فصل اول
ضرورت ارسال رُسُل
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 1
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 2
ضرورت ارسال رُسُل
فطری بودن امر ارسال رسل و انزال کتب
بدان که مفسرین، از عامه و خاصه، هر یک به حسب طریقۀ خود طوری بیان کیفیت فطری بودن دین یا توحید را کرده اند؛ و ما در این اوراق بر طبق آرای آنها سخن نگوییم؛ بلکه در این مقام آنچه از محضر شریف شیخ عارف کامل، شاه آبادی، دام ظله، که متفرد است در این میدان، استفاده نموده ام بیان می کنم؛ گر چه بعضی از آنها به طریق رمز و اشاره در کتب بعضی از محققین از اهل معارف هست، و بعضی از آن به نظر خود قاصر رسیده است.
پس، باید دانست که از فطرتهای الهی یکی فطرت بر اصل وجود مبدأ، تعالی و تقدس، است؛ و دیگر فطرت بر توحید است؛ و دیگر فطرت بر استجماع آن ذات مقدس است جمیع کمالات را؛ و دیگر فطرت بر یوم معاد و روز رستخیز است؛ و دیگر فطرت بر
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 3
نبوت است؛ و دیگر فطرت بر وجود ملائکه و روحانیین و انزال کتب و اعلام طرق هدایت است؛ که بعضی از اینها که ذکر شد از احکام فطرت، و برخی دیگر از لوازم فطرت است. و ایمان به خدای تعالی و ملائکه و کتب و رسل و یوم قیامت، دین قیم محکم مستقیم حق است در تمام دورۀ زندگانی عایلۀ سلسلۀ بشر.(1)
* * *
ارسال رسل، لازمه ربوبیت تشریعی
بدان که ربوبیّت حق تعالی جلّ شأنه از عالمیان بر دو گونه است:
یکی «ربوبیّت عامّه» که تمام موجودات عالم در آن شرکت دارند. و آن تربیتهای تکوینی است که هر موجودی را از حدّ نقص به کمال لایق خود در تحت تصرّف ربوبیّت می رساند. و تمام ترقیّات طبیعیّه و جوهریّه و حرکات و تطوّرات ذاتیّه و عرضیّه در تحت تصرّفات ربوبیّت واقع شود. و بالجمله، از منزلِ مادّة الموادّ و هیولای اولی تا منزل حیوانیت و حصول قوای جسمانیّه و روحانیّۀ حیوانیّه، تربیت تکوینی، و هر یک از آنها شهادت دهند به این که الله جلّ جلاله ربّی.
و دوم از مراتب ربوبیّت «ربوبیّت تشریعی» است، که مختصّ به نوع انسانی است و دیگر موجودات را از آن نصیبی نیست. و این تربیتْ هدایت طرق نجات و ارائۀ راههای سعادت و انسانیّت و تحذیر از منافیات آن [است] که به توسّط انبیاء علیهم السلام اظهار فرموده. و اگر کسی با قدم اختیارْ خود را در تحت تربیت و تصرّف ربّ العالمین واقع کرد و مربوب آن تربیت شد به طوری که تصرّفات اعضا و قوای ظاهریّه و باطنیّۀ او تصرفات نفسانیّه نشد بلکه تصرّفات الهیّه و ربوبیّه گردید، به مرتبۀ کمال انسانیّت که
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 4 مختصّ به این نوع انسانی است می رسد.(2)
* * *
ارسال رسل جزئی از نظام اتم وجود
أنّ إیحاء الوحی وإنزال الکتب وإرسال الرسل جزء من النظام الأتمّ الکیانی التابع للنظام الأجمل الربّانی، وکیفیة تعلّق الإرادة بها ککیفیة تعلّقها بالنظام الکیانی بنحو التبعیّة والاستجرار للنظام الربّانی؛ أی حضرة الأسماء والصفات و هی الکنز المخفیّ المحبوب بالذات، والمحبّ و المحبوب و الحبّ عین الذات.(3)
* * *
ارسال رسل اقتضای رحمت و حکمت حق
[خداوند] چون «ارحم الراحمین» است، رحمت واسعه و حکمت بالغه اش اقتضا می کند که طرق هدایت و راه خیر و شر و زشت و زیبا را به ما بنمایاند، و پرتگاههای راه انسانیت و لغزشگاههای طریق سعادت را به ما ارائه دهد.(4)
* * *
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 5
تجلی رحمت حق در هدایت انبیا
از صدر عالم تاکنون، تمام انبیا یک جلوۀ رحمتی بوده است از خدای تبارک و تعالی و چنانچه موجودیت همۀ ما جلوۀ رحمت حق تعالی است. همین طور هدایت خدای تبارک و تعالی به واسطۀ انبیا، یک رحمت بزرگی است بر همه. رحمةللعالمین است پیغمبر، و همۀ انبیا رحمت بوده اند و این برای این است که این بشر متوجه نیست، جاهل است، نمی داند چه خبر است آن طرف، نمی داند که راه انسانیت را اگر طی نکند چه خواهد گذشت بر او. از این جهت، آنهایی که راه را می دانند، می دانند که این بشر به چه ضلالتی می افتد و به چه زحمتهایی دچار می شود از اعمال خودش.(5)
23 / 10 / 60
* * *
تجلی رحمت حق در ارسال انبیا
