با آغاز مبارزات امام خمینی، ساواک (ارگان امنیتی رژیم پهلوی) سعی کرد با اتخاذ روشهای مختلف به مقابله با ایشان و نیروهای مذهبی وفادار به آرمانهای وی بپردازد. این مقابله نه تنها در مقطع پیش از تبعید بلکه در دوران تبعید در عراق نیز با شدت بیشتری ادامه یافت چرا که امام خمینی به عنوان مهمترین مخالف اصل و اساس سلطنت پهلوی شمرده می شد و طرفدارانش در ایران وخارج از ایران روز به روز افزایش می یافتند.  

سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) که پس از کودتای 28 مرداد 1332 تأسیس یافت. از مهمترین اهدافش شناسایی نیروهای مخالف رژیم سلطنت و خنثی سازی تحریکات آن ها بود.

ساواک بعد از مقابله با قیام 15 خرداد 1342 و تبعید آیت الله خمینی دورۀ تازه ای را تجربه کرد و به اوج اقتدار خود رسید. در مدت 21 سال حیات ساواک چهار نظامی(تیموربختیار، حسن پاکروان، نعمت الله نصیری و ناصر مقدم) ریاست این سازمان را در اختیار داشتند که سومین رئیس آن نعمت الله نصیری  بیشترین مدت ریاست بر این سازمان را به خود اختصاص داد.

  قیام 15 خرداد 1342 نقطه اوج مبارزات روحانیون ایران با پیشگامی امام خمینی با حکومت محسوب می شود. به رغم سرکوب این قیام، مخالفت با حکومت کماکان ادامه یافت. رژیم بر این باور بود که حضور آیت الله خمینی در ایران، حتی با وجود حبس و حصر و مراقبت، ممکن است مجدداً مردم را به خروش آورد. به همین دلیل متعاقب مخالفت ایشان با لایحه کاپیتولاسیون، با هماهنگی ساواک و دستگاه اطلاعاتی ترکیه، مقدمات تبعید ایشان به ترکیه فراهم شد.(روحانی، 1381 ج1: ص1053؛ باقری 1378 ج 8: صص206-204). در این زمینه سفارت آمریکا در ایران نیز دخالت داشت ( فردوست،  1369، ج1: ص516).

به دنبال تبعید امام، ساواک طی اطلاعیه کوتاهی اعلام کرد: «طبق اطلاع موثق و شواهد و دلایل کافی چون رویه آقای خمینی و تحریکات مشارالیه بر علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تمامیت ارضی کشور تشخیص داده شده، لذا در تاریخ 13 آبان 1343 از ایران تبعید گردید»(سیر مبارزات امام خمینی، 1386، ج4: ص119 /  مدنی، 1375، ج2: ص93).

به دنبال تبعید آیت الله خمینی، ساواک کنترل اوضاع را بیش از گذشته به دست گرفت و چنان وانمود کرد که توانایی انجام هر کاری را دارد و مقاومت در برابر حکومت و رژیم غیر ممکن است و لو اینکه فرد مقاومت کننده یکی از مراجع عالیقدر شیعه باشد.( مدنی، 1375، ج2: ص128).

اقامت اجباری آیت الله خمینی در ترکیه با اعتراضات گسترده ای مواجه شد. فشار افکار عمومی در داخل و خارج از کشور به حکومت های ایران و ترکیه و هراس رژیم ایران از حرکت انتقامی و قیام عمومی مردم موجب شد تا رژیم برای آرام کردن اوضاع ناگزیراز انتقال آیت الله خمینی به عراق شود (سیر مبارزات ، 1386، ج 5: ص216). رژیم این تغییر تبعیدگاه را مفری برای خلاصی از اعتراضات داخلی و خارجی تلقی می کرد. (همان: ص222). با این حال انتخاب حوزه نجف به عنوان تبعیدگاه دوم امام با مقاصد زیرکانه ای همراه بود که ازسوی تعداد زیادی از مطلعان بیان شده است؛ شکستن شخصیت علمی و مقام و موقعیت آیت الله خمینی با این تصور خام که وی در مقایسه با علمای نجف توانایی علمی کمتری دارد و در نتیجه پایگاه اجتماعی خود را به تدریج از دست خواهد داد (همان: ص281). رژیم بر این باور بود که با حضور قابل توجه علما، روحانیون و طلاب شیعه در عتبات عالیات و اختلافاتی که بعضاً در روابط بین آنان وجود داشت درآینده ای نه چندان دور با استفاده از امکانات سفارت و کنسول گری های ایران و توانایی های ساواک خواهد توانست رابطه آیت الله خمینی را با مراجع عراق برهم زده و موجبات انزوا و فراموشی تدریجی ایشان را فراهم آورد (خلخالی،1380: صص140-138). اگرچه پیش بینی های حکومت کاملا درست نبود اما ساواک در طول اقامت امام در عراق تمام تلاشهای خود را برای مقابله با اقدامات ایشان به کار برد و از ظرفیت های خود تا آنجا که می توانست بهره گرفت. نمونه هایی از اقدامات ساواک در رویارویی با فعالیتهای امام خمینی عبارت است از:

