گفته می شود که حمله نظامی عراق (صدام) به ایران، به دلیل دخالتهای ایران در عراق و صدور اعلامیه یا پیام امام خمینی (س) برای شورش ارتش عراق علیه صدام بوده است. به این ترتیب، حمله نظامی صدام به ایران مشروع بوده، و ایران در این زمینه مقصر است.

این شبهه، دارای چند ایراد اساسی است که تک تک مورد بررسی قرار می گیرد:

1- ابتدا باید فرضیه سوال، یعنی پیام یا سخنرانی مورد ادعا بررسی شود که مربوط به چه تاریخی است و چه چیزی در آن بیان شده است؟

2- دومین نکته که آن نیز به فرضیه اساسی شبهه افکنان مربوط می شود این است که دخالتهای ایران در عراق اثبات شود. زیرا چنانچه اسناد تاریخی خلاف آن را ثابت کند، آنگاه اعلامیه امام خمینی (س) جنبه پیشگیری یا تهدید متقابل یا اقدام دیپلماتیک مشروع پیدا خواهد کرد.

3- سپس اگر به فرض، دخالت سیاسی ایران در عراق هم اثبات شود؛ باید دید که آیا چنین امری مجوز آغاز یک جنگ علیه کشور دیگر هست یا نه؟

4- در نهایت، باید دید که واقعیت امر چه بوده و آیا اسناد و دلایلی برای یافتن انگیزه های اصلی آغاز جنگ، وجود دارد یا خیر؟

در ارتباط با بخش اول؛ سه پیام و سخنرانی از حضرت امام (س) وجود دارد که در آن به مردم و یا عشایر و ارتش عراق توصیه شده تا با صدام و اندیشه جنگ علیه ایران مخالفت کنند و شبهه افکنان بدون ذکر تاریخ و شرایط بیان این سخنان، آن را مستند دخالت و تحریک ایران در عراق می دانند:

این سه پیام به ترتیب تاریخ، مربوط به 28 فروردین 1359 و دوازدهم مهرماه سال 1359 و 21 تیر 1361 هستند.

هر سه پیام پس از آغاز تحرکات نظامی عراق و حمله به پاسگاههای مرزی و اعزام گروههای تخریب و تسلیح به داخل استانهای غربی کشور از سوی صدام بوده است.

پیام اول که در ضمن یک سخنرانی عمومی بیان شده، مربوط به زمانی است که جنگ عملاً آغاز شده و اخبار و اطلاعات نظامی حکایت از تدارک برای یک حمله گسترده دارد. در چنین شرایطی که کشور به لحاظ وقوع انقلاب مردمی و گرفتاری در جنگهای تجزیه طلبانه داخلی که با حمایت کشور همسایه (عراق) رخ داده، قادر به ورود به یک جنگ تمام عیار نیست، بهترین راه آن است که کشور متخاصم را از درون درگیر مشکلات داخلی نمود. اما ایران انقلابی فاقد ساختارهای نفوذی و ارتباط نظامی با داخل عراق بود و تنها راه باقیمانده این بود که ملت و ارتش عراق نسبت به آینده این جنگ طلبی هشیار شده و در صورت امکان، فکری برای دوری از این جنگ نمایند. امام در این سخنرانی، در مقام یک مجتهد فتوا و هشدار داد که چنین جنگی حرام است و به مثابه جنگ با اسلام خواهد بود.

افزایش شعارهای خصمانه در فضای داخلی عراق علیه ایران و عجم! و افزایش تلاشهای دیپلماتیک عراق برای راه اندازی یک جنگ عربی – فارسی در این دوره پنهان نیست وهنگامی که به شرح سخنان امام خمینی (س) در این تاریخ مراجعه می کنیم، چیزی جز مبارزه با این جنگ طلبی و تلاش برای کاهش وقوع جنگ با شعارهای عربی مشاهده نمی کنیم.

در همین سخنرانی، امام با اشاره به «ارتشی که برای تجاوز به ایران» آماده شده است با عبارت «این لشکری که الآن سرنیزه را کشیده اند و توپ و تانکها را کشیده اند و با مردم مخالفت می کنند، یا آمده اند با ایران که یک مملکت اسلامی است .. جنگ می خواهند بکنند، یا هجوم می خواهند بکنند.» یاد می کند و همین عبارت برای شبهه افکنان کافی است تا بدانند سخنان امام در چه شرایطی بیان شده است. [1]

پیام دوم نیز مربوط به زمانی است که صدام رسماً و علناً آغاز یک جنگ را با هدف سقوط نظام یا جداسازی خوزستان از ایران اعلام کرده بود. امام خمینی (س) در مهر 1359 با ارسال پیامی به ملت و ارتش عراق و مسلمین ایران و جهان، آنها را به براندازی حکومت بعثی عراق و سرنگونی صدام حسین فراخواندند. ارسال چنین پیامی از سوی کشوری که مورد تجاوز واقع شده است، نه تنها نامشروع نیست که نوعی تلاش برای جنگ زدایی و برکناری جنگ طلبان است.

