یادداشتی از دکتر نجف قلی حبیبی

امام خمینی(س) به سه رئیس جمهور در سه فضای سیاسی متفاوت حکم تنفیذ دادند. این حکم برای نخستین بار به ابو الحسن بنی صدر داده شد. امام در حکم تنفیذ بنی صدر حدیثی از امام صادق(ع) را یاد آور می شوند و می فرمایند «حب الدنیا راس کل خطیئته» که دوستی دنیا منشأ اصلی همه خطا ها است . امام در آنجا یادآوری کردند "هر مقامی که برای بشر حاصل می شود چه مقام های معنوی و چه مقام های مادی روزی گرفته خواهد شد و آن روز هم نامعلوم است توجه داشته باشند همه .... که مقام آنها را مغرور نکند. مقام رفتنی است و انسان در حضور خدای تبارک و تعالی ماندنی است. من از آقای بنی صدر می خواهم که مابین قبل از ریاست جمهوری و بعد از ریاست جمهوری در اخلاق روحی شان تفاوتی نباشد. تفاوت بودن دلیل ضعف نفس است.» (صحیفه امام، ج 12، ص141) توصیه ها امام به بنی صدر برای همه مسئولینی که در مراسم شرکت کرده بودند (مراسم در بیمارستان قلب برگزار شد و وزرا و سفرای زیادی از کشورهای مختلف نیز در آن جمع حضور داشتند) قابل تامل بود. امام به بنی صدر هشدار می دهد که تکبر قدرت تو را به قبضه خود در نیاورد. اما در عین حال از تمام مسئولین و قشرهای مختلف ایران خصوصا متفکران، دانشمندان و احزاب اسلامی و سیاسی و قوای انتظامی می خواهم که در این لحظات حساس که به کشور می گذرد با حسن نیت از ایشان و دولت اسلامی پشتیبانی نمایند، و از تفرقه و اختلاف و کارشکنی بپرهیزند؛ و تا ایشان بر محور عدل اسلامی عمل می کند و جانبدار مستمندان و مستضعفان هستند و از اعمال شبه طاغوت اجتناب می کنند از همکاری و معاونت دریغ ننمایند. اما بنی صدر به توصیه ها امام گوش نمی دهد و از همان آغازین روزهای ریاست جمهوریش بنای ناسازگاری را با نیروهای انقلابی و خط امامی ها می گذارد و عاقبت گرفتار جاه طلبی های خود می شود و نهایتا امام حکم عزل وی از ریاست جمهوری را می دهند. به اعتقاد من آن توصیه ای که امام خمینی(س) به بنی صدر  در ابتدای کار کردند یک پیش بینی معنوی بود وتنها خرد و دانایی ایشان می توانست سرنوشت بنی صدر را از پیش بداند. قضیه بنی صدر در فضای سیاسی اتفاق می افتد که جمهوری اسلامی تازه تاسیس شده و انقلاب به مرحله ای رسیده است که رئیس جمهور انتخاب می کند و نهاد سازی انقلابی صورت می گیرد.

اما ماجرای روی کار آمدن آقای محمد علی رجایی کاملا متفاوت است. در آن زمان کشور درگیر مشکلات جنگ تحمیلی بود و برکناری رئیس جمهور پیشین هم خود معضلاتی ایجاد کرده بود. بالاخره ملت با توصیه امام به یک اعتدال اجتماعی رو می کنند و به آقای رجایی رای می دهند. امام در حکم تنفیذی که به آقای محمد علی رجایی می دهند به ایشان توصیه می کنند «به رغم تبلیغات دشمنان خارج و داخل، با اکثریت قاطع افزون بر دور سابق، جناب آقای محمد علی رجایی _ ایده الله تعالی_ را به ریاست جمهوری کشور اسلامی ایران برگزیده و این مسئولیت بزرگ و بار سنگین را بر عهده او گذاشته است. و چون مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولی امر باشد، اینجانب رای ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران منسوب نمودم، و مادام که ایشان در خط اسلام عزیز و پیرو احکام مقدس آن می باشند و از قانون اساسی ایران تبعیت و در مصالح کشور و ملت عظیم الشأن در حدود اختیارات قانونی خویش کوشا باشند. و از فرامین الهی و قانون اساسی تخطی ننمایند این نصب و تنفیذ به قوت خود باقی است.» (صحیفه امام، ج 15، ص 67)

