استقلال سیاسی از نگاه حضرت امام(س)

 خانم دکتر زهرا مصطفوی

انقلاب اسلامی ایران ـ که امروز به یک انقلاب جهانی و همه گیر تبدیل شده است ـ از بدو پیدایش خود اهدافی را دنبال نموده است و این اهداف، توسط رهبری انقلاب همواره به گوش ملت و جهانیان رسیده است. حضرت امام(ره) از همان آغاز نهضت اسلامی خویش، اهداف کوتاه مدت و دراز مدت انقلاب را به روشنی در ضمن اعلامیه ها و پیام ها و سخنرانی های خویش، در تمام وقایع حساس و موقعیت های خاص متذکر شده و تبیین فرموده اند. حتی در میان اهداف و برنامه هایی که برای سیر این انقلاب عظیم تدارک دیده اند به این نکات اشاره دارند که کدام یک از اهداف، اصلی و غیر قابل تغییر است و کدام یک از اهداف و برنامه ها، خاص این دوره از زمان است و از اهمیت کمتری برخوردار است.

ایشان، برخی برنامه های انقلاب را دراز مدت و برخی را کوتاه مدت و وظیفه امروز معرفی می کنند؛ یعنی اصول کلی انقلاب را از آنچه تحت این اصول قرار دارد جدا می فرمایند. حتی در سخنرانی های خویش گاهی، مسائلی را به عنوان هدف انقلاب مطرح می کنند ولی تذکر می دهند که رسیدن به این هدف به معنی تمام شدن انقلاب نیست؛ بلکه ما به دنبال این هدف، اهداف بالاتر و والاتری را دنبال می کنیم و باید خود را به اهداف عالیه انقلاب اسلامی برسانیم.

تمام این عرایض برای تذکر این نکته بود که حضرت امام، با توجه به اختلاف نظرهای سیاسی فرهنگی، اقتصادی و حتی اعتقادی، باز هم می فرمایند که اصول انقلاب، افکاری است که اختلاف نظر در آن ها پذیرفته نیست و همگی باید در مقابل آن اصول تسلیم شوند و اگر کسی بخواهد از آن تخطی کند باید او را با شمشیر عدالت به طریق مستقیم آورد. و ما امروز گرد آمده ایم تا به گوشه ای از این اصول بپردازیم و آن اهداف و برنامه های تغییر ناپذیر انقلاب را مورد دقت نظر قرار دهیم و تفکر حضرت امام در مورد آن ها را بیان کنیم. یکی از این اصول که مورد تأیید حضرت امام(س) بوده است اصل استقلال سیاسی است که در این مقاله، سعی بر آن شده است که از تحلیل و اظهار نظرهای شخصی خودداری شود و تنها از فرمایشات و نقطه نظرات آن بزرگوار، برای شناخت اصل استقلال سیاسی بهره گیریم.

 

1 ـ مقصود از استقلال سیاسی چیست؟

استقلال سیاسی، به «قدرت یک دولت در اداره امور داخلی و خارجی خود بدون جلب نظر و موافقت یک دولت دیگر» گفته می شود؛ یعنی آزادی سیاسی حاکمان و ملت در مقابل بیگانگان. طبق همین برداشت، تفاوت آن با استقلال فرهنگی، اقتصادی، نظامی و دیگر استقلال ها در مقابل بیگانگان روشن می شود. همچنین، تفاوت میان استقلال با آزادی ملت در مقابل حاکمان نیز مشخص می گردد. آن چه مورد بحث این جانب می باشد استقلال سیاسی ملت و دستگاه حاکمه کشور در مقابل اجانب است؛ یعنی معنایی که در این جمله خلاصه می شود: «نه شرقی، نه غربی» حضرت امام(س) با بیانات گوناگونی، مقصود از استقلال سیاسی را بیان فرموده اند. تعبیرات امام(س) از استقلال سیاسی، بسیار روشن و همه فهم است چنان چه معمول فرمایشات امام و رسم رهبری ایشان چنین بود که مفاهیم و مسائل گوناگون علمی را به زبان ساده و آشنای جامعه به ملت القا می فرمودند.

ایشان به این تعابیر از استقلال سیاسی یاد می فرماید: «غلام حلقه به گوش دیگران نباشیم» ـ «مستعمره و اسیر نباشیم» ـ «دیگران در امور ما دخالت نکنند» ـ «خودمان مملکت را اداره کنیم و سرپرست نداشته باشیم» ـ «حاکم ما دست نشانده نباشد» ـ «حاکم ما نوکر نباشد» ـ «پایگاه ها از مملکت ما برچیده شود نتوانند به ما تحمیل کنند» ـ و در (30 / 11 / 57) می فرمایند: «باید مستقل باشیم نه به طرف چپ و نه راست، بلکه تحت لوای اسلام» و بسیار مطالب دیگر که حضرت امام(س) به ما ملاک هایی می دهند که اگر می خواهید مستقل باشید و استقلال سیاسی داشته باشید باید چگونه باشید؟ چگونه بودن در مقابل حاکمان را با صراحت بیان می کنند، این بود مقصود از استقلال سیاسی.

 

2 ـ استقلال سیاسی از اصول انقلاب اسلامی

مطابق موازینی که در ابتدای سخن ذکر شد می توان فهمید که استقلال سیاسی، یعنی اصل «نه شرقی، نه غربی» از اصول مسلم انقلاب اسلامی ماست. حضرت امام به این نکته که دست رد زدن بر سینه دشمنان و بیگانگان و استعمارگران چپ و راست، از اصول خدشه ناپذیر ما است تأکید فرموده اند و از ابتدای نهضت در سخنرانی ها و مصاحبه های خویش به آن اشاره نموده اند. از سوی دیگر، اثبات این اصل توسط ادله دینی و نظر اسلام درباره آن در فصلی جداگانه مورد بررسی واقع شده است. ما در این قسمت برای کوتاه شدن سخن، فقط به برخی تصریحات حضرت امام خواهیم پرداخت که ما را در این امر کفایت می کند.

