امام خمینی(س) و احیاء شخصیت زن مسلمان

اشرف جناتی

خلاصه مقاله

«زن مسلمان» در صدر اسلام، با اسلام زاده شد، رشد و پیشرفت کرد و به مقامات والایی دست یافت. بتدریج در طول تاریخ تحت تأثیر عوامل مختلف در اسارت غل و زنجیرهای متعدد شوکت و عظمت خود و نیز زندگی خود را از دست داد و مرد.

پس از آن، در بستر زمان، سه چهره از زنان دیده شد: زن سنتی، زن مقدس مآب و زن متجدد مآب (فرنگی مآب).

زن سنتی: در زندگی همواره، دنباله روی سنتهای محیط است و به تحولات جامعه توجهی ندارد. او در صندوقخانه ای کوچک از سنتهای غلط غیر اصیل و بی ارزش به وظایف خود عمل می کند، وظایفی که سنتهای محیط بر دوشش گذاشته است.

زن مقدس مآب: در زندگی همیشه پیرو امور سطحی، قشری و ظاهری است که از نظر دینی آن امور مطلوب و مقبول نیستند. او هیچگونه آگاهی نسبت به حقیقت دین و هیچگونه تسلطی بر باطن مسائل دینی ندارد بنابراین حقیقت و فلسفه احکام اسلام را درک نمی کند. زن مقدس مآب فقط ظواهری را که از دین و جزء آن می پندارد، می بیند و فقط آنها را می شناسد.

زن فرنگی مآب: در زندگی بدون هیچ قید و شرطی پیرو فرنگ و تابع مقتضیات آن است. او مطابق اقتضای فرنگ رفتار می کند و با تحولات متعدد و نوین فرنگ متحول می شود، اگرچه آن تحولات موافق با معیارها و ارزشهای اخلاقی، سنتی و شرعی نباشد.

زنان در دوره پهلوی: زنان سنتی و مقدس مآب، در رژیم پهلوی در برابر تحولات مختلف جامعه و اهداف شاه مخالفت و مقاومت می کردند اما مخالفت آنان و عدم جذبشان به سوی برنامه های شاه کوچکترین تأثیری در اصلاح جامعه و بهبود اوضاع نابسامان جامعه نداشت زنان فرنگی مآب در رژیم پهلوی برای پیشبرد اهداف شاه و غرب در جامعه بسیار مؤثر بودند. شاه، با تبلیغات می کوشید در ملاکات و اعتبارات اجتماعی تغییراتی ایجاد کند تا زن فرنگی مآب در اجتماع مقبول و ارزشمند باشد.

تولد دوباره زن مسلمان: حضرت امام خمینی(س) در این عصر با ترسیم الگوی شخصیتی حضرت فاطمه(س) برای زنان شخصیت زن مسلمان را احیا کرد.

زن مسلمان همو که در صدر اسلام از بطن تفکر اسلام متولد شده بود، او که همزاد و هماهنگ با اسلام بود و پس از یک دوره عزت، عظمت، شکوه، اقتدار، ارزش و قداست، در طول قرون متمادی در اسارت قید و بندهای مختلف حیات خود را از دست داده و مرده بود، در این دوره بازدم «روح الله» بر او زندگی دمید و با تفکر و بینش اسلامی حضرتش در جامعه ایرانی احیا شد.

و این زن همچون الگویش شباهتی با زنان مقدس مآب و فرنگی مآب ندارد.

امروز در جمهوری اسلامی ایران زن مسلمان همدوش مردان در تلاش سازندگی خود و کشور هستند و در همه صحنه ها و عرصه های مختلف اجتماعی حضوری مؤثر و چشمگیر دارد.

الگوی زنان عالم در عصر خمینی: «در عصر کنونی که عصر خمینی و عصر احیا و باروری اندیشه های انسانی و اسلامی است «زن مسلمان» الگوی واقعی و حقیقی زنان آزاده، حق جو، متعهد و مترقی است.[۱]

مقدمه

خداوند، پیامبر(ص) را در زمانه ای برانگیخت که زن در اجتماع خود کوچکترین ارزشی نداشت. محمد(ص) در سرزمینی مبعوث شد که زن روزگار را با ذلت و خواری و پستی می گذراند. اسلام آمد تا زن و تمامی محرومان و ستمدیدگان جهان را از تیرگیها و نارواییها نجات دهد. اسلام آمد تا زن بتواند از همه امتیازات بشری و مزایای انسانی برخوردار شود و از تجاوز به حقوق او جلوگیری گردد.

در سایه تعالیم اسلام، زن توانست مانند مردان در کارهای اقتصادی و امور اجتماعی مشارکت کند و مانند مردان به فراگیری علم و دانش بپردازد.

در صفحات زرین و تابناک تاریخ، نام زنان بسیاری که به مقامات شامخ و بلند علمی رسیده اند می درخشد.

در پناه اسلام، زن توانست با کمال شجاعت و قدرت و با منطق نیرومند و قوی خود از قانون شکنی امپراتوران جلوگیری کند و از نعمت رفاه و آسایش کامل برخوردار شود، در حالیکه قبل از اسلام، وضع رقت بار و اسف آوری در خانۀ مرد داشت.

اسلام به زن، حق زندگی، حق رفاه و آسایش، حق تعلیم و تعلم، حق مالکیت، حق مزد در برابر کار، حق شکایت از مرد، حق دفاع از حقوق خود، حق شرکت در امور اجتماعی و حق … عطا فرمود و در این زمینه ها هیچگونه امتیاز و برتری برای مردان نسبت به زنان قائل نشده است.

همان گونه که مرد می تواند از تمامی امتیازات علمی و مزایای اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بهره مند شود، زن هم می تواند از همۀ آن امتیازات در جامعه اسلامی و انسانی برخوردار شود. زیرا در نظر اسلام، هیچیک از این دو با هم فرق و تفاوتی ندارند؛ بلکه هر دو آزادند و هر یک مسئول اعمال خوب و بد خویش است. «کل نفس بما کسبت رهینة». [۲]

«زن مسلمان، درصدر اسلام، با اسلام زاده شد، پیشرفت و رشد کرد و به مقامات والایی دست یافت. او که بر اساس تعلیمات قرآن عزت، شکوه، قدرت، ارزش و قداست خود را باز یافته بود، در طول تاریخ، تحت تأثیر عوامل مختلف، بتدریج آن عظمت و ابهت خود را از دست داد و در اسارت غل و زنجیرهای متعدد و قید و بندهای سنت گرایان، تحجرگرایان و متجددگرایان در وضع ناهنجاری به زندگی ادامه داد.

پس از آن، در بستر زمان سه چهره از زنان دیده شد که عبارت اند از: زنان سنتی، زنان مقدس مآب و زنان متجدد مآب (فرنگی مآب)

درصدهای متفاوتی از این چهره ها، در دوره های مختلف تاریخ، در ممالک گوناگون زندگی می کردند. در کشور ما (ایران) نیز این سه چهره از زنان تا پیش از شروع نهضت عظیم حضرت امام خمینی(س) کم و بیش حضور داشتند.

انقلاب اسلامی ایران ضمن ایجاد دگرگونی در عرصه ها و ابعاد گوناگون جامعه، «زنان» را نیز متحول و دگرگون ساخت و آنها را از قید سنتهای غلط و بی ارزش و همچنین تفکرات فرنگی رهایی داد.

پیش از اینکه از تحول زنان در انقلاب صحبت کنیم، خصوصیات و ویژگیهای «زن سنتی»، «زن مقدس مآب» و «زن فرنگی مآب» و نقش آنان را در جامعه مورد بررسی قرار می دهیم تا بهتر بتوانیم به چگونگی تحول و دگرگونی معجزه آسای آنان پی ببریم و با نقش عظیم امام خمینی(س) در این زمینه آشنایی بیشتری پیدا کنیم.

زن سنتی

زن سنتی در زندگی، همواره، دنباله روی سنتهای محیط است.

زن سنتی به تحولات جامعه توجهی ندارد و با هر گونه تغییر و تحول در شرایط و سنتهای زمانه، مخالف است.

زن سنتی، هیچگاه، با دگرگونیهای جامعه و رویدادهای نوین آن دگرگون نمی شود؛ حتی اگر تحولات شرایط جامعه، موجب وظایف و تکالیف شرعی جدید و با موجب تغییر و تحول در تکالیف دینی او شود.

او در برابر تغییرات سنتها با دوری از جریانات جدید و عدم توجه به آنها مقاومت و ایستادگی می کند و به این طریق مخالفت خود را بیان می دارد.

