در پاسخ به سوالی که یکی از کاربران پرتال امام خمینی(س) در بخش پرسش و پاسخ در خصوص شاخصه های مهم عصرخمینی مطرح کرده است، کارشناسان موسسه تنظیم و نشر آثار امام پاسخ زیر را ارائه کرده اند: اینکه سئوال کننده محترم از شاخصه های مهم عصر خمینی سئوال می فرمایند، خود گویای این مطلب است که اعتبار واژهای بنام عصر خمینی مفهومی جاافتاده است. در قرون جدید به واژهه ای دیگری مانند: عصر صنعت، عصر علم، عصر اتم عصر تسخیر فضا، عصر نوین و عصر انفجار اطلاعات بر می خوریم که حکایت از آن دارد که چنین موضوعاتی تا آن حد جهانی شده و اهمیت یافته که میتوان آن را عصر آن پدیده ها نامید. تا این لحظه (30/10/90) اگر واژه عصر خمینی در گوگل جستجو شود، با عدد بزرگ 9420000 مواجه می شویم و بی تردید اگر به زبانهای دیگر آن را جستجو کنیم، با اعداد بزرگتری مواجه خواهیم شد که دلالت می دهد مفهومی بنام عصر خمینی، چه در مدح و بیان مختصات و چه مذمت و نقد آن بیان شده، واقعیتی غیر قابل انکار یافته است. اما آنچه مهم میباشد اینکه همگان از واژه عصر خمینی برداشت واحد ندارند. بلکه طیف وسیعی را شامل می شود که گاه برداشت آنها از این مفهوم درست در مقابل نظر دیگری قرار میگیرد. لذا اگر بخواهیم مختصات آن را از میان آنچه تا کنون بیان شده، جمعبندی کنیم چنین امری ممکن نیست جز آنکه بگوییم همگی در این معنا متفقالقول هستند که در برههای از زمان که امام خمینی(س) در صدر اخبار جهان قرار گرفت، سرآغاز عصری است که شخصیت او موضوعات دیگر را درجه دوم و سوم کرده بود که البته اگر واقعبین باشیم، خواهم دانست که اینگونه نیست که یک عصر فقط متعلق به یک مفهوم باشد. چنانکه وقتی سخن از عصر انفجار اطلاعات به میان آید، معنایش آن نیست که عصر علم، به محاق رفته ویا عصر خمینی پایان یافته است. در سال 1381 در ایران کتابی با عنوان عصر خمینی توسط میراحمدرضا حاجتی نیز تدوین و منتشر گردید که نویسنده تلاش کرده مختصاتی از عصر خمینی را بیان دارد که البته آن کتاب فقط به وجوهی پرداخته که برای نویسنده حائز اهمیت بوده و یا وی از آن اطلاع و تحلیل داشته و چه بسا در برخی مواردی که به آن پرداخته، صاحبنظرانی دیگر، نظراتی غیر همسو داشته باشند. بر همین اساس اگر در جملات زیر مختصاتی اجمالی از عصر امام خمینی(س) بیان شود، باید یادمان باشد که نه همه وجوه را در بر میگیرد و نه میتوان ادعا کرد که غیر قابل نقد می باشد. - امام(س) با شعار نه شرقی، نه غربی توانستند نظامی در ایران شکل دهند که موجب شد، نظام سیاسی و بین المللیِ دو قطبی سابق، ترک بردارد و بعد از آن تبدیل به نظامی سیال شود. - زمانی کمونیسم برای بسیاری از ملل کشورهای جهان سوم جاذبه داشت و لی با ظهور انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی(س) کمونیسم چنان بیرنگ شد که ده سال بعد حتی شوروی نیز از هم فرو پاشید. - ارزشهای نژادی تا حدودی کمرنگ شد تا آنجا که حتی رژیم آپارتاید افریقای جنوبی مجبور شد نظام مبتنی بر تبعض نژادی را برچیند. آقای ماندلا رهبر آن کشور در این زمینه از امام