فصل سوم: ویژگیهای رزمندگان صدر اسلام
شهادت‌طلبی
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279-1392

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1387

زبان اثر : فارسی

شهادت‌طلبی

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

شهادت اولیا در‎ ‎جنگها

‏زمان پیغمبر هم اینطور بود. پیغمبر هم وقتی که یک حکومتی را‏‎ ‎‏می خواست کنار بزند، این کفار قریش را می خواست کنار بزند، خوب جنگها‏‎ ‎‏کرد و در یک جنگهایی موفق شد و در یک جنگهایی شکست خورد و آدم‏‎ ‎‏کشته شد؛ و اشخاص بزرگ مثل عموی پیغمبر‏‎[1]‎‏ ـ مثلاً ـ کشته شد. در جنگ‏‎ ‎‏[‏‏صِفین‏‏]‏‏ «عمار یاسر» کشته شد؛ آن مرد بزرگوار. آنقدر کشته دادند. در این‏‎ ‎‏اصل هیچ اشکالی برای ما نیست که ما کشته می دهیم.‏‏(160)‏

27 / 8 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

شهادت راه انبیا و‎ ‎اولیاست

‏اسلام عزیزتر از آن است که ما خوف داشته باشیم که خونمان یا‏‎ ‎‏جوانانمان در راه او شهید شود. اسلام شهیدان زیاد داشته است.‏‎ ‎‏امیرالمومنین ـ سلام الله علیه ـ شهید اسلام است و برای اسلام شهادت‏‎ ‎‏پیدا کرد. حسین بن علی در راه اسلام شهید شد. ما باکی از شهادت‏‎ ‎‏نداریم، ما باکی از کشته دادن نداریم.(161)‏

10 / 12 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

داوطلبی برای‎ ‎شهادت

‏آنی که ما پیش بردیم همین بود. اینطور روحیات بود که برای شهادت‏

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 106

‏داوطلب بودند یعنی از مرگ نمی ترسیدند. همان طوری که صدر‌اسلام هم‏‎ ‎‏پیشرفت مسلمین همین بود. ما بسیار اشخاص ارزنده را از دست دادیم‏‎ ‎‏لکن چون برای اسلام بود ان شاءالله روح همۀ آنها شاد است و همۀ آنها در‏‎ ‎‏سعادت و تحت لوای خدای تبارک و تعالی هستند.‏‏(162)‏

‏ ‏

‏ ‏

29 / 12 / 57

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

استقبال از شهادت

‏این معنایی که در صدر اسلام هم بوده است، که اصحاب پیغمبر ...‏‎ ‎‏استقبال شهادت می کردند، برای شهادت از هم پیشی می گرفتند،‏‎ ‎‏اصحاب حضرت امیر، حضرت سیدالشهداء از شهادت استقبال‏‎ ‎‏می کردند، پیشی می گرفتند، این روی همین ایمان راسخ به این بوده‏‎ ‎‏است که شهادت یک مطلبی نیست که انسان بکلی از بین برود تا دیگر‏‎ ‎‏غیر از این خبری نباشد.(163)‏

23 / 2 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

فوز دانستن‎ ‎شهادت

‏همان طوری که در صدر اسلام جنگجویان اسلام می گفتند ما اگر بکشیم‏‎ ‎‏بهشت است و اگر کشته بشویم بهشت است، شهادت را برای خودشان‏‎ ‎‏فوز می دانستند، در ملت ما پیدا شده؛ به دست کی؟ به دست خدا. مگر‏‎ ‎‏امکان دارد که یک بشری، یک انسانی، افرادی، بتوانند این کارها را‏‎ ‎‏بکنند. این تحول امکان ندارد. خدا کرد این کار را. مسلمانها چه وقت‏‎ ‎‏می خواهند که یک همچو روحیه ای پیدا بکنند که شهادت را برای‏‎ ‎‏خودشان فوز بدانند و بایستند مقابل اشخاص خائن و خیانتکار را سر‏‎ ‎‏جای خود بنشانند.(164)‏

30 / 2 / 58


کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 107

تحول ملت ایران‎ ‎به شهادت طلبی

‏ایران متحول شده بود به یک ملت صدر اسلامی؛ یک جوانهایی مثل‏‎ ‎‏جوانهای صدر اسلام که شهادت را برای خودشان فوز می دانستند،‏‎ ‎‏می گفتند شهید هم بشویم سعادتمندیم. مساله این بود؛ و مساله این‏‎ ‎‏هست.(165)‏

16 / 3 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

اعتقاد به کشتن و‎ ‎کشته شدن

‏سربازهای صدر اسلام، که می گفتند که ما جنگ می کنیم کشته بشویم‏‎ ‎‏هم نفع با ماست، و بکشیم هم نفع با ماست، اینها را اینجوری کرده‏‎ ‎‏بودند.(166)‏