خداوند به همۀ بندگان خودش رحمت دارد. و همین رحمت، موجب ایجاد بندگان و فراهم کردن اسباب رفاه و بندگی آنها است. و همین رحمت، موجب فرستادن انبیای بزرگ است. رحمت خدا اقتضا دارد که بندگان خدا را هم در دنیا و هم در آخرت به سعادت برساند. تمام اسباب سعادت را ـ مادی و معنوی ـ فراهم فرموده است.(6)
8 / 6 / 58
* * *
بعثت انبیا مظهر رحمت رحیمیه
انسان سالک را به طریق کلّی دو طریق است برای وصول به مقصد اعلی و مقام قرب ربوبیّت: یکی از آن دو، که مقام اوّلیّت و اصالت
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 6
دارد، سیر الی الله است به توجّه به مقام رحمت مطلقه و خصوصاً رحمت رحیمیّه که رحمتی است که هر موجودی را به کمال لایق خود می رساند. و از شعب و مظاهر رحمت رحیمیّه بعث انبیاء و رسل صلوات الله علیهم است که هادیان سُبُل و دستگیر بازماندگانند؛ بلکه در نظر اهل معرفت و اصحاب قلوب، دار تحقّقْ صورت رحمت الهیّه است، و خلایق دائماً مستغرق بحار رحمت حقّند و از آن استفاده نمی کنند.(7)
* * *
ضرورت بیان طرق سعادت و شقاوت
بباید دانست که از برای نفوسْ صحت و مرض و صلاح و فساد و سعادت و شقاوتی است که پی بردن به طرق آن و دقایق مصالح و مفاسد آن برای احدی جز ذات مقدس حق ممکن نیست؛ ناچار در نظام، اتمّ که احسن نظام است و قبل از این معلوم شد که منظِّم آن حکیم علی الاطلاق است و واقف بر همۀ امور است، تعلیم طرق سعادت و شقاوت و هدایت راه صلاح و فساد و اعلام طرق علاج نفوس ممتنع است اهمال شود؛ زیرا که در اهمال آن یا نقص در علم لازم آید یا نقص در قدرت یا بخل و ظلم بی جهت. معلوم شد که ذات مقدس مبدأ از تمام اینها بری است: او کامل علی الاطلاق و مفیض علی الاطلاق است. و در اهمال هدایت طرق سعادت و شقاوتْ خللی عظیم در حکمت وارد آید و فساد و اختلال بزرگ بر نظام و مملکت آشکار شود. پس، در نظام اتمّ لازم شد که طریق سعادت و شقاوت و طرق هدایت را اعلام فرماید. و از این بیان دو نتیجۀ واضحه حاصل شد: یکی آنکه شریعت، که عبارت از نسخۀ اصلاح امراض نفسانیه است، جز پیش ذات
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 7
مقدس حق نیست. و دیگر آنکه حق تعالی اعلام آن را ناچار می فرماید. و معلوم است یک چنین مقصد بزرگ و علم کامل دقیقی که عقل عقلا از ادراک آن عاجز است و ربط ملک و ملکوت و تأثیر صور ملکیه در باطن نفس را احدی نداند، لابد باید به طریق وحی و الهام واقع شود؛ یعنی، باید به تعلیم حق باشد. و واضح است که تمام افراد بشر قابل این خلعت نیستند و استعداد این مقام و انجام این وظیفه را ندارند، و در هر چند قرن یکی پیدا شود که لایق یک همچو وظیفه باشد و بتواند یک همچو مقصد بزرگی را انجام دهد. حق تعالی او را مبعوث فرماید که طرق سعادت و شقاوت را به بشر بفهماند و مردم را به صلاح خود آگاه نماید. و این عبارت از «نبوّت عامه» است.(8)
* * *
آشنا ساختن بشر با غیب و جهان آخرت
یاری عقل در بالفعل کردن استعدادها
بدان که نفوس انسانیه در بدو ظهور و تعلق آن به ابدان و هبوط آن به عالم مُلک در جمیع علوم و معارف و ملکات حسنه و سیّئه، بلکه در جمیع ادراکات و فعلیات، بالقوه است و کم کم رو به فعلیت گذارد به عنایت حق جلّ و علا. و ادراکات ضعیفۀ جزئیه اوّل در او پیدا شود، از قبیل احساس لمس و حواس ظاهرۀ دیگر الاخس فالاخس؛ و پس از آن ادراکات باطنیه نیز به ترتیب در او حادث گردد. ولی در جمیع ملکات باز بالقوّه باشد؛ و اگر در تحت تأثیراتی واقع نشود، به حسب نوع ملکات خبیثه در او غالب شود و متمایل به زشتی و ناهنجاری گردد؛ زیرا که دواعی داخلیه از قبیل شهوت و غضب و غیر آن او را طبعاً به فجور و تعدی و جور دعوت کند؛ و پس از تبعیت آنها به اندک زمانی حیوانی بس
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 8
عجیب و شیطانی بی اندازه غریب گردد. و چون عنایت حق تعالی و رحمتش شامل حال فرزند آدم در ازل بود، دو نوع از مربّی و مهذب به تقدیر کامل در او قرار داد که آن دو به منزلۀ دو بال است
