اول آبان ماه سال ۵۶ بود که به طرز مشکوکی فرزند ارشد امام خمینی را به شهادت رساندند. این قضیه به فرمایش امام از الطاف خفیه الهی بود.
اینک چون تو با اصرار خاص به خودت از من شعر خواستی باید به حق بگویم که نه در جوانی که فصل شعر و شعور است و اکنون سپری شده، و نه در فصل پیری که آن را هم پشت سر گذاشته ام، و نه در حال ارذل العُمُر که اکنون با آن دست به گریبانم قدرت شعرگویی نداشتم.
دیدار مردم انزلی با امام خمینی در اوائل سال ۶۰ یکی از خاطرات خوب و جالب بنده در طول حضورم در بندانزلی دیدار اهالی شهر با حضرت امام بود. مردم خودشان طالب دیدار بودند و به لطف خدا مقدماتش هم فراهم شد.
کماندوها به مدرسه فیضیه حمله کرده و در و دیوار مدرسه را به خون طلاب آغشته کرده بودند. ما اما در مشهد مشغول چاپ اعلامیه بودیم هر چند که مشکلات فراوانی سد راهمان می شد. روایت این ماجرا را از زبان مرحوم آیت الله رحمت می خوانیم.
حجت الاسلام و المسلمین محمدعلی رحمانی خاطره ای از ضبط و ثبت درس ها و سخنرانی های امام در نجف توسط مرحوم آیت الله محمدرضا رحمت نقل کرد.
حضرت امام در نجف برای ضبط درسهایشان اجازۀ نمیدادند، ولی برای ضبطسخنرانی اجازه میفرمودند. ما هم شدیداً دنبال ضبط درسها بودیم.
بیست و دوم آبان ماه سال ۷۵ بود که آیت الله سید مرتضی پسندیده، برادر بزرگتر امام خمینی(س) در جوار رحمت حق آرام گرفتند. کتابی از خاطرات ایشان با عنوان خاطرات آیت الله پسندیده سال ها قبل به چاپ رسید که در آن به بیان تاریخچه ای از خاندان خود و شهر خمین و... پرداخته اند...
حضرت امام همیشه تأکیدشان بر حفظ آبروی افراد بود. در مواردی که تخلفی از مدیران سر می زد، می فرمودند؛ آنها را بخواهید و بگوئید؛ خودشان دست از این کارهایشان بردارند، نصیحت محرمانه بکنید و کار را تمام کنید.
روزگار هشت ساله دفاع مقدس با خاطرات تلخ و شیرین همراه بود و امام به عنوان رهبر جمهوری اسلامی موضع گیری های متفاوتی در قبال شنیدن اخبار جنگ داشتند که حاج احمد آقا تلخ ترین و شیرین ترین آن را روایت کرده است.
بعد از تبعیدم مناظراتی با اعضای انجمن حجتیه داشتم و از همان جا نامه ای به امام نوشتم که این افراد انحراف دارند و امام در جواب فرمودند من از وقتی فهمیدم هیچ کمکی به اینها نکردم؛ این سبب شد تا انجمن به مخالف با من بپردازد.
از سوریه و لبنان برگشته بودند، به فرودگاه که رسیدند یکراست راهی جماران شدند. جلسه شورای عالی دفاع هم برقرار بود. آنها هم وارد شدند. وقت اما وقت نماز بود. بعد از نماز گزارش کار دادند و آنگاه همگی سراپا گوش شدند.
حجت الاسلام والمسلمین سید محمود دعایی از سابقون نهضت امام خمینی(س) و از همراهان صادق انقلاب اسلامی که حافظه وی مانند لوح فشرده ای از اسناد پیش و پس از انقلاب اسلامی است، در خاطرات خود به بیان علت جنگ ایران و عراق پرداخته است.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.