ایشان می فرمایند: تا من هستم از اصول نه شرقی و نه غربی عدول نخواهم کرد. تا من هستم دست ایادی آمریکا و شوروی را در تمام زمینه ها کوتاه می کنم و اطمینان کامل دارم که تمامی مردم در اصول، همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامی خود هستند.» (3 / 12 / 67)

و در منشور برادری می فرمایند: «هر دو جریان باید با تمام وجود تلاش کنند که ذره ای از سیاست «نه شرقی، نه غربی» عدول نشود و اگر ذره ای از آن عدول شود آن را با شمشیر عدالت اسلامی راست کنند.» (10 / 8 / 67)

 

3 ـ استقلال سیاسی از اهداف انقلاب اسلامی

اکنون به این نکته می پردازیم که رسیدن به استقلال سیاسی را، حضرت امام یکی از اهداف این انقلاب عظیم معرفی کرده اند و در زمانهای گوناگون، اهمیت آن را متذکر شده اند. از عبارات کوتاهی مثل «هدف، اسلام و استقلال مملکت است» (21 / 1 / 43) تا پیام های بلندی هم چون این فرمایش: «در همه حال، شعار ما قطع ایادی اجانب راست و چپ از کشور است زیرا رشد و استقلال و آزادی با وجود دخالت اجنبی از هر جنس و مسلک و مکتب، در هر امری از امور کشور، اعم از سیاسی و فرهنگی، اقتصادی و نظامی خواب و خیالی بیش نیست و هر کس در هر مقامی و به هر صورتی، اجازه دخالت اجانب را در وطن عزیز ما ـ چه با صراحت و چه به وسیله حرف هایی که لازمه اش ادامه تسلط اجنبی یا ایجاد تسلط تازه ای باشد ـ بدهد خائن به اسلام و کشور است...» (16 / 7 / 57)

پس روشن است که یکی از اهداف دنبال شده در این انقلاب، همانا رسیدن به استقلال سیاسی کشور می باشد. ولی لازم است این مسأله مورد توجه قرار گیرد که هدف اصلی و اساسی انقلاب اسلامی، استقلال سیاسی نیست؛ یعنی استقلال سیاسی، نه به تنهایی مورد نظر است و نه آخرین هدف دنبال شده امام، بلکه امام هدف والاتر و برتری را همراه استقلال سیاسی و به دنبال آن مطرح می فرمایند. امام می فرمایند:

«مسیر ما اسلام است. ما اسلام می خواهیم. ما آزادی و استقلالی را که اسلام در آن نباشد نمی خواهیم.» (3 / 3 / 58)

می فرمایند: «اگر اسلام و حکومت اسلامی آن طوری که دلخواه ماست تحقق پیدا کند کارها اصلاح می شود. لکن ما اول باید اساس مملکتمان را درست کنیم. اگر استقلال کشور را درست نکنیم کارها درست نخواهد شد.» (30 / 3 / 58)

امام می فرمایند که ما استقلال و آزادی را برای رسیدن به حکومت اسلامی می خواهیم؛ یعنی هدف ما حکومت اسلامی و حکومت عدل الهی است و برای نیل به آن مقصود، هدف متوسطی داریم و آن استقلال و آزادی است.

البته حکومت عدل اسلامی را هم برای پرورش ملت و رسیدن به خدا می خواهیم پس برای رسیدن به خداوند، به جامعه صالح و حکومت عدل نیاز داریم و این حکومت، فقط با استقلال و آزادی تحقق پذیر است.

 

4 ـ استقلال سیاسی از نتایج انقلاب اسلامی

آنچه تاکنون بیان شد این بود که یکی از اهدافی که ملت شریف ایران در طی انقلاب اسلامی به دنبال آن حرکت نموده است به دست آوردن استقلال سیاسی و بازیافتن زمام اختیارات کشور و مقدرات آن به دست خویش است. این که خودش آقای خود باشد و بیگانگان شرق و غرب او را تحت سلطه خویش قرار ندهند.

اگر به تاریخ روابط ملت ایران و دستگاه حاکمه ایران در دوران سلطه منحوس پهلوی مراجعه کنیم مشاهده می شود که چه مقدار، کشورهای آمریکا و شوروی و انگلستان و اسرائیل، در ایران صاحب نفوذ بوده اند. دستوراتی که از سوی آن ها به حاکمان ایران داده می شد و دخالت های آنان در تمام شئون کشور، ایران را با وجود استقلال ظاهری خود تا حد یک کشور مستعمره تنزل می داد. در ایران، اشخاص برای رسیدن به مقام، می بایست با یکی از سفارت خانه های بیگانه نزدیک باشند و اطلاعات خود را در اختیار آن ها قرار داده، فعالیت های خود را مطابق میل و نظر آن ها تنظیم کنند. زندگی نامه هایی که فراریان و درباریان و سران رژیم سابق در خارج از کشور نوشته اند و اسناد لانه جاسوسی، همگی نشانگر نفوذ زورمدارانه بیگانگان در ایران است. دستورات مستقیم و غیر مستقیم سفارتخانه ها به رؤسای مملکت و تهدیدات آنها در مسائل گوناگون به همراه شیفتگی مسئولین نسبت به کشورهای غربی، موجب آن بود که با ارعاب و تشویق، یا به طور مستقیم و بدون چون و چرا، آنچه در ایران واقع می شد به دست خارجیان انجام پذیرد و هر برنامه ای که آنها برای یک ملت زیر سلطه خود مناسب می دیدند بر ملت تحمیل گردد.

در حالی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، اولین و اساسی ترین نتیجه ای که به دست آمد قطع دست ایادی شرق و غرب از کشور بود. خود ملت مسئولین را انتخاب کردند و مسئولین، بدون وابستگی و با استقلال رأی، به برنامه ریزی و خدمت به ملت پرداختند. سفارتخانه های بیگانه، دیگر وسیله ای برای تحقق بخشیدن به آرمان های بیگانگان نبودند و نظام جمهوری اسلامی، مهم ترین مشخصه اش دست رد زدن بر سینه ابرقدرت ها بود.

حضرت امام نیز باورها به این نکته اشاره فرمودند که این هدفی که در انقلاب به دنبال آن بودیم به دست آوردیم و از این رو، همواره برای حفظ و نگهداری آن تأکید می فرمودند و تمام توطئه های دشمنان را ناشی از این می دیدند که دست آنها از کشور کوتاه شده است و دیگر نمی توانند بر مقدرات این کشور حکومت کنند.