از برای بنی آدم که می تواند به واسطۀ آنها از حضیض جهل و نقص و زشتی و شقاوت به اوج علم و معرفت و کمال و جمال و سعادت پرواز نماید و خود را از تنگنای ضیق طبیعت به فضای وسیع ملکوت اعلی رساند. و این دو یکی مربّی باطنی، که قوّۀ عقل و تمیز است؛ و دیگر مربّی خارجی، که انبیا و راهنمایان طرق سعادت و شقاوت می باشند. و این دو هیچکدام بی دیگری انجام این مقصد ندهند، چه که عقل بشر خود نتواند کشف طرق سعادت و شقاوت کند و راهی به عالم غیب و نشئۀ آخرت پیدا کند، و هدایت و راهنمائی پیمبران بدون قوّۀ تمیز و ادراک عقلی مؤثر نیفتد. پس حق تبارک و تعالی این دو نوع مربی را مرحمت فرموده که به واسطۀ آنها تمام قوای مخزونه و استعدادات کامنۀ در نفوس به فعلیت تبدیل پیدا کند. و این دو نعمت بزرگ را حق تعالی برای امتحان بشر و اختبار آنها مرحمت فرموده؛ زیرا که بدین دو نعمتْ ممتاز شوند افراد بنی نوع انسان از یکدیگر، و سعید و شقی و مطیع و عاصی و کامل و ناقص از هم جدا شوند.(9)
* * *
انبیا مددگران عقل برای تعدیل قوا
قوایی که انسان دارد به ترتیب در او حاصل می شود، حال اگر قوا آزادی داشته باشند و بدون تقیّد به قیدی کار کنند، فساد به دنبال دارد، پس لازم است قوا تحت یک میزان صحیح وارد شوند و در هر اقتضایی که دارند و به هر چیزی که مایلند، با اجازه و رخصت
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 9
عمل کنند، چرا که اینها قدرت تمییز ندارند تا بفهمند که در بعضی از موارد اقتضایشان باعث فساد و اختلال نظام و اقتحام در مهلکه است. در نتیجه، قوّۀ دیگری لازم است که نیروی ناصحه و عاقله و ممیّزه باشد و این قوه در مملکت بدن، بعد از قوای مذکور حاصل می شود، و چون بعد از آنها حاصل می شود غلبه اش بر آن قوا دشوار است، زیرا قوّۀ عقلیّه باید طوری مستقر شود، که آنها را تحت تسخیر حکومت خود بیاورد و حال آنکه آنها قبلاً مستقر شده اند و خودشان را با تمام توابع در صفحه قلب گسترده اند. پس، غلبه و تسلط بر اینها مشکل است و بدون ارتیاض نفس ممکن نیست و ارتیاض نفس به ضعف کشاندن اینهاست، چون این قوا سابقۀ تصرّف در قلب دارند و خارج کردن ریشه های اینها از قلب، امر مشکلی است. بنابراین، قوّۀ تمییز و عقل به تنهایی کافی نیست؛ لذا حضرت احدیّت، انبیا و مرسلین و اولیاءالله و علمای بالله را برای اعتضاد این قوّه فرستاده تا بتوانند آنها را لجام کنند و تحت فرمان عقل، بلکه عقل کل و دستور شرع درآورند.(10)
* * *
ارسال انبیا برای فعلیّت مراتب انسانی
در میان همۀ موجوداتی که در این طبیعت موجود هستند، انسان اختصاصاتی دارد که سایر موجودات ندارند. یک مرتبۀ باطن، یک مرتبۀ عقلیت، یک مرتبۀ بالاتر از مرتبۀ عقل، در انسان بقوه هست. از اول در سرشت انسان هست که این انسان از عالم طبیعت سیر بکند تا برسد به آنجایی که وَهْم ماها نمی تواند برسد و همۀ اینها محتاج به تربیت است. همان طوری که تربیتهای مناسب با طبیعت
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 10
هست، تربیتهای مناسب با مراتب دیگرش هم هست که بعضی اش را بشر می تواند مطلع بشود و بعضی اش را و بیشترش را بشر نمی تواند مطلع بشود. اطلاع را خدای تبارک و تعالی دارد و بَعْثِ انبیا برای این است که این بشر این چیزهایی را که اطلاع ندارد، آن مراتب از انسانیت را که خود بشر مطلع نیست و کیفیت تربیت را [مطلع شود]، تا اطلاع بر خودِ درد و دوا نباشد، نمی شود معالجه کرد؛ انبیا آمدند تا این انسان را به آن مراتبی که کسان دیگر، علمای طبیعت، نمی توانند این مراتب را اطلاع پیدا کنند و تربیت کنند انسان را، آن مراتب را تربیت بدهد و نمو و ارتقا بدهد... . چون انسان قابلیت این را دارد که تربیت بشود و آن مراتب مافوق طبیعت را هم پیدا بکند و کسی نیست که این نحو تربیت را از انسان بکند، خدای تبارک و تعالی انبیا را مأمور فرموده است که اینها بیایند و تربیت کنند این انسان را که برسد به آن مراتب مافوق طبیعت، و هر چیزی که در آن قابلیت هست، فعلیت پیدا بکند و تربیتْ یک تربیت الهی بشود.(11)
6 / 8 / 57
* * *
رساندن انسان به مأوای تجرد عقلی
بعضی آیات قرآن، بر رجوع به یک مقام عالی دلالت دارد، مثلاً آیات رجعت یک نشئۀ تجرّدی را مأوای جمعی از انسانها معرفی می کند و مقصود انبیا رسانیدن همه به آن مقام است؛ ولی رسیدن همه به آن مقام با این اعمال و اثرات و افعالی که از نوع بشر صادر می شود غیر ممکن است و نیل به آن جز برای عدۀ قلیلی میسر نمی شود، چون نوعاً افراد در مسیر این مقام شامخ و مأوای اعلی در راه می مانند. همت انبیا این بوده که همه را به آن مقام که
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 11
خودشان رسیدند برسانند خصوصاً نبی اکرم(ص).
