احزاب سیاسی در اندیشه امام خمینی

علی احمدی

احزاب سیاسی مدرن و متعارف، طی دو قرن اخیر، هم زمان با آیین نامه های انتخاباتی و پارلمانی ظهور کرده و وارد عرصه سیاسی شده اند. اروپا نخستین جایگاه گسترش و توسعۀ چنین احزابی به شمار می رود و امریکا و دیگر کشورها از اروپا الگو برداری کرده اند، با این تفاوت که امریکا، فنِ اروپاییِ احزاب سیاسی را به طور عمیقی دگرگون کرد.[1]

احزاب سیاسی به گروه های سازمان یافته ای اطلاق می شوند که خواهان مشارکت در قدرت و به چنگ آوردن آن هستند تا از این طریق بتوانند به اهداف خویش دست یابند. «آستین رنی» ویژگی های زیر را در فرایند تعریف احزاب سیاسی در نظر می گیرد:

گروه های عنوان دار، سازمان یافتگی، پذیرش حق فعالیت و پیشبرد اهداف حزبی از سوی مردم، فعالیت از طریق مکانیسم های حکومت دارای نظام نمایندگی و بالاخره معرفی و گزینش نامزدهای انتخاباتی.[2]

«لاپالومبرا» و «مایرون وانیر» در تعریف حزب سیاسی چهاررکن را در نظر می گیرند:

1) برخورداری حزب از سازمان های پایدار، مرکزی و رهبری کننده؛

2) وجود سازمان های محلی پایدار و پیوند آن ها با سازمان های مرکزی؛

3) تصمیم رهبران مرکزی و محلی حزب به کسب یا مشارکت در قدرت سیاسی؛

4) برخورداری از پشتیبانی تودۀ مردم.[3]

چنانچه اشاره شد، احزاب سیاسی در کشورهای غیر غربی بازتاب و تقلید از کشورهای اروپایی هستند، بدون این که مثل امریکا دگرگونی عمیقی در این الگوی صادراتی ایجاد کرده باشند. رواج این پدیدۀ مدرن در کشورهای غیر مدرن پیامدهای متعددی به همراه داشته است که به دنبال آن، بحث هایی دربارۀ لزوم یا عدم آن، تعدد یا تمرکز، آزاد بودن یا کنترل کردن فعالیت احزاب در جامعه مطرح شده است.

با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و استقرار نظام مبتنی بر ولایت فقیه، برخی از مفاهیم دچار دگرگونی و مفاهیم جدیدی مطرح گردید. در آن میان، حزب سیاسی از لحاظ تئوریک و فعالیت احزاب در جنبه علمی مورد کاوش قرار گرفت. احزاب سیاسی با محتوا و بنیادهای نظری پیشین در تعارض جدی با دیدگاه های ایدئولوگ های انقلاب قرار گرفتند که اوج آن در مناظره های فکری و منازعات مسلحانه مشاهده می شود. وجود نظام تک حزبی در سلطنت محمدرضا پهلوی و ممنوعیت فعالیت سایر احزاب ـ از کمونیست ها گرفته تا اسلام گرایان ـ حکومتی بودن احزاب اصلی و فضای سیاسی آغاز استقرار جمهوری اسلامی موجب گردیدند که روی آوری به فعالیت حزبی و گروهی با استقبال فراوان همراه شود و گروه های متعددی پدید آیند. عدم تفاهم و وفاق این گروه ها، تشتت و پراکندگی را به همراه داشت.

این مسئله، امام (ره) را وا داشت تا در مورد احزاب و فعالیت آن ها موضعی صریح و روشن اتخاذ کنند. در اواخر دهۀ پنجاه و اوایل دهۀ شصت یکی از موضوعاتی که ذهن امام را به خود مشغول کرده بود، مسئله احزاب سیاسی بود.[4] در همین زمان بود که ایشان فعالیت احزاب را منوط به زیان نرساندن به جامعه اعلام کردند؛ به بیان دیگر، ملاک ارزیابی احزاب به نظر ایشان توجه به عملکرد آنان بود نه مبانی فکری. بعد دیگر دیدگاه امام، که در دهه چهل مطرح شده، بر شفافیت موضوع افزوده است. در این نوشتار موضوع تحزب و فعالیت احزاب را از نظر امام (ره) بررسی خواهیم کرد. فرضیۀ این تحقیق آن است که ایشان اصل تحزب را پذیرفته، اما در مورد مفید بودن و اصالت احزابِ کشورهای جهان سوم از لحاظ نظری و عملی تردید کرده است. در عین حال، ایشان ملاک ارزیابی را عملکرد و رفتار برونی آن ها می داند.