ایشان می فرمایند: «بحمدالله، تاکنون اساس حکومت اسلامی با بهترین وجه تحقق پیدا کرده است و ملت سرنوشت خودش را به دست دارد. این طور نیست که ملت ما از همه چیز بی خبر باشد و سرنوشتش را در کاخ سفید یا کرملین طرح کنند». (27 / 5 / 59)

 

5 ـ استقلال از نظر اسلام

اکنون بنگریم که از نظر اسلام و ادله دینی، چگونه لزوم استقلال کشور اسلامی را می توانیم به دست آوریم و کدام یک از معارف الهی، ما را دعوت به حفظ استقلال خود در مقابل بیگانگان می کند؟

حضرت امام در موارد متعدد فرموده اند که اسلام، نه تنها حامی آزادی و استقلال ملت مسلمان است بلکه مکتبی است که از آزادی و استقلال حمایت می کند. و اگر حکومت اسلام برقرار شود دست ایادی شرق و غرب از این کشور کوتاه می شود. ایشان گاهی به اجمال با مسأله برخورد فرموده اند و فقط به همین آگاهی اکتفا کرده اند که با اسلام، استقلال کشور تأمین می شود و در برخی موارد، استقلال ملت مسلمان را در برابر بیگانگان از اصول مسلم اسلام دانسته اند و این مسأله را در اعلامیه مشترک با آیات عظام میلانی، نجفی مرعشی و قمی در سالگرد 15 خرداد 42 اعلام فرموده اند. و در برخی بیانات، استقلال سیاسی را از بنیادهای اسلام برشمرده اند.

از سوی دیگر، مسأله استقلال سیاسی به حدی در اسلام روشن است و درباره آن به صراحت سخن به میان آمده است که حضرت امام می فرمایند: کفار با مراجعه به قرآن و تعالیم اسلام دریافتند که تا تعالیم اسلام و قرآن در میان ملت مسلمان باشد راه نفوذ آنها بسته است و از همین رو، بنا را بر این گذاشتند که به تحریف حقایق اسلام از راهی دیگر بپردازند و نقشه ها کشیدند. یکی از نقشه های آنها ایجاد فساد در ملت مسلمان و نقشه دیگر آنها دور کردن روحانیت از سیاست و فاصله انداختن میان ملت و روحانیت بود. پس، تعلیم استقلال سیاسی به ملت مسلمان نه تنها مورد قبول مسلمین و علمای اسلام است بلکه از مسائلی است که مشرکین و استعمارگران نیز با مراجعه به ادله اسلامی، به راحتی توانستند به وجود چنین اصل مسلمی در میان تعالیم قرآن پی ببرند.

نظر حضرت امام بر این است که اگر بنا باشد کسی به ما اشکال بگیرد که چرا در راه استقلال ملت مبارزه می کنید و چرا در مقابل امریکا می ایستید و جوانانتان را در این راه از دست می دهید در جواب می گوییم این اشکال، اول متوجه پیامبر اکرم(ص) است که با مشرکین و کفار به مبارزه پرداخت و سپس متوجه حضرت امیر سلام اللـه علیه است که به حکومت شام و حاکمان فاسد آن راضی نشد و سپس متوجه سیدالشهداء است که از مدینه آرام، به سمت کربلا حرکت فرمود و ما خود را جدای از آنها نمی دانیم و راه آنان را ادامه می دهیم. و اگر ایشان اشتباه کردند ما هم اشتباه کرده ایم و به آن اعتراف می کنیم.

پس اولین دلیل ما، عمل پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار سلام الله علیهم است. دلیل دوم آیات الهی است. این آیات، که مبارزه مسلمین با مشرکین و کفار را بیان می کند و سیره انبیای الهی را نیز آشکار می سازد و همه انبیا را با شمشیر معرفی می کند به ما می آموزد که باید در مقابل تهاجم و چپاول بیگانگان و مشرکان و کافران ایستادگی کنیم.

دلیل سوم، تصریح قرآن کریم است. حضرت امام می فرمایند: «قرآن می گوید هرگز خدای تبارک و تعالی سلطه ای برای غیر مسلم بر مسلم قرار نداده است. هرگز نباید یک همچو چیزی واقع بشود، یک تسلطی، یک راهی، اصلاً یک راه نباید پیدا بکند «لن یجعل الله للکافرین علی المسلین سبِیلا» اصلاً راه نباید داشته باشند. مشرکین و این قدرت های فاسد راه نباید داشته باشند بر مسلمین.» (14 / 8 / 57)

و با این که آیه، صریح در مقصود است ولی باز هم حضرت امام به این اکتفا نمی فرمایند و باز هم پایگاه مهم تری را برای اصل استقلال سیاسی در اسلام جستجو می کنند و مستند آن را قوی تر می نمایند. حضرت امام در پیام برائت از مشرکین (6 / 5 / 66)، برائت را که در اعتقاد و عمل یک مسلمان باید متجلی باشد از اصول اولیه توحید به شمار می آورند و ریشه آن را در توحید و یگانه پرستی قرار می دهند. در توضیح مسأله باید بیان کنیم که اگر ریشه تعالیم اسلام، توحید و اعتقاد به یگانگی خداوند باشد، هر مسلمان باید فقط خدا را فاعل مختار و مستقل بداند و فقط او را حاکم بر خویش قرار دهد و تنها از او پیروی کند. پس جایی برای غیر خدا باقی نمی ماند و دستورات دیگران در مقابل فرمان الهی رنگ می بازد، به این ترتیب، توحید ندای آزادی و استقلال ملت ها را سر می دهد و حضرت امام هر دو اصل، یعنی آزادی ملت در مقابل حاکم غیر الهی و استقلال ملت در مقابل مشرکین را از اصل توحید به اثبات می رسانند.