اگر عنایت نمی شد و انبیا و مرسلین نمی آمدند، تجرّد اغلب مردم در حدّ همان تجرّد حیوانی باقی مانده بود. از این رو طبق عنایت الهی، انزال کتب و ارسال رسل و اولیا و اوصیا انجام شده تا در حالی که حرکت به سوی تجرّد ذاتی جوهری که قهری و ذاتی است انجام می گیرد، اگر انسان اعمال و افعال و کردارش را با دستورات شرعیّه مطابق کرد و اعمال قلبیّه و نیّات خود را خالص نمود، کمالات اکتسابیّه ای هم از فضایل و معارف تحصیل کند تا بتواند یک موجود مجرّد عقلانی شود.(12)
* * *
وحی، یگانه راه اطلاع از زندگانی مابعدالطبیعه
از عالم طبیعت به آن طرف، این موجودات طبیعی نمی توانند بفهمند، و لهذا اینها راهی به آن عالم ندارند مگر از راه وحی که همۀ عالم در تحت سیطره اش هست و چون این انسان مثل سایر حیوانات نیست ـ که همان حیات طبیعی و دنیایی باشد ـ بلکه انسان یک طور خلق شده است که علاوه بر حیات طبیعی، حیات مابعدالطبیعه هم دارد، و آن حیات مابعدالطبیعه حیات صحیح انسان است، اینجا همان حیات حیوانی است، از این جهت مردم محتاج شده اند به اینکه در پیدا کردن راه صحیح از طریق وحی به اینها گزارش داده بشود و خدای تبارک و تعالی هم منّت بر مردم گذاشت و انبیا را مبعوث فرمود تا اینکه راه را به اینها نشان بدهند.
تمام تعلیمات انبیا برای مقصد نشان دادن راهی است که انسان ناچار از این راه باید عبور کند. ناچار انسان از این عالم طبیعت به یک عالم دیگری عبور می کند؛ اگر سرخود باشد یک حیوانی
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 12
است که از این عالم به عالم دیگر می رود. و اگر چنانچه به راه انبیا برود انسانیتش کامل می شود.(13)
17 / 4 / 58
* * *
ارتباط با عالم غیب و تربیت بعد غیرمادی بشر
انسان در بین این حیوانات ممتاز می شود به اینکه یک ترقیات دیگری، می شود بکند؛ هم در ادراکات با آنها فرق دارد و هم در غایات ادراکات فرق دارد. حیوانات تا یک حدودی ادراکشان هست و محدود و تمام می شود؛ انسان ادراکاتش و قابلیتش برای تربیت، تقریباً باید گفت غیرمتناهی است. پس انسان همۀ عالَم را دارد با اضافه. همۀ چیزهایی که در عالَم هست، از اول موجودات تا آنجایی که آن ممتاز شده، با همۀ حیوانات و با نباتات و با معادن و اینها شرکت دارد، لکن یک اضافه دارد، و آن اینکه در انسان یک قوۀ عاقله و قوۀ بالاتر هست که در آنها نیست.
اگر انسان مثل سایر حیوانات تا همان حدی که حیوانات رشد می کردند بود، انبیا لازم نبود؛ انبیا می خواستیم چه کنیم؛ انسان می آید اینجا مثل حیوانات زندگی می کند و مثل حیوانات می خورد و مثل حیوانات می خوابد تا می میرد. اینکه احتیاج به انبیا ما داریم برای این که انسان مثل حیوانات نیست که یک حد حیوانی داشته باشد و تمام بشود. انسان یک حد مافوق حیوانی و یک مراتب مافوق حیوانی، مافوق عقل [دارد] تا برسد به مقامی که نمی توانیم از آن تعبیر کنیم؛ و [از] آن آخرْ مقام مثلاً تعبیر می کنند [به ]«فنا»، تعبیر می کنند «کالألُوهِیه»؛ یک تعبیرات مختلفی [می کنند] چون که تربیت انسان به همۀ ابعادش، هم تربیت جسمی و هم روحی و هم عقلی و هم مافوق آن، نمی شود
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 13 در عهدۀ بشر باشد، برای اینکه بشر اطلاع ندارد از احتیاجات انسان و کیفیت تربیت انسان نسبت به ماورای طبیعت. تمام قوای بشر را روی هم بگذارید، همین طبیعت را و خاصیت طبیعت را می تواند بفهمد؛ منتها باز همۀ خاصیتهای طبیعت برای بشر هم کشف نشده است، تا حدودی کشف شده است؛ اخیراً خوب، زیاد پیشرفت کرده است، لکن مانده است خیلی چیزها که بعدها کشف خواهد شد؛ اما تا آخر هر چه بشود مال طبیعت است، مال این عالَم است؛ و هر چه بشود مال این ورق است.
