پیشگامان انقلاب دوم

" وقتی وارد آنجا شدم، اولین کاری که کردم تلفن زدم به دفتر امام در قم، عرض کردم مرحوم آقا سید احمد آقا بیایند پای گوشی، گوشی را گرفتند، گفتم من الان داخل سفارت آمریکا هستم، همراه دانشجویانی که آمده اند وارد اینجا شده اند. شما به اطلاع امام برسانید اگر اصل این کار را کار نادرستی می دانند همین حالا جواب دهید و این ها می روند بیرون...! حاج احمد آقا وقتی برگشتند فقط این جمله را گفتند که امام فرمودند: بگویید خوب جایی را گرفتید، محکم نگه دارید."

این ها بخش هایی از یادداشت هایی است که آیت الله موسوی خوئینی ها در جریان تسخیر سفارت آمریکا نوشته است. تسخیری که بعد از آمدن نظر مساعد امام به قول موسوی خوئینی ها، تفسیر و شرح شادی و شور دانشجویان مشکل بود؛ فکر می کردند کاری کرده اند

کارستان و حالا هم تائید امام رسیده است.

دانشجویانی که می خواستند صدایشان را به دنیا برسانند، راهی نمی شناختند که جوابگوی حرف های آن ها باشد. بدین ترتیب برای اعلام حرف هایشان به دنیا از چنین راهی استفاده کردند. بنا به گفته این دانشجویان سختی ها و موانع حساب شد تا در   نهایت چهل و هشت ساعته کار را در   همان محدوده مفتح و طالقانی تمام کنند. به گفته ابراهیم اصغرزاده «هیچکدام گمان نمی کردند این ماجرا تا ۴۴۴ روز دیگر هم ادامه پیدا کند.» 

 قول عدم تشکیل حزب ماندگار نشد 

بچه های لانه پس از این اتفاق همگی به یکدیگر قول می دهند از ورود به دولت پرهیز کنند و حتی به اسم این اتفاق حزبی نسازند و جمع ۴۰۰ نفره نیز حزبی هم تشکیل ندهند و از آن بهره برداری سیاسی نکنند. مرحوم رجایی، عباس دوزدوزانی را نزد بچه ها می فرستد تا در دولت حضور یابند اما بچه ها قبول نمی کنند. هرچند ابراهیم اصغرزاده اعتقاد داشت عده ای از بچه ها دور از چشم ما به بعضی ها سمپات داشتند.

 هرچه بود قول بچه ها زیاد دوام نیاورد و در مجلس دوم بود که از دل بچه های لانه دفتر تحکیم وحدت تاسیس شد و در مجلس سوم حتی روبروی جامعه روحانیت مبارز لیست ارائه کردند و این چنین شد که بچه های لانه در قسمت های مختلف پخش شدند و جالب آنکه در سه قسمت بیشتر حضور نیافتند، عده ای وزارت خارجه رفتند و رایزنی های بین المللی کردند و عده ای جذب کارهای اطلاعات و امنیتی شدند و به سپاه رفتند و عده ای هم به جهاد رفتند و جذب هیات های هفت نفره شدند.

 نسل بچه های لانه چه شدند؟ 

هرچه از زمان انقلاب دور تر می شد، اشتراکات دانشجویان نیز با هم بیشتر فاصله می گرفت. چه اینکه امروز اشتراکات عبدی و اصغرزاده به مراتب کمتر از آن روزهاست، چه رسد به اشتراکات عزیز جعفری و عزت الله ضرغامی با آن ها.

ابراهیم اصغرزاده که زمانی سخنگوی دانشجویان پیرو خط امام بود و پشت میز قدیمی سفارتخانه می نشست و سؤالات خبرنگاران را پاسخ می داد، ابتدا فرمانده سپاه قزوین شد و بعد به مجلس رفت. اصغرزاده زمانی به شورای شهر راه یافت. در آخرین انتخابات شورای شهر حتی حاضر نشد نامش را در لیست اصلاح طلبان بگذارد و مستقل وارد شد که البته موفق به ورود نشد. وی این روز ها مشغول تحلیل های خود از وضعیت سیاسی کشور و موقعیت اصلاح طلبان است. طاهره رضازاده در جریان تسخیر سفارت آمریکا با ابراهیم اصغرزاده ازدواج کرد.