 احزاب سیاسی در اندیشه سیاسی امام (ره)

ایشان به رژیم دیکتاتوری شاه حمله می کند؛ رژیمی که آزادی های فردی، انتخابات واقعی، مطبوعات و فعالیت احزاب را از میان برده است.[5]

چنانچه پیش از این اشاره شد، در دیدگاه امام اصل تحزب یک امر پذیرفته شده می نماید و بحث در مورد ضرورت یا عدم ضرورت حزب صورت نمی گیرد. اما مسئله مهم، ایدئولوژی، ویژگی ها و عملکرد احزاب است و عمده ترین تاکید امام خمینی در بررسی احزاب در ایران و دیگر کشورها حول این محور می چرخد.

منحصر به فرد بودن نظام ولایت فقیه در دنیا سؤال هایی را دربارۀ وجود احزاب و فعالیت آن ها در چنین نظامی برانگیخت. امام در ماههای پیش از پیروزی انقلاب و چند سال پس از آن به چنین سؤال هایی پاسخ داده اند، هر چند دیدگاه ایشان دربارۀ احزاب از سال 43 به صراحت بیان شده بود. امام طی دو دهه چهل و پنجاه کالبد شکافی و بیان نقص های احزاب در ایران به مسائلی مانند دولتی بودن، تقلیدی بودن، فقدان فرهنگ سیاسی حزبی و وابستگی احزاب اشاره می کنند.

پس از پیروزی انقلاب، ایجاد آشوب و خشونت های مسلحانه، ترور و پراکندگی های اجتماعی ناشی از فعالیت احزاب بر ادامۀ فعالیت و آزادی آن اثر می گذارد. در همین مرحله است که امام تشکیل حزب «جهانی مستضعفین» را پیشنهاد می کند.

امام از سال 43 به عنوان مخالف نظامِ حاکم و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان رهبر انقلاب بر عدم اصالت احزاب تأکید می کند، با این حال، احزاب در این دو دوره ویژگی های خاص زمان خود را دارند. از مجموع کاستی های احزاب در تحلیل امام ممکن است چنین برداشت شود که ایشان وجود چنین احزابی را با مصالح جامعه سازگار نمی بیند که این عدم سازگاری می تواند بر فعالیت آنان پس از پیروزی انقلاب تأثیر بگذارد.

 

کاستی های احزاب در ایران

1) حزب دولتی

معمولاً احزاب سیاسی دهلیز انتقال خواسته های جامعه به حکومت تلقی می شوند. احزاب سیاسی و نظام حزبی، عمده ترین ابزارِ نهادی برای سازمان دادن و گسترش اشتراک سیاسی می باشند. احزابی که برای دفاع از حقوق توده ها پدید می آیند، با آن دسته احزابی که به شکل ابزار اعمال خواسته های حکومت ایجاد می شوند، فرق دارند.

امام (ره) در سال 43 به ساختار دولتی داشتن و وابستگی احزاب به حکومت می تازد: هر حکومتی که بر سر کار می آید، حزبی تشکیل می دهد، «یکی حزب مردم درست می کند ... یک حزب ایران نوین ... هی حزب درست می کنند.»[6]

ایشان هم چنین معتقدند: در کشورهایی که سیستم حزبی نهادمند دارند، حکومت ها از احزاب پدید می آیند، اما در ایران پس از تشکیل دولت و به دست گیری قدرت احزاب ایجاد می شوند.

شکل دیگرِ ایجاد حزب، تأسیس آن به کمک شاه است که حزب رستاخیز ملی ایران از این جمله است. در هر دو شکل، مردم برای عضویت در احزاب یا حزب واحد دولتی تحت فشار قرار می گیرند؛ وضعیتی که مخالف فلسفۀ تحزب و کارکرد احزاب می باشد.

امام در سال 53 حزب رستاخیر را حزبی تحمیلی و مخالف قانون اساسی و موازین بین المللی اعلام کردند: «ایران تنها کشوری است که حزبی به امر ملوکانه تاسیس کرده و ملت مجبور است وارد آن شود و هر کس از این امر تخلف کند سرنوشت او یا حبس و شکنجه و تبعید و یا از حقوق اجتماعی محروم شدن است.»[7]

در سال 57 نیز امام با دیکتاتوری خواندن رژیم شاه یادآور شد که این رژیم «حزب واحد ایجاد نموده و از این بدتر، پیوستن به این حزب را اجباری کرده است و از متخلفان انتقام می گیرد.»[8] به علاوه، اعضای حزب با فرهنگ، فلسفه و هدف حزبی آشنایی ندارند، با این حال هدف ایجاد کردن حزب که همان زنده باد گفتن به حکومت است، در کوتاه مدت برآورده می شود.

