عناوین مطالب دیوان شعر امام

آن  کیست؟

آن کیست؟

آن کیست که روی‌ تو، به هر کوی‌ ندید؟آوای‌ تو در هر در و منزل نشنید؟کو آنکه سُخن ز هر که گفت از تو نگفت؟آن کیست که از می‌ وصالت نچشید؟ 

بُت

بُت

با چشمِ «منی» جمال او نتوان دیدبا گوش «تویی‌» نغمه‌ی‌ او کس نشنیداین «ما و تویی‌» مایه‌ی‌ کوری‌ و کری‌ استاین بُت‌ ...

قرار

قرار

جُ‍ز یاد تو، در دلم قراری‌ نبودای دوست! بجز تو غمگساری نبوددیوانه شدم، ز عقل بیزار شدمخواهان تو را به عقل کار‌ی‌ نبود.بهمن 1363

پند

پند

تا دوست بود، تو را گزندی‌ نبودتا اوست، غبار چون و چندی‌ نبودبگذار هر آنچه هست و، او را بگُزیننیکوتر از این دو حرف، پندی‌ نبود.خرداد 1363

فروغِ رُخ

فروغِ رُخ

آن کسی‌ که رخش ندید، خُفّاش بودخورشیدْ، فروغ رُخ زیباش بودسرّ است و هر آنچه هست اندر دو جهاناز جلوه‌ی‌ نور روی‌ او فاش بود.اسفند 1363

بی راهه

بی راهه

علمی‌ که جُز اصطِلاح و الفاظ نبودجُز تیرگی‌ و حجاب چیزی‌ نفزودهر چند تو حکمت الهی‌ خوانیشراهی‌ به سوی‌ کعبه‌ی‌ عاشق ننمود.اردیبهشت 1363

سوی   او

سوی او

ذرّات وجود عاشق روی‌ ویندبا فطرت خویشتن ثناجوی‌ ویندناخواسته و خواسته، دلها همگی‌هر جا که نظر کُنند در سوی‌ ویند.اردیبهشت 1363

ثنای   حق

ثنای حق

ذرّات جهان، ثنای‌ حق می‌گویندتسبیح کُنان لقای‌ او می‌جویندما کوردلان، خامُششان پنداریمبا ذکر فصیح، راه او می‌پویند.اردیبهشت 1363

همراز

همراز

آن شب که همه میکده‌ها باز شوندیاران خرابات هم‌آواز شوندفارغ ز رقیب، در کنار محبوبطومار فراقْ بسته، همراز شوند.18 اسفند 1363

لَنْ  تَرانی

لَنْ تَرانی

تا جلوه‌ی‌ او جِبال را دَک نکندتا صَعْق، تو را از خویش مُنْدَک نکندپیوسته خطاب «لَن تَرانی‌»[1]شنوی‌فانی‌ شو! تا خود از تو مُنفّک نکند.اردیبهشت 13631- تلمیح ...

جفا

جفا

فولادْدلی‌ که آه نرمش نکُندیا ناله‌ی‌ دلْ‌سوخته گرمش نکُندطوقی‌ ز جفا فکنده بر گردن خویشآزارِ دلم دُچار شرمش نکُند.اسفند 1363

حجاب

حجاب

آنان که به علمِ فلسفه می‌نازندبر علم دگر، به آشکارا تازندترسم که در این حجاب اکبر، آخرسرگرم شوند و خویشتن را بازند.اردیبهشت 1363

فلسفه

فلسفه

فاطی‌ که فنون فلسفه می‌خوانداز فلسفه «فاء» و «لام» و «سین» می‌دانداُمّید من آن است که با نور خُداخود را ز حجاب فلسفه برهاند.اردیبهشت 1363

جلوه ی   حق

جلوه ی حق

موسی‌ٰ نشده کلیم کی‌ خواهد شددر طور رهش مقیم کی‌ خواهی‌ شدتا جلوه‌ی‌ حق تو را ز خود نرهاندبا یٰار ازل، ندیم کی‌ خواهی‌ شُد.اردیبهشت 1363

پریشان

پریشان

تا تکیه‌گهت عصای‌ بُرهان باشدتا دیدگهت کتاب عرفان باشددر هجر جمال دوست، تا آخر عُمرقلب تو دگرگون و پریشان باشد.بهمن 1363

قبله

قبله

ابروی‌ تو قبله‌ی‌ نمازم باشدیاد تو گره گُشای‌ رازم باشداز هر دو جهان، بر فِکنم روی‌ نیازگر گوشه‌ی‌ چشمت به نیازم باشد.اسفند 1366

عارف

عارف

آن کسی‌ که به زعم خویش عارف باشدغوّاص به دریای‌ معارف باشدروزی‌ اگر از حجاب آزاد شودبیند که به لاک خویش واقف باشد.اردیبهشت 1363

صفحه 5 از 33 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | بعدی >