آیة الله عباس محفوظی

 

* ضمن تشکر از حضرت عالی که دعوت «کنگره امام خمینی و اندیشه حکومت اسلامی» را پذیرفتید، لطفاً بفرمایید: آیا منابع احکام سیاسی اسلام با منابع دیگر احکام یکی است؟ هم چنین آیا شرایط حجّیت در منابع سیاسی با سایر منابع فرق دارد یا نه؟

 من هم از شما متشکرم که قبول زحمت فرمودید تا اندیشه های سیاسی، فقهی و حکومتی امام و ریشه های آن ها را که حضرت امام در طول بحث هایشان چه در داخل چه در خارج داشته اند، بار دیگر برای این نسل که امام را ندیده اند، بازگو نمایید. قطع نظر از این منابعی که در دست رس فقها و اسلام شناسان هست امام در بحث های خود گاهی به بعضی از مسائل و ریزه کاری هایی که از همان منابع استخراج می شد اشاره می فرموند که خود قابل تأمل و تفکر است.

همان طور که می دانید به طور کلی منابع استنباطی احکام (از طهارت تا دیات) کتاب، سنت، عقل و اجماع است که کتاب و سنت اهمیت بیش تری دارند. مسائل سیاسی هم گاه به معنی اعم و برای پیاده کردن احکام است، مثل قضا، شهادت، حدود، قصاص، دیات و روابط بین ملت ها که فقهای ما آن را از همین روایات استنباط می کردند، به ضمیمۀ اصولی که هم پایه استنباط است و احکام فرعی از آن ها اخذ می شود؛ یعنی ما فقط به روایات اکتفا نمی کنیم، بلکه اصولی هم در دست داریم که پایه برخی از آن ها نیز از روایات است؛ مثلاً ممکن است بگوییم برائت امری شرعی است و استصحاب ریشه در روایت دارد. علاوه بر آن، آیاتِ احکامی هم برای استنباط احکام داریم. حال چه بسا در زمان سابق خیلی از مسائل اتفاق نیفتاده باشد، لذا اگر یک فقیه در ظواهر آیات و روایات جمود داشته باشد نمی تواند احکامی را که الآن مطرح شده است به دست آورد. البته کلیات در همین آیات و روایات نهفته است ولی مصادیق آن را فقیه باید با فهم و زیرکی و تیزهوشی به دست آورد و احکام ناگفته را از این منابع بیرون بکشد.

اولین بحث حکومتی که من از امام شنیدم در قاعده لاضرر بود. روایت «لا ضررو لاضرار فی الاسلام» به الفاظ مختلفی نقل شده است. ایشان وقتی که داستان سمره را در مورد بیرون آوردن درخت به دستور پیامبر(ص) نقل می فرمودند، این سؤال را مطرح می کردند که آیا رسول اسلام(ص) برای هر کسی که چنین عملی را انجام بدهد چنین فرموده یا این که اعمال حکومت است؟ سپس با تیزهوشی خاص، روایت را ریشه یابی کرده و می فرمودند: همان طور که یک حاکم می تواند با شرایطی که دارد اِعمال حکومت بکند، رسول اسلام(ص) هم در این جا اعمال حکومت کرد.

بنابراین، معلوم می شود که مسئله اعمال حکومت حاکم، ریشه در این جاها دارد. البته این یک مصداق بود و ما در جاهای دیگر هم داریم. به هر حال امام می فرمود این که حضرت در داستان معروف سمرة بن جندب فرمود: برو آن درخت را بکن، اشاره به اعمال حکومت بود. این ریشه ها در روایات ما می رساند که رسول گرامی اسلام راه را نشان داده است؛ یعنی بنابراین روایات، حاکم اسلامی می تواند اعمال حکومت کند. ما می بینیم بسیاری از چیزهایی که الآن پیش آمده به طور تفصیلی در روایات ذکر نشده است ولی فقیه می تواند ملاک ها و مناطات آن احکام را گسترش و بسط دهد و به اصطلاح تنقیح مناط کند و آن روایات را با زمان ها تطبیق دهد. اما ما نمی توانیم بگوییم غیر از ادلّه اربعه (کتاب، سنت، اجماع و عقل) چیزهای دیگری هم داریم، زیرا کلیات در کتاب و روایات ذکر شده است و فقیه باید مصادیق کلیات را استخراج و تطبیق کند.