امام بین حزب دولتی و دولتِ حزبی تمایز قائل است و دولت حزبی را شکل پذیرفته و حزب دولتی را شکل مردود نظام حزبی می دانند: «قبل از این که دولت شما پیش بیاید، یک حزبی درست کنید و بعد هم حزب در مجلس به طوری که باید بشود، به طوری که قوانین اساسی و قانون اساسی و سایر قوانین اقتضا می کند، نماینده درست کنند و بعد هم آقای وزیر، نخست وزیر متکی به نمایندگانی که از حزب پیدا شد و از جمعیت و از خواستۀ مردم و این ها پیدا شد، بعد می شود یک دولت متکی به حزب.»[9]

از دیدگاه امام احزاب باید در خدمت توده های محروم و منافع و مصالح جامعه باشند از این رو احزاب دولتی نمی توانند این آرزو را برآورده سازند. احزاب سیاسیِ زمان پهلوی عمدتاً چنین حزب هایی بوده اند.

2) عدم اصالت (بازتاب یافتگی) احزاب

«دو ورژه» که از صاحب نظران سیاسی است، احزاب سیاسی جهان سوم را الگوبرداری شده از احزاب سیاسی اروپا می داند. امام (ره) نیز احزاب فوق را فاقد اصالت می خوانند و عدم کارآیی آن ها را در تقلید صرف و مهیا نمودن فرهنگ تحزب می دانند.

احزاب سیاسی اروپا در بستر خاصی پدید آمدند، رشد کردند و اکنون نیز فعالیت می کنند، اما تجربۀ کشورهایی مثل ایران، با تجربه کشورهای اروپایی متفاوت است، حتی بر فرض قبولِ اهمیت محرک داخلی، به عنوان عاملِ اصلیِ ایجاد احزاب در کشورهایی مثل ایران، این نکته قابل انکار نیست که تقدم تاریخی غرب در حزب سازی و وضعیت مسلط استعمارگران در قرون معاصر، بسان یک مرجع در حزب سازی الگو برداری شده است، در حالی که وصف مشترکی بین الگو و الگوگیرنده وجود نداشته است.

امام (ره) چنین تحلیل می کند که در غرب، موضوعِ به هم پیوستگی، یک اصل و تفاوت ها و تمایزات احزاب، صوری و ظاهری است. به همین دلیل با رفتن حزبی از رأس هرم حکومت و جای گزینی حزبی دیگر، تغییرات بنیادی و جدی پدید نمی آید و این نکته ای است که سازندگان داخلیِ احزاب در کشورهای توسعه نیافته آن را خوب درک نکرده اند. احزاب در کشورهای نخست، با هم دشمنی و اختلاف بنیادین ندارند. به گفتۀ «آستین رنی»، این اختلافات «مختصر و جزئی» هستند: «احزاب اصلی ... اغلب در مورد شکل اساسی دولت و جهت کلی خط مشی دولتی تفاهم دارند، هنگامی که در کسب قدرت یکی جانشین دیگری می شود، در خط مشی دولت بندرت تغییر جدی پدید می آید. ولی آن ها عیناً به هم نمی مانند، پس رأی دهندگان حق گزینش واقعی دارند. معمولاً اختلاف نظر آن احزاب مربوط می شود به جزئیات خط مشی ها و آهنگی که برخی از خط مشی ها با توجه به آن باید پذیرفته یا رها شوند.»[10]

اما در دنیای توسعه نیافته، تمایزات و تفاوت ها ریشه دار است و اختلافات ظاهری به دشمنی واقعی بدل می گردد، «آن ها وقتی که احزاب درست می کنند واقعاً با هم دشمن می شوند، حزب کذا با حزب کذا ... دشمن هستند و تمام عمر خودشان را صرف می کنند در دشمنی کردن با هم. وقتی بنا شد که آن اشخاصی که موثر هستند آن اشخاصی که امید این هست که مملکت به واسطه آن ها اصلاح بشود، این ها تمام قوایشان را صرف کنند در این که خودشان به جان هم بیفتند، دعوا کنند خودشان با هم، تمام نوشته هایشان بر ضد هم ... هر کدام دیگری را رد کند ... بعضی آن ها دانسته این کارها را می کردند و از عمّال ابتدایی خارجی ها بودند و بعضی آن ها هم ملتفت قضیه نبودند که دارند آن ها را می کشند به یک راهی که مخالف با مصلحت کشور خودشان است.»[11]

3) وابستگی

تجربه کشورهای غربی ـ به ویژه انگلستان ـ در فعالیت های حزبی باعث شد که این کشورها الگوی کشورهای جهان سوم تلقی می شوند.