عزت الله ضرغامی همچون اکثر بچه ها به سپاه رفت و بعد هم به ارشاد پیوست و سپس به صداوسیما رفت و از معاونت امور مجلس به ریاست این سازمان عریض و طویل رسید و این روز ها کمتر نقطه مشترکی با تحکیم وحدت دارد.

محمد نعیمی پور کار شناس مهندسی شیمی دانشگاه صنعتی شریف؛ زمانی مجری طرح سد و نیروگاه کارون بود و زمانی دیگر مدیر مطالعات مرکز تحقیقات استراتژیک شد و در دوران اصلاحات به عنوان کاندیدای جبهه مشارکت اسلامی از سوی مردم به نمایندگی در مجلس ششم راه یافت و سپس روزنامه یاس نو را راه اندازی کرد که البته عمر آن دیر نپایید و توقیف شد.

محسن امین زاده ابتدا به وزارت ارشاد رفت و بعد راهی وزارت خارجه شد و به معاونت این وزارتخانه رسید. امین زاده از اعضای موسس جبهه مشارکت ایران اسلامی بود که  پس از حوادث سال ۸۸ به زندان رفت.

معصومه ابتکار یا «خواهر مری» گروگان ها، رشته دانشگاهی اش را عوض کرد و علوم آزمایشگاهی و ایمنی شناسی خواند و زمانی هم سردبیر کیهان انگلیسی شد و هم در دولت اصلاحات و هم در دولت یازدهم، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و معاون رئیس جمهور در این زمینه شد.

عباس عبدی راه دور و درازی را پیمود و ابتدا به شیراز رفت تا در شهر همسرش باشد. آنجا به هیات هفت نفره رفت و دبیر ستاد شد و بعد هم به قسمت اطلاعات خارجی دفتر اطلاعاتی و تحقیقاتی نخست وزیری رفت و وزارت اطلاعات را هم بدون استعفا ترک کرد و  به عنوان مسئول دفتر پژوهش های اجتماعی معاونت سیاسی دادستان کل کشور منصوب شد. سال ۵۸ عبدی سنگ بنای اتحادیه انجمن های دانشگاه های سراسر کشور یا تحکیم وحدت کنونی را بنا نهاد. نامی که به گفته خودش از زبان امام خمینی شنیده بود: «بروید تحکیم وحدت کنید.» وقتی هم که آیت الله موسوی خوئینی ها از دادستانی به مرکز تحقیقات آمد عباس عبدی را هم با خود آورد و مسئولیت فرهنگی تحقیقات استراتژیک را در قالب معاونت به او سپرد. زمانی بعد که اصلاح طلبان همه تریبون های خود را یکی یکی از دست می دادند، از روزنامه سلام سر درآورد و مشغول به تئوری پردازی اصلاحات شد. عضو شورای مرکزی مشارکت سال ۷۷ به دیدار «باری روزن» رفت تا در کنار گروگان سابقش بنشید.

رضا سیف اللهی ابتدا به سپاه رفت و سپاه پاسداران اصفهان را با دوستان خود تاسیس کرد و پس از آن به عنوان مسئول اطلاعات کل سپاه به فعالیتهای خود ادامه داد و سپس به عنوان رئیس ستاد مرکزی سپاه منصوب شد. سیف اللهی تا فرماندهی کل نیروی انتظامی از سال های ۷۱ تا ۷۵ نیز پیش رفت و مدتی بعد هم معاون امنیت داخلی دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی شد و اینک در مجمع تشخیص مصلحت نظام مشغول فعالیت است.

محسن میردامادی ابتدا مسئول روابط بین المللی سپاه شد و بعد استاندار خوزستان شد و سپس به مجلس ششم راه یافت و بعد هم مثل عبدی و نعیمی پور و... به مرکز تحقیقات رفت و در دهه هفتاد به دنبال تحصیل علم روانه انگلستان شد و با دکترای علوم سیاسی بازگشت و پس از سال ۸۸ به زندان رفت.