 مراقبت ساواک از امام از بدو ورود به عراق 

آیت الله خمینی در 13 مهر1344 به همراه فرزندش حاج آقا مصطفی با برنامه ریزی های رژیم ایران به عراق منتقل شدند و البته برخلاف تصور از همان بدو ورود با استقبال بسیاری از علما، روحانیون، طلاب و ایرانیان مقیم  این کشور مواجه گردیدند (روحانی،1360، ج1: ص870 ).

ساواک که از ادامه مبارزه آیت الله خمینی در نجف بیم داشت، برآن شد تا تمام تحریکات ایشان را در آن جا تحت کنترل درآورد. در 17 / 7 / 1344 اداره کل سوم (امنیت داخلی) ساواک مأمور تهیه طرحی برای تحت نظر گرفتن ایشان شد (سیر مبارزات ، 1386، ج 16: ص299).  اهداف ساواک از این طرح که در طول دوران اقامت آیت الله خمینی در نجف دنبال شد از این قرار بود:

  الف- کنترل و زیر نظر گرفتن ایشان

  ب- ممانعت از چاپ و توزیع اعلامیه، رساله و کتاب های وی

  ج- شایعات و تبلیغات علیه او

  د- جلوگیری از مطرح شدن مرجعیت ایشان

  ﻫ- پیشگیری از رسیدن وجوهات شرعی به ایشان

  و- ایجاد تفرقه و اختلاف میان ایشان و علمای طراز اول نجف.

 جلوگیری از چاپ آثار امام خمینی

 از اقدامات مهم ساواک جلوگیری از چاپ و نشر رساله و کتاب های آیت الله خمینی بود.  ساواک چاپ و توزیع، خرید و فروش، مطالعه و نگهداری از رساله و آثار ایشان را ممنوع کرده بود (آیت الله سید محمدرضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، 1376: ص387).

ساواک که در سال 1346 از فعالیت های  طلاب طرفدار آیت الله خمینی نگران شده بود در 22 آبان 1346 به منزل ایشان در قم حمله کرد و تمام کتاب ها، نامه ها و دیگر مدارک ایشان را ضبط کرد( همان، ج 16: ص466).

 در دهۀ 50 ساواک برای جلوگیری از چاپ و توزیع رساله، کتاب ها و اعلامیه های امام، سیاست های گذشته را با شدت بیشتری دنبال کرد. چاپخانه ها شناسایی و تحت بازرسی قرار  گرفتند. کتاب های امام به عنوان کتب مضره، جمع آوری شد و دست اندرکاران چاپ و فروش آن ها شناسایی و تحت بازجویی قرار گرفتند (همان: ص151).

با وجود موانع زیاد و خفقان شدید و در شرایطی که ساواک تمام توان خود را برای جلوگیری از چاپ و توزیع کتاب ها و اعلامیه های آیت  الله خمینی به کار می برد چاپ و توزیع آن ها به سرعت انجام می گرفت که برای ساواک تعجب آور بود (آیت الله سید محمد رضا سعیدی به روایت اسناد ساواک، 1376: ص387). سخنان، استفتائات، اعلامیه ها و دیدگاه های آیت الله خمینی، توسط پیروان و علاقه مندان ایشان به صورت جزوات مجزایی چاپ و مخفیانه در اختیار علاقه مندان قرار می گرفت(همان: صص329-328).