امام (ره) در ریشه یابی احزاب کشورهایی مثل ایران، به الگوگیریِ صرف و نقش اروپائیان در حزب سازی در کشورهای جهان سوم، صحه می گذارند. ایشان بر این باورند که احزاب جهان سومی غالباً سناریوی نوشته شده کشورهای قدرتمند برای نفوذ در کشورهای ضعیف اند. آن کشورها با علم کردن احزاب، از یک طرف، کانال های نفوذی خود را فعال می کنند و از سوی دیگر، بین گروه های اجتماعی و سیاسی اختلاف می اندازند.

احزاب جهان سومی عمدتاً فاقد پایگاه مردمی و تعریف واحد و مورد اجماع از منافع ملی می باشند، چون برای تامین منافع ملی ایجاد نشده اند. ایستایی و تعریف نامشخص و احیاناً متناقض، از منافع جامعه و نداشتن بینش و شم سیاسی، احزاب را به درگیری داخلی و موضع گیری خصمانه در برابر یک دیگر وا می دارد و اختلاف در مسائل گوناگون، برانشقاق و جبهه گیری ها دامن می زند.

با چنین برداشتی، احزاب ایران نیز قابل تحلیل اند. حضرت امام با تکیه بر ظهور احزاب در ایران از زمان مشروطیت، بیان می دارد که: «این احزاب ندانسته به دست دیگران پیدا شده است.»[12] و برخی نیز برای خارجیان کار کرده اند. در نظر ایشان، دلیل حزب سازی دیگران، نگرانی آن ها از اجتماع و وحدت است.[13] زیرا تا زمانی که در یک جامعه هم گرایی وجود داشته باشد، زمینه بهره برداری سوء خارجیان از میان می رود. این امر، مخالف منافع غربیان بود و پروسۀ حزب سازی می توانست از هم سویی، جلوگیری و اختلاف افکنی کند. از لحاظ تاریخی، این زمان مصادف است با عصر استعمار و استثمار.

4) فقدان فرهنگ سیاسی

امام فرهنگ سیاسی را پایۀ مهم فعالیت حزبی می داند. فقدان چنین فرهنگی تفاوت بنیادین کشورهای مرجع و پیرو در امر حزب سازی را نمایان می سازد.

در کشورهای مرجع (غرب)، احزاب دشمن واقعی یک دیگر نیستند و براساس منافع و مصالح ملی، بیش تر با هم همکاری دارند. به همین دلیل حزب در آن جا نه تنها مضر به جامعه نمی باشد، بلکه با توجه به نوعِ فعالیت و تأکید هر یک بر جنبه های خاص زندگی می تواند مفید باشد.

اما در کشورهای الگوپذیر، دو مشکل عمده وجود دارد:

نخست این که سازندگان و کار گذاران احزاب حول منافع مهم و مشترک مجتمع نیستند و این امر توانایی احزاب را مصروف در هم شکستن و تضییع یک دیگر می سازد و با فرض مفید بودن برخی از آن ها برای جامعه، زمینه خدمت آنان بر اثر مخالفتِ سایر احزاب، سلب می شود.[14]

ثانیاً نبود توافق بر منافع و مصالح مشترک، توده ها و هواداران احزاب را در همکاری با آن ها با سردرگمی و یا بی تفاوتی روبه رو می سازد و عدم جذب و بسیج توده ها از کارایی احزاب می کاهد. «حزب برخوردار از پشتیبانی توده ها از آن حزبی که از این پشتیبانی برخوردار نیست، نیرومندتر است. هم چنین، نظام حزبی برخوردار از اشتراک توده ای، از آن نظام حزبی نیرومندتر است که گسترش دامنه اشتراک سیاسی اش به جدایی تدریجی حزب از پشتیبانانش می انجامد و سازمانی را که زمانی بر مبنای گسترده ای استوار بود، به اجتماع مشتی سیاست مدار بی ریشه تبدیل می سازد.»[15] هواداران احزاب چنان چه پیوند خود را با احزاب مورد نظر خود برقرار سازند، باز جامعه به خاطر پراکندگی در اهدافِ اصلی و منافعِ ملی، در حد گسترده تری دچار تفرق می شود.