اگر جامعه دچار جنگ شود، زن سنتی از سنتهای خود دست برنمی دارد و به امور خود مشغول است؛ اگر صلاح و مصلحت جامعه نیازمند امری باشد که مخالف سنتهای جامعه است، زن سنتی به دنبال آن صلاح و رفع آن نیاز نمی رود بلکه به اموری که از قبل به آن مشغول و سرگرم بوده می پردازد؛ چه امور عبادی و چه امور غیر عبادی.

بنابراین زن سنتی اصلاً با تغییرات جامعه همراه، هم آهنگ و همنوا نمی شود و به هنگام روی آوردن کار اهم و پیش آمدن کار مهم، به کارهای قبلی خود ادامه می دهد و کاری با رویدادهای جدید ندارد.

زن سنتی در صندوقخانه ای کوچک از سنتهای غلط، غیر اصیل و بی ارزش به وظایف و تکالیف خود عمل می کند؛ وظایفی که سنتهای محیط بر دوشش گذاشته است. عرصه فعالیت او، فقط، همان زندان تنگ و کوچک است؛ در حقیقت این عرصه تنها زمینه ای است که او می تواند در آن حضور یابد، فعالیت و تلاش کند و (در واقع) زندگی کند و به وظیفه اش که بقای نسل است بپردازد.

زن سنتی در دوره پهلوی

زنان سنتی، در دوران رژیم پهلوی، گروه عظیمی از زنان ایرانی را تشکیل می دادند. اینان با اهداف و مقاصد شاه همگام نبودند و در برابر تحولات جامعه که بیشتر از سوی غرب صورت می گرفت، مقاومت می کردند و به سوی آن تغییرات جذب و کشیده نمی شدند.

تفکر سنتی و سنت گرایی همه ابعاد زندگی زن سنتی را (چه ابعاد فردی و چه ابعاد اجتماعی) فرا گرفته بود. مسیر حرکت زندگی، مقصد، ظاهر، لباس، پوشش، حجاب، تفکرات و … را – سنت معین و مشخص می کرد و او همه را با دل و جان پذیرا بود؛ هر چند پذیرش بسیاری از سنتها، محدودیتهای اجتماعی فراوانی را برای او، به ارمغان می آورد و او را از صحنه های مختلف اجتماعی، در آن دوران منزوی می کرد.

زنان سنتی در زمینه ها و عرصه های مختلف اجتماعی همچون تحصیلات در مقاطع مختلف آموزشی و علمی و فعالیتهای حرفه ای و اجتماعی تا هر جا که سنت اجازه می داد و روا می شمرد، فعالیت می کرد و از آنجایی که اکثر عرصه ها از او اعمال و رفتارهای مخالف با سنت را می خواست، او از آن عرصه ها کناره می گرفت و خود را از آن فعالیتها دور می ساخت.

تقلید از سنتهای غلط و بی اصالت بزرگترین مانع برای ظهور و بروز زن سنتی در جامعه بود. «این فکر که زن فقط و فقط باید در کنج خانه محبوس بماند و حتی با حفظ حریم و رعایت عفاف هم از علم و از هر کمالی الزاما محروم بماند علاوه بر اینکه با اسلام جور نمی آید، بر ضد عواطف انسانی است.» [۳]

زن سنتی در برابر تغییرات مورد نظر شاه در جامعه، مقاومت می کرد اما کاری به اصلاح جامعه و اهداف اصلی اسلام نداشت. زن سنتی صلاح جامعه و صلاح اسلام و مسلمین را در نظر نمی گرفت و به آن اهمیت نمی داد. او در صدد رفع فساد و تغییرات فسادآور شاه بر نمی آمد.

غل و زنجیری از سنتهای غلط به دست و پای او بسته بود و همین امر، مجال هرگونه رشد فکری، شکوفایی، پویایی و مبارزه را از او سلب کرده بود.

زن مقدس مآب

زن مقدس مآب در زندگی، همواره، پیرو امور سطحی، قشری و ظاهری است که از نظر دینی، آن امور مطلوب و مقبول نیستند.

او، هیچگونه، آگاهی و شناختی نسبت به حقیقت و واقعیت دین و هیچگونه تسلط و اشرافی بر باطن مسائل دینی ندارد و اصولاً از هر گونه تفکری که منجر به تحول، دگرگونی و ژرف نگری شود اجتناب و دوری می کند. او، فقط، ظواهری را که از دین و جزء آن می پندارند می بیند و فقط، همانها را می شناسد. به همین جهت، زن مقدس مآب، حقیقت و فلسفه احکام عبادی و غیر عبادی اسلام را نمی تواند درک کند. بنابراین در زندگی، همیشه، دنباله رو امور سطحی دین است نه امور واقعی و حقیقی دین.

به عنوان نمونه زن مقدس مآب، از ابتدا آموخته است که اسلام از او خواسته در برابر نامحرم ظاهر نشود بلکه در خانه بماند و صرفاً به امور خانه بپردازد؛ گرچه جامعه مسلمین مورد هجوم فرهنگی و یا تجاوز نظامی به بیگانگان واقع شود و یا جامعه اسلامی حضور او را در صحنه ها و عرصه های مختلف اجتماع طلب کند.

با این وصف، زن مقدس مآب، گرچه قادر به کمک و یاری جامعه و رفع نیازها و احتیاجات ملت اسلام باشد، اظهار آمادگی نمی کند؛ بلکه به دنبال امور سطحی و قشری دین می رود و آن امور را انجام می دهد و حضور در اجتماع و برطرف کردن مشکلات، نیازها و خلاءهای جامعه را منافی با احکام اسلامی می پندارد.

او قادر به درک این مطلب نیست که حضورش در جامعه برای خدمت به مسلمین و رفع نیازهای آنان و دفاع از کیان اسلام و حفظ حیثیت مسلمانان، خود از عبادات است و حضور او در ملاء عام و در معرض دیگران (با حفظ حدود و شرایط اسلامی) با احکام اسلام منافاتی ندارد.

زن مقدس مآب در دوره پهلوی

در رژیم پهلوی، زنان مقدس مآب، در مقایسه با زنان سنتی و زنان فرنگی مآب، گروه اندکی از زنان ایرانی را تشکیل می دادند.

کاملاً روشن است که این دسته از زنان با برنامه ها و اهداف شاه مخالف بودند. اینان، مخالفت و انزجار خود را، فقط، با اجتناب هرچه بیشتر از برنامه های رژیم ابراز می کردند.

در واقع می توان گفت که زنان مقدس مآب (همانند زن سنتی) فقط با نوعی مبارزه منفی در برابر شاه مقاومت می کردند. مبارزه و ایستادگی آنان، هیچگونه تأثیری در روند برنامه های رژیم و اجرای آنها در جامعه نداشت. مقاومتشان در مقابل تبلیغات فریبنده فرنگی، کوچکترین ثمره ای در جهت بهبود و سلامت اوضاع و احوال اجتماع نداشت.

از آنجا که زن مقدس مآب، دنباله رو امور قشری و سطحی بود نه امور واقعی، و از آنجا که او از هر گونه اندیشه ژرف و عمیق نسبت به مسائل جدید جامعه اجتناب می کرد، هیچگونه اطلاع و تسلطی بر عمق رویدادهای جامعه و مسائل نوین آن نداشت. از اینرو نمی دانست چگونه با برنامه های رژیم مخالفت و مبارزه کند. بنابراین او هم (همانند زن سنتی) نمی توانست عملاً در راه اصلاح جامعه گام بردارد، بلکه فقط به امور غیر واقعی و بی ارزش می پرداخت.

در عرصه ها و زمینه های مختلف اجتماعی، اثری از این زنان دیده نمی شود زیرا اینان از فعالیتهای اجتماعی کاملاً دوری می کردند، هیچگونه رشد و پیشرفتی نداشتند و در قید و بند افکار پوچ و بی اساس خود محصور بودند.

زن فرنگی مآب

زن فرنگی مآب، در زندگی، بدون هیچ قید و شرط و محدودیتی پیرو فرهنگ و تابع مقتضیات آن است. او، مطابق اقتضای فرنگ رفتار می کند و با تحولات متعدد و نوین فرنگ متحول می شود، اگر چه آن تحولات موافق با معیارها و ارزشهای اخلاقی، سنتی و شرعی نباشد.