و پیام سوم در تیرماه 1361 مربوط به زمان آغاز عملیات رمضان است. یعنی زمانی که ارتش عراق با شکست سنگین در خرمشهر به مرزهایی عقب نشینی کرده که در قرارداد 1975 الجزایر تعیین و مشخص شده بود و البته صدام این قرارداد را در مجلس عراق ملغی اعلام کرده بود. طبعاً عقب نشینی مزبور نشان از صلح یا پایان جنگ نداشت. و با توجه به کوتاه نیامدن صدام از هیچ یک از شعارها و خواسته های متجاوزانه، توقف جنگ در پشت مرزهای بدون عارضه ای که از سوی کشور متجاوز به رسمیت شناخته نمی شود، باعث تحریک مجدد دشمن به تجاوز می گردد؛ لذا با هم اندیشی مسئولان نظامی و سیاسی کشور بنا بر این شد تا زمانی که رژیم عراق رسماً قرارداد 1975 را بپذیرد و با پذیرش مسئولیت آغاز جنگ، عهده دار خسارت مربوطه شود، جنگ حتی در داخل خاک عراق ادامه یابد و صدور پیام امام (س) در همین راستا ارزیابی می شود.

در ارتباط با بخش دوم، می توان به توسعه سازمان ارتش عراق و تجهیز گسترده آن و انجام حملات نظامی عراق به پاسگاههای مرزی و شهرها و روستاهای مرزی و تحریک عرب های خوزستان و صدور سلاح و تبلیغات رادیویی برای تحریک اعراب و همچنین حمایت از گروهک های ضد انقلاب کردستان اشاره کرد. این اقدامات به علاوه برخی زمینه چینی های سیاسی که به آن اشاره خواهد شد، به لحاظ تاریخی بسیار جلوتر از زمان صدور سخنان و بیانیه امام خمینی (س) برای تحریک ارتش عراق به شورش است. در این صورت می توان بیانیه رهبری انقلاب را، اقدامی هوشمندانه برای جلوگیری از آغاز یک جنگ نظامی علیه ایران دانست. اقدامی که می توانست هر دو ملت ایران عراق را نجات دهد.

در ارتباط با بخش سوم، هرچند ما دخالت سیاسی مستقیم سیاسی ایران را در عراق، در دوران ابتدای انقلاب قبول نداریم، ولی منکر تأثیرات پیروزی انقلاب مردمی در سایر کشورهای دیکتاتوری و یا پادشاهی منطقه نیستیم. این تأثیر، یک تأثیر درونی است و لزوماً نمی توان تقصیر و اتهامی را متوجه کشور انقلابی کرد. مثل آن که وجود آزادی و نظام مردم سالار در یک کشور می تواند خودبخود برای کشور همسایه که دارای یک رژیم دیکتاتوری و خفقانی است تهدید محسوب شود بی آن که این تهدید به عنوان دخالت تلقی شود.

همچنین حتی در صورت اثبات دخالت سیاسی یک کشور، "اصل تناسب اقدامات متقابل" در حقوق بین الملل، اشعار می دارد که نمی توان در پاسخ به دخالتهای سیاسی یک کشور متخاصم، از جنگ و تجاوز به عنوان اقدام متقابل استفاده نمود. لذا دبیر کل سازمان ملل که از جانب شورای امنیت برای تعیین متجاوز مأموریت یافته بود، بدون توجه به ادعاهای مطرح شده، رأی به متجاوز بودن صدام داد زیرا اساساً حتی به فرض اثبات آن ادعاها نیز نمی توان آن را مجوز مشروعیت آغاز یک جنگ دانست.

در ارتباط با بخش چهارم، برای یافتن انگیزه های اصلی تجاوز عراق به ایران، باید پیشینه ها و زمینه های تخاصم و اختلاف و جنگ دو کشور را در طول تاریخ و بویژه سده اخیر، مورد بررسی قرار داد و چنانچه اسناد و مدارکی دال بر عزم آغاز جنگ و دلایل آن وجود داشته باشد، از آن بی تفاوت عبور نکرد.

