آیتالله راستی کاشانی، عضو جامعه مدرسین حوزه قم: در گفتگو با حضور
حاج احمد آقا واقعاً به ولایت فقیه معتقد بودند
حضور: خدمت حضرت آیتالله راستی کاشانی رسیدیم از اعضای جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و از مدرسین بزرگوار، ضمن عرض تسلیت رحلت حاج سید احمد آقا اولین سؤال ما این است که برای خوانندگان مجله حضور سابقه آشناییشان با حاج سید احمد آقا را بیان فرمایند.
بسماللهالرحمنالرحیم
بعد از تسلیت ضایعه اسفناک فوت ایشان به محضر حضرت ولی عصر(عج) و مقام معظم رهبری و خانواده محترم امام و بیوت وابسته به بیت امام، عرض میکنم که آشنایی با ایشان از همان ایامی که من در نجف بودم (زمان حیات حاج آقا مصطفی) از آن وقت با ایشان آشنا شدم منتهی آشنایی در حد سلام و علیک عادی. عمدۀ شناخت من نسبت به ایشان بعد از اینکه من آمدم ایران (چون مشکلاتی برای ایرانیان از ناحیه صدام و حزب بعث پیش آمد) و قضایای شهادت مرحوم حاج آقا مصطفی پیش آمد، بعد از شهادت ایشان تقریباً یک حرکت نسبت به مسائل انقلاب در ایران و بخصوص مبدأ آن یعنی قم، بر اثر مقالهای که روزنامه اطلاعات نوشت شروع شد، از آن وقت ارتباط ما که جزو اعضای جامعه مدرسین بودیم با نجف اشرف و حضرت امام زیاد شد و از آن وقت در حقیقت واسطه بین امام و ما، حالا چه سخنرانیهایی که امام داشتند و چه پیامهایی که دارند به وسیله تلفن ما میگرفتیم. از آن وقت موقعیت حاج سید احمد آقا و نقش ایشان در سرعت و حرکت مسائل انقلاب - برای اینکه ایشان سریع پیامهای امام را برسانند، آن موقع فاکس در دسترس نبود و لذا نوار حضرت امام را با تلفن به ما میرساندند و همچنین نوشتههای ایشان را میخواندند با تلفن و ما میگرفتیم - از آن وقت نقش ایشان در مسائل انقلاب و فداکاری ایشان نسبت به امام و وفاداری ایشان و سعی ایشان نسبت به اینکه آنچه که امام میخواهند، سریع عملی شود، از آن وقت نسبت به ایشان روز به روز ارادت ما زیادتر میشد بخصوص از وقتی که ایشان حرکت کردند و مسائل اوج گرفت و ایشان آمدند و تشریف بردند به کویت و از آنجا به فرانسه، آنجا دیگر ایشان واقعاً مثل پروانه به دور شمعِ وجود امام بودند و همۀ مسائل را مراقبت میکردند با آن مشکلاتی که آنجا بود. البته نجف من از سنۀ 27 - 28 به نجف مشرف شدم تا 5 - 6 سال زمان حضرت امام را درک کردم، بعد که ما آمدیم شاید 4 یا 5 سال دیگر امام در نجف بودند.
حضور: حاج احمد آقا دو مرتبه تا قبل از 1345 آمدند نجف حضرتعالی هم از ارکان و استوانههای حوزه علمیه نجف بودید ترویج حضرتعالی از امام در غربت بسیار مؤثر بود از این دو دوره چیزی به ذهنتان میرسد؟
آیتالله کاشانی: دور اول که ایشان مشرف شدند تقریباً اوائل شروع کردن به درس بودیم برای ایشان، درس طلبگی و آن هم با سفارش امام. در حقیقت شرایط آن شرایطی نبود که با ایشان ارتباط نزدیک پیدا کنیم. اما در مرتبه دوم که تشریف آوردند وضع طلبگیشان بیشتر شده بود و آن سلام و علیک متعارف را ما از آن وقت با ایشان پیدا کردیم. که واقعاً ایشان از جهت استعداد و از جهت اهتمام برای درس طلبگی سریع ترقی و رشد کردند و زحمت کشیدند. من توفیق نداشتم پاریس خدمت ایشان باشم.
حضور: دوران ده ساله انقلاب که حاج احمد آقا مشاور دائمالحضور حضرت امام بود و شما هم در مسئولیتها حضور داشتید. در این بخش ده ساله تا رحلت حضرت امام هم توضیحاتی بفرمایید.