5) احزاب؛ تعارض با یک پارچگی

انقلاب اسلامی ایران، دو دشمن داخلی و خارجی، یعنی استبداد و استکبار جهانی را، که عمده ترین پشتیبان استبداد بودند، هدف گرفته بود. در فرایند مبارزه وحدت و هم بستگی پایه های مهم پیروزی را از منظر امام تشکیل می داد. حاکمان مستبدِ داخلی مورد حمایت کشورهای بیگانه، ابزار تامین منافع خارجیان هستند که با سقوط آن ها، تلاش بیگانگان از سر گرفته می شود. آنان برای دستیابی به اهداف خود در داخل کشورهای دیگر نیاز به درهم شکستن یک پارچگی جامعه دارند. امام با دقت این حرکت مرموزانۀ خارجیان را در نظر دارد و نگران است که مبادا از طریق گروه ها و دسته های فکری و سیاسی راه نفوذ فراهم شود، چه اختلاف سرآغاز وابستگی به بیگانه و خواری یک جامعه است.

با پیروزی انقلاب اسلامی، سلطنت دودمان پهلوی از بین رفته بود، اما استکبار جهانی برای اعادۀ حضور خود در ایران از طرق مختلف می کوشید. در این زمان، موضوع مداخلۀ نظامی، محاصرۀ اقتصادی و حمایت های مختلف از برخی گروه ها مطرح بود، امّا امام از این ابزارها و برنامه ها نگرانی نداشت و عمده نگرانی ایشان از اختلافات داخلی بود. «از این دشمنی که آمده در داخل و ما را می خواهد از داخل فاسد کند، این ترس دارد که ما به جان هم بیفتیم.»[16] اگر در ایران احزاب و گروه ها در یک سمت حرکت کنند و پراکندگی ایجاد نکنند، مطلوب است، امّا آن ها همه با هم مخالف اند؛ وضعیتی که خواست دشمنان است و از طریق آن اختلافات را گسترش می دهند. «مع الاسف ملتفت نیستیم، عمق مسئله را نمی توانیم درک کنیم که در ظرف یک سال کم تر، دویست تا گروه در یک مملکت پیدا شد و دویست تا حزب اظهار وجود کردند، این یعنی چه؟ ... هر چه گروه ها زیادتر بشود اختلافات زیادتر می شود.»[17] با توجه به چنین وضعیتی امام یادآور می شوند که «نباید اختلافات را دامن زد، نباید آن بگوید من حزب کذا، آن بگوید من حزب کذا، نباید این قدر حزب ها پیدا بشود، دویست حزب پیدا شود، این قدر جمعیت ها پیدا بشود، باید همه شان با هم مجتمع [شوند] برای نجات یک کشوری که همه در آن می خواهند زندگی بکنند.»[18]

بدین ترتیب، امام بارها هشدار داده اند که دشمنان خارجی که از راه های دیگر نتوانستد ضربه واردکنند، از طریق تخریب و گروه سازی وارد شده اند و می خواهند وحدت کلمه را از بین ببرند، تا از این راه دوباره بر اوضاع سلطه یابند. ایشان به گروه های مختلف ـ اعم از ملی گرا و طرفدار مستضعفان ـ هشدار می دهد که مبادا با ایجاد اختلاف، مردم ایران را به حالت اول بازگردانند و زحمات علما و بزرگان را در راه وحدت بخشی جامعه هدر دهند.[19]

پس نارسایی های احزاب سیاسی در ایران، بسان بیش تر کشورهای جهان سوم، در دولتی بودن، عدم اصالت، وابستگی، فقدان فرهنگ سیاسی حزبی و اختلاف افکنی خلاصه می شود. برخی از این نارسایی ها به ماهیت احزاب برمی گردند و برخی ناشی از عملکرد آن ها است. با توجه به دیدگاه امام و نگرانی ایشان از این گونه احزاب و با توجه به نوع نظام سیاسی، ممکن است چنین برداشت شود که ایشان با حزب و فعالیت احزاب ـ به ویژه احزابی با ایدئولوژی غیر اسلامی ـ مخالف است، اما همان گونه که در آغاز اشاره شد، امام بین اصل تحزب و احزاب سیاسی کشورهایی مثل ایران تمایز قائل است و به علاوه، فعالیت احزاب را در چارچوب قانون در نظام ولایت فقیهی آزاد اعلام می کند.