 

6 ـ حافظان استقلال

حضرت امام روحیه استقلال طلبی در مقابل چپ و راست را، از خصایص و ویژگی های مکتب اسلام می دانند و افکار و اندیشه های دیگر را برای رسیدن به استقلال رد می کنند و آنها را متمایل به چپ یا راست می شناسد. از سوی دیگر، روحانیت معظم و حوزه های علمیه را آنچنان آمیخته با اسلام معرفی می کنند که اسلام بدون روحانیت، همچون اسلام بی سیاست و مملکت بی طبیب است و می فرمایند آن ها که می خواهند اسلام را نفی کنند در ابتدا، نفی اسلام را به وسیله نفی روحانیت انجام می دهند. اول، حافظ اسلام و منادی و مبلغ آن را می گیرند و از میدان به در می کنند و سپس به سراغ اسلام رفته و با آن به مبارزه بر می خیزند. با این بیانات روشن است که حضرت امام، روحانیون را حافظ استقلال مملکت اسلامی معرفی می کنند و روحانیون و حوزه های علمیه را موظف به حفظ این استقلال می دانند. ایشان در اعلامیه مشترکشان به همراه چند تن از مراجع آن زمان در خرداد 43 می فرمایند: «علاقه علمای اسلام به ممالک و قوانین اسلامی، علاقه الهی ناگسستنی است ما از جانب خدای تعالی مأمور حفظ ممالک اسلامی و استقلال آنها هستیم...»

از سوی دیگر، حضرت امام بر این نکته تأکید می کنند که تاریخ ممالک اسلامی به خوبی نشان می دهد که در همه صحنه های مبارزه بر علیه کفر و ظلم و ابرقدرت ها و تجاوزات قلدران زمان، روحانیت پرچمدار مبارزه و در صف مقدم جهاد و شهادت قرار داشته است.

و از نمونه های بارز آن که به وفور در فرمایشات ایشان ثبت شده است؛ نهضت تنباکو توسط میرزای بزرگ شیرازی و قیام عراق علیه انگلستان توسط میرزای شیرازی دوم و مبارزات مرحوم مدرس است. پس نه تنها روحانیون موظف به حفظ استقلال ممالک اسلامی هستند بلکه به این وظیفه خویش آگاه بوده و عمل نیز کرده اند.

 

استقلال از نظر حقوق بشر

مسأله استقلال سیاسی یک کشور در مقابل بیگانگان، تنها یک مسأله اسلامی صرف نیست تا از احکام اسلامی به حساب آید و لازم باشد آن را روی ادله دینی به اثبات برسانیم بلکه یک حق اساسی و اولیه بشر است که دیگران بر سرنوشت او حاکم نباشند و هر ملتی بتواند بدون دخالت بیگانگان، بر مقدرات کشور خود حکومت کند.

حضرت امام در این زمینه می فرمایند: «مملکت ما امروز قیام کرده اند و حقوق اولیه بشریت را مطالبه می کنند. حق اولیه بشر است که آزاد و مستقل باشد.» (19 / 7 / 57)

«استقلال و آزادی دو چیز است که از حقوق اولیه بشر است و همه از این بشر مطلع هستند که آن کسی که این را سلب می کند وحشی است ولی آن که این حق را می خواهد متمدن است، ملت ایران متمدن است ولی گرفتار دولت های وحشی شده است.» (28 / 8 / 57)

و این نکته که آزادی و استقلال از حقوق اولیه بشر است سخنی است که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه به آن اشاره فرموده است و توجه همه بشریت را به آن جلب کرده اند. ایشان می فرمایند: «لاتکن عبد غیرک فقد جعلک الله حرا» بنده دیگری مباش چون خداوند ترا آزاد آفرید.

 

8 ـ نتایج استقلال

تا اینجا به مسائل کلی درباره استقلال پرداختیم، بعد از اثبات این که یکی از اصول و مبانی اسلام و انقلاب اسلامی، حفظ استقلال کشور در مقابل بیگانگان است و سخن درباره چگونگی استفاده آن از ادله دینی، اکنون به نتایج استقلال کشور از دیدگاه حضرت امام می پردازیم:

 

الف) ثبات سیاسی:

یکی از مسائلی که در جهان امروز مطرح است ثبات سیاسی کشورهاست.

ابرقدرت ها با استفاده از همین معنا و به بهانه ایجاد ثبات سیاسی در آن ها، خود را و تفکرات خود را بر کشورهای دیگر تحمیل می کنند و دقیقاً ثبات سیاسی از مسائلی بود که در رژیم سابق دستاویزی برای هر گونه دخالت غرب در ایران بود. کشورهای غربی و در رأس آنها امریکا به بهانه ثبات سیاسی، ایران را پایگاه نظامی خود کردند و در امور ارتش دخالت نمودند و حاکمان را تحت سلطه خود قرار دادند، و بر اقتصاد و فرهنگ کشور استیلا پیدا نمودند.

سخن همیشگی حضرت امام این بود که آنچه موجب ثبات سیاسی کشور است این است که بیگانه در امور کشور دخالت نکند. اگر دست بیگانگان از اداره امور کشور و از سطح تصمیم گیری کشور کوتاه شود در این صورت، مسئولین کشور فقط به منابع و مضار خود نمی اندیشند و هرگز تن به کاری نمی دهند که هیچ فایده ای برای ملت و حکومت نداشته باشد و فقط تأمین کننده منافع دیگران باشد. منطقه ای مثل خلیج فارس که از اهمیت خاص خود در جهان امروز برخوردار است و نفت آن وسیله ای برای مقابله با قدرت روزافزون اروپا و غرب است نیاز به آرامش و جوّی دارد تا در آن کشورها بتوانند به خوبی و بدون دخالت کشورهای بیگانه به تصمیم گیری بپردازند. در حالی که وابستگی سیاسی کشورهای منطقه به غرب موجب می شود که آنچه دیگران می خواهند بر کشورهای منطقه تحمیل کنند. تا حدی که در جنگ خلیج فارس مشاهده کردیم کشورهایی که حتی هیچ منفعتی از این جنگ نمی برند فقط به خاطر وابستگی سیاسی خود به غرب، درگیر آن شدند و خزاین خود را برای حفظ منافع غرب از دست دادند که من از آن ها نمی خواهم نامی ببرم.