سیاسات ما هم این چنین است؛ مثلاً بعضی از روایات در باب قصاص است، ولی همه خصوصیات آن ذکر نشده و تنها به کلیاتی دربارۀ قسّامه و لوث، اقرار و بیّنه اکتفا شده است. حال اگر این شخص بعد از اقرار، انکار کرد وظیفه چیست؟ آیا دوباره باید اقرار کند؟ اگر در مرتبۀ اول به یک جنبۀ قتلی اقرار کرد و در بار دوم به جنبۀ دیگر، چه باید کرد؟ در این موارد کلیات در روایات آمده ولی باید مصادیق آن استخراج شود. امام با آن زیرکی هایی که داشتند همیشه وقتی می خواستند روایتی را بخوانند به ما سفارش می کردند که به آن چه شیخ یا صاحب جواهر گفته اند اکتفا نکنید، به اصل روایت و صدر و ذیلِ آیه مراجعه کنید تا ببنید از مجموع چه برداشت می کنید؟ ایشان به این معانی توجه داشتند و استنباط احکام فقهی و حکومتی هم بیرون از این ها نبود.

* از فرمایش های حضرت عالی استفاده می شود که شرایط اجتهاد برای استنباط احکام سیاسی اسلام، همان شرایط اجتهاد در سایر احکام است. هم چنین فقه سنتی را برای ادارۀ جامعه کافی می دانید، در حالی که حضرت امام می فرمودند: فقه سنتی برای ادارۀ جامعه کافی نیست و باید کاستی های آن جبران شود و مکرر به حوزه های علمیه توصیه می کردند که: نبض تفکر جهان را در عرصه های مختلف سیاست، مدیریت، حقوق و قضا به دست آورید تا بتوانید اسلام را به روز و به عنوان مکتبی که صلاحیت ادارۀ جامعه را دارد در دنیا عرضه کنید. به نظر شما منظور حضرت امام از این عبارت چه بود؟ کاستی های فقه سنتی و راه جبران آن چیست؟ آیا می توان گفت در برابر فقه سنتی فقه پویا قرار دارد یا نه؟

 منظور امام این نبود که از فقه سنتی کناره گیری کنید، بلکه سفارش می کرد شما دنبال فقه جواهری و فقه سنتی بروید و مراد ایشان از فقه سنتی و جواهری همین مسائل بود؛ یعنی شما از آن چه رسول اسلام و کتاب برای ما بیان کرده اند فراتر روید؛ نه این که به قیاسات و استحسان روی بیاورید. ایشان می فرمودند که در فقه سنتی این مسائل مطرح نشده است، نه این که ما نتوانیم از این ها استخراج کنیم؛ مثلاً امروزه مسئله جلوگیری از بارداری در بحث نکاح مطرح است که در گذشته مطرح نبود، منتها باید همان چیزی را که در روایات ذکر شده است با مسائل روز تطبق کنیم. هم چنین در زمان فقهای گذشتۀ ما مسئله تشکیل حکومت پیش نیامده بود اما الآن که مطرح شده مگر ریشه های آن در غیر از روایات و آیات است؟ چون ریشه های ولایت و حکومت در روایات بود مرحوم نراقی و صاحب جواهر آن را مطرح کرده اند و امام هم با ریشه یابی همین روایات، حکومت را مطرح کرد. روایاتی بر مسبوط الید بودن فقیه و تشکیل حکومت دلالت می کند، منتها فقهای سابق مطرح نکرده بودند ولی امام فرمود از این فقه سنتی می شود استفاده بکنید، نه این که نمی شود.