آزادی فعالیت احزاب سیاسی در چارچوب مصالح ملی؛ قاعده استصلاح

با عنایت به محتوای ایدئولوژیک انقلاب اسلامی، پیش و پس از پیروزی انقلاب، بارها از نحوۀ رفتار با احزاب مخالف ـ به ویژه مارکسیست ها ـ پرسش می شد. این سؤالات براساس تجربه سایر دولت های ایدئولوژیک استوار بودند و چنین تصور می شد که احزاب مارکسیست از سوی نظام اسلامی تحت تعقیب قرار خواهند گرفت، اما همان گونه که اشاره شد، امام خمینی اصل تحزب ـ هر چند بر احزاب سیاسی کشورهایی مثل ایران ایراد می گیرند ـ و ایجاد تشکل های سیاسی و احزاب را به عنوان یک «حق» برای بیانِ عقیده و رأیِ سیاسی می پذیرند. صرف نظر از ایدئولوژیِ احزاب، آنان می توانند دیدگاه های خود و طرف داران خود را بیان و از سیاست های دولت انتقاد کنند، اما حق زیان رساندن به جامعه، توطئه گری و قیام مسلحانه را ندارند. در اندیشۀ امام، احزاب فعالِ در نظام ولایت فقیه باید ویژگی های زیر را دارا باشند:

1) عدم برخورد مسلحانه با نظام اسلامی

امام مسئله آزادی فعالیت احزاب را به عقیده و مرام شان مرتبط نمی داند، بلکه به حرکت مسلحانه و عملی آن ها در برابر جمهوری اسلامی تأکید می کند. ایشان اسلام را دین رحمت و عطوفت و عدل می داند و کسانی را که از قوانین اسلامی اطاعت کنند ـ بدون آن که به مرام و ایدئولوژی آنان توجه جدی کند ـ می پذیرد ولی در برابر آنانی که برای نابودی ملت کمر بسته اند، ایستادگی می کند. با این حال حتی اگر کم ترین احتمال هم سویی از سوی احزاب مخالف داده شود، با آن ها مفاهمه می گردد. «می بینید که بعضی احزابی که انحرافی هستند ما آن ها را جزو مسلمین هم حساب نمی کنیم، مع ذلک چون بنای قیام مسلحانه ندارند و فقط صحبت های سیاسی دارند، هم آزادند و هم نشریه دارند به طور آزاد. پس بدانید که ما این طور نیست که با احزاب دیگری با گروه های دیگری دشمنی داشته باشیم، ما البته میل داریم که همه گروه ها و همه احزاب به اسلام برگردند و راه مستقیم اسلام را در پیش بگیرند و همه مسلم بشوند، بر فرض این که نشدند، مادامی که آن ها با ما جنگی ندارند و با کشور اسلامی جنگی ندارند و مقابل اسلام قیام مسلحانه نکرده اند، به طور آزاد دارند عمل می کنند و به طور آزاد حرف های خودشان را دارند می زنند.

... من اگر در هزار احتمال یک احتمال می دادم که شما دست بردارید از آن کارهایی که می خواهید انجام بدهید، حاضر بودم که با شما تفاهم کنم و من پیش شما بیایم، لازم هم نبود که شما پیش من بیاید.»[20]

2) انتقاد به جای توطئه

امام با اشاره به آزادی فعالیت احزاب و گروه ها، بین آزادی بیان و توطئه تمایز قائل می شود و اوّلی را طبیعی و مجاز می شمارد و دوّمی را مردود: «آزادی غیر از توطئه است، آزادی آزادی بیان است، هر چه می خواهند بگویند، توطئه نکنند.»[21] چنان چه از عبارت فوق پیداست، آزادیِ فعالیّت احزاب محدود به فعالیّت های مسالمت آمیز، بیان اهداف، مرام و برنامه های حزب و یا انتقاد از عملکرد دولت است، به شرطی که این اقدامات به منظور تضعیف نظام نباشند: «هر چه می خواهند بگویند و هر چه می خواهند انتقاد کنند، انتقاد غیر توطئه است. لعن و توطئه با لحن انتقاد فرق دارد. انتقاد از امور سازنده است. مباحثه علمی همان طوری که علوم اسلامی بی مباحثه نمی رسد به مقصد، امور سیاسی هم بی مباحثه نمی رسد به مقصد. مباحثه می خواهد، رد و بدل می خواهد، این را هیچ کس جلویش را نمی گیرد، لکن یک وقت لحن، لحنِ انتقاد نیست، لحن، لحنِ تضعیف جمهوری اسلامی است ولو این که دیکته کردند به او دادند، نفهمید که این طوری است ... ما با این لحن مخالفیم، این لحن آزاد نیست. توطئه آزاد نیست، انتقاد آزاد است. بنویسند، بگویند، انتقاد کنند امّا توطئه کردن و دنبال این باشند که تضعیف کنند جمهوری را، تضعیف کنند ارگان های این جمهوری را [به معنای] آن است که دست در کار است و ماورای او دست هایی است که گرداننده هستند.»[22] 