حضرت امام در جواب به کارتر که در حمایت از شاه گفته بود یک ایران مقتدر و مستقل، ثبات بخش است می فرمایند:

«این مطلب صحیح است که یک ایران قدرتمند و مستقل می تواند ثبات بخش باشد لکن الآن که ایران ثبات ندارد. اگر ثبات داشت که نمی گذاشت شما در امور آن دخالت کنید... ثبات، تابع قدرتمندی و استقلال است و قدرتمندی به این است که نظاممان را از گرفتاری هایی که آمریکا برایش پیش آورده نجات دهیم و یک نظام متکی به ملت ایجاد کنیم نه یک نظام متکی به مستشارهای آمریکایی». (3 / 9 / 57)

 

ب) ترقی:

حضرت امام بارها به این نکته توجه داده اند که اگر ملت می خواهد کشورشان ترقی کند باید از زیر سلطه اجانب رهایی یابند. اجانب برای بردن ذخایر این ملت در همه شئون آن دخالت می کنند و فرهنگ و اقتصاد و ارتش را عقب نگه می دارند تا بتوانند به راحتی هرچه می خواهند بر سر این ملت بیاورند. راه رسیدن به رشد و شکوفایی ملت، استقلال کشور است و بدون استقلال، رسیدن به تمدن و رشد خیالی پیش نیست. چنانچه در سالهای سلطنت پهلوی به خوبی شاهد بوده ایم که اجانب به عقب نگه داشتن ملت به هر طریقی متوسل می شدند. من در این زمینه به عبارت کوتاهی از امام اکتفا می کنم: «اگر دخالت اجانب خصوصاً امریکا، شوروی و انگلیس وجود داشته باشد هر رژیمی که روی کار بیاید تنها آلتی خواهد بود برای عقب نگهداشتن ملت و ادامه بدبختی ها و محرومیت ها از یک طرف و چپاولگری ها و قلدری ها از طرف دیگر». (16 / 7 / 57)

 

ج) حفظ منافع و ذخایر ملت:

حضرت امام توضیح می دهند که کشورهای اروپایی از سیصد سال پیش، به فکر سلطه بر کشورهای اسلامی افتادند تا از ذخایر و منابعی که در آنهاست بهره برداری کنند. از همان زمان شروع به مطالعه وضع کشورها و ملل آنها نمودند. تمام ذخایر و معادن آن از سپس برای سلطه پیدا کردن بر آن ها به مطالعه وضعیت اجتماعی و قبایل و آداب و افکار مردم پرداختند تا ملت را عقب نگهدارند تا اینکه یک انسان مستقل و آزادی پیدا نشود و مردم را نسبت به سرنوشت خودشان آگاه نکند. آنها به همین منظور، فرهنگ کشورهای اسلامی را وابسته و اقتصاد آنها را عقب نگه داشتند و از طرف دیگر کشور قدرتمند اسلامی را تجزیه کردند و به چندین کشور کوچک تبدیل نمودند و بر سر هر کشور، یک انسان خائن به ملت و نوکر اجنبی قرار دادند تا به راحتی بتوانند به مقاصد خود دست پیدا کنند. بنابراین، چون مقصود اصلی استعمارگران بردن ذخایر ملت ها است تمام حاکمان وابسته در این امر مشترک هستند که ذخائر را آنگونه که مورد نظر استعمارگران است در اختیار آنها قرار می دهند. در حالی که حاکم مستقل و کشور مستقل، همواره در جهت حفظ منابع کشور خود می کوشد.

برای نمونه مراجعه کنید به (9 / 8 / 57) و (18 / 6 / 43)

 

9 ـ نتایج وابستگی:

با توجه به نتایجی که برای استقلال برشمردیم به روشنی می توان دریافت که نتایج فلاکت بار وابستگی به یکی از دو قطب شرق و غرب چیست؟

اولین نتیجه وابستگی این است که به جای آنکه کشور در جهت حفظ منابع و منافع ملت برنامه ریزی شود به واسطه دخالت بیگانگان، تمامی برنامه ریزی های حکومت، در جهت رسیدن به اهداف بیگانگان و حفظ منافع آنها صورت می گیرد و طبعاً چون منافع بیگانگان با استثمار ملت ها تأمین می شود کشور به صورت یک مستعمره و زیر دست بیگانه عمل می کند.

اولاً، از تمام بازدهی و فعالیت کشور بیگانگان بهره می برند.

و ثانیاً، تمام ذخایر ملت به جیب بیگانگان ریخته می شود.

و ثالثاً، در دنیای مکانیکی امروز، کشورهای استعمارگر درصدد نیستند تا از ملت ها به صورت یک برده کار بکشند بلکه در صدد پیدا کردن یک بازار مصرفی برای تولیدات خود می باشند و به همین منظور، کشورهای جهان سوم را عقب نگه می دارند و اجازه رشد و استقلال به آنها نمی دهند.

حضرت امام علاوه بر برشمردن این عواقب وابستگی، به یک نکته بسیار حساس نیز اشاره می فرمایند و آن دیکتاتوری و سلب آزادیهای فردی ملت در درون حکومت کشور استعمار شده است.

حضرت امام معتقدند چون وابستگی حاکمان و کشور به بیگانگان معارض با منافع جامعه و ملت است به همین دلیل، حاکم وابسته سعی می کند تا بر مردم فشار وارد کند و آنها را وادار به پیروی از سیاست نوکرمآبانه خود نماید و همین امر، باعث سلب آزادی ملت می شود. یعنی یکی از نتایج عدم استقلال در مقابل بیگانگان، سلب آزادی های مردم می باشد. برای مثال حضرت امام درباره رضاخان می فرمایند:

«انگلیسی ها رضاخان را آوردند و بر ملت مسلط کردند. او مأمور اجرای مقاصد اجانب بود و چون می دید اجرای مقاصد آنها موقوف است به این که طبقه روشنفکر، علما و متدینین را بکوبد و از بین ببرد به این کار عمل کرد تا منافع را به جیب آنها بریزد.» (17 / 7 / 57)

 

10 ـ علائم وابستگی

اکنون که نتایج وابستگی روشن شد به این مسأله می پردازیم که حضرت امام چه مشخصاتی را برای وابستگی یک حکومت بیان می فرمایند و چگونه می توان یک حکومت وابسته را از یک حکومت غیر وابسته باز شناخت.

 

الف - حمایت قدرت ها از حکومت وابسته: این مسأله آن قدر واضح است که نیاز به بیان ندارد؛ ولی من در اینجا، فقط به چند عبارت از حضرت امام اشاره می کنم که در آنها ایشان نکات مهمی را متذکر شده اند.