آیتالله راستی کاشانی: واقع مطلب این است که نقش حاج احمد آقا در همه آن چیزی که میشود به امام نسبت داد، در همه خدماتی که برای اسلام و انقلاب برای پیشرفت این نظام شده است، حاج احمد آقا شریک است. واقعاً بازوی توانایی بود برای حضرت امام و دائماً سعی ایشان این بود که شب و روز از امام دور نشود برای اینکه دو مطلب مهم در نظر ایشان بود که حتماً رعایت کنند یکی از ناحیه جسمی و حفاظت امام، دیگر از ناحیه خورد و خوراک و احیاناً دارو، وقتی که امام از پاریس آمدند تهران تا انقلاب و چند روز بعد از آن که آمدند به قم و حاج احمد آقا شب و روز با ایشان بودند شب و روز و هم وقتی کسالت پیدا کردند و بردند امام را تهران چه در بیمارستان و چه زمانی که آمدند به منزل قبل از جماران و در جماران ایشان دائماً پروانهوار به دور امام بودند برای حفظ سلامت ایشان و حفظ وجود ایشان. کسی که در مقابل همه ابرقدرتها موضع گرفته، خوف این بود که از جهات مختلف نسبت به ایشان سوءقصدی شود به شکلهای مختلف چه از ناحیه ترور و چه از ناحیه غذای مسموم. همه اینها را ایشان ملاحظه میکرد و لذا در طول حیات امام ایشان مسافرت 2 - 3 روزه نداشتند اگر میآمدند به قم و برمیگشتند یک ساعته بود و دو ساعته. جهت دیگر، نسبت به همۀ مسائلی که امام راجع به نظام و مسئولان نظام از ریاست جمهوری گرفته تا سایر نیروها و قوه قضائیه و مجلس به وسیلۀ ایشان همۀ مسائل و مطالب به امام میرسید و بعد دوباره به ایشان برمیگشت. واقعاً این نقش بسیار مهمی بود که ایشان داشتند. مطلب سوم اینکه کسانی که میخواستند خدمت حضرت امام شرفیاب شوند باید زیر نظر ایشان تنظیم میشد که مشکلی برای امام پیش نیاید. مثلاً ما گاهی که خدمت امام شرفیاب میشدیم ایشان هم نمیآمدند ولی سفارش میکردند امام خسته نشوند. در اینجا باید بگویم که یک وقتی خدمت امام مسائلی را عرض کردم و فکر کردم که امام ممکن است خسته شده باشند و برای یک کسی از امام وقت میخواستم بگیرم امام فرمودند: که من فعلاً شرایط حالم مساعد نیست که وقت بدهم عرض کردم ولو مختصر. ایشان فرمودند: من نمیتوانم به شما تفهیم کنم که من در چه شرایطی هستم فقط دعا میکنم که عمر تو به سن من برسد آنوقت متوجه میشوی که من چه شرایطی دارم و حاج احمد آقا واقعاً مراقب بود که کسانی که خدمت امام میرسیدند در آن حدی که امام حالشان مساعد است رعایت شود حال ایشان. در این جهت هم همۀ افکار مختلف و سلیقههای مختلف این جور نبود که جلوی یک دسته گرفته شود و دسته دیگر بتواند پیش امام برود ایشان واقعاً یکی از خصوصیاتشان این بود که امام را امام همۀ امت میدانست فلذا افراد سلیقههای مختلف میتوانستند به نوبت خدمت امام شرفیاب شوند و این از خصوصیات و از سعه صدر ایشان بود. موقعیت حاج احمد آقا برای حرکت امام در طول سالهای انقلاب (از وقت محقق شدن انقلاب تا ارتحال حضرت امام) در همه این جهات مراقب اوضاع بود و واقعاً هم از عهده خوب برآمد. خداوند رضوان خودش را شامل حال ایشان بکند و ایشان را با اجداد بزرگوارش محشور کند.
حضور: ده سال اداره بیت امام و ایجاد کانال ارتباطی بین همه گروهها کار خیلی سنگین بود. ایشان امانتداری ویژهای داشت در انتقال پیامها و تعبد ویژهای که داشت نسبت به حضرت امام، که بعد از رحلت امام هم شاهد بودیم در این بخش هم توضیحی بفرمایید.
