فصل اول: خاطرات حمید حاجی عبدالوهاب
شجاعت محمد منتظری
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) - گروه تاریخ (تدوینگر)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1387

زبان اثر : فارسی

شجاعت محمد منتظری

‏یکی از مبارزینی که به خانه ما و با برادرم رفت و آمد داشت، محمد ‏‎ ‎‏منتظری‏‏ بود. یادم می آید گاهی که موضوع صدور اعلامیه ای در میان بود، ‏‎ ‎‏او خیلی محکم به اخوی می گفت من زیر این اعلامیه ها را امضا می کنم، ‏‎ ‎‏ تا اگر کسی خواست بداند چه کسی این اعلامیه ها را منتشر کرده، ‏‎ ‎‏عاملش مشخص باشد. او به اخوی قوت قلب می داد.‏


کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 7

‏تهیه کاغذ به صورت مخفیانه انجام می گرفت. کاغذها، مرکب ‏‎ ‎‏استنسیل و سایر وسایل را خیلی مخفیانه به منزل می آوردم و اخوی یا ‏‎ ‎‏دوستان ایشان کارِ حمل ماشین تکثیر و... را انجام می دادند و کار به این ‏‎ ‎‏صورت دنبال می شد. اخوی با قم‏‏ ارتباط داشت. وقتی کار شدت ‏‎ ‎‏می گرفت و فعالیتها در قم سخت می شد، عمدتاً فعالیتها در تهران‏‏ و ‏‎ ‎‏شهرهای اطراف انجام می گرفت. به این صورت که افرادی مثل محمد ‏‎ ‎‏منتظری‏‏ و دیگران کارها را در تهران دنبال می کردند. نمونه دستخط هایی ‏‎ ‎‏به منزل ما می آوردند و تکثیر می کردند. اغلب آنها را من می بردم و به ‏‎ ‎‏آدرسهایی که داده شده بود توزیع می کردم.‏

‏من به عنوان رابط به منزل دکتر عباس شیبانی‏‏ رفت و آمد می کردم. ‏‎ ‎‏ایشان آن ایام زندانی بود و من رابط حمل اعلامیه ها و... به منزل ایشان ‏‎ ‎‏بودم.‏

‏می شود گفت از سن یازده سالگی به بعد، عملا در جریان فعالیتهایی ‏‎ ‎‏چون پخش اعلامیه، عکس امام و... قرار داشتم. به تدریج به یک رشد ‏‎ ‎‏فکری رسیدم. امکانات مطالعه بیشتری برایم فراهم شد و به طور ‏‎ ‎‏خودجوش با بچه های دبیرستان و در مرحلهِ بعد، با بچه های دانشگاه ‏‎ ‎‏تشکل هایی ایجاد کرده و سعی کردیم این ارتباطات را با رفتن به کوه و ‏‎ ‎‏برنامه های دیگر قوی تر کنیم. محور فعالیتهای ما هم، نقطه نظرات و ‏‎ ‎‏اندیشه های امام، بخصوص رساله ایشان بود. کتابهایی که آن زمان در ‏‎ ‎‏دسترس بود، می خواندیم. مثل کتابهای دکتر علی شریعتی‏‏ و جلال ‏‎ ‎‏آل احمد‏‏ و امثال اینها. کتابها را بین خودمان رد و بدل کرده و روی آن ‏‎ ‎‏بحث می کردیم.‏

‏از سال 1341 به بعد، منزل ما محلی برای تکثیر اعلامیه ها و پیامهای ‏‎ ‎

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 8

‏حضرت امام شده بود. مطالبی که گروههای مخالفِ نظام شاهنشاهی در ‏‎ ‎‏قالب آیات و روایات و احادیث می نوشتند، در منزل ما چاپ و تکثیر ‏‎ ‎‏می شد. البته در آن دوره امکانات تکثیر و تجهیزات تکنولوژی مثل امروز ‏‎ ‎‏نبود که بتوان به راحتی آنها را تهیه کرد. داشتن دستگاه تکثیر جرم بود. ‏‎ ‎‏هر کسی نمی توانست این دستگاه را داشته باشد و کسانی که داشتند، ‏‎ ‎‏مجوز گرفته بودند. دستگاههای تکثیر هم دستگاههای خیلی قدیمی ‏‎ ‎‏استنسیل بود که بایستی به آن مرکب می زدی و هر چند وقت یک بار ‏‎ ‎‏تمیزش می کردی. بعضی وقت ها هنگام چاپ، اعلامیه ها سیاه و خراب ‏‎ ‎‏می شد و مجبور می شدیم کاغذها را معدوم کنیم و بعد از پاک سازی ‏‎ ‎‏غلتک، کارِ تکثیر را ادامه دهیم.‏

 

کتابخاطرات مبارزه و زندانصفحه 9