آن چیزی را که بشر می تواند ادراک کند و حد ادراک طبیعی خودش هست، این است که عالم طبیعت را [با] همۀ خصوصیات [بفهمد]؛ فرض کنید یکوقتی همۀ خصوصیات عالم طبیعت را انسان بفهمد و همۀ چیزهایی که مربوط به کمال طبیعت است و ترقیات در طبیعت، اینها را هم انسان کشف بکند، لکن حدش حد طبیعت است، بیشتر نیست. آن ورق بعد را اطلاعی بر آن ندارد و نمی داند چه خبر است آنجا؛ و روابطی که مابین اشیا هست باهم، آنقدر را انسان اگر هم تا آخر کوشش کند می تواند بفهمد، آن روابطی است که در طبیعتْ بین اشیا، علل و معلول و سبب و مُسَبِبات [وجود دارد]؛ روابطی که در اشیای طبیعت است، انسان می تواند ادراک بکند؛ تا آخر هم وقتی که تربیت بشود و تحصیل بکند و کشفیات این عالمْ واقع بشود، تا آخر هم همین است که این طبیعت را با تمام خصوصیاتی که دارد و تمام روابطی که مابین اجزای این طبیعت هست کشف می کند. می تواند ادراک کند که رابطۀ مثلاً زلزله چه جوری است با زمین؛ چه وقت می آید، نتایج و آثارش را همه را معین کند؛ و چقدر می آید و چه جوری می آید، افقی است، عمودی است، چی است، همه اینها را ادراک بکند.
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 14 روابط مابین طبیعتِ انسان با فلان چیز چه است؛ تمام اینها را که ادراک بکند، ما فرض کنیم که دیگر مجهولی برایش نماند، همه اش طبیعت است؛ پایش را از طبیعت بالا[تر] نمی تواند بگذارد و ادراک آنجا را نکرده است. ...
انسان اگر به همین حد طبیعت بود و بیشتر از این چیزی نبود، دیگر احتیاج به اینکه یک چیزی از عالَم غیب برای انسان فرستاده بشود تا انسان را تربیت بکند، تربیت آن ورق را بکند [نداشت]؛ چون آن ورق نبود، احتیاج هم نبود، لکن چون انسانْ مجرد از این عالم طبیعتْ یک حقیقتی است، همین خودِ خصوصیاتی که در طبیعت هست دال بر این است که یک ماورایی، یک ماورایی از این برای این طبیعت هست؛ چون انسان یک ماورایی دارد و به حَسَب براهینی که در فلسفه ثابت است ماورای این طبیعت در انسان هست و انسان دارای یک عقلِ بالامکانْ مجرد [است]، و بعد هم مجرد تام خواهد شد؛تربیت آن ورق که ورق معنوی انسان باشد باید کسی این تربیت را بکند که علم به آن طرف، علم حقیقی به آن طرف داشته باشد و علم به روابطی که مابین انسان و آن طرف طبیعت و آن طرف هست؛ این روابط را بتواند ادراک بکند؛ و آنْ بشر نیست، بشر ندارد؛ همین قدر مورد طبیعت را او می تواند ادراک بکند. هر چه ذره بین بیندازند ماورای طبیعت با ذره بین دیده نمی شود؛ آن محتاج به این است که یک معانی دیگری در کار باشد و چون این روابط بر بشر مخفی است و خدای تبارک و تعالی که خالق همه چیز است این روابط را می داند، از این جهت، به وحی الهی برای یک عده ای از اشخاصی که کمال پیدا کرده اند و کمالات معنویه را دنبالش کردند و فهمیدند، روابطی حاصل می شود مابین انسان و عالَم وحی؛ به او وحی می شود و برای
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 15 تربیت این ورقِ دومِ انسان بَعْث می شوند اینها؛ می آیند در بین مردم و مردم را تربیت می خواهند بکنند.
خدای تبارک و تعالی نه احتیاج به ماها دارد، نه احتیاج به تربیت ما دارد. همۀ ما اگر مشرک هم بشویم، شدیم، جهنم؛ همۀ ما هم موحد هم بشویم، یک نفعی [به او ]نمی رسد؛ تمامْ مربوط به خود ماست؛ بعث انبیا برای تربیت ماست که ما در آن ورق که باید تربیت بشویم، جوری تربیت بشویم که آنجا هم زندگی مان زندگی سعادتمند باشد. اگر این تربیت نباشد و انسان با همان خوی حیوانی از این عالَم به عالَم دیگر برود، در آن عالَم سعادت ندارد و به شقاوت می رسد؛ انسان در آن عالَم به ظلمات می رسد.