3) عدم وابستگی

«استقلال» از شعارهای اصلی انقلاب اسلامی به شمار می رود. بنیان گذار انقلاب اسلامی حساسیت ویژه ای در برابر قدرت های استکباری از خود نشان داده اند. پیامدهای سوء حضور استثمار گرانۀ قدرت های خارجی بر خلاف مصالح جامعه اسلامی است و در اندیشۀ سیاسی امام جایگاهی خاص دارد. امام حقِ آزادی بیان و عقیده را در جمهوری اسلامی برای هر فردی می پذیرد، امّا با صراحت اعلام می دارد که به احزاب وابسته به خارجیان چنین حقی داده نمی شود. ایشان در تاریخ 26 آبان 1357 مصاحبه با خبرنامۀ خاورمیانه و مجلۀ «الاقتصاد العربی» با صراحت می گوید: «... هیچ فرد یا گروه وابسته به قدرت های خارجی را اجازه خیانت نمی دهیم.»[23]

4) عدم ضرار

چنان چه پیش تر اشاره شد، قواعد استصلاح و عدم ضرار در اندیشۀ سیاسی امام خمینی جایگاهی والا دارد. ایشان آزادی فعالیت احزاب را مشروط به عدم زیان رسانی آنان می داند: «فعالیت های احزاب اگر چنان چه مضر نباشد، آزاد است.»[24] احزاب می توانند با رعایت مصالح ملت آزاد باشند، اما در صورتی که مصالح ملت در معرض خطر قرار گیرد، از فعالیت احزاب جلوگیری می شود.[25]

 

5) حمایت مردمی

پیوند احزاب با مردم و برخورداری از پشتیبانی آن ها، از شاخص های مهم مشخص کنندۀ توفیق و قدرت احزاب سیاسی به شمار می رود. قبلاً به سخنان «لاپالومبرا»، «هانتینگتون» و «وانیر»، که حمایت مردمی را یکی از ارکان احزاب سیاسی می دانستند، اشاره شد. هانتینگتون، قدرت مندی احزاب را در برخورداری از پشتیبانی مردم می داند و معتقد است احزابی که نتوانند حمایت و مشارکت توده ها را جلب کنند به اجتماعِ مشتی سیاست مدارانِ بی ریشه تبدیل می شوند.

امام نیز در مصاحبه با رادیو و تلویزیون آلمان، در تاریخ پنجم دی ماه 1357 مبنای آزادی فعالیت احزاب را به پذیرش جامعه پیوند می زند. بدون تردید، جامعه ای که بر ایدئولوژی اسلامی استوار باشد، احزاب غیر اسلامی را نمی پذیرند و یا میزان پذیرش در حد بسیار پایینی قرار دارد. امام(ره) مصداق چنین احزابی را حزب توده می داند و در پاسخ به پرسش خبرنگاری درباره فعالیت آن حزب یادآور می شوند که «ما به حزبی که مطرود جامعه اسلامی است اجازه ورود به حکومت اسلامی را نخواهیم داد.»[26] ایشان چند روز بعد در مصاحبه با «اکونومیست» می افزاید: «امروز هیچ دسته ای در ایران به اندازه حزب توده منفور نیست، سوابق بسیار بدی در ایران دارد.»[27]

 

6) سازگاری با وحدت ملی و اجتماعی

هم بستگی و وحدت ملی می تواند مهم ترین هدف و اولویت یک نظام سیاسی را تشکیل دهد. با این دید، هر امری که با این هدف در تعارض قرار گیرد، از سوی نظام های سیاسی اجازه رشد و تکثیر نمی یابد. از منظر امام (ره) فعالیت احزاب در پیوند با وحدت کلمه جامعه مفهوم پیدا می کند. ناسازگاری با وحدت ملی ممکن است به صورت تجزیۀ ارضی یا پراکندگی اجتماعی بروز کند که در هر دو صورت با واکنش شدید روبه رو می شود.

چنان چه وجود احزاب یا فعالیت آن ها ناسازگاری با هم بستگی ملّی و اجتماعی باشد، باید از فعالیّت و اجرای برنامه های آن ها جلوگیری شود.[28]

این بینش امام بر این فرض استوار است که دست های اجانب نمی گذارند که گروه ها و احزاب با هم هماهنگ شوند. گروه ها با هم اختلاف دارند و «این یک نگرانی است برای من که  ... این اجتماع به هم بخورد و تفرقه حاصل شود.»[29] امام راه چاره را در همکاری و ارتباط متقابل احزاب می دانند و خواستار آن می شوند.

