پاسخی که امام به اظهار دلتنگی یک اسیر داد

امام خمینی در شهریور ماه سال ۶۵ به نامه یکی از اسرای دربند رژیم بعثی پاسخ داد.

عناوین مطالب خاطرات شفاهی

اگر یک همافر از بین برود

اگر یک همافر از بین برود

گروهى از افراد نظامی ‏‏و نیروى هوایی برای ادای احترام و بیعت با امام در سیزدهم بهمن ماه در اقامتگاه ایشان حضور یافتند.

در مسأله نامحرم سختگیر بودند

در مسأله نامحرم سختگیر بودند

چون دامادها به همۀ اهل منزل محرم نیستند، امام با رفت و آمد زیاد دامادها موافق نبودند.

وقتی مادرم صحبت می ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏کند

وقتی مادرم صحبت می ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏کند

امام هم مقید بودند و هم خیلی احتیاط ‏کار، حتی شهریه هم نمی‏ گرفتند.

خیر اصلاً نترسیدم

خیر اصلاً نترسیدم

آن موقع شایع بود که کسانی که مخالفتی با شاه یا حکومت می ‏کردند و یا اگر در ارتش مخالفی پیدا می‏ شد، آنها را می‏ آوردند و در دریاچه نمک می ‏انداختند.

همیشه بوی عطر می‏‏ دادند

همیشه بوی عطر می‏‏ دادند

همیشه از چند متری اتاق امام بوی عطر به مشام می‏‏ رسید.

آثار هیجان در صدای امام دیده نمی ‏شد

آثار هیجان در صدای امام دیده نمی ‏شد

وضع رفتار و قدرت تسلط و کفّ نفس او خردمندانه بود.

غذای امام ساده بود

غذای امام ساده بود

از آنجا که امام خود ساده می ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏زیستند، اطرافیان ایشان نیز در زندگی خود رعایت سادگی را می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ کردند.

آقا شهریه نمی‏ گرفتند

آقا شهریه نمی‏ گرفتند

مرحوم شیخ به طلاب یک حقوقی می ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏دادند امّا آقا نمی‏ گرفتند.

چرا اینقدر آب باز است

چرا اینقدر آب باز است

یک روز در آشپزخانه ظرف می‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏ شستم و شیر آب را باز کرده بودم، آقا آمدند و گفتند: «چرا اینقدر شیر آب باز است؟»

کمتر استفاده کنید

کمتر استفاده کنید

باز معلوم نیست که آب چشمه را هم ما بتوانیم مصرف کنیم، این مال همه است، بنابراین کمتر استفاده کنید و در حد ضرورت.

بعد از نماز دیگر نمی‏ خوابند

بعد از نماز دیگر نمی‏ خوابند

چون اصلاً امام آدم منظمی هستند و در تمام کارها نظم دارند، طبیعتاً در مطالعه هم نظم دارند.

ساعت چهار آماده می‏‏ شود

ساعت چهار آماده می‏‏ شود

قلم و کاغذ را دستشان گرفتند و به محض اینکه تصمیم گرفتند که بنویسند، آن را کنار گذاشتند و فرمودند: «بروید بگویید که ساعت چهار بعد ازظهر آماده می‏‏ شود.»

تنها کسی که آرام بود

تنها کسی که آرام بود

شب آخر که قرار شد عده ‏ای از اصحاب خاص امام با ایشان حرکت کنند من خیلی مضطرب بودم و خوابم نمی‏ برد.

امشب اینجا نمانید

امشب اینجا نمانید

در منزل امام بودم ایشان به من گفتند امشب اینجا نمانید بعید نیست بیایند مرا بگیرند.

ثابت و استوار در زندگی

ثابت و استوار در زندگی

امام با لحن آرامی حرف می‏ زدند و قبل از سخن گفتن همه چیز را پیش خودشان حلاجی می‏ کردند.

ان‏شاءالله تو سلامت باشی

ان‏شاءالله تو سلامت باشی

چقدر این صورت لاغر و مریض، درشت و روشن شده بود. چقدر نورانی بود... ده روز درد کشنده داشتند ولی حرف نمی ‏زدند.

نظم در همه حالات

نظم در همه حالات

امام در خواندن روزنامه، در دیدارها، در خواندن نامه ‏‏ها و حتی در تجدید وضو نظم داشتند.

تیغ دست علی را اذیت نکند

تیغ دست علی را اذیت نکند

سر این تیغ را شما ببرید که نرم باشد و تیغ دست علی را اذیت نکند.

صفحه 5 از 11 1 | 2 | 3 | 4 | 5 | بعدی >

پیش خوان

به مناسبت در گذشت استاد احمد علی راغب؛

خاطره ای از استاد راغب

بازخوانی بخشی از خاطرات فاطمه طباطبایی:

مقدمات خواستگاری و ازدواج سید احمد خمینی چگونه فراهم شد

امام خمینی (ره): موعظۀ من به شما آقایان این است که شما در محضر خدا هستید؛ وهمۀ ما در محضر‏‎ ‎‏خدا هستیم. همین جا که ما نشسته ایم، با هم صحبت می کنیم محضر خداست. همه پیش‏‎ ‎‏چشم خدا هستیم.

سیمای بشاش امام

امام خمینی (ره): خدای ما امر کرده است که ما دفاع کنیم از‏‎ ‎‏خودمان، دفاع کنیم از نوامیسمان، دفاع کنیم از اسلام

سلاح ما، میکروفون ما

‏‏ ‏امام خمینی (ره): خدا می داند که من هر وقت نظرم به این جوانهایی که عازم جبهه هستند و با شور و شعف، دارند به جبهه ها می روند، از خودم خجالت می کشم

فرماندهی بی نظیر

پیشنهاد سردبیر

به مناسبت در گذشت استاد احمد علی راغب؛

خاطره ای از استاد راغب

بازخوانی بخشی از خاطرات فاطمه طباطبایی:

مقدمات خواستگاری و ازدواج سید احمد خمینی چگونه فراهم شد

امام خمینی (ره): موعظۀ من به شما آقایان این است که شما در محضر خدا هستید؛ وهمۀ ما در محضر‏‎ ‎‏خدا هستیم. همین جا که ما نشسته ایم، با هم صحبت می کنیم محضر خداست. همه پیش‏‎ ‎‏چشم خدا هستیم.

سیمای بشاش امام

امام خمینی (ره): خدای ما امر کرده است که ما دفاع کنیم از‏‎ ‎‏خودمان، دفاع کنیم از نوامیسمان، دفاع کنیم از اسلام

سلاح ما، میکروفون ما

‏‏ ‏امام خمینی (ره): خدا می داند که من هر وقت نظرم به این جوانهایی که عازم جبهه هستند و با شور و شعف، دارند به جبهه ها می روند، از خودم خجالت می کشم

فرماندهی بی نظیر