رفته رفته خیانتهای بنی صدر شکل علنی به خود می گرفت تا جایی که امام فرمان عزلش را صادر کرد.
فرید کتابچی، صاحب فعلی کتابفروشی اسلامیه می گوید: امام خمینی (ره) زمانی که در قم بودند به مغازه ما می آمدند و نمونه های چاپی کتاب کشف الاسرار را تصحیح می کردند. برگه هایی را که از حروفچینی می آوردیم، با مداد تصحیح می کردیم و به چاپخانه می فرستادیم. در آن زمان امام (ره) ۴۴سال داشتند و در حوزه علمیه تدریس می کردند.
بیست و دوم آبان ماه سال ۷۵ بود که آیت الله سید مرتضی پسندیده، برادر بزرگتر امام خمینی(س) در جوار رحمت حق آرام گرفتند. کتابی از خاطرات ایشان با عنوان خاطرات آیت الله پسندیده سال ها قبل به چاپ رسید که در آن به بیان تاریخچه ای از خاندان خود و شهر خمین و... پرداخته اند...
حضرت امام همیشه تأکیدشان بر حفظ آبروی افراد بود. در مواردی که تخلفی از مدیران سر می زد، می فرمودند؛ آنها را بخواهید و بگوئید؛ خودشان دست از این کارهایشان بردارند، نصیحت محرمانه بکنید و کار را تمام کنید.
روزگار هشت ساله دفاع مقدس با خاطرات تلخ و شیرین همراه بود و امام به عنوان رهبر جمهوری اسلامی موضع گیری های متفاوتی در قبال شنیدن اخبار جنگ داشتند که حاج احمد آقا تلخ ترین و شیرین ترین آن را روایت کرده است.
بعد از تبعیدم مناظراتی با اعضای انجمن حجتیه داشتم و از همان جا نامه ای به امام نوشتم که این افراد انحراف دارند و امام در جواب فرمودند من از وقتی فهمیدم هیچ کمکی به اینها نکردم؛ این سبب شد تا انجمن به مخالف با من بپردازد.
اول آبان ماه سال ۵۶ بود. خبری دهان به دهان میان کوچه پس کوچه های نجف تکثیر می شد. خبر این بود: پسر حاج آقا روح الله از دنیا رفته است. وجودش را تاب نیاورده بودند و او را به شهادت رسانده بودند.
از سوریه و لبنان برگشته بودند، به فرودگاه که رسیدند یکراست راهی جماران شدند. جلسه شورای عالی دفاع هم برقرار بود. آنها هم وارد شدند. وقت اما وقت نماز بود. بعد از نماز گزارش کار دادند و آنگاه همگی سراپا گوش شدند.
حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی از سابقون نهضت امام خمینی(س) و از همراهان صادق انقلاب اسلامی که حافظه وی مانند لوح فشرده ای از اسناد پیش و پس از انقلاب اسلامی است، در خاطرات خود به بیان علت جنگ ایران و عراق پرداخته است.
برای امام فرقی نمی کرد شلوغ است یا خلوت، روز است یا شب، ایشان طبق برنامه همیشگی شان زیارت رفتن در دستور کار زندگی شان بود.
با اینکه «زندگی طلبگی ایشان» به «زعامت عام جهانی» تبدیل شده بود، ولی تحولی در آن دیده نمی شد و کاملاً مقتصدانه بود.
امام هر شب بعد از نماز مغرب و عشا با تاکسی در شهر قم می گشتند و به چند مسجد و تکیه سر میزدند.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.