آیتالله راستی کاشانی: در این جهت من دو قضیه را نقل میکنم یکی، چند مرتبه خدمت امام عرض کردم که گاهی اوقات من توفیق ندارم که بتوانم خدمت شما شرفیاب شوم اما بعضی از مسائل هست که میخواهم خدمت شما برسد. به چه وسیله برسانم؟ ایشان فرمودند که حاج احمد آقا مورد اعتماد من است هرچه را بگوئید به من میرساند چند مرتبه این مطلب را از خود امام من شنیدم. مطلب دوم، یک وقتی من با خود حاج احمد آقا صحبت کردم که موقعیت خطیر ایشان را که در خدمت امام هستند و رابطه بین امت و امام، و امام و مسئولین نظام، من خدمت ایشان عرض کردم همه این مسائل برای مردم، اعتقادشان و اعتمادشان و همه چیزشان به امام هست و چیزی را که مردم توقع دارند عبارت از این است که آنچه را که نظر امام هست به مردم برسد. و مردم نجات و سعادتشان را در این میدانند که آنچه نظر امام هست آن را به دست بیاورند و عمل بکنند. به طور طبیعی نظر شما و نظر من و دیگران برای مردم خیلی اعتبار ندارد! تمام توجه مردم این است که ببینند نظر امام چیست و آن را پیدا کنند و عمل کنند بر طبق آن. شما بالاخره ممکن است سلیقههایی داشته باشید. در رابطه با نظرات امام احیاناً اگر با سلیقه امام جور در نیاید چه میکنید؟ این را من با خود ایشان صحبت کردم. ایشان فرمودند که واقع مطلب این است که گاهی اوقات ما نظرات خاصی داریم و گاهی امام که مطلبی را میفرمایند من نظر خودم را هم خدمت امام عرض میکنم. احیاناً ممکن است که امام نظر مرا هم لحاظ کنند در بیانشان امام خیلی وقتهاست که نظر مرا نمیپسندند و آنچه را که ایشان تصمیم میگیرند من وظیفه الهی خودم میدانم که همان که نظر امام هست همان را برسانم و تعبیرشان این بود: من این را خیانت به اسلام و مسلمین و امام میدانم که غیر آنچه که نظر امام هست مطلبی را گفته باشم حتی اگر چیزی که منظور امام هست من درک نکنم، هضم نتوانم بکنم در عین حال وظیفه دینیام میدانم که آنچه را که نظر امام هست همان را برسانم و لذا هم از ناحیه خود امام که من چند مرتبه از خود امام شنیدم که اعتماد صد درصد به ایشان داشتند که آنچه را به ایشان دستور میدهند همان را عمل میکنند، ولو خلاف نظر خودشان باشد. مطلب دوم هم همان مطلبی که از خود ایشان نقل کردم. که ایشان گفتند که من وظیفه خودم میدانم که حتی اگر جایی خلاف نظر من باشد. همان که نظر امام هست همان را بگیرم و برسانم.
حضور: به نظر شما مهمترین کارهای ایشان بعد از رحلت حضرت امام چیست؟
آیتالله کاشانی: من نظرم این است که واقعاً روش حاج احمد آقا بعد از ارتحال، هر کس در شرایط ایشان بود، واقعاً یک موقعیت بسیار حساس و مشکلی داشت به جهتی که ایشان با آن روحیه و حالت محبت و صمیمیتی که با همه افراد و با سلیقههای مختلف داشت، با همه ارتباط داشت، ممکن است که بعضیها هم سلیقههای خاصی داشتند، دوست داشتند که حاج احمد آقا طبق سلیقه آنها عمل بکند، ایشان اینچنین شرایطی داشت معذلک میشود گفت که: شبه معجزه، است که حاج احمد آقا خوب انتخاب کرد که من فکر میکنم صددرصد همانی را که امام میخواست بعد از ارتحال ایشان انتخاب کرد، و معلوم شد که واقعاً حاج احمد آقا به مسأله ولایت فقیه معتقد بود. نه به حساب اینکه ولایت فقیه پدر بزرگوارش بود، بلکه از باب اینکه به ولایت فقیه اعتقاد داشت، واقعاً علاوه بر اینکه امام پدرش بود واقعاً به حساب اینکه او ولی امر مسلمین بود، به آن حساب نسبت به ایشان عشق میورزید، و واقعاً صددرصد تابع ایشان بود و اطاعت میکرد. و لذا بعد از ارتحال حضرت امام هم به همان نحو که حمایت از امام داشت به همان شکل نسبت به مقام معظم رهبری حمایت داشت، این مسأله مهم بود که ایشان انتخاب کرد و واقعاً انتخابی بود که روح امام را شاد کرد. همانطوری که امام میخواست هر انسانی نسبت به ولی فقیه رعایت بکند، ایشان همانطور رعایت کرد. مسأله دوم نحوۀ موضعگیری ایشان نسبت به مقام رهبری و نظام و احیاناً اگر افرادی سلیقههای مختلفی داشتند روش ایشان کنترل کننده بود. نسبت به کسانی که خصوصیات ولایت فقیه را در امام قائل بودند حضور و روش حاج احمد آقا کنترل کننده بود، و این هم مسأله بسیار مهمی بود. مسأله سوم، اهتمامی که ایشان نسبت به نشر آثار امام داشتند خیلی قابل تقدیر است به جهتی که تمام مسائلی که میتواند در حقیقت سرمشق و برنامه باشد برای انقلاب و آینده همین مسائلی است که کلیات آن را امام به مناسبتهای مختلف بیان کردند که اینها همه نصوصی میتواند باشد برای انقلاب و مسئولین انقلاب، میتواند برنامهای باشد که در طول تاریخ بتوانند از آن استفاده کنند. بنابراین اینها از مسائل مهمی است که حاج احمد آقا داشتند.