انبیا آمده اند که ما را از این عالَم طبیعت کم کم تربیت کنند و آن مقداری که مربوط به تربیتهای معنوی است به ما بفرمایند، به وحیْ مِنَ الله تعالی؛ تا ما، که اگر انبیا نباشند یک حیوانی هستیم که هر چه هست همین طبیعت [است و] بیشتر از این ادراک نداریم، ما را ببرند به آن عالَم و تقویت کنند که ما وقتی از این عالَم منتقل به یک عالَم دیگری شدیم، زندگی آن عالَم هم یک زندگی سعادتمند[انه]باشد. تمام نکتۀ آمدن انبیا این است که تربیت کنند این بشر را ـ که قابل از برای این است که تربیت بشود و مافوق حیوانات است ـ این را تربیتش کنند؛ برای اینکه همان طوری که اینجا زندگی سعادتمند ـ اگر همۀ اوضاع طبیعت به وفق مراد باشد ـ یک زندگی سعادتمند در اینجا دارند، آنجا هم زندگی سعادتمند داشته باشند. لطفی است از جانب خدای تبارک و تعالی به بشر که قابل از برای این است که تربیت بشود.
و تربیت بشر به وحی خدا و به تربیت انبیا این است که چیزهایی که رابطه بوده است مابین آن عالَم و این عالَم، چیزهایی
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 16 که اگر آن کارها را ما انجام بدهیم در تربیت معنوی ما دخالت دارد، آنها را به ما بیان کردند که این کارها را بکنیم. ما نمی دانیم البته که آیا رابطۀ مابین نماز و سعادت آن عالَم چیست؛ رابطه اش را ما نمی دانیم، خدا می داند؛ چنانچه من و شما که طبیب نیستیم نمی دانیم که رابطۀ مابین این قرصی که طبیب می دهد با این مرض چیست، لکن رابطه دارد؛ آنکه عالِم است این رابطه را ادراک کرده است و به ما گفته است و ما هم باید اطاعت کنیم تا مرضمان خوب بشود. این رابطه را که بین این اعمال ما، اعمال صالحۀ ما با آن عالَم است، این را انبیا می دانند به وحی خدای تبارک و تعالی؛ و آمده اند برای اینکه به ما بگویند که فلان کار را اگر بکنید، این رابطه دارد اینجا با آن عالَم و روح شما را تربیت می کند این؛ که شما در آن عالَم وقتی که می روید با سعادت هستید.
چیزهایی که اگر چنانچه آن چیزها را انسان ارتکاب کند، مثل سمومات می ماند که اگر انسان یک شیئی که مسموم است بخورد، مسموم می شود و به هلاکت می رسد؛ در عالَم ماورای طبیعت و روح هم اینطوری است که بعضی از چیزهاست که اگر چنانچه این چیزها را عمل کند انسان یا اعتقاد به آن پیدا کند، مثل سم قاتل می ماند، به مراتبش که یکوقت مسموم می کند انسان را، لکن قابل علاج است؛ یک وقت مسموم می کند و اگر تا آخر برود [و جذب بدن شود]، دیگر علاج هم ندارد. اینها هم برای ما گفته اند؛ گفته اند «نکنید، این کار را نکنید، این کار را نکنید.» البته یک مقدار از اموری که آنها فرموده اند «بکنید و نکنید»، باز برای تنظیم عالم طبیعت است و اجتماع است، لکن پاره ای، بسیاری از امورْ راجع به تنظیم امور اجتماع نیست؛ راجع به ماورای طبیعت است. انسان چون یک مجموعه ای است که احتیاج به همه چیز دارد، انبیا آمده اند که آن
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 17
همۀ احتیاجات انسان را، هر چه احتیاج دارد انسان، برای انسان بیان کنند که انسان اگر عمل بکند به سعادت تمام می رسد.(14)
6 / 8 / 57
* * *
تربیت بشر به تربیت خاص الهی
می فرماید: هُوَ الَّذی بَعَثَ این است که فرستاده است بین مردم. و همۀ عالم امی هستند. حتی آنهایی که به حسب ظاهر درسهایی خوانده اند. و به حسب ظاهر صنایعی را می دانند. و مسائلی را اطلاع بر آن دارند. لکن همۀ آنها نسبت به آن تربیتی که از جانب خدا به وسیلۀ انبیا به آنها می شود همه امی هستند. همه در ضلال مبین هستند.
تنها راه تربیت و تعلیم راهی است که از ناحیۀ وحی و مربی همۀ عالم رب العالمین، تنها راه آن راهی است که از ناحیۀ حق تعالی ارائه می شود. و آن تهذیبی است که با تربیت الهی به وسیلۀ انبیا مردم آن تربیت را می شوند. و آن علمی است که به وسیلۀ انبیا بر بشر عرضه می شود. و آن علمی است که انسان را به کمال مطلوب خودش می رساند.(15)
18 / 10 / 59
* * *
راهنمایی به مقام والای انسانی
انسان یک موجودی است که در طرف سعادت به بالاترین مقام می رسد، در طرف کمال به بالاترین مقام موجودات می رسد؛ و اگر انحراف داشته باشد، از پست ترین موجودات پست تر است. انبیا که دیدند مردم در هلاکت هستند از حیث اخلاق، از حیث عقاید،
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 18
از حیث اعمال، مکتبهایی را خدای تبارک و تعالی به آنها الهام کرد تا نجات بدهد انسان را به همۀ ابعادی که دارد، اگر انسان حیوانی بود مثل سایر حیوانات، لکن حیوانی که تدبیر دارد، حیوانی که اهل صنعت است، اگر این بود، احتیاج به آمدن انبیا نداشت؛ برای اینکه این راه راهی است که مادیین خودشان ادراک می کنند. آمدن انبیا برای این است که آن راههایی که بشر نمی داند، آن حقایقی را که انسان نمی داند، به آنها تعلیم بفرمایند. انبیا برای راهنمایی یک مقام بالاتر، یک مقام انسانی بالاتر، آمده اند.(16)
8 / 3 / 58
* * *
پاسخگویی به فطرت کمال جویی
کمال مطلق آرزوی انسان است. فطرت انسان فِطْرَتَ الله الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا. این فطرت توحید است. فطرت کمال مطلق است... همه در فطرتشان خداست. و این اثبات می کند که یک همچو کمال مطلقی تحقق دارد.
