بخش دوم: تفسیر سوره حمد از کتاب آداب الصلاة
تنبیه ایمانی‌
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1384

زبان اثر : فارسی

تنبیه ایمانی‌

‏به طوری که ذکر شد و معلوم گردید، از برای هدایت به حسب انواع سیر سایرین و مراتب سلوک سالکین الی الله مقامات و مراتبی است؛ و ما به طریق اجمال اشاره به بعض مقامات آن می کنیم تا در ضمن «صراط مستقیم» و «صراط مفرِطین» و «صراط مفرِّطین» که «مغضوب علیهم» و «ضالّین» می باشند، به حسب هر یک از مراتب معلوم گردد:‏

‏اول، نور هدایت فطری است؛ چنانچه اشاره به آن در تنبیه سابق شد.‏

‏و در این مرتبه از هدایت «صراط مستقیم» عبارت است از سلوک الی الله بی احتجاب به حجب ملکی یا ملکوتی؛ و یا سلوک الی الله بی احتجاب به حجب معاصی قالبیّه یا معاصی قلبیّه؛ یا سلوک الی الله است بی احتجاب به حجب غلوّ و یا تقصیر؛ و یا سلوک الی الله است بی احتجاب به حجب نورانیه یا ظلمانیه؛ و یا سلوک الی الله است بی احتجاب به حجب وحدت ‏


‏یا کثرت؛ و شاید‏‏ یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَ یَهدِی مَن یَشاءُ*‏‏،‏‎[1]‎‏ اشاره به این مرتبه از هدایت و احتجابات باشد که در حضرت قدر، که نزد ما مرتبه واحدیّت به تجلّی به حضرات اعیان ثابته است، تقدیر شده؛ و تفصیل آن از حوصله این رساله، بلکه از نطاق تحریر و بیان خارج است؛‏

‏و هو سِرٌّ مِن سِرِّ الله وَ سَترٌ مِن سَترِ الله.‏‎[2]‎

‏دوم، هدایت به نور قرآن است؛ و در مقابل آن، غلوّ و تقصیر از معرفت آن است، و یا وقوف به ظاهر و وقوف به باطن است؛ چنانچه بعضی اهل ظاهر، علوم قرآن را عبارت از همان معانی عرفیّه عامیّه و مفاهیم سوقیّه وضعیّه می دانند؛ و به همین عقیده تفکّر و تدبّر در قرآن نکنند؛ و استفاده آنها از این صحیفه نورانیّه که متکفّل سعادات روحیّه و جسمیّه و قلبیّه و قالبیّه است، منحصر به همان دستورات صوریّه ظاهریّه است؛ و آن همه آیاتی که دلالت کند بر آنکه تدبّر و تذکّر آن لازم یا راجح است و از استناره به نور قرآن، فتح ابوابی از معرفت شود، پس پشت اندازند؛ گویی قرآن برای دعوت به دنیا و مستلذّات حیوانیّه و تاکید مقام حیوانیت و شهوات بهیمیّه نازل شده است.‏

‏و بعضی اهل باطن به گمان خود از ظاهر قرآن و دعوتهای صوریّه آن، که دستور تادّب به آداب محضر الهی و کیفیّت سلوک الی الله است- و آنها غافل از آن هستند- منصرف شوند و با تلبیسات ابلیس لعین و نفس امّاره بالسّوء از ظاهر قرآن منحرف، و به خیال خود به علوم باطنیه آن متشبّث هستند؛ با آنکه راه وصول به باطن از تادّب به ظاهر است.‏


‏پس، این دو طایفه هر دو از جادّه اعتدال خارج، و از نور هدایت به صراط مستقیم قرآنی محروم، و به افراط و تفریط منسوبند؛ و عالم محقّق و عارف مدقّق باید قیام به ظاهر و باطن کند و به ادبهای صوری و معنوی متادّب گردد؛ چنانچه ظاهر را به نور قرآن متنوّر می کند، باطن را نیز به انوار معارف و توحید و تجرید آن نورانی کند.‏