زن فرنگی مآب در زندگی زن غربی را الگو قرار داده و از رفتار او سرمشق می گیرد. او، در عرصه های مختلف زندگی، سعی می کند با زن غربی همگام، همآهنگ و منطبق باشد. این دسته از زنان در دوران رژیم پهلوی، دارای ارزش بودند. زیرا زنان فرنگی برای پیشبرد اهداف شاه و غرب در جامعه بسیار مؤثر بودند. به همین جهت رژیم در دو سو فعالیت می کرد. از یکسو تلاش می کرد شخصیت و حیثیت زن ایرانی را از او بگیرد و او را به سوی فرنگ و غرب سوق دهد.

«تبلیغات کردند که شما خانمها را از آن حیثیتی که دارید بیندازند، حیثیت خودتان را از شما بگیرند، شما را غربی کنند. آرایشها از غرب باید بیاید، مدها از غرب باید وارد بشود، هر روز که تغییر بکند شما هم تغییرش بدهید. همه چیزهای شما از غرب وارد می شد. تبلیغات بود دیگر، همه هم عادت کرده بودند …» [۴]

و از سوی دیگر با تبلیغات فراوان می کوشید در ملاکها و اعتبارات اجتماعی تغییراتی ایجاد کنند تا زن فرنگی مآب در اجتماع، مقبول و ارزشمند باشد.

«ما را طوری بار آورده بودند که یا فرنگی مآب باشیم یا هیچی. یک نفر جوان، یک نفر خانم اگر سر تا پایش فرنگی مآب است، این معلوم می شود خیلی عالی مقام است و اگر چنانچه مثل سایر مسلمانان است این خیلی عقب افتاده است عقب افتادگی و جلو رفتن را به این می دانستند که فرنگی مآب باشد …» [۵]

با توجه به نقشی که زن فرنگی مآب در جامعه آن روز داشت و نظر به اهمیت و ارزش زن فرنگی مآب در نظر شاه و غرب به بررسی بیشتر خصوصیات و ویژگیهای او می پردازیم.

مسیر حرکت و مقصد زن فرنگی مآب

مسیر حرکت زن فرنگی مآب در جامعه، کاملاً، مشخص و روشن بود. او در خطی سیر می کرد که از سوی غرب رسم شده و مورد تأیید غرب بود؛ در مسیری ره می پیمود که به فرنگستان منتهی می شد و حول محوری می چرخید که فرنگ معین می کرد. مقصد حرکت او، فرنگ بود. منتهای حرکت او، غرب بود. لذا مسیر و مقصد حرکت او، تماماً، از مسیر و مقصد حرکت اقشار مختلف جامعه جدا بود.

زن فرنگی مآب و حجاب

از بارزترین و آشکارترین ویژگیهای ظاهری زن فرنگی مآب، عدم رعایت حجاب اسلامی بود. اینان، رعایت حجاب و پوشش اسلامی را نقض آزادی زنان و حقوق زنان می دانستند. از این رو، با حجاب و پوشش اسلامی، کاملاً، مخالف بودند و آن را باعث انزوای زن در جامعه می دانستند.

دستگاههای تبلیغاتی رژیم اعم از رادیو، تلویزیون، مجلات، روزنامه ها و … که همه در خدمت استعمار بودند – کشف حجاب را نوعی تمدن و ترقی برای زنان معرفی می کردند.

«آنانکه تمدن و تعالی مملکت را به لخت شدن زنها در خیابانها می دانند … حاضر نیستند مملکت با طرز معقولانه و در زیر قانون خدا و عقل اداره شود.» [۶]

اگر زنان حاضر به پذیرش این تمدن و تعالی نبودند، رژیم متوسل به زور می شد و از طریق عمال فاسد خود با زور سرنیزه، زنان با حجاب را مورد آزار و اذیت قرار می داد… «مردم می بینند به جای آنکه پاسبان حفظ آسایش آنها را بکند با چکمه و سرنیزه با زنهای مظلوم آنها برای کشف حجاب یا راه انداختن فحشای عمومی … آن طور سلوک کردند…» [۷]

و در این برنامه (کشف حجاب) تنها، عواقب ناگوار آن نصیب ملت ستمدیده و زنان مظلوم شد.

«خدا می داند که به این ملت ایران چه گذشت در این کشف حجاب. حجاب انسانیت را پاره کردند.» [۸]

زن فرنگی مآب و لباس

نوع و جنس لباس، شکل لباس، رنگ لباس، اندازه لباس، کوتاهی و بلندی آن، و … همه و همه با نگاهی به غرب و با تقلید از غرب انتخاب می شد. زن فرنگی مآب، در انتخاب لباس به سلیقه خود اهمیتی نمی داد. فقط، سلیقه زن غربی برای او، در انتخاب لباس اهمیت و ارزش داشت. و اصولاً سلیقه او، همان سلیقه زن غربی بود. و از آنجا که در غرب، همواره لباس و کیفیت و کمیت پوشش متغیر است، لذا لباس او و چگونگی و مقدار پوشش او نیز، همیشه در حال تغییر و دگرگونی بود.

ارزش افراد در جامعه، با توجه به لباس، چگونگی پوشش، وسایل زینتی و آرایشی سنجیده می شد و هر که بیشتر مطابق مد (مد غرب) عمل می کرد، با ارزشتر بود.

«وقتی در قشر توده های مردم نگاه می کردی، در بین زن و مرد، هر دو طایفه، ارزش به لباس بود و به طرز پوشیدن لباس و دوختن لباس و آرایش. هر که بهتر لباس می پوشید و شیکتر بود در لباس، ارزشش پیش مردم بیشتر بود و هر زنی که آرایشش به طرز اروپایی بود و لباسش از آنجا الهام می گرفت، این پیش زنها هم ارزشش زیادتر بود، البته پیش اکثریت ارزشها همه به امور مادی بود.» [۹]

زن فرنگی مآب در اجتماع

زن فرنگی مآب، در سطح اجتماع، آزاد بود به هر صورت بخواهد ظاهر شود. به هر جا که می رفت راه برایش باز بود و هیچ مانعی بر سر راهش جهت جلوه گری نبود. اینان در واقع خدمتگزاران رژیم و غرب بودند و برای آنها زمینه رسیدن به اهداف و مقاصدشان را فراهم می آوردند. لذا عرصه فعالیت او محدود نبود و زمینه ظهور در همه جا برای این دسته از زنان از سوی رژیم مهیا بود.

حضور زن فرنگی مآب در اجتماع شاهد عینی رژیم بود. در این ادعا، که ما زنان این مملکت را آزاد نموده ایم و به آنها آزادی را عطا کرده ایم. اما آزادی در چه زمینه ای؟

«آنها می خواستند که زنها آزاد باشند که هر جوری آرایش بکنند و توی خیابانها بیایند… آن را آزادی قرار داده بودند…» [۱۰]

هدف از اینگونه آزادی برای زنان، چیزی نبود جز به فساد کشاندن نیروهای جوان جامعه:

«زنها را وارد کردید در ادارات، ببینید در هر اداره ای که وارد شدند آن اداره فلج شد.» [۱۱]

«در زمان این رژیم که فریاد می کردند که: «آزاد زنان و آزاد مردان» چه فعالیتی زنها داشتند؟ … آنها یک آزادی را می خواستند… و آن آزادی است که از غرب برای به فساد کشیدن جوانهای ما دیکته شده است…» [۱۲]

در زمینه های تحصیلی در مقاطع مختلف تا سطوح عالی، در زمینه های کاری و شغلی و در امور اجتماعی، هنری و … راه برای او هموار و پهنه برای هر گونه فعالیتی برای او وسیع و گسترده بود.

در تمامی این زمینه ها، به زن به عنوان یک کالای تجملی می نگریستند از او به مثابه کالا استفاده می کردند. زن عروسکی بود در خدمت سرمایه و ابتذال. زن وسیله ای بود در دست سرمایه داران و استعمارگران.

«قلمهای مسموم خطاکار و گفتار گویندگان بی فرهنگ در این نیم قرن سیاه اسارت بار عصر ننگین پهلوی، زن را به منزله کالایی خواستند درآورند و آنان را که آسیب پذیر بودند به مراکزی کشیدند که قلم را یارای ذکر آن نیست. هر کس بخواهد شمه ای از آن جنایات مطلع شود به مجله ها و شعرهای اوباش و اراذل زمان رضاخان از روزگار تباه کشف حجاب الزامی به بعد مراجعه کند، و از مجالس و محافل و مراکز فساد آن زمان سراغ بگیرد. رویشان سیاه و شکسته باد قلمهای روشنفکرانه آنان و گمان نشود که آن جنایات که با اسم آزاد زنان و آزاد مردان، بدون نقشه جهانخواران و جنایتکاران بین المللی بود …» [۱۳]

«آن آزادی که آنها می خواستند… آن آزادی است که … جوانهای… ما را به تباهی می کشد… من از این تعبیر می کنم به آزادی وارداتی، آزادی استعماری، یعنی یک آزادی که در ممالکی که می خواهند وابسته به غیر باشد این آزادیها را سوغات می آورند.» [۱۴]

در آن نظام پلید و آلوده، با تبلیغات فراوان و با عناوین متعدد و واژه های فریبنده همچون آزادی زنان می خواستند، آزادی مرسوم غربی را برای زنان ایرانی به ارمغان بیاورند تا بتوانند زن را از مسیر و مقصد اصلی زندگی خارج کنند.