عشقِ فعلی محال است بی عاشق فعلی، بی معشوق فعلی. این از ادلۀ محکم ثبوت کمال مطلق است.(17)
28 / 12 / 59
* * *
مدد رسانی به فطرت
بدان که از برای قلب، که مرکز حقیقت فطرت است، دو وجهه است: یکی وجهه به عالم غیب و روحانیّت؛ و دیگر، وجهه به عالم شهادت و طبیعت.
و چون انسان ولیدۀ عالم طبیعت و فرزند نشئۀ دنیاست ـ
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 19
چنانچه آیۀ شریفۀ: (اُمُّهُ هَاوِیَةٌ) نیز شاید اشاره به آن باشد ـ از بدو خلقت در غلاف طبیعت تربیت شود، و روحانیّت و فطرت در این حجاب وارد شود، و کم کم احکام طبیعت بر آن احاطه کند، و هر چه در عالم طبیعت رشد و نمای طبیعی کند احکام طبیعت بر آن بیشتر چیره و غالب شود. و چون به مرتبۀ طفولیت رسد با سه قوه، هم آغوش باشد که آن قوّه شیطنت ـ که ولیدۀ واهمه است ـ و قوّۀ غضب و شهوت می باشد. و هر چه رشد حیوانی کند این سه قوه در او کامل شود و رشد نماید و احکام طبیعت و حیوانیت بر آن غالب شود و شاید کریمۀ شریفۀ: (لَقَدْ خَلَقْنَا الإنْسَانَ فِی أحْسَنِ تَقْوِیمٍ * ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أسْفَلَ سَافِلِینَ) اشاره باشد به نور اصلی فطرت، که تخمیر به ید قدرت حق تعالی شده و آن «احسن تقویم» است؛ زیرا که بر نقشه کمال مطلق و جمال تام است، و ردّ به «اسفل سافلین» اشاره به این احتجاب به طبیعت ـ که اسفل سافلین است ـ باشد. و چون این احتجابات و ظلمات و کدورات بر نفس غالب و چیره است، و کم اتفاق افتد که کسی به خودی خود بتواند از این حُجُب بیرون آید و با فطرت اصلیه سیر به عالم اصلی خود بنماید و به کمال مطلق و نور و جمال و جلال مطلق برسد، حق ـ تبارک و تعالی ـ به عنایت ازلی و رحمت واسعه انبیاء عظام ـ علیهم السلام ـ را برای تربیت بشر فرستاد و کتب آسمانی را فرو فرستاد تا آنها از خارج، کمک به فطرت داخلیه کنند، و نفس را از این غلاف غلیظ نجات دهند.
و از این جهت، احکام آسمانی و آیات باهرات الهی و دستورات انبیاء عظام و اولیاء کرام، بر طبق نقشه فطرت و طریقۀ جبلَّت بنا نهاده شده، و تمام احکام الهی به طریق کلّی به دو مقصد منقسم شود
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 20 که یکی، اصلی و استقلالی؛ و دیگر فرعی و تبعی است، و جمیع دستورات الهیه به این دو مقصد، یا بی واسطه یا با واسطه، رجوع کند.
مقصد اوّل ـ که اصلی است و استقلالی ـ توجه دادن فطرت است به کمال مطلق، که حق ـ جلّ و علا ـ و شؤون ذاتیّه و صفاتیّه و افعالیّه او است که مباحث مبدأ و معاد و مقاصد ربوبیّات از ایمان بالله و کتب و رسل و ملائکه و یوم الآخره، و أهمّ و عمدۀ مراتب سلوک نفسانی و بسیاری از فروع احکام از قبیل مهمّات صلاة و حج، به این مقصد مربوط است، یا بی واسطه یا با واسطه.
مقصد دوّم ـ که عرضی و تبعی است ـ تنفر دادن فطرت است از شجره خبیثه دنیا و طبیعت که اُمّ النقایص و اُمّ الأمراض است. و بسیاری از مسائل ربوبیّات، و عمدۀ دعوتهای قرآنی و مواعظ الهیّه و نبویّه و ولویّه، و عمدۀ ابواب ارتیاض و سلوک، و کثیری از فروع شرعیات از قبیل صوم و صدقات واجبه و مستحبه، و تقوا و ترک فواحش و معاصی به آن رجوع کند.
