حقایقی پیرامون اسم اعظم
معنای لفظی الله
اِلهَ «أَلَهَ» ـ به فتح همزه و لام ـ إلاهَةً، به معنای عَبَدَ عِبادَةً می باشد. و «اِله» فِعال به معنای مفعول است؛ مثل اِمام به معنای مَنْ یُؤتَمُّ بِهِ. و «إله» اصل «الله » است، و پس از دخول الف و لام «همزه» را تخفیفاً حذف کردند. و بعضی گفته اند الف و لام عوض از همزه است. و هر یک از این دو قول را حجتی است ادبی که ذکر آن لزوم ندارد. و در لسان اهل الله «الهیّت» و «الوهیّت» را غالباً به مقام تجلی به فعل و به مقام فیض مقدس اطلاق کنند؛ و «الله » را، که اسم جلاله است، غالباً به مقام ذات مستجمع صفات اطلاق نمایند.(234)
* * *
حدیثی در معنای اسم شریف الله
فرمود حضرت باقر ـ علیه السلام ـ : «معنی الله معبودی است که
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 599
خلق متحیّرند از درک حقیقت او و احاطه به کیفیت او. و عرب می گوید: اَلِهَ الرَّجُلُ. وقتی متحیر شود در چیزی و احاطۀ علمی به او پیدا نکند. و می گوید: وَلَهَ. وقتی که پناه ببرد به چیزی از آنچه می ترساند او را؛ و «الاله» به آن چیزی که مستور از حواس مردم است.»(235)
* * *
اکمل اسمای حق
واعلم ان الاسماء والصفات الإِلهیة کلها کاملة بل نفس الکمال، لعدم النقص هناک حتی یجبر؛ وکل کمال ظهور کمال الأسماء الإِلهیة وتجلیاتها. واکمل الاسماء هو الاسم الجامع لکل الکمالات.(236)
* * *
الله ، اسم محیط تام ازلی ابدی
أنّ للأسماء الإلهیّة محیطیّة و محاطیّة رئاسة و مرئوسیة. فرُبّ اسم إلهیّ یکون محیطاً بالأسماء الجمالیّة، ک«الرّحمن». و رُبّ اسم إلهیّ محیط بالأسماء الجلالیّة، ک«المالک» و «القهّار». و لایکون فی الأسماء الإلهیّة مرتبة الجامعیّة المطلقة و أحدیّة جمع الحقائق الإلهیّة اللطفیّة و القهریّة بطریق الجمع و البساطة، إلاّ لاسم «الله » ربّ جمیع الحقائق الإلهیّة و مفتاح مفاتیح الکنوز الغیبیّة. فهو الإسم المحیط التامّ الأعظم الأزلی الأبدی السرمدی. و غیره من الأسماء، حتّی الأمّهات منها، لایکون بهذه الإحاطة، و إن کان لبعضها إحاطة
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 600
علی بعضها أقلّ و أکثر.(237)
* * *
اسم ذات جامع اسما و صفات
وقتی الله را به حساب بیاوریم با این قدم ناقص برهانی، الله اسم از برای همان ذات مطلق است که همۀ جلوه ها را دارد. جامع همۀ اسما و صفات است، جامع همۀ کمالات است، کمال مطلق است، کمال بی تعین است.(238)
* * *
وحدت اسم اعظم در عین اشتمال بر کثرات
جامع بودن هر اسم بر حقایق جمیع اسما
سر اختصاص یافتن هر اسم به وصفی خاص
عظمت اسم اعظم
کلّ اسم کان أفقه اقرب من أفق الفیض الأقدس، کانت وحدته أتمّ، وجهة غیبه أشدّ و أقوم، و جهات الکثرة والظهور فیه أنقص و عن أفقها أبعد. و علی سبیل التعاکس، کلّما بُعد عن حضرته و رفض عن مقام قربه، کانت الکثرة فیه أظهر، و جهات الظهور أکثر. و مِن ذلک یستکشف علی قلب کلّ عارف مکاشف و یعرف کلّ سالک عارف انّ الإسم الأعظم المستجمع لجمیع الأسماء و الصفات مع اشتماله للکثرات و استجماعه للرسوم و التعیّنات کان من أفق الوحدة أقرب. و کان ذلک الإشتمال بوجه منزّه عن الکثرة الحقیقیة؛ بل حقیقته متّحد مع الفیض الأقدس و مقام الغیب المشوب، و
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 601
اختلافهما بمحض الإعتبار، کاختلاف المشیئة و الفیض المقدّس مع التعیّن الأوّل المعبّر عنه فی لسان الحکماء ب«العقل الأوّل».