  شایعات و تبلیغات علیه آیت الله خمینی

تلاش برای بد نام کردن و به راه انداختن شایعات و تبلیغات منفی یکی دیگر از اقدامات تخریبی ساواک بر ضد آیت الله خمینی بود.

ساواک تبلیغات دامنه داری را در داخل و خارج علیه آیت الله خمینی دنبال کرد و هر از گاه برای بی اعتبار کردن و منزوی ساختن ایشان در بین مردم شایعات بی اساس منتشر می نمود.

ساواک تلاش می کرد تمام فعالیت ها، گفته ها و نوشته های آیت الله خمینی را ثبت و ضبط کرده و از آن ها علیه ایشان بهره برداری کند.

از اقدامات تخریبی بر ضد امام تلاش برای انتساب ایشان به برخی گروه های سیاسی غیراسلامی نظیر حزب توده و گروه های چپ و کمونیست ها بود. هرگاه اعلامیه یا موضع گیری سیاسی امام از طریق رسانه های مخالف نظیر رادیو پیک ایران، که به گروه های چپ وابسته بود و یا در نشریات متعلق به گروه های چپ  منتشر می شد، نصیری آن را به حمایت آیت الله خمینی از حزب توده و گروه های چپ مربوط می ساخت.

  از دیگر اقدامات ساواک برای ترور شخصیت آیت الله خمینی تلاش برای هندی نامیدن ایشان و خانواده اش بود. از آن جا که زمینه انگلیسی خواندن روحانیون انقلابی از مدت ها پیش در جامعه ایران وجود داشت و خود ساواک و دستگاه های تبلیغاتی رژیم  در گسترش این موضوع فعال بودند، با تکیه بر هندی بودن اجداد امام  به طور غیرمستقیم ایشان را انگلیسی می خواندند تا بدین وسیله محبوبیت ایشان را در بین مردم از بین ببرند.

حربه دیگری که نصیری برای خراب کردن آیت الله خمینی به کار گرفت، شایعه ارتباط داشتن ایشان با دستگاه دولتی و حکومتی ایران و عراق بود. این در حالی بود که ایشان مبارزاتش را به صورت مستقل و بدون وابستگی به هیچ دولتی ادامه می داد. اگر چه مشی امام در برخورد با حکومت عراق دقیقاً همچون دولت ایران نبود، لیکن در موارد متعددی به ویژه پس از  روی کار آمدن حکومت بعثی عراق سیاست های این حکومت را مورد انتقاد شدید قرار می داد، معمولاً از دیدار با مسئولان عراقی اجتناب می ورزید و در مواردی نیز با برخورد جدی آن ها را مأیوس می نمود. نمونه مهم برخورد ایشان با حکومت بعثی در جریان اخراج ایرانیان از عراق و بی احترامی به طلاب حوزه نجف مشاهده می شود.

 جلوگیری از مطرح شدن مرجعیت آیت الله خمینی

 از مهمترین اقدامات ساواک علیه امام خمینی، جلوگیری از مطرح شدن مرجعیت ایشان بود. تقلید از امام خمینی که پیش از تبعید ایشان در میان بخش قابل توجهی از مردم ایران مطرح بود پس از تبعید نیز روزبه روز افزایش یافت. میزان وجوهات شرعی که با وجود محدودیت های فراوان ساواک برای ایشان به حوزه نجف می رسید دلیل روشنی بر افزایش مقلدان بود. ساواک به دستور نصیری به کارشکنی ها و توطئه هایی در این زمینه دست زد. اداره کل سوم ساواک طی بخش نامه های مکرر به شعب خود بر جلوگیری از طرح مرجعیت آیت الله خمینی نزد افکار عمومی تأکید می کرد و با اشاعه دهندگان مرجعیت ایشان در ایران برخورد شدیدی داشت.

ساواک برای جلوگیری از طرح مرجعیت آیت الله خمینی به اقداماتی بر ضد پیروان و علاقه مندان ایشان در ایران دست زد و دستور دستگیری محرکین اصلی و تعدادی از علما، روحانیون و طلاب را داد. (سیر مبارزات، ج 16: ص658).