ولایتی که صاحب جواهر مطرح کرده است دارای ریشۀ حکومتی است و امام هم می فرماید فقه جواهری و فقه سنتی. روایات راه را برای ما نشان داده اند منتها ما باید با استفاده از اصولی که برای ما بیان شده است این راه را هموار سازیم و امام هم خارج از این اصول نبود.

نکتۀ مهم در خصوص حکومت اسلامی این بود که در زمان پیغمبر اسلام(ص) مسئله حکومت وجود داشت ولی در زمان شیخ مفید و طوسی به این گونه مطرح نشد. فقهای بعدی مقداری آن را توسعه دادند تا این که امام آن را بسیار گسترده بیان کردند که البته در اول به خیلی از ذائقه ها تلخ آمد. این ها نه از باب قیاس بود و نه از باب استحسان بلکه از نصوصی مثل مقبوله عمر بن حنظله یا «فامّا الحوادث الواقعه» و آیۀ «انّما ولیّکم الله» به دست آمده بود. این مسئله به هوش، زیرکی و تسلط فقیه در مبانی بستگی دارد. به همین دلیل فرموده اند یک فقیه باید علوم تفسیر، معانی بیان، ادبیات، جغرافیا و امثال آن را بداند. ریشۀ همۀ این مسائل در روایات است؛ مثلاً مسئله نماز در مناطق قطبی که شش ماه روز است و شش ماه شب، الآن مطرح شده است و فقیه می تواند با استفاده از اصول، حکم آن را به دست آورد.

* اصول و مبانی در واقع شرط لازم فقه سنتی هستند نه شرط کافی و چنان که مستحضرید چون در طول تاریخ، حکومت در دست فقها نبوده، بسیاری از مباحث حدود، قیاس و دیات یا مطرح نشده یا کم تر از دیگر ابواب فقه بوده است. مسئله حکومت را هم اساساً محال وقوعی می دانستند. لذا تنها بعضی از فقها مثل صاحب جواهر یا صاحب مفتاح الکرامة این مباحث را مطرح کرده اند.

از سوی دیگر، برداشت فقها از اصول و مبانی متفاوت است و به قول، شهید مطهری: «فتوای مجتهد روستایی، بوی روستا و فتوای مجتهد شهری بوی شهر می دهد.» بنابراین، می توان گفت: مجتهدی که جهان را دیده و از حقوق، سیاست، مدیریت و تخصص های مختلف جهان آگاهی دارد، برداشت وی از مسائل حکومتی و سیاسی با برداشت مجتهدی که تنها به کتاب های سنتی اکتفا کرده است فرق عمده دارد که امروزه همین مسئله در جوامع دانشگاهی تحت عنوان تئوریک قبض و بسط شریعت دامن زده می شود.

به نظر شما منظور امام نیز همین است یا این که مقصودشان غیر از آن چیزی است که بعضی خواسته اند استفاده کنند؟

 این سخن شهید مطهری کاملاً صحیح است. جهان ما هم الآن جهانی نیست که فقیهی در گوشه ای بنشیند و دور خودش کتاب و روایت بگذارد، اما از وسائل ارتباط جمعی که الآن هست بی اطلاع باشد. لذا امام همیشه می فرمود: شما در استنباط احکام روی استدلال و دقت عقلی تنها تکیه نکنید بلکه بروید در میان بازار تا ببینید آن ها از این مطلب چه استفاده ای می کنند. یک مثال ساده بگویم: شما بلوغ و تمییز بچه ها را در صد سال قبل با الآن بسنجید. اصل بلوغ یک معیاری دارد، اما در خصوص بلوغ فکری آن روز ممکن بود یک شخص هفده یا هجده ساله به مقام تمییز نرسد، اما الآن کسی که هنوز به پانزده سالگی هم نرسیده است بعضی از مسائل را تشخیص می دهد، لذا می گوییم یک فقیه روستایی فکرش بسته به همان محیط است، اما اگر رادیو و تلویزیون در اختیارش باشد دیدش بازتر می شود.