و این دو مقصد، مطابق نقشه فطرت است، چنانچه دانستی که در انسان دو فطرت است: فطرت عشق به کمال، و فطرت تنفر از نقص. پس جمیع احکام شرایع مربوط به فطرت است و برای تخلّص فطرت از حُجُب ظلمانیۀ طبیعت است.(18)
* * *
انطباق تعالیم انبیا با فطرت انسان
إنّ الله تعالی لم یترک الإنسان بفطرتـه؛ لعلمه تعالی بأنّـه سیحجب عن الفطرة المخمورة بابتلاءه بالقوی الحیوانیّة الشهویّة و الغضبیّة و القوّة الوهمیّة الشیطانیّة، وهذه القوی معه منذ فطره؛ لاحتیاجه إلیها فی عیشه وبقاءه شخصاً و نوعاً، و فی رقاه و سیره و سلوکه إلی الله
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 21 تعالی، لکنّ الحنین الجبلّی إلیها حجبه عن فطرته و منعه عن سیره، فبعث الله تعالی رسلاً مبشّرین و منذرین تکون أحکامهم علی طبق مقتضی الفطرة لرفع الحجب عنها وإعانتها فی سیره و سلوکه.
فأحکامهم إمّا علی مقتضی الفطرة الأصلیة ابتداءً أو مع الواسطة کالدعوة إلی الله ومعارفه وأسماءه و صفاته وإلی فضائل النفس وکمالاتها وکالصلاة التی هی معراج المؤمن إلی الله تعالی والحج الذی هو الوفود إلیه تعالی وأشباهها، أو مقتضی الفطرة التابعة کالزجر عن الکفر والشرک وعبادة الأوثان والتوجّـه إلی غیره وعن الأخلاق الذمیمة والأفعال القبیحـة ممّا تمنع النفس عن الوصول إلی الله والأمر بالتقوی والصوم الذی هو تقوی النفس ویکون لله وهو جزاؤه.
وبالجملة: جلّ أحکام الله تعالی مطابق لمقتضی الفطرة أی مربوط برفع حجبها وإحیاء مقتضاها. والمقصود الأصلی والمقصد الأسنی هو المعرفة والوصول إلی باب الله تعالی، کلّ ذلک من عنایاته تعالی علی عباده، لتخلّصهم عن سجن الطبیعة وإرجاعهم إلی مأوی المقرّبین ومقرّ المخلصین. فالتکالیف ألطاف إلهیّة وأدویة ربّانیّة لعلاج الأرواح المریضة والقلوب العلیلة، والأنبیاء: أطبّاء النفوس ومربّی الأرواح ومخرجها من الظلمات إلی النور ومن النقص إلی الکمال.(19)
* * *
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 22
تعلیم راههای عبودیت
قصور ذاتیْ حقِ ممکن است، و علوّ ذاتی مخصوص ذات کبریایی جل جلاله.
و چون دست بندگان از ثنا و عبادت ذات مقدس کوتاه بوَد و بدون معرفت و عبودیت حق هیچیک از بندگان به مقامات کمالیه و مدارج اخرویه نرسند ـ چنانچه در محل خود پیش علمای آخرت مبرهن است، و عامه از آن غفلت دارند و مدارج اخرویه را جزاف یا شبه جزاف دانند، تَعَالَی الله عَنْ ذَلِکَ عُلُوّاً کَبِیراً ـ حق تعالی به لط ف شامل و رحمت واسعۀ خود بابی از رحمت و دری از عنایت به روی آنها باز کرد، به تعلیمات غیبیه و وحی و الهام به توسط ملائکه و انبیا ـ و آن باب عبادت و معرفت است ـ طرق عبادت خود را بر بندگان آموخت و راهی از معارف بر آنها گشود تا رفع
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 23 نقصان خویش حتی الامکان بنمایند و تحصیل کمال ممکن بکنند، و از پرتو نور بندگی هدایت شوند به عالم کرامت حق و به روح و ریحان و جنت نعیم، بلکه به رضوان الله اکبر رسند.(20)
* * *
ارسال رسل راه ابلاغ تکالیف الهی
قوله ـ تعالی ـ : (وَمَا کُنَّا مُعَذِّبِینَ حَتّی نَبْعَثَ رَسُولاً) ... إنّه لا إشکال فی أنّ المتفاهَم العُرفی من الآیة الشریفة ـ ولو بمناسبة الحکم والموضوع ـ أنّ بعث الرسل یکون طریقاً إلی إیصال التکالیف [إلی] العباد، لا أنّ له جهة موضوعیّة ـ خصوصاً مع انتخاب لفظ الرسول المناسب للرسالة والتبلیغ ـ فلو فرضنا أ نّه ـ تعالی ـ بعث رسولاً ، لکنّه لم یُبلِّغ الأحکام إلی العباد فی شطر من الزمان لجهة من الجهات ومصلحة من المصالح، لایمکن أن یقال : إنّه ـ تعالی ـ یُعذِّبهم لأ نّه بعث الرسول ؛ ضرورة أنّ المتفاهم من الآیة أنّ البعث لأجل التبلیغ و إتمام الحجّة یکون غایة لعدم التعذیب ، وهذا واضح.(21)
* * *
کتابنبوت از دیدگاه امام خمینی(س)صفحه 24