إیّاک و أن تظنّ من قولنا: إنّ مرتبة الإسم «الله » الأعظم أقرب الأسماء إلی عالم القدس و أوّل مظاهر الفیض الأقدس باعتبار اشتماله علی کلّ الأسماء و الصفات، أنّ سائر الأسماء الإلهیّة غیر جامعة لحقائق الأسماء، ناقصة فی تجوهر ذاتها. فإنّ هذا ظنّ الّذین کفروا بأسماء الله و یلحدون فیها، فحجبوا عن أنوار وجهه الکریم. بل الإیمان بها أن تعتقد أنّ کلّ اسم من الأسماء الإلهیّة جامع لجمیع الأسماء مشتمل علی کلّ الحقائق. کیف، و هی متّحدة الذات مع الذات المقدّسة، والکلّ متّحد مع الکلّ؛ و لازم عینیّة الصفات مع الذات و الصفات بعضها مع بعض ذلک.
و أمّا قولنا: إنّ الإسم الکذائی من أسماء الجلال، و ذاک من أسماء الجمال، و هذا «الرحیم الرحمن» و ذلک «القهّار الجبّار»، باعتبار ظهور کلّ فیما اختصّ به، و أنّ ما یقابله باطن فیه: ف«الرحیم» تکون الرحمة فیه ظاهرة، و السخط باطناً فیه. و الجمال ظهور الجمال بطون الجلال؛ و الجلال بالعکس. و «الظاهر» مختف فی الباطن، و «الباطن» مستکنّ فی الظاهر. و کذا «الأوّل» فی الآخر، و «الآخر» فی الأوّل.
و أمّا اسم «الله » الأعظم، ربّ الأسماء و الأرباب، فهو فی حدّ الإعتدال و الإستقامة؛ و له البرزخیّة الکبری: لاالجمال یغلب جلاله، و لاالجلال جماله؛ لاالظاهر حاکم علی باطنه، و لا الباطن علی ظاهره. فهو الظاهر فی عین البطون، و الباطن فی عین الظهور، و الأوّل بعین الآخریّة، و الآخر بعین الأوّلیّة...
فانظر، أیّها السالک سبیل الحقّ، إلی الآیات الشریفة فی أواخر
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 602 «الحشر» و تدبّر فیها بعین البصیرة. و هی قوله ـ تبارک و تعالی ـ :
«هُوَ الله الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ عالِمُ الغَیبِ و الشَّهادَةِ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیمُ. هُوَ الله الَّذی لا إلهَ إلاّ هُوَ المَلِکُ القُدّوسُ السَّلامُ المُوْمِنُ المُهَیمِنُ العزیزُ الجَبّارُ المُتَکبِّرُ سُبحانَ الله عَمّا یُشرکونَ. هُوَالله الخالِقُ البارئُ المُصَوِّرُ لَهُ الأَسماءُ الحُسنی یُسَبِّحُ لَهُ ما فی السَّمواتِ و الأرض و هُوَ العَزیزُ الحَکیمُ.»