حضور: در مورد ابعاد علمی: توجه به استعدادی که فرمودید اگر مطلبی هست بفرمایید:
آیتالله راستی کاشانی: ایشان سطح را تمام کردند این اواخر مقداری درس خارج رفته بودند. البته آن ایام دیگر ما در نجف نبودیم. آنطوری که ما از بعضی از دوستان شنیدیم ایشان هم در درس امام در سنوات اخیر در نجف رفتند، احیاناً درس بعضی از آقایان دیگر هم میرفتند و در ایران هم مقداری درس بعضی از آقایان در ایامی که در خدمت امام بودند و یا بعد از ارتحال حضرت امام هم مقداری درس داشتند. و البته از ناحیه اینکه در مجلس خبرگان هم به عنوان نماینده پذیرفته شد و شورای نگهبان هم تأیید کرد، اجتهاد را هم شورای نگهبان تصدیق کرده بود و ایشان را به عنوان عضو خبرگان تأیید کرد و در انتخابات رأی آوردند.
حضور: دو خاطره برجسته را برای خوانندگان بفرمائید.
آیتالله راستی کاشانی: الآن چیزی به ذهن من نمیرسد. چون من معاشرت رفاقتی و نشست و برخاست با ایشان نداشتم به لحاظ اینکه مسئولیتهایی از طرف امام بر عهده ما بود و نماینده امام بودیم در رابطه با سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، فلذا مرتب میرفتیم خدمت حضرت امام برای گزارش، نماینده امام بودیم در شورای مدیریت سابق حوزه و این مسائل منشأ این بود که ما رفت و آمد میکردیم و در حقیقت شناخت، نسبت به ایشان و لطف ایشان نسبت به من زیاد بود. در افتتاح سدّ 15 خرداد خدمت ایشان رسیدم ایشان احوالپرسی کردند و خیلی اظهار محبت کردند و ایشان در حقیقت ما را فرستادند برای خارج. حضرت امام سفارش کردند. یکی از خصوصیات که الآن یادم آمد من در بیمارستان شهداء تجریش بستری شدم در بیمارستان و در بخش C.C.U سکته کردم خبر که به دفتر امام رسید امام سفارش کردند و ایشان آمدند آنجا. بنا بود مرا منتقل کنند به بیمارستان قلب شهید رجایی ملاحظه میکردند که اگر بخواهند منتقل کنند با وضعی که من دارم ممکن است خطری باشد اما به واسطه سفارش امام، حاج احمد آقا ضمانت کردند که ایشان را حتماً منتقل کنید به آنجا برای اینکه بیشتر اشراف بر حالات من داشته باشند. این مسأله را که نسبت به من داشتند، نسبت به همه کسانی که در رابطه با مسائل انقلاب بودند خدمت میکردند، محبت داشتند و صمیمی بودند.
حضور: بعد از رحلت حضرت امام ایشان اموال زیادی را به عنوان وجوهات شرعیه در اختیار شورا گذاشتند در این رابطه هم اگر مطلبی هست بفرمایید.
آیتالله راستی کاشانی: بلی. این هم به حساب اینکه من از اعضای شورای عالی حوزه هستم بعد از ارتحال حضرت امام از ما دعوت کردند. ما اطلاع از هیچ چیزی نداشتیم و اینکه امام هم اطلاعی به ما داده باشند، نبود. ایشان همۀ اعضای شورا را دعوت کردند و فرمودند: امام وصیت کردند که تمام اموالی که در حساب ایشان هست همه مربوط به حوزه است و در اختیار شورا قرار بگیرد که به عنوان شهریه به آقایان طلاب بدهند که مدت زیادی شهریه امام به همان ترتیب داده میشد و همۀ آن پولها به حسابی به اسم شورای مدیریت حوزه منتقل شد و شورا اموال را به عنوان شهریه میپرداختند.
منبع: حضور، ش 11، ص 340.
.
انتهای پیام /*