ایشان درباره حمایت قدرت ها از شاه می فرمایند: «حرف ما این است که این یاغی را اینها بالای سر ما گذاشتند. انگلستان از آن طرف تأییدش می کند و آمریکا، چین و شوروی از این طرف، همه هم برای منافع خودشان است. نوکری از این احمق تر و بهتر برای آنها نیست که همه چیز ملتش را به رایگان به آنها بدهد، گازش را شوروی ببرد، نفتش را آمریکا و انگلستان، مراتعش را ملکه انگلستان و جنگل هایش را یک شرکت دیگر.» (6 / 8 / 57) مطابق کتاب کوثر.

حضرت امام می فرمایند: «ایشان (یعنی شاه) مکرر می گوید اگر من بروم این مملکت تجزیه می شود. خوب اگر شما بروید روس و انگلیس و امریکا، هر کدام یک تکه اش را می برند و به نفع آنهاست پس چرا این قدر شما را تأیید می کنند؟ پس معلوم می شود که الآن، با بودن شما تجزیه است. الان ما یک مملکت مستقلی نداریم.» (24 / 8 / 57)

ب -  فشار بر مردم و حفظ منافع بیگانه: چنانچه قبلاً گفتیم یکی از نتایج وابستگی، حفظ منافع بیگانگان است و به همین دلیل، حاکم وابسته مردم را تحت فشار قرار می دهد؛ پس یکی از علائم یک کشور وابسته آن است که حاکمان آن، ملت را در جهت منافع بیگانگان تحت فشار قرار دهند و این از ویژگی های حکومت وابسته است و ارتباطی به نحوه حکومت ندارد.

امام می فرمایند: «این طور نیست که این طرز حکومت هایی که هست ـ چه جمهوری و چه سلطنتی مشروطه و استبدادی ـ یک حکومت عادلی باشد که برای مردم فرمانروایی کند نه برای قدرت های بزرگ.»

(24 / 7 / 57) مطابق کتاب کوثر ج -  سکوت در مقابل ابرقدرت ها و تجاوزات: حاکمان دست نشانده که در پی حفظ و حراست منافع بیگانگان می باشند و از خویش اختیاری در کشور خود ندارند در مقابل قدرت های بزرگ که در صدد چپاول مملکت آنها می باشند سکوت می کنند و اگر کشورهای دیگر، ظلمی در حق ملتشان روا دارد در برابر آن نمی ایستند و از حقوق ملت حمایت نمی کنند.

به نظر امام(س)، یکی از علائمی که نشان می دهد کدام حاکم وابسته به خارج است و کدام حاکم از استقلال فکری و سیاسی برخوردار می باشد. فریاد کشیدن بر سر ابرقدرت های زورگوست. آنکه ساکت باشد و در برابر تجاوزات آرام گیرد و ظلم ستیز نباشد وابسته است. ایشان می فرمایند: «این وکلا هم از آمریکا هستند. این وزرا هم از آمریکا هستند، همه تعیین آنهاست. اگر نیستند چرا نمی ایستند مقابل آنها داد بزنند؟» (4 / 8 / 43)

د -  اطاعت از سیاست های بیگانگان: خصوصیت بارز در یک حاکم وابسته و یک حکومت تحت سلطه، این است که نه تنها در برابر ستم های اجانب ساکت است بلکه از سیاست های اجانب ـ که در جهت حفظ منافع آنهاست ـ پیروی می کند.

به این معنی که اجانب، مطابق آنچه نیاز دارند و آنچه طمع آنهاست تا از کشور وابسته غارت کنند برنامه های عمرانی، اقتصادی، نظامی و صنعتی برای کشورهای زیر سلطه خود تدارک می بینند و در پی آن، حکومت وابسته از این دستور العمل های تهیه شده به عنوان برنامه های سیاسی اقتصادی خود بهره می جوید. این فرمانبرداری، فقط مخصوص کشورهای مستعمره نیست بلکه کشورهای به ظاهر مستقل نیز که حکومت آن در حقیقت وابسته است و زیر سلطه یک ابرقدرت زندگی می کند، گرفتار چنین وضعی می باشند.

هـ -  خصایص حاکم وابسته: اکنون به این مسأله می پردازیم که یک حاکم وابسته، از نظر نفسانی چه خصلت هایی دارد و در نتیجه می توانیم به برخی از علائم وابستگی نیز دسترسی پیدا کنیم.

حضرت امام معتقدند که سران ممالک اسلامی، رؤسای جمهور، سلاطین اسلام و وزرای آنها که در مقابل تهاجمات و نقشه های بیگانگان سر تسلیم فرود آورده اند یا جاهل به مسائل هستند یا آن که حب جاه و مقام آنها را وادار می کند مطابق دستورات عمل کنند، مجذوب ابرقدرت ها هستند یا از آنها می ترسند.

از خصلت های دیگر حاکم وابسته آن است که به منافع شخصی خود می اندیشد و برای رسیدن به آن، حاضر است تن به هر ذلت و بردگی در مقابل بیگانگان بدهد. حضرت امام، هم به این نکته و هم به نوکرمآب بودن حاکمان وابسته در وصیت نامه سیاسی ـ الهی خود اشاره فرموده اند. ایشان در (28 / 5 / 58) به وزیر امور خارجه سوریه می فرمایند: «حکومت ها به واسطه خودخواهی ای که دارند برای اجانب به طور نوکری عمل می کنند و برای ملت خودشان آقایی می کنند.»

حضرت امام به طور فشرده، به لزوم استحکام روحی حاکم اسلامی در مقابل ابرقدرت ها در پیامی که به مناسبت گشایش مجلس دوم می دهند اشاره می فرمایند: «آنها که اسیر هواهای پست نفسانی و حیوانی بوده و هستند برای حفظ یا رسیدن به آن تن به هر ذلت و خواری می دهند و در مقابل زور و قدرت های شیطانی خاضع و نسبت به توده های ضعیف و ستمکار و زورگور هستند.» (7 / 3 / 63)

 

11 ـ آنچه در استقلال کشور مؤثر است

حال که علائم وابستگی را شناختیم و خصایص حاکم وابسته را مورد بررسی قرار دادیم لازم است به این مسأله بپردازیم که غیر از حاکمان خائن، چه عوامل دیگری ممکن است در استقلال و وابستگی کشور نقش مؤثر ایفا کنند و برای حفظ استقلال مملکت اسلامی در چه ابعادی باید فعالیت نمود.

