولد بشود.‏‎ ‎‏«کتاب بِهِم داده، به من توصیه کرده چه بکنم، چه بکنم»؛ همان مسائل را می گوید. یک‏‎ ‎‏همچو حضرت عیسایی نمی نشیند تو خانه و مسئله بگوید تا چه بشود. اگر مسئله‏‎ ‎‏می خواست بگوید و مسئله گو بود، دیگر چرا دارش می کشیدند؟! دیگر چرا اذیتش‏‎ ‎‏می کردند؟!‏

‏     و همین طور سایر انبیا و آن چیزی که از همه مشهودتر است. حضرت رسول‏

‏ـ سلام الله علیه ـ است که آمد و تشکیل اداره داد، تشکیل حکومت داد. این معنایش این‏‎ ‎‏است که کار دارند به حکومت، در سیاست کار دارند. و تشکیل حکومت دادن جز این‏‎ ‎‏است که دخالت در سیاست است و وارد شدن در عرصۀ سیاست است؟ بنابراین این‏‎ ‎‏مسئله ای را که در بین مسلمین همین طور تزریق کردند تا حتی بعض از خواص هم به این‏‎ ‎‏معنا اعتقاد پیدا کردند که شما بروید سراغ مسجد، ماهم می رویم سراغ حکومت، این‏‎ ‎‏برای این بود که این طور به سر ما بیاورند. این طور به سر همۀ مسلمین بیاورند که دارید‏‎ ‎‏مشاهده می کنید.‏

‏     مسلمین باید بیدار بشوند. مسلمین از سیرۀ انبیا و خصوصاً مسلمین از سیرۀ پیغمبر اکرم‏‎ ‎‏باید مطالعه کنند. ببینند چه کرده است و ما باید تأسی کنیم. اگر پیغمبر آمده بود و فقط تو‏‎ ‎‏مسجد مدینه نشسته بود و قرآن را ذکر کرده بود و دیگر کاری هم نداشت، ما هم‏‎ ‎‏می رفتیم همین کار را می کردیم؛ ما تأسی می کردیم. اما کسی که آمده است، از همان اول‏‎ ‎‏که آمده است در مکه مشغول مبارزه بوده است ـ یک نحوی غیر از آن نحوی که در‏‎ ‎‏مدینه دیگر مسلحانه بود ـ تا وقتی آمد مدینه، در مدینه که آمد حکومت تشکیل داد.‏‎ ‎‏فرستاد؛ مبلغ فرستاد؛ حکومت فرستاد در همه جا؛ آن جایی که دستش می رسید. مژده‏‎ ‎‏داد ایشان به مردم که ما می گیریم دنیا را، همه را از بین می بریم، روم را از بین می بریم،‏‎ ‎‏ایران را از بین می بریم؛ یعنی، از آن وضعی که آنها دارند که بت پرستی می کنند یا‏‎ ‎‏آتش پرستی می کنند، این را از بین می برند. و الاّ احیا کردند همین مدت کوتاهی که‏‎ ‎‏پیغمبر اکرم زندگی کرد؛ احیا کرد بشر را.‏

‏     مسلمین باید تأسی کنند به او که او چه کرد، ما هم باید آن کار را بکنیم: او حکومت‏‎ ‎‏تشکیل داد، ما هم باید حکومت تشکیل بدهیم؛ او جنگ کرد، ما هم باید جنگ بکنیم؛‏‎ ‎‏او دفاع کرد، ما هم باید دفاع کنیم. بنابراین، ما اگر تابع این پیغمبر اکرم هستیم، اگر تابع ائمۀ‏‎ ‎‏هدی هستیم، ببینیم که اینها در ایام حیاتشان چه کردند. نشستند و مسئله گفتند؟ چنانچه‏‎ ‎‏مسئله گو بودند، چه کار داشتند بهشان این ظالمین و این مستکبرین که بکشندشان و‏‎ ‎‏حبسشان کنند و تبعیدشان کنند و ببرندشان به خارج و نگذارند که کسی پیششان برود؟ در‏

‏عین حالی که همۀ این مضیقه ها بوده، شما می بینید که فقه چه جور دامنه ای دارد و‏‎ ‎‏چه جور دامنه هایی خواهد داشت و همه اش از کتاب و سنت است.‏

‏     خدای تبارک و تعالی ما و شما را از شرّ این مستکبرین نجات بدهد. و ملتهای ایران‏‎ ‎‏را، ملتهای دیگران را، همۀ مسلمین را بیدار کند تا دماغ این مستکبرین را به خاک بمالد و‏‎ ‎‏آنها را رسوا کند؛ همان طوری که تا کنون رسوا کرده است. ‏

‏و السلام علیکم و رحمة الله ‏

‎ ‎

  • ـ در اصل «صاعد» ذکر شده بود.