پس از طرح اعلمیت و مرجعیت آیت الله خمینی، ساواک به دستور نصیری از ورود رساله توضیح المسائل ایشان به ایران جلوگیری کرد. اما به رغم تمام این سیاست ها، رساله ایشان به طرق گوناگون وارد کشور می شد و در اختیار مقلدان قرار می گرفت( یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید سرافراز دکتر مصطفی چمران،  1378: ص100).

 با تمام توطئه های ساواک برای تضعیف امام و ممانعت از مطرح شدن مرجعیت ایشان، مقام و موقعیت علمی وی در حوزه های علمیه روز به روز افزوده تر و شعاع مرجعیت و محبوبیت امام در میان شیعیان جهان گسترده تر شد.

 جلوگیری از رسیدن وجوهات شرعی به آیت الله خمینی

بدیهی بود برای تضعیف آیت الله خمینی می بایست از رسیدن وجوهات شرعی به ایشان جلوگیری می شد. لذا ساواک تمام توان خود را به کار برد تا به هر طریق ممکن در روند ارسال وجوهات شرعی به ایشان اختلال ایجاد کند تا توان مالی و نفوذ ایشان در حوزه ها تضعیف شود و ایشان را از ادامه ی مبارزه باز دارد. در راستای این هدف نصیری در تاریخ 26 / 1 / 1346 دستور شناسایی افرادی که برای آیت الله خمینی پول می فرستادند را داد. (همان، ج9: ص374).

 با وجود اقدامات ساواک ارسال پول و وجوهات برای آیت الله خمینی در نجف از راههای مختلف صورت می گرفت. ساواک تهران در نامه ای به ساواک های تابعه خود توضیح داد که جمع آوری وجوه شرعی به نفع آیت الله خمینی در حال افزایش است و به آن ها دستور داد نمایندگان ایشان را شناسایی و معرفی کنند(سیر مبارزات، ج17: ص173).

 کارشکنی ها و اقدامات ساواک در این خصوص به شرح زیر می باشد:

-       ایجاد تضییقات برای تجار و بازرگانانی که برای امام پول تهیه می کردند

-       جمع آوری مدارک لازم علیه دست اندرکاران اخذ وجوهات شرعی و تبعید آنان

-       کنترل عبور و مرور افراد از مرز خوزستان و دستگیری افراد مظنون(سیر مبارزات ، ج16: صص354-353).

 ایجاد تفرقه و اختلاف میان آیت الله خمینی و علمای نجف

 از دیگربرنامه های ساواک تلاش برای ایجاد تفرقه بین آیت الله خمینی و علما و روحانیون در عراق بود. در این راستا ساواک درصدد برآمد تا با نفوذ در اطراف علمای طراز اول نجف، زمینه تفرقه با ایشان را فراهم آورد، بنابراین سعی کرد با القاء این مطلب که موقعیت آن ها با گسترش فعالیت های آیت الله خمینی به خطر می افتد اختلاف ایجاد کند (نجاری راد، 1378: ص198)

  ساواک و طرح حکومت اسلامی

 به دنبال طرح بحث حکومت اسلامی از طرف آیت الله خمینی در نجف در سال 1348که در آن مشروعیت رژیم سلطنتی را زیر سوال برده بود، نصیری  درصدد برآمد از اقدامات ایشان درجهت آگاه سازی مردم جلوگیری کند. او پس از مطالعه بخش هایی از مباحث حکومت اسلامی کوشید تا نقطه ضعفی در آن بیابد و علیه امام بهره برداری نماید. بدین منظور به برخی از گفته های ایشان حاشیه های طعنه آمیزی نوشت. از حاشیه نویسی های او این است که روحانیون بی سوادند و نمی توانند از مباحث علمی صحبت کنند. حتی روحانیون درجه اول هم از مطالب علمی بی اطلاع هستند. تحصیل سیاسی نکرده اند وذاتا فهم سیاسی ندارند. در جایی از تعریض خود نوشت: خمینی طرفدار روس ها شده است. در حاشیه دیگری با انتقاد از مخالفت های روحانیون ایران با حکومت، از روحانیون یهود تعریف وتمجید فراوان کرده که در مقابل دولت خود جبهه تشکیل نداده بلکه پابه پای دولت همکاری کرده و سیاست مستقلی را اجرا نمی نمایند لذا پیشرفت می کنند. نصیری در پایان با این ادعا که آیت الله خمینی به تمام رؤسای کشورهای عربی توهین کرده است چنین دستور داد:

«مقالات متواتری می توانید در ردّ گفته های خمینی تهیه کنید و او را از لحاظ درک مطلب و فهم لجن مال کنید» (سیر مبارزات ، ج7: ص230-235).