خمنیی(س) تقدیر کرده و سخنان جالب توجهی گفته است. - برای اولین بار در قرون اخیر کشوری مانند ایران توانست برای نظام بین الملل موضوعی ارزشی بنام گفتگوی تمدنها تعیین کند. حال آنکه قبل از آن فقط ابرقدرتهای نظامی و اقتصادی توان تعین موضوعات اصلی بین المللی را داشتند. - درک از منافع ملی تا سطح مصالح بین المللی ارتقاء مفهوم یافت. - برای اولین بار در قرون اخیر کشوری مانند ایران توانست برای نظام بین الملل موضوعی ارزشی بنام گفتگوی تمدنها تعیین کند. حال آنکه قبل از آن فقط ابرقدرتهای نظامی و اقتصادی توان تعین موضوعات اصلی بین المللی را داشتند. - در عصر امام خمینی(س) کشورها در جایگاه طبیعیتر خود قرار دارند و هر ملتی به قدر هوش و استعداد خود سهم بازی گرفته است. - با ظهور انقلاب اسلامی عرصه مباحث اندیشهای بر اساس خدامحوری عرصه فراختری یافت و اغلب موحدین جهان از حالت منفعل به حالت فعال از مبانی اعتقادی خود دفاع میکنند. - در پیام امام خمینی(س) به آقای گورباچف از مباحث عرفانی سخن به میان آمده که سرآغازی است که عرفان وارد سیاست شود و البته هنوز ابتدای راه هستیم. - امام(س) در وصیتنامه خود حتی مستضعفین جهان از هر ملت و مذهبی را مخاطب قرار دادهاند که دلالتی بر این معنا است که دایره مسئولیت دینمداری را تا چه میزان وسیع گرفتهاند. - پس از امام خمینی(س) رویکرد روشنفکران جهان اسلام رویکردی جامعنگرتر به اسلام شده است و جامعیت دین، معنای وسیعتر و عمیقتری یافته است. به رغم موارد فوق سئوال اساسی این است که آیا امام خمینی(س) را باید آغازگر عصر جدیدی دانست یا برآیند عصر خود؟ کسانی که ایشان را آغازگر بدانند، باید به تئوری خلق الساعه پدیدهها اعتقاد داشته باشند و کسانی که ایشان را برآیند عصر خود بدانند، باور به تکامل تدریجی دارند و سهم ایشان را کم ارزیابی خواهند کرد. اما اگر باور کنیم که ایشان یک احیاگر است، آنگاه میتوان بین این دو نظریه اینگونه ارتباط برقرار کرد که از سویی ایشان برآیند و نتیجه تلاش اصلاحگران دینی قبل از خود و نیز تشدید کننده آن بودهاند. موضوع دیگر اینکه پس از امام خمینی(س) چه در ایران اسلامی و چه در بخشهایی از جهان شاهد نابسامانیهایی که گاه دهشتناک هم هست، هستیم. مثلاً ظهور طالبان و القاعده در بخشهایی از جهان اسلام و در ایران نیز قرائتهایی از دین که شباهت به آن اندیشه دارد اگر چه در ظاهر در تقابل با آن قرار گیرد. البته دامنه چنین بحثی گسترده است ولی اگر پاسخ آن را در یک عبارت خلاصه کنیم شاید بتوان چنین گفت: دشمنان انقلاب اسلامی برای معارضه با اندیشههای مترقیانه و روشنبینانه امام خمینی(س) و شخصیتهای همسو مانند دکتر شریعتی، شهید بهشتی، شهید مطهری، امام موسی صدر... به مصاف آمدهاند و با پر و بال دادن به افکار متحجرانه تلاش دارند چهرهای از اسلام در جهان عرضه کنند که جاذبههای اسلام جامعنگر عقلانی، فلسفی وعرفانی را خنثی نمایند و در نهایت نقطه پایان بر عصر خمینی بگذارند که امید روشنفکران جهان اسلام در خنثی کردن چنین برنامه ای همتی مضاعف کنند.

. انتهای پیام /*