«اینها نمی خواستند که بانوان را آزاد کنند، برای اینکه مردها هم در زمان اینها آزاد نبودند. نه بانوان آزاد بودند نه مردها. آنها آزادی را در چیزهای دیگر می دیدند که در آن همه اش فساد بود.» [۱۵]

آنها با سیاستهای مختلف از قبیل کشف حجاب زن را به راهی بردند که به هیچوجه به صلاح و مصلحت و خیر زن نبود و در مسیری قرار دادند که مسائل و تبعات سویی را دامنگیرش کرد و عفت و درستی او را بر باد داد.

«کشف حجاب ننگین که عفت و درستی عضو جوان حساس ما را به باد داد و از خیانتهای بزرگ رضاخان به این کشور بود.» [۱۶]

نقش زن فرنگی مآب صرفاً در قالبهای مبتذل و فسادآور بود، او منزلت واقعی خود را فراموش کرده بود و در جامعه حضوری منفی داشت. میدان و عرصه اصلی نمایش و جولان وی، اکثراً در زمینه هایی بود که زن با بی بند و باری هر چه بیشتر مطرح می شد. تحت عنوان آزادی از زن در جنبه ها و زمینه های منفی استفاده و به مانند کالای تجاری با او رفتار می کردند. این آزادی، محرومیت از آزادی را برایش به ارمغان آورده بود.

«آنها مدعی بودند که ما نیمی از جمعیت را آزاد کردیم، با اسم آزادی نیمی از جمعیت، تمام جمعیت را از آزادی محروم کردند.» [۱۷]

به دنبال این محرومیت، فساد، رنج و زحمت گریبانگیر زن شد و این امور نیرو و قوت جوانان را از بین برد. زوال نیروها و قدرتهای جوانان یکی از اهداف غرب، در این جامعه بود.

«آن آزادی که آنها می خواستند همانی بود که فساد بود و فسادآور بود، رنج بود و رنج آور بود، زحمت بود و زحمت آور بود. بر باد داد این قشر جوان ما را در این چند سال و از بین برد این قشر را.» [۱۸]

جوانان، این قشر عزیز را، که سازندگان جامعه باید باشند به مراکز فساد کشاندند و به یک قشر فاسد تبدیل کردند تا در برابر اتفاقات روز بی تفاوت باشند، یا در برابر استعمارگران مؤید باشند.

«جوانهای ما، نیروی جوانی ما را با اسمهای مختلف از بین بردند، با یک اسماء خیلی فریبنده، با یک بساط «ما می خواهیم آزاد مردان، آزاد زنان…» [۱۹]

«آن آزادی که شماها می خواهید، آن آزادی است که می خواهید جوانهای ما را بی تفاوت بار بیاورید، … دولتهای بزرگ منافع ما را ببرند و آنها مشغول عشرت باشند. عشرتخانه ها درست کردند … به فساد کشیدند هر دو [زن و مرد] را، با اسم آزادی، مملکت ما را بردند و اینها که آزاد بودند …، بی تفاوت بودند.» [۲۰]

زن فرنگی مآب به هیچ اصلی از اصول اخلاقی، سنتی و مذهبی وابسته نبود. او وابستگی و پایبندی به اصول را سدی در برابر آزادی خود می دانست. او در جامعه به مسائل پوچ و بیهوده و خیالی همچون خودآرایی و خودنمایی توجه می کرد و به آنها اهمیت می داد. زن به لباس، وسایل زینتی و وسایل آرایشی می اندیشید و چشم به دروازه های تمدن! می دوخت. زن، در خود چیزی نمی یافت و در واقع از خود چیزی هم نداشت (استعمار شخصیت او را از او سلب کرده بود) او خود را موجود ضعیف و ناتوانی می دید، در خود احساس کمبود و نقص می کرد، از اینرو برای جبران نقص، خود را به نمایش می گذارد.

در معرض دیگران خود را می آراست، چهره خود را زینت می داد و به جلوه نمایی می پرداخت. زن فرنگی مآب، در جامعه رشدی نداشت و رژیم نیز سعی می کرد جلوی رشد و پیشرفت واقعی اجتماعی زنان را بگیرد.

«دولت شاه با رشد اجتماعی ما مخالف بود و تمام آزادی و استقلال کشور ما را از دست داده بود.» [۲۱]

غل و زنجیر بی قیدی به دست و پای او بسته بودند و همین مانع رشد و کمال او بود، مانع آزادی حقیقی او بود.

او در بند بی قیدی و ابتذالی بیگانه از وجودش گرفتار شده بود. پیروی بی بند و باری و ابتذال، دنباله روی از ارزشهای غیر الهی و تقلید از غرب مانع تفکرات و اندیشه های عالی او بود، مانع رشد خصایص عالی انسانی او بود.

به ابتذال کشیدن زنان، بزرگترین ستم در حق زنان بود.

«کسانی که آن زمان را به یاد دارند می دانند این خائن تبهکار با دستیاری عمال بی وطنش با اینان چه کردند و برای پیروزی هر چه سریعتر نقشه هایشان چه راههایی را برای انحراف و مصرفی نمودن و به فساد کشاندن بانوان مظلوم در پیش گرفتند. کافی است نسل حاضر … به کتابها، مجله ها و مراکز فحشاء و قمارخانه ها و شرابفروشیها و سینماها … بنگرند … و نیز سؤال کنند که نسبت به زن، این قشر انسان پرور و آموزگار، چه ظلمها و خیانتهای به ظاهر فریبنده ای به اسم زن مترقی روا داشتند.» [۲۲]

با نگاهی به جامعه آن روز می توان دریافت که زن با ابتذال و با تمدن، چه ارزشهایی را از دست داد؟ به چه ارزشهایی! رسید؟ و به چه جایگاهی دست یازید؟

با بینشهای منحط نسبت به زن و با فراهم کردن دامهای گوناگون برای به ابتذال کشیدن زنان هویت انسانی و ماهیت دینی زن را از او سلب کردند. و او را به صورت یک موجود فاقد استقلال و به عنوان کالا در جامعه معرفی کردند.

«… در ایران ما زن مظلوم شد… با اسم اینکه زن را می خواهند آزاد کنند… به زن ظلمها کردند، زن را از آن مقام شرافت و عزتی که داشت پایین کشیدند، زن را از آن مقام معنویتی که داشت شیئی کردند به اسم آزادی، آزاد زنان و آزاد مردان، آزادی را از زن و مرد سلب کردند. زنها و جوانان ما را فاسدالاخلاق کردند…» [۲۳]

آری، زنی که مقصدش، مسیرش، لباسش، تفکرش، زیبایی اش و همه چیزش را غرب معنا و تفسیر کند، زنی که خود را باور نداشته باشد، موجود بی ارزشی است که نه شعور دارد، نه مالک چیزی است و نه از خود استقلالی دارد، بلکه کالای تجملی است در دست سرمایه داران که باید در نظر دیگران ارزش داشته باشد و در انظار دیگران مقبول افتد. و انتظار از چنین موجود و چنین زنی چه بود؟ آیا جز زیبایی و فریبایی؟

«… اینها را می خواهند بار بیاورند که یک ملعبه ای در دست مرد ها باشد و به قول شاه «زن خوب است فریبا باشد.» [۲۴]

«شاه برای زنان این خاصیت را قائل بود که می گفت: «زن باید فریبا باشد» … از مقام انسانیت زن را به مرتبه حیوان فرو کشید. به اسم اینکه برای زن می خواهد مقام درست کند زن را از مقام خودش پایین تر آورد. زن را مثل یک عروسک درست کرد.» [۲۵]

تولد دوباره «زن مسلمان»

انقلاب اسلامی در جامعه ایرانی، انقلاب ارزشها بود. تفکرات حضرت امام خمینی(س) ملاکها، معیارها و سنجشها را دگرگون ساخت. در سایه اندیشه ها و بیانات امام زن دیگرگونه شد و جایگاه خود را در نظام آفرینش یافت. امام زن را از پست ترین درجات و مراتب به نقطه اوج تعالی و رشد انسانی رساند.