بدین ترتیب، امام هنگام بررسی احزاب سیاسی ایران به کاوش آسیب شناسانه می پردازد که در این نوشتار به نارسایی های مهم آن، یعنی دولتی بودن، عدم اصالت، وابستگی، فقدان فرهنگ سیاسی و تعارض با یک پارچگی اشاره شد. در بخش دوم به ویژگی هایی پرداخته شد که برای فعالیّت در عرصه سیاسی حکومت اسلامی لازم اند. در نهایت، این نتیجه حاصل شد که در اندیشه سیاسی امام، که در نظام ولایت فقیه متبلور است، اصل تحزب به عنوان یک «حق» پذیرفته شده است، زیرا آزادی بیان و فعالیّت سیاسی و در کل، آزادی یکی از عناصر اساسی اسلام است. به علاوه، نظام ولایت فقیه بر انتخابات و آرای مردم استوار است. امّا این به معنای آن نیست که هر حزبی با هر نیّت و ابزاری مجاز به فعالیّت باشد. ملاک مجاز بودن فعالیّت احزاب، رعایت مصالح ملّت و جامعه است نه ایدئولوژی و باورهای احزاب.

همین تأکید در مورد حزب مستضعفین و اعضای آن نیز صورت می گیرد، چه در آن بدون توجه به معتقدات افراد، عضوگیری انجام شود.

 

منبع: کنگره امام خمینی و اندیشه حکومت اسلامی / نهادهای سیاسی و اصول مدنی، ج 6، ص 9.

پی نوشت ها:


[1] ))  . ر. ک: موریس دورژه، جامعه شناسی سیاسی، ترجمه دکتر ابوالفضل قاضی، (تهران، دانشگاه تهران، 1369)، ص 465.

[2] ))  . آستین رنی، حکومت: آشنایی با علم سیاست، ترجمه لی لا سازگار، (تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1374)، ص 5-284.

[3]. Lapalombara, joseph - Weiner, Myron, Political Parties and Political development, N.J. Princeton university Press, 1966.

به نقل از: عبدالحمید ابوالحمد، مبانی سیاست ، بی جا، توس، 1368 ، ج 1، ص 406-405ـ

[4] ))  . به سخنرانیها و بیانیه های ایشان رجوع شود.

[5] ))  . ر.ک:صحیفه امام، ج 3، ص 368-369.

[6] ))  . ر.ک:صحیفه امام ، ج 1، ص 383-385.

[7] ))  . . ر.ک:صحیفه امام ، ج3،ص 72.

[8] ))  . . ر.ک:صحیفه امام ، ج 3، ص 368-369.

[9] ))  . . ر.ک:صحیفه امام ، ج 1، ص 388-389.

[10] ))  . آستین رنی، همان، ص 308.

[11] ))  . . ر.ک:صحیفه امام ، ج 5، ص 275-276.

[12] ))  . . ر.ک:صحیفه امام ، ج 5، ص 274-275.

[13] ))  . . ر.ک:صحیفه امام ، ج 5، ص 275-276.

[14] ))  . همان.

[15] ))  . سموئل هاتینگتون، سامان سیاسی در جوامع دستخوش تحول، ترجمه محسن ثلاثی، (بی جا، نشر علم، 1375)، ص 582.

[16] ))  . ر.ک:صحیفه امام ، ج 11، ص 503-505.

[17] ))  . ر.ک:صحیفه امام ،ج12، ص 24-26.

[18] ))  . ر.ک:صحیفه امام ، ج 11، ص 400-401و ج7، ص467-468.

[19] ))  . برای اطلاع بیش تر رجوع کنید به صحیفۀ امام، ج 8، ص 476-479.

[20] ))  . ر.ک:صحیفه امام ، ج 14، ص 342-344.

[21] ))  . ر.ک:صحیفه امام ، ج 7، ص 133-134.

[22] ))  . ر.ک:صحیفه امام ، ج 17، ص 460-463.

[23] ))  . ر.ک:صحیفه امام ، ج 5، ص 139-140.

[24] ))  . ر.ک:صحیفه امام ، ج 4، ص 432.

[25] ))  . ر.ک:صحیفه امام ، ج 4، ص 249-250 و 266.

[26] ))  . ر.ک:صحیفه امام ، ج 5، ص 345-346.

[27] ))  . ر.ک:صحیفه امام ، ج 5، ص 384-385.

[28] ))  . ر.ک:صحیفه امام ، ج 7، ص 267-268.

[29] ))  . ر.ک:صحیفه امام ، ج 8، ص 477-479 .

. انتهای پیام /*