‏اهل ظاهر بدانند که قصر قرآن را به آداب صوریّه ظاهریّه و یک مشت دستورات عملیّه و اخلاقیّه و عقاید عامیّه در باب توحید و اسما و صفات، نشناختن حق قرآن و ناقص دانستن شریعت ختمیه است، که باید اکمل از آن تصوّر نشود و الّا ختمیّت آن در سنّت عدل محال خواهد بود. پس چون شریعت ختم شرایع و قرآن ختم کتب نازله و آخرین رابطه بین خالق و مخلوق است، باید در حقایق توحید و تجرید و معارف الهیّه، که مقصد اصلی و غایت ذاتی ادیان و شرایع و کتب نازله الهیه است، آخرین مراتب و منتهی النّهایه اوج کمال باشد، و الّا نقص در شریعت که خلاف عدل الهی و لطف ربوبی است لازم آید؛ و این خود محالی است فضیح و عاری است قبیح، که با هفت دریا از روی ادیان حقّه لکّه ننگش شسته نشود؛ و العیاذ بالله.‏

‏و اهل باطن بدانند که وصول به مقصد اصلی و غایت حقیقی، جز تطهیر ظاهر و باطن نیست؛ و بی تشبّث به صورت و ظاهر، به لُبّ و باطن نتوان رسید؛ و بدون تلبّس به لباس ظاهر شریعت، راه به باطن نتوان پیدا کرد؛ پس در ترک ظاهر ابطال ظاهر و باطن شرایع است؛ و این از تلبیسات شیطان جنّ و انس است؛ و ما شمّه [ای ] از این مطلب را در کتاب شرح ‏


‏اربعین حدیث ‏‎[3]‎‏ مذکور داشتیم.‏

‏سوم، هدایت به نور شریعت است.‏

‏چهارم، هدایت به نور اسلام است.‏

‏پنجم، هدایت به نور ایمان است.‏

‏ششم، هدایت به نور یقین است.‏

‏هفتم، هدایت به نور عرفان است.‏

‏هشتم، هدایت به نور محبّت است.‏

‏نهم، هدایت به نور ولایت است.‏

‏دهم، هدایت به نور تجرید و توحید است.‏

‏و برای هر یک، دو طرف افراط و تفریط و غلوّ و تقصیر است، که تفصیل آن موجب تطویل است؛ و شاید اشاره به بعض آن یا تمام مراتب آن باشد حدیث شریف کافی که می فرماید:‏

‏نَحنُ، آلُ مُحَمَّدٍ، النَّمَطُ الاوسَطُ الَّذی لا یُدرِکُنا الغالی، وَ لا یَسبِقُنا التّالی.‏‎[4]‎

‏و فی الحدیث النّبوی:‏‏ خَیرُ هذِهِ الامَّةِ النَّمَطُ الاوسَطُ یَلحَقُ بِهِمُ التّالی وَ یَرجِعُ الَیهِمُ الغالی.‏‎[5]‎

‎ ‎

  • هر که را بخواهد گمراه می کند و هر که را بخواهد هدایت می کند (نحل / 93؛ فاطر / 8).
  • .قالَ امیرُ المُومِنینَ- علیه السلام- فی القَدَرِ: ا لا انّ القَدَرَ سِرٌّ مِن سرِّ الله و سَترٌ مِن سَترِ الله؛ التوحید؛ «باب القضاء و القدر ...»، ص 383، ح 32.
  • شرح چهل حدیث (اربعین حدیث)؛ از آثار اخلاقی و عرفانی حضرت امام است که در محرّم 1358 هجری قمری نگارش یافته است؛ و چاپ اخیر آن توسط موسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام با تصحیح و تحقیق انتشار یافته است.
  • ما آل محمد، جمعیت میانه هستیم، پیشی گیرنده به ما نمی رسد و پیرو از ما پیشی نمی گیرد؛ اصول کافی؛ ج 1: کتاب التوحید؛« باب النهی عنه الصفة»، ص 101، ح 3.
  • بهترین این امت، جمعیت میانه است. دنباله رو به آنان می پیوندد و تندرو به سوی ایشان بازمی گردد؛ لسان العرب؛ ماده« نمط»؛ مجمع البحرین؛ ذیل کلمه« نمط»، از علی- علیه السلام- قسمت اوّل آن را نقل کرده اند؛ و بحار الانوار؛ ج 6: کتاب العدل و المعاد؛« باب ما یعاین المومن و الکافر عند الموت»، ص 178.