امام و تفکر امام، افق دید زن را وسیع کرد و حرکت زن به سوی کمال را سرعت بخشید. زن ایرانی متحول شد و راه صحیح (راه خدا) را شناخت:

«یک تحول روحی، یک تحول فکری با اراده مصمم از بچه های کوچک تا مردهای بزرگ، از دخترهای کوچک تا خانمهای بزرگ، همه اقشار با هم قیام کردند و استقامت کردند «ان تقوموا لله» جمعاً و فرداً.» [۲۶]

«این یک تحولی بود که بشر نمی توانست این تحول را درست کند. این تحول الهی بود یعنی مقلب القلوب این کار را کرد، قلبها را از آن وحشت بیرون آورد، از آن وحشتی که از این رژیمها همه داشتند… این یک تحول روحی بود که خدای تبارک و تعالی در این ملت تحول را ایجاد فرمود و مادامی که ما این تحول را حفظ بکنیم… برای ما پیروزی هست.» [۲۷]

زن با انقلاب کبیر اسلامی به سوی اسلام ناب محمدی(ص) و به سوی قرآن بازگشت کرد. او دریافت که بینش اسلامی و قوانین اسلامی برای او نافعتر و سودمندتر است.

زن از سرچشمه اسلام و از منبع قرآن تغذیه و تقویت شد و با اتکا به خداوند متعال و با اتکال به او به عرصه جهاد و مبارزه آمد.

«خانمهایی که در قبل وضعشان یک نحو دیگری بود و رژیم آنها را به یک مسائل دیگری مشغول کرده بود، به کسانی متحول شدند که در مقابل رژیم ایستادند و با برادرها همدوش بلکه مقدم در این نهضت شرکت کردند. این تحولها، تحولهای اعجازآمیز بود.» [۲۸]

انقلاب اسلامی ایران تأثیری عمیق و بسزایی در فرهنگ و باور زن و بر فکر و اندیشه وی نهاد.

«آنچه که در ایران بزرگتر از هر چیز بود، تحولی است که در بانوان ایران حاصل شد.» [۲۹]

در پرتو بیانات امام، زن با حقوقش آشنا شد، با حقوق از دست رفته اش آشنا شد و دریافت که خدا به او عزت و قدرت بخشیده است.

در پرتو روشنگری امام، زن جایگاه و نقش تربیتی و تأثیرات خود در امور اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … را شناخت. امام چشم زنها را به حقایق اسلام باز کرد و آنان را به قدر و ارزش خود رساند و به آنها فهماند که اسلام جز خیر و صلاح چیز دیگری نمی خواهد؛ به زنان فهماند که اسلام هدفی جز حفظ شخصیت زن در جامعه ندارد.

امام زنها را با قید و بندها، با غل و زنجیرها و با اسارتها آشنا کرد، آنها را به رهایی از قیود دعوت کرد و زنها نیز با درک عمیقی که از تفکر امام به دست آورده بودند پیام امام و دعوت او را لبیک گفتند و به سوی رهایی گام برداشتند و به قله های رفیع دست یافتند. زن که در بند کشیدۀ سنتهای غلط و یا اندیشه های فرنگی بود با کلام اسلامی امام رهایی یافت.

«اسلام به زنان آزادی داده است و این دولت و شاه است که آزادی را از آنان سلب کرده است و آن را از هر جهت به بند کشیده است.» [۳۰]

در سایه رهبری امام، «زن» دانست که اسلام با فعالیتهای اجتماعی او و با تمدن واقعی زن مخالف نیست ؛ زن دانست که اسلام با خانه نشینی بی قید و شرط او مخالف است.

«دولت شاه با رشد اجتماعی ما مخالف بود و تمام آزادی و استقلال کشور ما را از دست داده بود. دولت اسلامی قهقراگرا نیست و با همۀ مظاهر تمدن موافق است، مگر آنچه که به آسایش ملت لطمه وارد آورده و با عفت عمومی ملت منافات داشته باشد. اسلام با آزادی زن نه تنها موافق است، بلکه خود پایه گذار آزادی زن در تمام ابعاد وجودی زن است.» [۳۱]

«اسلام شما را می خواهد نجات بدهد، اسلام شما را می خواهد از این ملعبه ای که اینها می خواهند شما را ملعبه قرار بدهند نجات بدهد، اسلام می خواهد شما را یک انسان کامل تربیت کند.» [۳۲]

زن ایرانی که شأن و هویت خود را از دست داده بود، با امام و با انقلاب به مقام انسانیت خود دست یافت و این همان چیزی بود که امام در راهش تلاش می فرمود.

«ما می خواهیم زن به مقام والای انسانیت برسد. زن باید در سرنوشت خودش دخالت داشته باشد.» [۳۳]

زن مکتبی شد، زیرا دریافت که از نظر اسلام مقامی والا و جایگاهی عالی دارد و حقوقی را که خداوند برایش در نظر گرفته و مقرر فرموده است در هیچ مکتبی یافت نمی شود.

«در طایفه نسوان… آن وقت چه خبر بود، حالا چه خبر است. زنهای ما حالا مکتبی شده اند.» [۳۴]

زن از صورت کالای تجملی درآمد و دریافت که مدها، لباسهای متنوع، انواع وسایل زینتی و آرایشی و جلوه نماییها نه تنها باعث شخصیت دادن به او نیست که برای سلامتش و برای سعادت جامعه ضرربار است.

«آن تحولی که در جوانهای ما پیدا شده است که از کاباره ها کشیده شده اند به میدان جنگ با کفار، از مراکز فساد کشیده شدند به مراکز صلاح و دعا و نیایش، بانوان ما که آنطور با آنها ظلم شده بود امروز در سرتاسر کشور مشغول تعلیم و تعلم هستند و مشغول جهاد هستند فی سبیل الله.» [۳۵]

زن خود را از ظواهر فریبنده و گمراه کننده و سنتها و روشهای منحط و خوارکننده دور نگهداشت. سنتهای غلط و نادرست را شکست و به شخصیتی نایل شد که در صدر اسلام نبی اکرم(ص) برای او در نظر گرفته بود، که بالاترین شخصیت برای زنان است. مستقل شد و چنین موجودی دیگر مقلد غرب یا مقلد ارزشها و سنتهای غلط نبود.

«تا از تقلید بیرون نیایید نمی توانید آدم باشید و نه می توانید مستقل باشید، اگر بخواهید مستقل باشید، اگر بخواهید شما را به اینکه یک ملتی هستید بشناسند و بشوید یک ملت از این تقلید غرب دست بردارید. تا در این تقلید هستید، آرزوی استقلال را نکنید.» [۳۶]

و جوانان که تقلید از غرب را تجربه کرده بودند و به نتایج و عواقب ناگوار آن دست یافته بودند با راهنمایی مراد و مرشد خود، استقلال خود را حفظ کردند.

«از جوانان، دختران و پسران می خواهم که استقلال و آزادی و ارزشهای انسانی را ولو با تحمل زحمت و رنج، فدای تجملات و عشرتها و بی بند و باریها و حضور در مراکز فحشا که از طرف غرب و عمال بی وطن به شما عرضه می شود نکنند.» [۳۷]

زن دریافت که در نظام الهی و اسلامی جایگاه مشخصی دارد. جایگاهش در صندوقخانه ها نیست، بلکه می تواند با حفظ حجاب، عفاف و نجابت در جامعه حضور سرنوشت ساز پیدا کند. از این رو دوشادوش مردان آزادانه در جامعه در همه ابعاد و صحنه ها اعم از سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی و … (با حفظ حدود اسلامی) فعال، پر تلاش و سازنده حضور پیدا کرد:

«امروز زنان در جمهوری اسلامی، همدوش مردان در تلاش سازندگی خود و کشور هستند و این است معنای آزاد زنان و آزاد مردان، نه آنچه در زمان شاه مخلوع گفته می شد که آزادی آنان در حبس و اختناق و آزار و شکنجه بود.» [۳۸]

او اینبار، با حجاب اسلامی در اجتماع ظاهر شد بدون آنکه رعایت پوشش و حجاب اسلامی سبب نقض حقوق او و مخالف آزادی و فعالیت او باشد.

«… تجربه کنونی فعالیتهای ضد رژیم شاه، نشان داده است که زنان بیش از پیش آزادی خود را در پوششی که اسلام می گوید یافته اند.» [۳۹]

زن دریافت که آزادی او منوط به قوانین اسلامی است و اسلام برای زنان خواری و خفت نمی خواهد، بلکه با دستور حجاب سرمایۀ عفت و جمال زن را از خطر مصون می دارد.