صدق الله العلّی العظیم. فانظر کیف حکم ـ تعالی شأنه ـ فی الآی الثلاثة الشریفة باتحاد حضرة الإلهیّة مع غیب الهویّة باعتبار اندکاکها فی ذاته و استهلاکها فی إنّیّته. ثّم، حکم ـ تعالی شأنه ـ باتحاد الصفات الجمالیّة و الجلالیّة و الأسماء الذاتیّة و الصفاتیّة و الأفعالیّة علی الترتیب المنظّم مع الذات الأحدیّة... وقد اشار مولانا و مولی الکونین، امیرالمؤمنین ـ صلوات الله و سلامه علیه ـ إشارة لطیفة خفیّة إلی ذلک بقوله: «ما رَأیتُ شیئاً إلاّ وَ رَأَیتُ الله قَبلَهُ و بَعدَه و مَعَهُ.» او «فیه». فإنّ مظهریّة کلّ شی ء للإسم «الله » الأعظم، اختصاص کلّ مربوب باسم، لیس إلاّمن جهة أنّ کلّ اسم یستکنّ فیه کلّ الأسماء و الحقائق.(239)
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 603
الله ، صفت جمال یا جلال؟
بدان که الله گرچه «اسم اعظم» است که صفات «جمال» و «جلال» از تجلّیات آن و در تحت حیطۀ آن است، لکن گاهی اطلاق شود به صفات «جمال» مقابل صفات «جلال»؛ چنانچه «الهیّت» و «الوهیّت» نوعاً راجع به صفات «جمال» است؛ و خصوصاً اگر در مقابل صفت «جلال» واقع شد. و در آیۀ شریفۀ قُلْ هُوَ الله اَحَد
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 604
ممکن است احد اشاره به یکی از امّهات صفات «جلال» باشد که مقام کمال بساطت ذات مقدّس است، والله اشاره به اسم «جمال» باشد. پس در آیۀ شریفه نسبت حق تعالی به حسب مقام «احدیّت» و «واحدیّت» و تجلّی به «فیض اقدس» ـ که این سه تمام شئون الهیّه است ـ معرّفی شده بنا به احتمال اول که قبل از این تنبیه ذکر شد. و بنابر احتمالی که در این تنبیه مذکور شد، معرّفی نسبت حق تعالی شده به حسب مقام اسماء جمالیّه و جلالیّه که محیط به جمیع اسماء است. والله العالم.(240)
* * *
اولین تجلی احدیت حق
اوّل اسمی که به تجلی احدیت و فیض اقدس در حضرت علمیۀ واحدیّه ظهور یابد و مرآت آن تجلی گردد، اسم اعظم جامع الهی و مقام مسمّای «الله » است، که در وجهۀ غیبیه عین تجلی به فیض اقدس است، و در تجلی ظهوریِ کمال جلا و استجلای عین مقام جمع واحدیت به اعتباری، و کثرت اسمائیه به اعتباری است. و تعین اسم جامع و صورت آن عبارت از عین ثابت انسان کامل و «حقیقت محمدیّه» ـ صلّی الله علیه و آله ـ است.(241)
* * *
اسم الله بودن همۀ تعینات
بدانکه اهل معرفت بسم الله هر سوره را متعلق به خود آن سوره دانند. و از این جهت در نظری بسم الله هر سوره را معنایی غیر از سورۀ دیگر است؛ بلکه بسم الله هر قائلی در هر قول و فعلی با بسم الله دیگرش فرق دارد. و بیان این مطلب به وجه اجمال آن
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 605 است که به تحقیق پیوسته که تمام دار تحقّق، از غایة القصوای عقول مهیمۀ قادسه تا منتهی النهایۀ صف نعال عالم هیولی و طبیعت، ظهور حضرت اسم الله اعظم است و مظهر تجلّی مشیّت مطلقه است که امّ اسمای فعلیّه است؛ چنانچه گفته اند: ظَهَرَ الْوُجُودُ بِبسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحیم. پس، اگر کثرت مظاهر و تعینات را ملاحظه کنیم، هر اسمی عبارت از ظهور آن فعل یا قولی است که در تِلوِ آن واقع شود. و سالک الی الله اول قدم سیرش آن است که به قلب خود بفهماند که باسم الله همه تعیناتْ ظاهر است؛ بلکه همه، خود اسم الله هستند و در این مشاهده اسماء مختلف شوند وسعه و ضیق و احاطه ولا احاطۀ هر اسمی تابع مظهر است و تبع مرآتی است که در آن ظهور کرده. و اسم الله گرچه به حسب اصل تحقّق مقدّم بر مظاهر است و مقوِّم و قیّوم آنهاست، ولی به حسب تعیّن متأخر از آنهاست؛ چنانچه در محل خود مقرر است.(242)
* * *
کتابتوحید از دیدگاه امام خمینی (س) (ج. 1)صفحه 606