13 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

سیدالشهدا(ع)‎ ‎احیاگر اسلام

‏در کشتن حضرت سیدالشهدا هیچ اشکال نبود برای اینکه مکتب را‏‎ ‎‏داشتند آنها از بین می بردند، و شهادت حضرت سیدالشهدا مکتب را‏‎ ‎‏زنده کرد. خودش شهید شد، مکتب اسلام زنده شد؛ و رژیم طاغوتی‏‎ ‎‏معاویه و پسرش را دفن کرد ... و سیدالشهدا هم چون دید اینها دارند‏‎ ‎‏مکتب اسلام را آلوده می کنند، با اسم خلافت اسلام خلافکاری می کنند‏‎ ‎‏و ظلم می کنند و این منعکس می شود در دنیا که خلیفۀ رسول الله دارد‏‎ ‎‏این کارها را می کند، حضرت سیدالشهدا تکلیف برای خودشان دانستند‏‎ ‎‏که بروند و کشته هم بشوند؛ و محو کنند آثار معاویه و پسرش را. پس‏‎ ‎‏کشتن، شهادت سیدالشهدا چیزی نبود که برای اسلام ضرر داشته باشد؛‏‎ ‎‏نفع داشت برای اسلام؛ اسلام را زنده کرد.(167)‏

13 / 4 / 58

*  *  *


کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 108

تعهد اسلامی سبب‎ ‎پیروزی

‏اسلام در صدر اول با یک جمعیت کمی و با یک دست خالی، که هیچ‏‎ ‎‏ساز‌و برگ جنگی نداشتند، قریب نیم قرن گذشت و معموره را‏‎ ‎‏فتح‌کردند، و چه شد که مسلمین بعدها با اینکه جمعیتهایشان‏‎ ‎‏خیلی‌زیاد و ساز و برگ جنگی هم دارند و از حیث ذخایر هم غنی‏‎ ‎‏هستند‌و مع ذلک همه چیزشان را از دست داده اند. این چه شد که‏‎ ‎‏آنها‌آنطور، و ما اینطور؟ علت این است که در صدر اسلام افرادی که‏‎ ‎‏با‌رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بیعت کرده اند و افراد‏‎ ‎‏کمی‌بوده اند، لکن متعهد به مسلک خودشان و معتقد به اسلام و برای‏‎ ‎‏آنها مطرح نبود اینکه زندگی بکنند، ولو با هر ذلت و زحمت، اینها‏‎ ‎‏شهادت را برای خودشان سعادت می دانستند، و این روحیه که در آنها‏‎ ‎‏بود آنها را غلبه داد بر روم و ایران، دو امپراتوری بسیار بزرگ ـ که آن‏‎ ‎‏دو‌امپراتوری روم و ایران هر دو قویتر از حالای این دو معموره است.‏‎ ‎‏و‌بعدها مسلمین کم کم آن قدرت ایمان را از دست دادند، و وارد شدند‏‎ ‎‏در‌شئون دنیا و دلبستگی به همین مادیات ... همان روحیه که در‏‎ ‎‏صدر‌اسلام بود ـ‌مسلمین دنبال شهادت می رفتند، جنگ می رفتند‌‏‎ ‎‏این‌تا یک حدودی در ایران پیدا شد، به طوری که جوانهای برومندی‏‎ ‎‏که‌اول جوانیشان بود و هست، چه در آن وقت که من نجف بودم و چه‏‎ ‎‏حالا‌که ایران هستم، و چه قبل از این پیروزی و چه بعد، اینها از‏‎ ‎‏من‌می خواهند که دعا کنم شهید بشوند، و جدّاً دعا می خواهند، و‏‎ ‎‏بعضیها اظهار تاسف می کنند که ما نشدیم.(168)‏

19 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

شهادت برای حفظ‎ ‎اسلام

‏در صدر اسلام، سی هزارتاشان یک روم و یک ایران را به هم کوبید و‏‎ ‎‏ـ‌عرض می کنم که ـ فتح کرد. آنها هم برای همین بود که اسلام را سعادت‏

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 109

‏می دانستند؛ چه زنده باشند چه نباشند. شهادت را برای خودشان‏‎ ‎‏زندگی ابدی می دانستند.(169)‏