«البته باید توجه داشته باشید که حجابی که اسلام قرار داده است، برای حفظ آن ارزشهای شماست. هر چه را که خدا دستور فرموده است (چه برای زن و چه برای مرد) برای این است که آن ارزشهای واقعی که اینها دارند و ممکن است به واسطه وسوسه های شیطانی یا دستهای فاسد استعمار و عمال استعمار پایمال می شدند اینها «این ارزشها زنده بشود.» [۴۰]

با زنده شدن ارزشهای الهی در جامعه، و با درک وظایف و تکالیفی که بر دوش قشرهای مختلف بود، نهضت به پیش رفت و معجزه وار به ثمر رسید.

«شما (خانمها) سهم بزرگی در این نهضت دارید و داشته اید. این نهضت را شماها باید به ثمر برسانید و می رسانید.» [۴۱]

زنان افتخار شرکت در نهضت را داشتند و نیز افتخار سپاس و تشکر حضرت امام(س) را.

«من از شما تشکر می کنم از اینکه در نهضت ما کوتاهی نکردید و همدوش مردها قیام کردید.» [۴۲]

زن با حضور قدرتمند خود در اجتماع، خواستار جبران حقوق از دست رفته خود شد، حقوقی را که با تحمیل سنتهای موهوم و مظلومیتها از او سلب شده بود.

«چه افتخاری بالاتر از اینکه زنان بزرگوار ما در مقابل رژیم ستمکار سابق و پس از سرکوبی آن در مقابل ابرقدرتها و وابستگان آنان در صف اول ایستادگی و مقاومتی از خود نشان دادند که در هیچ عصری چنین مقاومتی و چنین شجاعتی از مردان ثبت نشده است.» [۴۳]

زن در صحنه حضور پیدا کرد اما این بار نه به عنوان کالای تجملی، حتی نه صرفاً به عنوان یک زن که به عنوان یک انسان؛ انسان آزاد، رها و مستقل. به عنوان انسانی که انسانیت خود را بازیافته است.

«امروز به برکت نهضت اسلامی زن عضو موثر جامعه تا حدودی مقام خود را یافته است.» [۴۴]

او مسئولانه به صحنه آمد، مسئول در برابر خدا، مسئول در برابر جامعه و مسئول در برابر خود. او این بار برای یاری «حسین زمان» به میدان آمد.

«شما خانمها… در این نهضت سهیم هستید و در مبارزات ما علیه استبداد و استعمار همدوش با مردها کمک کردید. خداوند شما را حفظ کند.» [۴۵]

زنان با فریاد، با مشت در کنار مردان خود به خیابانها آمدند.

«ما دیدیم که عضو فعالی که کار از او می آید، آنکه در این نهضت خدمت کرد شماها بودید، … در خیابانها ریختید و به نهضت ما کمک کردید.» [۴۶]

حضور منفی زن در جامعه آنروز، ناگهان به جریانهای مثبت و قوی تبدیل شد؛ جریاناتی که نقش آنها در پیشبرد انقلاب اسلامی اگر بیشتر و قویتر از مردان نباشد، به یقین کمتر نیز نبوده است.

«نقش زنها بالاتر از مردها اگر نبود، آنان در میدانها حاضر شدند و به واسطه حضور آنها در میدانها، مردها اگر قوتشان کم بود زیاد شد و اگر قوی بودند دو چندان شد… افتخاری که شما ایجاد کردید قابل تقدیر فراوان است.» [۴۷]

«زنهای محترم و متعهد ایران پیشاپیش مردان به میدان رفته و سد عظیم شاهنشاهی را در هم شکستند و ما و همه مرهون قیام و اقدام آنان هستیم.» [۴۸]

چه افتخاری برای زنان بالاتر از اینکه امام، پیروزی را در گرو مبارزات قهرمانانه زنان می دانست.

«ما همگی مرهون شجاعتهای شما شیرزنان هستیم.» [۴۹]

«شما رهبران نهضت هستید، بانوان رهبر نهضت ما هستند، ما دنباله آنها هستیم. من شما را به رهبری قبول دارم و خدمتگزار شمایم.» [۵۰]

«زندانهای شاه از زنان شیردل و شجاع مملو بود. در تظاهرات خیابانی زنان ما بچه های خردسال خود را به سینه فشرده، بدون ترس از تانک و توپ و مسلسل به میدان مبارزه آمدند… آنان نقش ارزنده ای را در مبارزات ما ایفا کرده اند. مادران شجاع فرزندان اسلام خاطرۀ جانبازی و رشادت زنان قهرمان را در طول تاریخ زنده کرده اند… در چه تاریخی این چنین زنانی را سراغ دارید، در چه کشوری؟» [۵۱]

زن با شناخت جایگاه خود در نظام کامل الهی و با آگاهی از نقش ارزشمندی که می تواند در جامعه داشته باشد، معجزه آسا، با اقدامی بزرگ و شجاعانه به سوی اسلام و قرآن گام برداشت و در انقلاب اسلامی فعالانه مشارکت نمود، با وجودی که هنوز سنتهای بازدارنده و جاذبه های دلفریب لذایذ در جامعه بود.

«این معجزه است که خانمها را در مقابل تانک و توپ، در مقابل مسلسلها، در مقابل توپها و تانکها برقرار کرد و از هیچ چیز نهراسیدند. این نور قرآن و اسلام است که در دلهای شما و در قلوب همۀ ملت ایران جلوه کرده است. این نور ایمان است که شما خانمها هم از شهادت نمی هراسید.»

امام با تفکر آسمانی و پاکش زن را آزاد کرد. امام «زن سنتی»، «زن متحجر» و مقدس مآب و «زن فرنگی مآب» را از قید تفکرات غربی و سنتی آزاد و آنها را با نور قرآن و اسلام آشنا کرد. در یک کلام می توان گفت:

امام، در این عصر، با ترسیم الگوی شخصیتی «حضرت فاطمه(س)» برای زنان شخصیت «زن مسلمان» را احیا کرد.

«زن مسلمان» همو که در صدر اسلام، از بطن تفکر اسلام متولد شده بود، او که همزاد و هم آهنگ با اسلام بود و پس از یک دوره عزت، عظمت، شکوه، اقتدار، ارزش و قداست، در طول قرون متمادی، در اسارت قید و بندهای مختلف حیات خود را از دست داده و مرده بود، در این دوره، بازدم «روح الله» بر او زندگی دمید، و با تفکر و بینش اسلامی حضرتش در جامعه احیا شد و به مراتب و درجات عالی و والایی از رشد و تکامل رسید.

در اینجا، به جاست به قسمتهایی از بیانات حضرت امام خمینی(س) درباره شخصیت ملکوتی حضرت فاطمه اشاره کنیم:

«تمام ابعادی که برای زن متصور است و برای یک انسان متصور است در فاطمه زهرا(س) جلوه کرده و بوده است. یک زن معمولی نبوده است، یک زن روحانی، یک زن ملکوتی، یک انسان به تمام معنا انسان، تمام نسخه انسانیت، تمام حقیقت زن، تمام حقیقت انسان. او زن معمولی نیست، او موجود ملکوتی است که درعالم به صورت انسان ظاهر شده است، بلکه موجود الهی جبروتی در صورت یک زن ظاهر شده است… تمام هویتهای کمالی که در انسان متصور است… تمام در این زن است… زنی که تمام خاصه های انبیا در اوست، زنی که اگر مرد بود، نبی بود… فردا روز زن است. تمام حیثیت زن و تمام شخصیت زن فردا موجود شد. معنویات، جلوه های ملکوتی، جلوه های الهی، جلوه های جبروتی، جلوه های ملکی و ناسوتی همه در این موجود مجتمع است… فردا تمام جلوه زن تحقق پیدا کرده است و زن به تمام معنا متحقق است.» [۵۲]

تفاوت با زنان سنتی

فاطمه(س) در زندگی همواره تابع سنتهای محیط نبودند بلکه در صورتیکه رخدادهای نوین جامعه، مطابق با ارزشهای اسلامی و الهی بود، ایشان با تحول سنتها و با دگرگونی شرایط زمان، همگام، همراه و همآهنگ می شدند. از اینرو در تاریخ، ایشان را می بینیم که در برابر مردان، در مجالس، سخنرانی می کنند و یا در جنگهای مختلف شرکت می نمایند و یا به مناسبتهای گوناگونی مسائل اخلاقی و اجتماعی را برای مردان و زنان بیان می کنند. [۵۳]

تفاوت با زنان مقدس مآب

فاطمه(س) از مسائل سطحی کاملاً رویگردان بودند و در همه ابعاد و جنبه های مختلف زندگی خود همواره به دنبال امور واقعی (که مطابق با ارزشهای خدایی و اسلامی باشد) می رفتند. حضرت فاطمه(س) در مسائل گوناگون، ژرف نگر و دوراندیش بودند و به مسائل مختلف، به طور کامل می اندیشیدند.