علی اکبر زحمتکش مسئول عملیات تسخیر و حفاظت از گروگان ها تنها فردی بود که در دادگاه های آمریکا به خاطر بازداشتن یکی از گروگان ها از نابود کردن اسناد تحت پیگرد قرار گرفت. زحمتکش بعد ها به وزارت نیرو پیوست. در سال های بعد همچنان اسناد را دنبال می کرد و مدتی هم به خاطر شکایت از شهردار بیرجند برای بر حیف و میل نمودن وجوه شهرداری معروف شده بود.

رحیم باطنی به خاطر اسنادی که می گفتند مربوط به ارتباط ناصر میناچی (وزیر ارشاد دولت موقت) با سفارت آمریکا است، سخنان تندی علیه نهضت آزادی بیان کرد. باطنی که نماینده دانشجویان دانشگاه ملی (شهید بهشتی) در شورای مرکزی بود، بعد ها معاون جهاد دانشگاهی کشور شد و مدتی هم به وزارت نیرو رفت.

حبیب الله بی طرف ابتدا به سپاه رفت و بعد هم به جهاد پیوست و مرکز تحقیقات جهاد کشاورزی را از خود به یادگار گذاشت و آن را تاسیس کرد و در زمان موسوی، استاندار یزد شد و در زمان خاتمی هم به وزارت نیرو رفت و وزیر آن شد.

محمدعلی جعفری یا عزیز جعفری متولد یزد در دانشکده معماری دانشگاه تهران تحصیل کرد و به سپاه پیوست و بزودی با فراگیری فنون رزمی، اولین گردان زرهی سپاه را ایجاد کرد. فرماندهی تیپ عاشورا، قرارگاه قدس و قرارگاه نجف در دوران جنگ و فرماندهی نیروی زمینی سپاه به مدت ۱۳ سال و ۵ سال فرماندهی قرارگاه ثارالله تهران از جمله مسئولیت های عزیز جعفری بود. وی در زمستان ۸۶ با حکم فرماندهی کل قوا، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شد.

اکبر رفان اولین فرمانده نیروی هوایی سپاه لقب گرفت. حسین دهقان مدتی به لبنان رفت و در دهه ۸۰ رئیس بنیاد شهید انقلاب اسلامی شد.

 علیرضا افشار دوره ای به عنوان رئیس ستاد مشترک سپاه پاسداران انتخاب شد و بعد از آن فرمانده کل بسیج و معاون فرهنگی ستاد کل نیروهای مسلح بود.

علی حاتمی از اولین کسانی بود که از دیوار سفارت آمریکا عبور کرد. در عکس معروف ورود دانشجویان از بالای در، علی حاتمی در حالی که به دوربین نگاه می کند، دیده می شود.

حسن سیف از دیگر دانشجویان خط امام مجروح شد ولی به طرز معجزه آسایی نجات یافت. او که  فرمانده بازی دراز در عملیات خیبر بود در سال 62 به شهادت رسید.

مهدی رجب بیگی مسئولیت قرائت بیانیه  ها را برعهده داشت. رجب بیگی که قلم و بیان رسایی داشت، از سال ها قبل نشریه طنز «جیغ و داد» را به همراه اسرافیلیان منتشر می کرد. رجب بیگی در مهر ۶۰ به دست منافقین در خیابان های تهران به شهادت رسید.

حاتم قادری و جواد مظفر دو دانشجوی دانشگاه ملی با بیان اینکه هرچند تسخیر، یک حرکت ضد امپریالیستی است، اما این راه مبارزه با امپریالیسم نیست، از لانه خارج شدند.

تقی محمدی همان روزهای اول، باری روزن، وابسته مطبوعاتی سفارت آمریکا که به زبان فارسی نیز تسلط داشت را به میان خبرنگاران آورد. محمدی که از نزدیکان بهزاد نبوی و خسرو تهرانی بود، بعد ها به اطلاعات نخست وزیری رفت و پس از انفجار هشت شهریور به سفارت ایران در افغانستان فرستاده شد، اما اسدالله لاجوردی به دلیل نزدیکی او با مسعود کشمیری عامل انفجار نخست وزیری، او را از کابل فراخواند و بازداشت کرد. تقی محمدی که در بازداشتگاه برای اعتراف اعلام آمادگی کرده بود، به طرز مشکوکی ساعاتی بعد با کمربند خودکشی کرد.