الف - فرهنگ: درباره این که بدون فرهنگ صحیح و مستقل نمی توانیم استقلال سیاسی یا اقتصادی کشور را حفظ کنیم حضرت امام به طور صریح تذکر می دهند که: «فرهنگ، اساس استقلال و ملیت یک ملت است.»

(29 / 1 / 58) «اگر در فرهنگ وابستگی داشته باشیم در اساس مسائل وابستگی پیدا می کنیم.» (11 / 8 / 58)

ولی مقصود از فرهنگ صحیح و مستقل چیست؟

برای توضیح آن لازم است مسأله را به دو بخش تقسیم کنیم. یکی مسأله فساد و فحشا و دیگری خودباختگی در مقابل بیگانگان.

در بخش اول حضرت امام می فرمایند استعمارگران چون دیدند که در سر راه نفوذ آنها در کشورهای اسلامی، اسلام است که می تواند ایستادگی کند به همین جهت سعی کردند که ملت را از اسلام جدا کنند و به همین منظور، ملت را از روحانیت جدا کردند و فساد و فحشا را با تبلیغات و وسایل گوناگون در میان مردم رواج دادند تا در میان آنها و اسلام فاصله بیندازند و تا زمانی که جوان، از یک سو به دنبال فحشا و از یک سو به دنبال مواد مخدر و موسیقی است به سرنوشت و مقدرات کشور اهمیت نمی دهد و راه بیگانگان برای چپاول کشور باز است. پس برای به دست آوردن استقلال و حفظ آن باید فرهنگ جوانان عوض شود و متوجه اسلام و احکام حیات بخش شوند. (مراجعه کنید به 23 / 7 / 57)

درباره بخش دوم، نظر حضرت امام بر این است که استعمارگران به این نتیجه رسیدند که اگر فرهنگ ملت مستقل باشد رجال سیاسی صحیح و مستقلی پیدا می شود که در مقابل آنها می ایستند و ملت هم از آنها پیروی می کنند. بنابراین سعی کرده اند به هر وسیله ای شده است اعتماد به نفس ملت را از او بگیرند. با تبلیغات پر هیاهو به جوانان القا کرده اند که هر گونه کمالی در غرب است و هر چیزی اگر غربی باشد بهتر است. شما نمی توانید هیچ کاری انجام دهید مگر به کمک غرب. ملت را غرب زده کردند و فرهنگ استقلال طلبی را از او گرفتند. لذا تا ملت به خویشتن خویش باز نگردد و باور نکند که خودش می تواند روی پای خود بایستد نمی تواند مستقل شود. اساس وابستگی ملت، وابستگی فرهنگی اوست، و باید این وابستگی را رفع نمود.

ایشان می فرمایند: «تا این مغز که انگلی و استعماری است عوض نشود و باورمان نباید که ما هم آدمی هستیم نمی توانیم استقلال پیدا کنیم...»

«شرط اول استقلال، استقلال مغزی و فکری است و ما باید فکرهامان را عوض کنیم.» (21 / 9 / 58)

ب - اقتصاد: یکی دیگر از مقدمات تحصیل استقلال سیاسی در کشور، دست یابی به استقلال اقتصادی است. اقتصاد یک کشور، اگر وابسته به غیر باشد به تبع آن، حکومت نیز نمی تواند در برابر خواسته های اجانب مقاومت کند. رکن استقلال اقتصادی، یعنی خودکفایی در امر کشاورزی و تأمین مواد غذایی یک ملت، اساسی ترین امری است که می تواند حکومت را به سوی استقلال سیاسی بکشاند. کشوری که بتواند مواد غذایی مورد نیاز خود را به تنهایی و بدون کمک بیگانگان تهیه کند قادر است خود را از زیر فشار کشورهای دیگر رهانیده و از دستورات آنها سرپیچی کند. و به دنبال آن هر قدمی که در جهت خودکفایی صنعتی و غیره برداشته شود یک حرکت اصیل و واقعی خواهد بود. در غیر این صورت، استقلال سیاسی کشور به دلیل تهدیدات بیگانگان و دخالت مستقیم در زندگی مردم، از طریق حصرهای اقتصادی در مخاطره قرار خواهد گرفت. لذا حضرت امام می فرمایند: «اگر ما مسامحه کنیم و وابسته به خارج باشیم. وابستگی اقتصادی قهراً وابستگی سیاسی و اجتماعی می آورد و بر ما همانها حکومت خواهند کرد که کردند...» (2 / 8 / 58)

ج - ارتش: حضرت امام را نظر بر این است که ارتش، در صورتی که متکی به ملت باشد می تواند استقلال خود را حفظ کند و اگر متکی به بیگانه باشد همواره یک نیروی نظامی وابسته ای خواهد بود که تمام نظام حکومتی را تهدید می کند. به همین جهت، کشورهای استعمارگر همواره کوشیده اند تا با برنامه ریزی و طراحی دقیق در آن نفوذ کرده و فرماندهان ارتش را با ارعاب، یا ترغیب به خود وابسته نمایند تا به وسیله ارتش، ملت را تحت فشار قرار دهند و از سوی دیگر، نیروی مقاومتی در برابر آنها وجود نداشته باشد. می فرمایند: «دولت و ارتشی که متکی به ملت باشد می تواند استقلال خودش را حفظ کند و در مقابل اجانب قیام کند.» (19 / 4 / 58 کوثر)

د - اتحاد: یکی از راههای نفوذ استعمارگران در کشورهای دیگر، برهم زدن اتحاد میان اقشار گوناگون آنهاست. زیرا برای ایجاد سلطه و دخالت در مقدرات یک ملت لازم است تا آن ملت ضعیف نگهداشته شود. ضعف و ناتوانی یک ملت برای مقابله با نفوذ اجانب، فقط در صورتی امکان پذیر است که اتحاد و صفوف به هم پیوسته آنها بر هم زده شود؛ زیرا هر مقدار که یک ملت دارای گستردگی جمعیت و وسعت آب و خاک و امکانات باشد ولی دچار پراکندگی بوده و از انسجام برخوردار نباشد نمی تواند در برابر دیگران بایستد.