حضرت فاطمه(س) به طور کامل بر عمق مسائل شناخت و آگاهی داشتند و بر اساس اطلاعات و آگاهیهای خود از امور گوناگون محیط، برنامه زندگی خود را معلوم و مشخص می کردند.

شناخت عمیق و درک کامل مسائل جدیدی که بعد از رحلت نبی اکرم(ص) در مدینه، در جریان بود، در مسائل سیاسی آن روز، علناً مداخله کردند و نیز در جریان فدک یک تنه قیام نمودند، با اینکه کسی در این قیام با ایشان همکاری نکرد. همچنین ایشان در جو حاکم بر مدینه در آن زمان در مسجد و در جمع مهاجرین و انصار به ایراد خطبه پرداختند. [۵۴]

«زن مسلمان» در جمهوری اسلامی ایران

جوامع بشری برای پیشرفت و تکامل همه جانبه علاوه بر نیاز مبرم به تعالیم، قوانین و برنامه های متعدد به معلم و مربی نیز احتیاج شدید دارند. باید در مسیر حرکت جوامع انسانی، مربیانی به عنوان الگوهای زندگی قرار داشته باشد. تا جوامع از اعمال و رفتارهای آنها سرمشق بگیرند و افراد شخصیت خود را مطابق آن الگوها بسازند. اجتماعات بشری هیچگاه خالی از این الگوها نبوده است.

از آنجا که تربیت علاوه بر جنبه علمی و نظری، جنبه عملی نیز دارد شناخت الگوها و مربیان در تربیت جوامع انسانی، امری ضروری و لازم است و در تربیت افراد تأثیر فراوان و بسزایی دارد.

در طول تاریخ بشری، مکاتب مختلف و تفکرات و اندیشه های متفاوت، الگوهای تربیتی متنوعی را به جوامع معرفی کرده اند؛ اما هیچ یک نتوانسته اند مانند مکاتب الهی، الگوهای مناسبی که موافق و هماهنگ با فطرت و سرشت انسان باشد، به افراد معرفی کنند. در الگوهای تربیتی غیر الهی معمولاً به بسیاری از جنبه های شخصیت انسان توجه نشده است؛ یا در جهت افراط پیش رفته اند و یا در جهت تفریط. در حالیکه در الگوهای تربیتی الهی، نه افراط حاکم است و نه تفریط؛ بلکه به همه جنبه های شخصیت انسان به طور کامل و تام توجه شده است.

در عصر انقلاب اسلامی زن مسلمان با شخصیت فاطمه(س) احیا شد. او در حیات خود (در تمام عرصه ها) فاطمه(س) را که نمونه انسان والا و برتر است به عنوان الگو پذیرفت. «فاطمه زهرا برترین نمونه مجسم برای زن مسلمان است و متفکران و گویندگان مذهبی و دانشمندان باید با بیان و قلم خود ابعاد وجودی شخصیت این بانوی بزرگ آفرینش را هر چه بهتر و بیشتر ترسیم و تبیین کنند. دختران حضرت، زینب کبری نیز الگوی دیگری است که در ابعادی جدید نقش یک زن ممتاز را در خاندان پیامبر به بهترین وجه ایفا کرده است.» [۵۵]

زن مسلمان در پرتو تأثیرپذیری از حضرت فاطمه(س) شکوفا و پویا شد و به مراتب شایسته ای از کمالات رسید.

امروز در جمهوری اسلامی ایران، زن مسلمان، انسانی است آزاد، مستقل و با اختیار که فقط برای خدا کار می کند و برای رسیدن به مراحل عالی انسانیت می کوشد. زن مسلمان (با حفظ حدود اسلامی) یکی از پایه ها و ارکان جامعه اسلامی است و در جامعه حضوری مؤثر و پر ارزش دارد.

«امروز به برکت نهضت اسلامی، زن عضو مؤثر جامعه تا حدودی مقام خود را یافته است.» [۵۶]

زن مسلمان، با باز یافتن شخصیت خود، پا به پای مردان، در همه عرصه ها در اداره جامعه و در سازندگی کشور مشارکت می کند. بدون اینکه ویژگیها و خصایص خود را از دست بدهد. «امروز زنان در جمهوری اسلامی، همدوش مردان در تلاش سازندگی خود و کشور هستند.» [۵۷]

«ما مفتخریم که بانوان و زنان پیر و جوان… در صحنه های فرهنگی و اقتصادی و نظامی حاضر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالی اسلام و مقاصد قرآن کریم فعالیت دارند.» [۵۸]

«شما در عرض سربازان اسلام و همدوش با بانوان صدر اسلام هستید همانطور که بانوان صدر اسلام به اسلام کمک می کردند…» [۵۹]

زن مسلمان، در میدانهای جنگ با پیروی از زهرای اطهر(س) در عرصه های مختلف دفاع مقدس، با صبر و استقامت و با تربیت مردان فداکار در راه خدا و روانه کردن آنها به میدان نبرد، زینب وار، حماسه های شورانگیز و بزرگی را می آفریند و وظیفه خود را به نحو احسن به انجام می رساند.

«ما مکرر دیدیم که زنان بزرگوار زینب گونه فریاد می زنند که فرزندان خود را از دست داده و در راه خدای تعالی و اسلام عزیز از همه چیز خود گذشته و مفتخرند به این امر و می دانند آنچه به دست آورده اند بالاتر از جنات نعیم است چه رسد به متاع ناچیز دنیا.» [۶۰]

«به تمامی شما و خواهران و برادرانی که در محیط جنگ به زندگانی دلاورانه خود ادامه می دهید و از کشته شدن به دست دشمنان خدا در راه خدا ترسی ندارید و با چنگ و دندان از میهن عزیزتان برای رضای خدا دفاع می کنید و موجب دلگرمی رزمندگان اسلام می شوید و همه چیز خود را در طبق اخلاص قرار داده اید و با فداییهای مکرر، صحنه های شجاعت و شهامت را در تاریخ سراسر مبارزات بی امانتان ثبت نموده و می نمایید و با درس فداکاری و رشادت به مستضعفین جهان می آموزید که وعده خدا بر حکومت پابرهنگان جهان حق است، به شما که با مبارزات خویش، روی ابرقدرتها را سیاه کردید درود می فرستم و در مقابل صبر و استقامتتان خاضع و خاشعم.» [۶۱]

امروز در جمهوری اسلامی ایران، «زن مسلمان» آزاد است و با اتکا بر قدرت و شایستگی و هوشمندی خود در کنار مسئولیتهای خانوادگی، با حفظ شرافت و کرامت و عفاف و نجابت، در عرصه ها و فعالیتهای مختلف اجتماعی مانند: آموزش و پرورش، آموزش عالی، آموزش بهداشت و درمان، ورزش، هنر، رادیو و تلویزیون، مناصب دولتی، مدیریتهای قوی، فعالیت در قوه قضائیه، فعالیت در قوه مجریه، قانونگذاری و تصمیم گیری در سطح کشور، فعالیت در امور سیاسی و در امور اقتصادی (چه خصوصی و چه دولتی) در کمیت و کیفیتی چشمگیر حضور دارد و با حضور شایسته خود جامعه (که مورد تأیید و تأکید اسلام است) ثابت می کند که اسلام هرگز خواستار انزوای زن در جامعه نیست. امروز زن مسلمان آگاه «زن روز» را از روی الگوی فاطمه(س) و دخترش زینب(س) می سازد.