از جمله اسناد و مدارک قابل توجه در این زمینه، تلاش های ناکام وزیر امور خارجه دولت موقت برای متقاعدسازی صدام و نماینده عراق در سازمان ملل، برای حل اختلافات دو کشور است. هیئت ایرانی به ریاست دکتر ابراهیم یزدی، وزیر خارجه وقت جمهوری اسلامی ایران، پس از مذاکره با صدام تصور می کند که وی قصد و اراده ای برای حل مخاصمات و مشکلات فیمابین داشته، و رخدادهای بعدی مانع از حرکت دو کشور به سوی صلح و دوستی و حسن همجواری شده است! اما صلاح عمر العلی در دو مصاحبه، یکی با شبکه الجزیره و دیگری در مصاحبه با روزنامه الحیات بر این نکته تأکید می کند که صدام قصد داشت تا به خیال خود، به هر شکل ممکن از فرصتی طلایی بر ضد ایران استفاده کند و جنگی را به راه اندازد. اعترافات صلاح عمر العلی ، نماینده وقت عراق در سازمان ملل، که در مصاحبه با شبکه الجزیره بیان شد و بعدها توسط غسان شربیل (مصاحبه کننده) در کتابی با عنوان "صدام از اینجا عبور کرد" منتشر شد، اثبات می کند که به رغم جدی بودن وزیر خارجه وقت ایران برای حل اختلافات، صدام به خود وی به عنوان نماینده عراق در سازمان ملل هشدار داده که این مذاکرات را جدی نگیرد و خود را برای جنگ با ایران آماده کند. به بیان صلاح عمر العلی، صدام اعتقاد داشت که این فرصت تاریخی و استثنایی عراق عرب را برای انتقام گیری از ایران عجم از دست ندهد (ترجمه این مصاحبه را می توانید در مجله نگین ایران شماره 41 یا نشریه دوران شماره 73 مطالعه کنید) و عراق باید به ایران حمله کند. این موضوع، به بیش از یک سال قبل از تجاوز رسمی عراق به ایران بازمی گردد یعنی سپتامبر 1979 و در آن زمان هیچ گزارشی مبنی بر دخالت مستقیم ایران در عراق وجود ندارد. جالب است بدانیم که زمان وقوع این ماجرا تنها دو ماه بعد از رئیس جمهور شدن صدام است و نشان از عزم و اراده شخص او در راه اندازی یک جنگ عربی _ فارسی دارد. 

به این ترتیب، و با مشاهده قرائن بسیار در آمادگی ارتش عراق و انجام مانورها و حملات شناسایی زمینی و هوایی و تجهیز ارتش و تقویت سازمان ارتش عراق؛ شبهه تأثیر بیانیه امام (س) برای خیزش ارتش عراق در آغاز جنگ، از اساس باطل خواهد شد و این بیانیه در راستای یک اقدام مشروع دیپلماتیک و یک توصیه خیرخواهانه برای دو ملت، توجیه خواهد شد.

نادر نوروزشاد – تهران فروردین 1397


[1] - امام (ره) در دیداری که با اعضای ستاد بسیج شهرستانها در روز پنج شنبه 28 فروردین 1359 داشتند، صراحتاً مردم عراق را خطاب قرار داد: «ملت ها موافق با ما هستند و آنکه مخالف با ماست دولتها و امثال دولتها هستند مثل دولت عراق، [دولت عراق] دولتی است که یک عده نظامی آمده اند و دور هم نشسته اند و خودشان هر چه می خواهند می کنند، با مردم تماس ندارند. اینها پوسیده هستند - این صدام حسین عقلش هم عقل درستی نیست و پوسیده است و همه حرفهایش این است که ما عرب هستیم ... معنایش این است که ما عرب هستیم و اسلام نمی خواهیم ... اینها می خواهند به همان زمان جاهلیت برگردند ... ملت عرب می داند که حضرت آیت الله حکیم خوب اینها را محکوم به شرک کرد ... ارتش اینها از همین مسلمانها، از همین اهل سنت هستند، از همین شیعه ها هستند - خب ارتشی که از مسلمین است قیام می کند .... ملت شریف عراق خودش را از چنگ اینها بیرون بیاورد. این ارتش عراق باید همانطور که در ارتش ایران وقتی فهمیدند او [شاه] دارد با نهضت اسلام و اسلام جنگ می کند، همانطور که قیام کردند و ارتش ملحق شد به مردم، ارتش عراق هم باید همین کار را بکند ... ارتش عراق حاضر است با اسلام جنگ کند [؟] ... ما می خواهیم عرب و عجم و ترک و سایر چیزها را همه تحت لوای اسلام بیاوریم. چرا ارتش عراق نشسته اند و کسی که مخالف با اسلام و مخالف با قوانین اسلام و مخالف با قرآن است از او تبعیت می کنند ... ارتش عراق باید توجه به این معنا داشته باشد که اینها را خودش سرکوب کند و خودش از بین ببرد ... حرام است بر آنها که یک قدم دنبال این شخص لعین باشند و باید قیام کنند ...»

ایشان همچنین می فرمایند : «این لشکری که الآن سرنیزه را کشیده اند و توپ و تانکها را کشیده اند و با مردم مخالفت می کنند، یا آمده اند با ایران که یک مملکت اسلامی است دارند جنگ می خواهند بکنند، یا هجوم می خواهند بکنند، این جنگ با اسلام است .... نمی دانند که اگر اینها بخواهند تعدی به ایران بکنند، ایران خُردشان می کند و تا بغداد می رود.»

(صحیفه امام ، ج12، ص 246)

 

. انتهای پیام /*