 گفتنی است نقطه نظرات نصیری، چکیده ایدئولوژی رژیم پهلوی در برخورد با روحانیون و مخالفان مذهبی تلقی می شود. هرکدام از این نظرات می توانست به عنوان دستور العمل ساواک مورد توجه قرار گیرد.

اما سخنان مستدل آیت الله خمینی در آن برهه، این مجال را به نصیری نداد و نوارها و جزوات حکومت اسلامی در بین مردم پخش می شد. این امر ساواک مرکز را وادار کرد تا در تاریخ7 / 12 / 1348 به کلیه ساواک تلگرافی مخابره کند و با اشاره به این که برخی حجاج حامل این جزوه هستند دستور دهد که از توزیع آن ها جلوگیری شود(سیر مبارزات، ج16: ص624). 

ساواک و مقاله روزنامه اطلاعات علیه امام خمینی

چاپ مقاله 17 دی ماه 1356 روزنامه اطلاعات تحت عنوان « ایران و استعمار سرخ و سیاه» از آخرین توطئه ها علیه امام خمینی بود که به نقطه عطفی در گسترش حرکت سیاسی مخالفان حکومت تبدیل شد. این مقاله با نام مستعار احمد رشیدی مطلق به چاپ رسید. نویسنده مقاله با وقاحت تمام نسبت شهرت طلبی و بی اعتقادی به امام داده و او را شاعری عاشق پیشه و عامل استعمار و سید هندی خوانده بود. (عبدالرضا هوشنگ مهدوی، 1372: صص205-203؛ روزنامه اطلاعات، شنبه 17 دی ماه 1356، ص1).

هرچند این مقاله به دستور شخص شاه تهیه و به چاپ سپرده شد، اما ساواک در فراهم شدن موجبات انتشار آن نقش بسزایی داشت ( خاطرات اردشیر زاهدی، 1381: صص 303-302).

همکاری ساواک وسازمان امنیت عراق علیه امام

پس از توافقنامه الجزایر ورفع اختلافات ایران وعراق دراواخر سال1353سازمانهای امنیتی دوکشور در سالهای بعد جلسات مشترکی را برگزار کردند که بخشی از آن در ارتباط با ایجاد محدودیت برای فعالیت های آیت الله خمینی بود. با گسترش تحولات انقلابی در ایران از سال 1356ساواک به درستی تشخیص داد که سرمنشاء رهبری اعتراضات به نجف اشرف و به آیت الله خمینی باز می گردد.

از این رو جلسات متعددی با همتایان عراقی منعقد شد تا بطورجدی امام خمینی را از فعالیتهای انقلابی باز دارند. این مسأله منجر به تذکرات مقامات عراقی به امام خمینی گردید (سیرمبارزات، ج20: 244و245) که با مخالفت ایشان مواجه شد.

 تشدید محدودیتهای حکومت عراق بنابرتوافقات با مقامات ساواک، به تصمیم شجاعانه امام خمینی در ترک عراق و مهاجرت تاریخی ایشان به فرانسه و تشدید مبارزات انقلابی ملت ایران و در نهایت به سرنگونی رژیم سلطنتی در بهمن 1357 انجامید.

  تدابیر و فشارهایی که ساواک برای جلوگیری از مبارزه آیت الله خمینی به کار برد نتوانست در عمل از مبارزات  و گسترش افکار و اندیشه های ایشان جلوگیری کند و با بالا گرفتن اعتراضات مردمی و اوج گیری انقلاب اسلامی در سال 1357، ساواک دیگر نتوانست به تداوم حیات رژیم کمک کند و توفان انقلاب مجالی برای ساواک باقی نگذاشت تا از کیان رژیم پهلوی دفاع کند و در بیست و دوم بهمن شام طولانی ستم به سر رسید، و سپیده آزادی و استقلال ایران سر بر زد.

 منبع: بر گرفته از مقاله برنامه ها و شیوه های ساواک برای سرکوب نهضت و منزوی کردن امام خمینی


. انتهای پیام /*