به دنبال این سیاست، استعمارگران سعی کرده اند تا اتحاد میان ملل مسلمان را به هر شکل و قیمتی بر هم زنند و از امکانات و انگیزه های موجود در این ملل، در جهت کاشت تخم اختلاف بهره جویند. برای مثال میان شیعیان و اهل تسنن اختلاف انداختند و هر از چند گاهی، یکی از افراد بی توجه را برانگیختند تا بر علیه مذهب دیگری دست به قلم ببرد و مردم را متفرق کند. به این ترتیب، اجازه ندادند تا این دو مذهب با استفاده از مشترکات خود پیوند برقرار کرده و در امور سیاسی، اتحاد خویش را حفظ کنند.

در گذشته، کشور مقتدر و بزرگ عثمانی را ـ که با همه نقایصی که داشت می توانست در مقابل دشمنان اسلام ایستادگی کند ـ تجزیه کردند و به صورت چندین کشور کوچک که امروزه شاهد آن هستیم تبدیل نمودند و کاری کردند تا در میان این کشورها، جنگ دائمی و اختلافات مرزی مانع از رشد و اقتدار آنها شود.

مثال دیگر آن که در کشور ایران، مثل اقشار گوناگون تفرقه ایجاد نمودند؛ میان روشنفکران دانشگاهی و روحانیون و بازاریان اختلاف انداختند. همه اقشار به یکدیگر بدبین بودند و دیگری را متهم می نمودند. ارتش از ملت فاصله گرفته بود و همین اختلافات، موجب سوءاستفاده اجانب قرار گرفت و توانست سلطه خویش را بر ایران گسترش داده و حفظ کنند.

رمز پیروزی انقلاب اسلامی در همین نکته بود که حضرت امام(س) برای روشنگری در جامعه و ایجاد اتحاد میان آنها کمر همت بست و همه را به یک راه دعوت کرد و خود ایشان، حلقه وصل میان ملت و حبل الله المتین شد و با این وحدت، اقتدار ملت را در گرفتن حقوق خویش تضمین فرمود.

وحدت کلمه و ید واحد بودن در راه خدا و اسلام، نکته ای بود که هیچگاه از فرمایشات گرانقدر آن عزیز فرزانه حذف نمی شد. از ابتدای اسناد تاریخی حضرت امام (س) در 1323 هجری شمسی تا وصیت نامه سیاسی ـ الهی، همواره ایشان متذکر لزوم حفظ وحدت کلمه در قیام لله شده اند.

راههای حفظ استقلال سیاسی کشور در مقابل بیگانگان، به طور تفصیل ذکر شد. من بار دیگر به اجمال، به ذکر آنها می پردازم.

خودکفایی اقتصادی، استقلال ارتش، رعایت مسئولین نظام در افکار و رفتار و زندگی، حفظ اتحاد اقشار گوناگون، جلوگیری از اشاعه فحشا و بی بند و باری و بالاخره حفظ روح استقلال طلبی و آزادگی در ملت و مخصوصاً جوانان محقق و دانشگاهی و از همه نکات مهم تر حفظ انگیزه الهی و قیام لله در نگهداری استقلال کشور است. چرا که حضرت امام در همان ابتدای وصیت نامه خویش می فرمایند:

«این جانب به همه نسل های حاضر و آینده وصیت می کنم که اگر بخواهید اسلام و حکومت الله برقرار باشد و دست استعمار و استثمارگران خارج و داخل از کشورمان قطع شود این انگیزه الهی را که خداوند تعالی در قرآن کریم بر آن سفارش فرموده است از دست ندهید.»

و در نهایت، همچنانکه عرض کردم سیاست «نه شرقی نه غربی»، رکن اصلی سیاست خارجی حکومت اسلامی ایران را تشکیل می دهد. و حضرت امام هم به این نکته مهم، قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در پاریس اشاره فرموده اند: «حکومت اسلامی، حکومتی است آزاد و مستقل و روابطش با شرق و غرب به یک نحو است و اگر آنها روابط حسنه داشته باشند دولت اسلام هم با آنها روابط حسنه دارد و اجازه نمی دهیم کسی در مقدرات مملکتمان دخالت کند.» (20 / 10 / 57)

و هم بعد از انقلاب به کرات تذکر داده اند از جمله در تاریخ (11 / 7 / 67) در پیام بازسازی کشور چنین شروع می فرمایند:

«بر هیچ یک از مردم و مسئولین پوشیده نیست که دوام و قوام جمهوری اسلامی ایران بر پایه سیاست نه شرقی نه غربی استوار است و عدول از این سیاست، خیانت به اسلام و مسلمین و باعث زوال عزت و اعتبار و استقلال کشور و ملت قهرمان ایران خواهد بود.»

در پایان عرایض خود، عباراتی را از حضرت امام در مورد دعوت از تمام کشورهای تحت ستم در پیش گرفتن راه استقلال و آزادی ذکر می کنم:

«شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان به پا خیزید و حق را با چنگ و دندان بگیرید و از هیاهوی تبلیغاتی ابرقدرتها و عمال سرسپرده آنان نترسید و حکام جنایتکار که دسترنج شما را به دشمنان شما و اسلام عزیز تسلیم می کنند از کشور خود برانید و خود و طبقات خدمتگزار متعهد، زمام امور را به دست گیرید و همه در زیر پرچم پرافتخار اسلام و با دشمنان اسلام و محرومان جهان به دفاع برخیزید و به سوی یک دولت اسلامی یا جمهوری های آزاد و مستقل به پیش روید که با تحقق آن، همه مستکبران جهان را به جای خود خواهید نشاند و همه مستضعفان را به امامت و وراثت ارض خواهید رساند. به امید آن روز که خداوند تعالی وعده فرموده است.»

(وصیتنامه الهی سیاسی حضرت امام«س»)

با امید به این که تمام اصول دیدگاه های امام مورد بررسی قرار گیرد.

 (والسلام علیکم و رحمةالله و برکاتة)

 

 

منبع: مجموعه مقالات چهارمین سمینار بررسی سیره نظری و عملی حضرت امام خمینی(س)، ص 22.

. انتهای پیام /*