در زمان ما یک فقیه باید این مسائل پیش آمده را بر اساس تفکر و دید خارجی با آن روایات تطبیق دهد. همان طوری که فرمودید زمانی می گفتیم قضا را چرا بخوانیم؟ حدود و دیات و قصاص را چرا بخوانیم؟ اما الآن می بینیم که نیاز به قضا داریم و در میان فقها صاحب جواهر آن را از همه مفصل تر بحث کرده است. الآن هم مسائلی پیش آمده است که هیچ کدام قبلاً مطرح نبوده، حال مگر می شود فقیهی تنها بر اساس اندوخته های ذهنی خود به روایات مراجعه کند؟

امام می فرماید: ما نمی توانیم ظواهر را با آن دقت های عقلی تطبیق بدهیم بلکه ظواهری که اطمینان آور باشد، کافی است؛ مثلاً این مسئله که اقرار یا بینه باید کاملاً صراحت داشته باشد یا نه، می فرمودند: همین ظواهری که بر ایمان اطمینان آور باشد کفایت می کند. آن زمان با این زمان فرق نمی کند و اگر قضا و حکومت در آن زمان نبود و الآن پیش آمده است، ریشه در آن جا دارد، منتها فقیه باید جوانب آن را نگاه کند و ببیند که آیا جامعه و دنیا با این مسئله تطابق دارد یا نه؟

در جایی هم که مسئله ای در روایات اصلاً وجود ندارد قواعدی را ذکر کرده اند که از آن قواعد بیرون نیست. دو فقیه یک روایت را می بینند و دو جور فتوا می دهند، این دو نظر از کجاست؟

هر چه زمان می گذرد این مسائل گسترده تر می شود و فقیه می تواند روایات و اصول را با مسائل روز تطبیق بدهد.

* با توجه به اهمیت مشاوره در مسائل نوپیدایی مثل مسائل پول، آیا یک فقیه واقعاً می تواند بدون مشاوران قوی این تطبیق را انجام بدهد؟ چون ممکن است دیدگاه وی با مشاوره عوض بشود.

 همان طور که اشاره کردید، فقیهی که درس بخواند ولی تدریس و مشاوره نداشته باشد، استنباط حکمی او با فقیهی که درس و بحث و شورای استفتایی دارد فرق می کند، به همین علت فقهای ما تا آخرین لحظۀ عمر تدریس و بحث دارند یا شورای استفتایی داشتند که مثلاً در قضیۀ پول یا مهریۀ زنان گفتند: نمی شود به مهریۀ پنجاه سال قبل اکتفا کرد بلکه باید ارزش پولی را در نظر گرفت. فقیه برای بحث و نقادی باید جوان های خوش فکر را جمع کند و بعد از مشورت با آن ها فتوای پخته ای را ارائه دهد.

یادم می آید در مسئله ای چند متخصص داخلی و خارجی با امام صحبت کردند که چون گزارش های مختلفی داده بودند، امام روی یک دسته ای نکرد. در یک کلام نظر امام این بود که همین فقیه جواهری می تواند دنیا را حفظ کند، تشکیل حکومت بدهد، با دنیا روابط داشته باشد. اما بستگی به این دارد که فقیه از آن چگونه استفاده کند، نه این که خود کتاب جواهر کافی باشد، بلکه ممکن است حرف صاحب جواهر هم در مواردی رد شود و فقه جواهری به این معنا نیست که نتوان کتاب جواهر را نقد کرد. بنابراین، فقیه باید اسلحه در دست داشته باشد تا بتواند جواب گو باشد و در نتیجه فکر امام خمینی، انقلاب و ارزش های ما زنده بماند و اگر خدای ناکرده این فکر ضربه ببیند یک گروه و دسته ضربه نمی بیند بلکه اسلام ضربه می بیند.

 

منبع: کنگره امام خمینی و اندیشه حکومت اسلامی: مصاحبه های علمی، ج 10، ص 323.

. انتهای پیام /*