24 / 4 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

فتح و پیروزی با‎ ‎شهادت طلبی

‏صدر اسلام با یک همچو روحیه ای که شهادت را می خواستند. آنطور‏‎ ‎‏پیشرفت کردند در نیم قرن تقریباً معمورۀ دنیا را، دنیای متمدن آن وقت را،‏‎ ‎‏فتح کردند. و الاّ عددشان، یک عده ای بودند حجازی و نه فنون جنگی به آن‏‎ ‎‏معنای مدرنش را که روم و ایران می دانستند، می دانستند؛ نه ابزارش را‏‎ ‎‏داشتند. ابزار که هیچ نداشتند؛ یعنی هر چند نفرشان یک شتر؛ هر چند‏‎ ‎‏نفرشان یک شمشیر، یک بندی از لیف خرما درست کرده بودند، شمشیر را‏‎ ‎‏با آن بند بسته بودند اینجا‌! لکن روح، روح الهی بزرگ بود.‏‏(170)‏

13 / 6 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

فداکاری در راه‎ ‎قرآن

‏صدر اسلام، پیغمبر اکرم شاهد شهدای بسیار بزرگ بوده است. و بعد‏‎ ‎‏ایشان هم حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ هم شهید شد، و هم شاهد‏‎ ‎‏شهدای بزرگ بود. بعد از او هم حضرت سیّدالشهداء ـ سلام الله علیه ـ هم‏‎ ‎‏شهید شد و هم شاهد شهدای بزرگ بود. اسلام همیشه از این فداییها‏‎ ‎‏داشته است. و قرآن کریم، که به همۀ ما و به همۀ بشر حق دارد، سزاوار‏‎ ‎‏است که ما در راه او فداکاری کنیم.(171)‏

15 / 6 / 58

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

تقدیم شهدای‎ ‎بزرگ

‏اسلام از این شهدا و بالاترین شهدا را در راه هدف تقدیم کرده است.‏

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 110

‏اسلام مثل خود رسول اکرم را و مثل امیرالمومنین ـ سلام الله علیه ـ و ائمۀ‏‎ ‎‏معصومین و علمای بزرگ در طول تاریخ را فدای این راه و هدف نموده.‏‎ ‎‏چه باک از اینکه این فرزندان اسلام، که شهادت برای آنها افتخار و برای‏‎ ‎‏ملت ما افتخار آفرین است، از دست بروند؟ اگر میزان هدف است و اگر‏‎ ‎‏میزان اسلام است و پیاده کردن احکام قرآن است، این هدف به جای‏‎ ‎‏خودش هست و هر یک از اینها که شهید بشوند، با آنکه بر ما ناگوار است،‏‎ ‎‏لکن برای هدف مفید است.(172)‏

‏ ‏

‏ ‏

7 / 7 / 60

*  *  *

‏ ‏

رزمندگان پیروان‎ ‎سیدالشهدا

‏قوای مسلح‌پیروان شهید جاویدی هستند که تاریخ می گوید هر یک از‏‎ ‎‏جوانان و یاران او‌که به شهادت می رسیدند، رخسار مبارکش افروخته تر و‏‎ ‎‏آثار شجاعت و تصمیم در او بارزتر می گردید، و یادگار شجاعان صدر‏‎ ‎‏اسلام هستند که پرچم از دست هر یک از فرماندهان می افتاد دیگری‏‎ ‎‏پرچم را می گرفت و به رزم در راه هدف ادامه می داد.(173)‏

8 / 7 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

پیروزی خون بر‎ ‎شمشیر

‏اشتباهشان در همین است که خیال می کنند زیادی جمعیت و زیادی‏‎ ‎‏اسلحه کار انجام می دهد و نمی دانند که آن چیزی که کار را انجام می دهد‏‎ ‎‏بازوی قوی افراد است. افراد کم با بازوان قوی و قلب مطمئن و قلب‏‎ ‎‏متوجه به خدای تبارک و تعالی و عشق به شهادت و عشق به لقاءالله ،‏‎ ‎‏اینهاست که پیروزی می آورد. پیروزی را شمشیر نمی آورد، پیروزی را‏‎ ‎‏خون می آورد. پیروزی را افراد و جمعیتهای زیاد نمی آورد، پیروزی را‏

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 111

‏قدرت ایمان می آورد. ‏ما اَکثَرَ الضَّجیجِ وَ اَقَلَّ الحَجیج؛‎[2]‎‏ حاجی خیلی می رود‏‎ ‎‏به مکه، لکن آن که حج الهی را به‌جا می آورد، آن کم است.(174)‏

18 / 12 / 60

*  *  *

‏ ‏

‏ ‏

‎ ‎

کتابجنگ و دفاع در اندیشه امام خمینی (س)صفحه 112

  • )) حمزۀ سیدالشهدا عموی بزرگوار پیامبر اکرم که در جنگ اُحد به شهادت رسید.
  • )) بحارالانوار؛ ج 27، ص 181.