امام در ادامه حکم آقای رجایی می فرمایند«و در نظارت بر قوای ثلاثه طرف حق را در نظرگیرند و در خدمت به خلق خدا، خصوصا توده های مستضعف، احساس غرور و سرافرازی نمایند که اینانند وفاداران به اسلام و هواداران جمهوری اسلامی». (صحیفه امام، ج 15، ص 68)  این نکته  از این جهت در اینجا قابل بیان بود که بعدها  اختلافاتی پیش آمد که رئیس جمهور مجری قانون اساسی است. این بحث ها بیشتر در دوره آقای خاتمی و آقای احمدی نژاد تبلور پیدا کرد که رئیس جمهور چگونه باید مجری قانون اساسی باشد. که هم به اصل تفکیک قوا خدشه ی وارد نشود و هم بتواند بر دو قوه دیگر نظارت داشته باشد به گونه ای که دخالت محسوب نشود . متاسفانه در قانون اساسی تنها آمده است که رئیس جمهور مجری قانون اساسی است ولی مشخص نمی کند که به چه طریق می تواند بر دیگر قوا نظارت کند (که به اعتقاد من این یکی از ضعف های قانون اساسی است). در آن زمان این اصل برای تفسیر به شورای نگهبان می رود و تفسیری که شورای نگهبان از این اصل ارائه می دهد این که رئیس جمهور مجری قانون اساسی در قوه مجریه است. اما این اصل از قانون اساسی که می گوید رئیس جمهور مجری قانون اساسی است و این عبارت امام «در نظارت بر قوای ثلاثه طرف حق را بگیرد» این معنی را می دهد که رئیس جمهور برای نظارت بر دو قوه دیگر مسئولیت دارد.

ایران اسلامی در دوره ریاست جمهوری حضرت آیت الله خامنه ای شرایط سیاسی کاملا ملتهبی را سپری می کرد. امام خمینی(س) در حکم تنفیذ ایشان آیه از سوره بقره را نقل می کنند و می فرمایند «ما ننسخ من او ننسیها نات بخیر منها اومثلها (ما هیچ آیتی را نسخ نمی کنیم و یا آن را از یادها نمی بریم مگر آنکه بهتر و یا مثل آن را بیاوریم) گر چه دست جنایتکاران و منافقان، رئیس جمهور متعهد و مومنی [رجایی] را از ملت مجاهد ایران گرفت و یکی از خدمتگزاران صدیق را به شهادت رساند و ملت عزیز را از خدمت او و او را از خدمت به ملت محروم کرد و گمان کرد که با ترور اشخاص، ملت به پا خاسته از تصمیم خود عقب می نشیند و در خدمت به اسلام بزرگ می ورزد و در نتیجه راه برای قدرت های چپاولگر باز می شود ولی شرکت بی سابقه مردم کشور، امید بد خواهان را مبدّل به یاس و طمع آزمندان را برای همیشه برید». (صحیفه امام، ج 15، ص 278) امام در ادامه از مقام علمی ایشان تجلیل می کنند و می فرمایند «اینجانب به پیروی از ملت عظیم الشأن و با اطلاع از مقام و مرتبت متفکر و دانشمند محترم حجت الاسلام آقای سید علی خامنه ای _ ایده الله تعالی _ رای ملت را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب نمودم. و رای ملت مسلمان متعهد و تنفیذ آن محدود است به اینکه ایشان به همان نحو که تاکنون خدمتگزار اسلام و ملت و طرفدار قشر مستضعف... بوده اند از این پس نیز به همان تعهد باقی باشند و از طریق مستقیم انسانیت و اسلام انحراف ننمایند، که ان شاء الله نمی نمایند». (صحیفه امام، ج 15، ص 279) و می بینیم ن امام با توجه به شرایط سیاسی کشور و شخصیت رئیس جمهور به آنها پند و نصیحت می کرد. اما حرکت در مسیر انقلاب و اسلام در همه این احکام آمده است که اهمیت این موضوعات  را در اندیشه امام  خمینی(س) نشان می دهد.

. انتهای پیام /*