عباس زریباف که از ابتدای سال ۵۸ وارد سازمان مجاهدین خلق شده بود، وارد بخش اطلاعات شد و به نقل از سایت این گروهک ماموریت هایی در جهت کشف اقدامات سپاه پاسداران انجام داد. او در سال ۶۰ به زندگی مخفی روی آورد و در سال ۶۱ از ایران خارج شد. زریباف در چهارمین روز عملیات مرصاد به هلاکت رسید.

دکتر فیروزآبادی همسر شهید شوریده و استاد مکانیک دانشگاه شریف، دکتر محمدحسین صادقی عضو هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، دکتر عبدالحسین روح الامینی استاد داروسازی دانشگاه تهران و محمدهاشم پوریزدان پرست، استاد اقتصاد دانشگاه شیراز از چهره هایی بودند که تدریس در دانشگاه را به فعالیت های دیگر ترجیح دادند.

محسن وزوایی از دانشجویان دانشگاه شریف، مسئولیت اطلاعات - عملیات را برعهده داشت. زود تر از آغاز جنگ به سپاه پاسداران پیوست. با شروع جنگ وزوایی به جبهه غرب رفت و فرماندهی گردانی با کار ویژه عملیات پارتیزانی را برعهده گرفت. او در عملیات فتح بلندی های بازی دراز فرمانده بود و در این عملیات مجروح شد. در آذر ۱۳۶۰ او فرمانده گردان حبیب بن مظاهر تیپ تازه تأسیس محمد رسول الله(ص) شد که در عملیات فتح المبین این گردان نوک عملیات بود. با تأسیس تیپ ۱۰ سیدالشهدا او فرمانده این تیپ شد و در فروردین ۶۱ با همین تیپ وارد عملیات بیت المقدس (فتح خرمشهر) شد و در این عملیات بود که در ۲۲ اردیبهشت هنگام هدایت نیرو هایش، چند کیلومتر مانده به خرمشهر به شهادت رسید.

عباس ورامینی مسئولیت آموزش نظامی دانشجویان را برعهده داشت. ورامینی همانند تعدادی دیگر از دانشجویان در سال ۵۸ با یکی از دختران دانشجوی پیرو خط امام ازدواج کرد و خطبه عقد او را امام خمینی(ره) قرائت کرد. ورامینی در سال ۶۱ با حکم احمد متوسلیان به فرماندهی ستاد لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) منصوب شد. مسئولیت سپاه ۱۱ قدر و قرارگاه نجف اشرف از دیگر مسئولیت های او بود. ورامینی سرانجام در ۲۸ آبان ۶۲ در ارتفاعات کانی مانگا و در عملیات والفجر ۴ به شهادت رسید.

محمدرضا خاتمی (برادر سید محمد خاتمی) هم زمانی در میان دانشجویان تسخیرکننده حضور داشته است. خاتمی در مجلس ششم حضور داشت و به نائب رئیسی مجلس رسید و این روز ها گه گاه مصاحبه ای می کند ولی فعالیت سیاسی خاصی ندارد.

محمد فاضل، علی صبوری، علی رضا هادی پور، حسین شوریده، غلامحسین بسطامی (فرمانده سپاه سوسنگرد، در ابتدای جنگ)، عبدالرحمن یا علی مدد، حسین بهادری، فضل الله عابدینی، حمید صفایی، جلال شرفی، رحمتی، رحمان دادمان (وزیر راه و ترابری که در حادثه هواپیما به شهادت رسید) از دانشجویان پیرو خط امام به شهادت رسیدند.

نسل لانه جز این افراد چهره های سر شناس دیگری همچون سید محمد هاشمی اصفهانی، شمس الدین وهابی، وفا تابش، حسین شیخ الاسلام، فروز رجایی فر، کمال تبریزی، احمدرضا کاظمی (پسر عموی شهید احمد کاظمی)، مهاجر، محمد مهدی، حسین شریف زادگان، محمدرضا بهزادیان نژاد را نیز داشت که هرکدام جدا از دیگری و با تفکری مستقل به فعالیت های خود ادامه می دهند.

منبع: ایلنا

 

منبع: حضور، ش 90، ص 223.

. انتهای پیام /*