امام خمینی در شهریور ماه سال ۶۵ به نامه یکی از اسرای دربند رژیم بعثی پاسخ داد.
گروهى از افراد نظامی و نیروى هوایی برای ادای احترام و بیعت با امام در سیزدهم بهمن ماه در اقامتگاه ایشان حضور یافتند.
چون دامادها به همۀ اهل منزل محرم نیستند، امام با رفت و آمد زیاد دامادها موافق نبودند.
امام هم مقید بودند و هم خیلی احتیاط کار، حتی شهریه هم نمی گرفتند.
آن موقع شایع بود که کسانی که مخالفتی با شاه یا حکومت می کردند و یا اگر در ارتش مخالفی پیدا می شد، آنها را می آوردند و در دریاچه نمک می انداختند.
همیشه از چند متری اتاق امام بوی عطر به مشام می رسید.
وضع رفتار و قدرت تسلط و کفّ نفس او خردمندانه بود.
از آنجا که امام خود ساده می زیستند، اطرافیان ایشان نیز در زندگی خود رعایت سادگی را می کردند.
مرحوم شیخ به طلاب یک حقوقی می دادند امّا آقا نمی گرفتند.
یک روز در آشپزخانه ظرف می شستم و شیر آب را باز کرده بودم، آقا آمدند و گفتند: «چرا اینقدر شیر آب باز است؟»
باز معلوم نیست که آب چشمه را هم ما بتوانیم مصرف کنیم، این مال همه است، بنابراین کمتر استفاده کنید و در حد ضرورت.
چون اصلاً امام آدم منظمی هستند و در تمام کارها نظم دارند، طبیعتاً در مطالعه هم نظم دارند.
قلم و کاغذ را دستشان گرفتند و به محض اینکه تصمیم گرفتند که بنویسند، آن را کنار گذاشتند و فرمودند: «بروید بگویید که ساعت چهار بعد ازظهر آماده می شود.»
شب آخر که قرار شد عده ای از اصحاب خاص امام با ایشان حرکت کنند من خیلی مضطرب بودم و خوابم نمی برد.
در منزل امام بودم ایشان به من گفتند امشب اینجا نمانید بعید نیست بیایند مرا بگیرند.
امام با لحن آرامی حرف می زدند و قبل از سخن گفتن همه چیز را پیش خودشان حلاجی می کردند.
چقدر این صورت لاغر و مریض، درشت و روشن شده بود. چقدر نورانی بود... ده روز درد کشنده داشتند ولی حرف نمی زدند.
امام در خواندن روزنامه، در دیدارها، در خواندن نامه ها و حتی در تجدید وضو نظم داشتند.
سر این تیغ را شما ببرید که نرم باشد و تیغ دست علی را اذیت نکند.
کلیه حقوق برای موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س) محفوظ است.