«زن مسلمان برای انجام تمامی وظایف مهمی که یک زن می تواند انجام دهد، باید از حضرت زینب تعلیم بگیرد. طهارت و تقوا که بزرگترین خصوصیت یک زن است، اهمیت دادن به ارزشهای اصیل بیش از هر چیز در زندگی، توجه به علم و معرفت، انجام فعالیتهای سیاسی و امدادرسانی به انسانها، کیفیت دادن به محیط خانه و خانواده از ویژگیهای زینب کبری محسوب می شود. و زن مسلمان از درون خانه تا درون جامعه و تا مسائل علمی و سیاسی و ارزشهای اخلاقی و نیز نشان دادن منشهای بزرگ انقلابی می تواند به زندگی آن حضرت تأسی جوید.» [۶۲]

برای زنان نیز با تجربه چندین قرن متمادی ثابت شده است که فقط این الگوهای مذهبی هستند که انسان سازند و الگوهای سنتی و مدرن نمی تواند او را به سعادت برسانند. در قوه مقننه تعداد زنان نماینده نسبت به دوره های اول مجلس شورای اسلامی به بیش از دو برابر رسیده است. در قوه قضاییه دفتر مخصوص رسیدگی به مشکلات و شکایات زنان با مسئولیت یک زن تشکیل شده است. در قوه مجریه، تأسیس دفتر امور زنان ریاست جمهوری اسلامی که رئیس آن مشاور رئیس جمهور در امور زنان است و تشکیلات کمیسیون امور بانوان (وابسته به وزارت کشور) در همه شهرها دارای شعبه است و زمینه فعالیتهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و … زنان را فراهم می آورد. [۶۳]

الگوی اصیل و حقیقی «زن» در عصر احیاء اسلام ناب محمدی «عصر خمینی»

در قرن اخیر، استعمارگران و استثمارگران برای تحقق سریعتر آمال و اهداف شیطانی و شوم خود، بیش از هر زمان دیگر در تلاشند تا با تبلیغات متنوع و جذاب و استفاده از شیوه های مختلف مانند مجلات و روزنامه ها، رادیو و تلویزیون، ویدئو و ماهواره در الگوهای تربیتی جوامع تغییرات اساسی ایجاد کنند و یا در صورت امکان و فراهم بودن شرایط با حذف کامل الگوهای موجود در اجتماعات الگوهای جدیدی را ارائه کنند.

وظیفه مسلمانان متعهد و انقلابی، پیروان اسلام ناب محمدی(ص)، در این قرن ایجاب می کند برای حفظ شخصیت اصیل و حقیقی زن (شخصیتی که از سوی خدا به او عطا شده است) الگویی اصیل و واقعی ارائه کنند. و زن مسلمان (که امروز در تمامی عرصه های زندگی از فاطمه(س) سرور زنان عالم که نمونه انسان کامل است سرمشق می گیرد) الگوی بزرگ، والا و شایسته ای برای زنان آزاده و حق جو، متعهد و مترقی در جهان کنونی است.

در عصر کنونی که عصر خمینی و عصر احیا و باروری اندیشه های انسانی و اسلامی است، زن مسلمان – که در دوران انقلاب عظیم اسلامی از فکر و اندیشه پاک حضرت امام خمینی(س) در ایران احیا شد و با عنایات حضرتش رشد و نمو کرد و به بالندگی رسید الگوی واقعی و حقیقی زنان دنیاست. و این الگو هیچگونه سنخیتی با زن سنتی، زن مقدس مآب و زن فرنگی مآب ندارد.

«امید است که زنان سایر کشورهای اسلامی، از تحول معجزه آسایی که برای زنان ایران در اثر انقلاب بزرگ اسلامی حاصل شد، عبرت گرفته و بکوشند تا جامعه خود را اصلاح نمایند و کشورهای خود را به آزادی و استقلال برسانند.» [۶۴]

سخن آخر

زنان مسلمان، ضمن پافشاری بر عهد و میثاقی که با حضرت امام(س) بسته اند، وظیفه خود می دانند در هر لحظه از حیات خود در راه نورانی امام و خط روشن ایشان استوار گام بردارند و از تمامی رفتارها و گفتارهای امام، سرمشق و الگو بگیرند.

همچنین، وظیفه خود می دانند ضمن پاسداری از ارزشها و دستاوردهای والای انقلاب اسلامی (در تمامی صحنه ها) با هوشیاری کامل در حفظ موقعیت و منزلت «زن مسلمان» کوشش کنند تا از هر گونه خدشه ای در امان بمانند و با بیداری کامل مانع از رخنه و نفوذ غرب گرایان، سنت گرایان و تحجرگرایان در شخصیت اصیل «زن مسلمان» گردند.

منبع: مجموعه مقالات کنگره بین المللی امام خمینی و احیاء تفکر دینی، ج ۲، ص ۹۵.

پی نوشتها

[۱] - خانم طاهره جناتی: حقوق زن و مرور در تعالیم دینی و اخلاقی اسلام، بخش اول، ص ۱۵.

[۲] - سوره مدثر، آیه ۳۸.

[۳] - استاد شهید مطهری، نقل از مجله زن روز، شماره ۱۵۰۵، صفحه ۳.

[۴] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۹، ص ۴۰۰-۴۰۲.

[۵] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۸۴-۸۵.

[۶] - کشف الاسرار، ص ۲۲۴.

[۷] - کشف الاسرار، ص ۲۵۰.

[۸] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۳، ص ۲۹۹-۳۰۰.

[۹] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۷، ص ۱۸۳-۱۸۴.

[۱۰] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۱۸۴-۱۸۵.

[۱۱] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱، ص ۱۱۹-۱۲۱.

[۱۲] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۱۸۱-۱۸۲.

[۱۳] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۲۷۴-۲۷۵.

[۱۴] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۱۴-۱۵.

[۱۵] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۸، ص ۳۵۴-۳۵۵.

[۱۶] - کشف الاسرار، ص ۲۸۳.

[۱۷] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۸، ص ۳۸۴-۳۸۵.

[۱۸] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۰، ص ۱۸-۲۰.

[۱۹] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۸، ص ۴۹۷-۴۹۸.

[۲۰] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۹، ص ۳۵۷-۳۵۸.

[۲۱] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۵، ص ۴۱۷.

[۲۲] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۱۹۳-۱۹۵.

[۲۳] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۷، ص ۳۳۷-۳۳۸.

[۲۴] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۵، ص ۳۹۹-۴۰۰.

[۲۵] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۷، ص ۳۳۷-۳۳۸.

[۲۶] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۷، ص ۲۴۵-۲۴۶.

[۲۷] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۸، ص ۱۸۷-۱۸۸.

[۲۸] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۹، ص ۱۹۶-۱۹۷.

[۲۹] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۳۵۵-۳۵۶.

[۳۰] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۵، ص ۳۴۷-۳۴۸.

[۳۱] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۵، ص ۴۱۷.

[۳۲] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۶، ص ۳۵۷-۳۵۸.

[۳۳] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۶، ص ۲۹۹-۳۰۰.

[۳۴] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۳۵۲-۳۵۳.

[۳۵] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۵۷-۵۹.

[۳۶] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۹، ص ۴۶۲.

[۳۷] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۴۱۷-۴۱۹.

[۳۸] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۲۷۴-۲۷۵.

[۳۹] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۴، ص ۲۴۶-۲۴۸.

[۴۰] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۹، ص ۱۸۴-۱۸۵.

[۴۱] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۷، ص ۱۹۲-۱۹۳.

[۴۲] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۷، ص ۲۳۹.

[۴۳] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۶، ص ۱۹۳-۱۹۵.

[۴۴] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۲۷۴-۲۷۵.

[۴۵] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۷، ص ۲۳۹.

[۴۶] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۷، ص ۳۳۳-۳۳۴.

[۴۷] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۸، ص ۴۰۱-۴۰۲.

[۴۸] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۲۷۴-۲۷۵.

[۴۹] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۲۷۵.

[۵۰] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۷، ص ۱۳۲-۱۳۳.

[۵۱] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۴، ص ۴۴۰.

[۵۲] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۷، ص ۱۹۲-۱۹۳.

[۵۳] - مجله زن روز، شماره ۱۵۸۰، ص ۴۰ به نقل از سفینة البحار و نیز مجله زنان، شماره ۲، ص ۱۷.

[۵۴] - زن روز، شماره ۱۵۸۰ و ۱۵۸۱، صص ۴۰ و ۴۱ به نقل از سفینة البحار

[۵۵] - آیت الله خامنه ای، نقل از مجله زن روز، شماره ۱۵۲۸، سال ۱۳۷۴، ص ۴.

[۵۶] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۲۷۴-۲۷۵.

[۵۷] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۲، ص ۲۷۵.

[۵۸] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۳۹۷-۳۹۹.

[۵۹] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۷، ص ۲۳۹.

[۶۰] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۳۹۷-۳۹۹.

[۶۱] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۳، ص ۵۴۳-۵۴۴.

[۶۲] - آیت الله خامنه ای، نقل از مجله زن روز، شمارۀ ۱۵۲۸، سال ۱۳۷۴، ص ۴.

[۶۳] - مجله زن روز، شماره ۱۵۸۰، ص ۳.

[۶۴] - ر.ک: صحیفه امام، ج ۱۴، ص ۳۱۷.

. انتهای پیام /*