ارتباطات و توسعه در اندیشه های امام خمینی(س)‏

 ‏دکتر محمدمهدی فرقانی‏*[1]

‏چکیده‏

‏‏هزاران صفحه آثار به جای مانده از حضرت امام خمینی(س) از مهم ترین ‎‏ذخایر انقلاب اسلامی به شمار می رود که می تواند منبع تحقیقات‏‏ بی شمار ‏‎ ‎‏باشد. مطالعه حاضر می کوشد با توجه به نیاز مبرم کشور به بومی کردن ‎‏مفاهیم حوزه علوم انسانی، از طریق استخراج محورهای توسعه از کلام‏‎ ‎‏آن حضرت، منشور توسعه اسلامی را با توجه به شرایط بومی و تاریخی ‎‏و با در نظر گرفتن نقش آموزشی، تربیتی و تبلیغی رسانه ها در متن ‎‏گفتمان ایران و اسلام، تدوین کند.‏

‏‏مقاله پس از بررسی نظریات مختلف توسعه و استنتاج محورهای مهم از ‎‏نظریات خوش بینانه و انتقادی مطرح شده به استخراج این محورها از نظرات‏‎ ‎‏حضرت امام قبل و پس از پیروزی انقلاب اسلامی می پردازد و در پایان، ‎‏با خلاصه کردن و دسته بندی این محورها، مروری بر نکات کلیدی منشور ‎‏توسعه اسلامی، با در نظر گرفتن نقش ارتباطات و رسانه ها خواهد داشت‏‏.‏

‏مقدمه‏

‏‏توسعه و نقش ارتباطات در تحقق آن، بحثی پیچیده، عمیق و چندبعدی ‏‎ ‎‏است که دیدگاه ها و نظریات متفاوتی درباره آن، چه در کشورهای در ‎‏حال توسعه و چه در کشورهای صنعتی غرب مطرح شده و اختلاف نظر ‏‎ ‎‏و گوناگونی تفاسیر در این زمینه، در طیف گسترده ای قابل مشاهده است.‏

‏‏در مطالعه اندیشه های حضرت امام خمینی(س) در زمینه ارتباطات و ‎‏توسعه، این نکته باید مدنظر قرار گیرد که امام خمینی اساساً یک ‎‏نظریه پرداز توسعه نیست. او متفکری اسلامی است که زندگی مادی و ‏‎ ‎‏معنوی انسان، کار، سعادت، پیشرفت، رشد، فرهنگ، سیاست، اقتصاد، ‏‎روابط انسانی و همه و همه برای او در چارچوب دین معنا می یابد و به ‏‎موضوعی برای بحث و تفکر بدل می شود. او عارفی است که هر حرکتی ‏‎ ‎‏را تنها در صورتی که برای خدا و رضای او باشد، معنی دار و هدفمند ‏‎ ‎‏می داند.‏

‏‏حضرت امام خمینی(س) به توسعه تنها به عنوان امری مجرد و ‏‎ ‎‏انتزاعی و در جهت تأمین سعادت دنیایی و زندگی انسان نگاه نمی کند. ‏‎ ‎‏او توسعه را حرکت در مسیر کمال جویی انسان برای دستیابی به بالاترین ‏‎ ‎‏ظرفیت رشد و زندگی سعادتمندانه ای می داند که طبعاً نمی بایست نسبت ‎‏به ملزومات دنیایی آن نیز غفلت ورزید.‏

‏‏امام، بی آنکه به نظریه های رایج توسعه کاری داشته باشد، انسان را ‏‎محور توسعه می داند. انسانی خداگونه که به نفی ظلم و ظالم می اندیشد، ‏‎ ‎‏آموزش و تعلیم و تربیت را بهایی مضاعف قائل است، به خود، باور و ‎‏اعتماد دارد، فقر و محوریت را مذموم می شمارد سرمایه و تولید را در ‏‎ ‎‏مسیر رفاه عمومی به کار می اندازد، سلطه، استعمار و استبداد را نفی ‏‎ ‎‏می کند، پیوسته درصدد آگاهی است و به آگاه شدن دیگران ارج می نهد و ‏‎ ‎‏بنیادهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی لازم را برای تحقق این هدف ها ‏‎ ‎‏پی می ریزد.‏

‏‏نکته قابل توجه آنکه حضرت امام از معدود اندیشمندانی است که در ‎‏بیان ایده های خود، صرفاً در حوزه نظری باقی نمی ماند. پیروزی انقلاب ‏‎ ‏اسلامی که گویی او از پیش آن را محقق دیده بود، فرصت پیاده شدن و ‏‎از قوه به فعل درآمدن اندیشه های او را فراهم می سازد. بنابراین در ‎‏اندیشه های امام، جایی برای دیدگاه های انتزاعی، غیرقابل اجرا و دست ‏‎ ‎‏نیافتنی نیست.‏

‏‏به عبارتی، عملی و اجرایی بودن اندیشه های برخاسته از آموزه های ‏‎ ‎‏دینی، با نگاهی به واقعیت های فرهنگی و اجتماعی، در بستری از ‎‏ارزش های بومی و تاریخی رمز موفقیت و ماندگاری این اندیشه ها در ‏‎ ‎‏تاریخ این مرز و بوم است.‏

‏مباحث نظری توسعه‏

‏‏فرهنگ معین، توسعه را بسط یافتن و ترقی یافتن معنی می کند و ترقی ‏‎ ‎‏یافتن به معنی رسیدن به «درجات عالی» است. اگر بتوان درجات عالی را ‏‎ ‎‏تعریف کرد، شاید بتوان به تعریفی هم برای توسعه رسید.‏

‏‏گونارمیردال، صاحب نظر هندی، توسعه را فرآیند دور شدن از توسعه ‏‎ ‎‏نیافتگی و رهایی از چنگال فقر می داند. او توسعه نیافتگی را چنین تعریف می کند: «مجموعه ای از شرایط نامطلوب برای کار کردن و ‏‎ ‎‏زیستن»‏‎[2]‎‏ ‏

‏‏گزارش توسعه انسانی سازمان علمی و فرهنگی ملل متحد ‏‎ ‎‏(یونسکو)، توسعه را در سه سطح دانش، بهره مندی از سطح معاش و ‏‎ ‎‏امید به زندگی تعریف می کند که شامل ابعاد فرهنگی، اقتصادی و ‏‎ ‎‏بهداشتی است.‏

‏‏برخی از متخصصان علم اقتصاد، گذرگاه توسعه را از مسیر اقتصاد ‏‎ ‎‏می دانند و معتقدند که توسعه یعنی پیشرفت اقتصادی ـ اجتماعی و ‏‎ ‎‏رسیدن به فراوانی ثروت و رفاه در جامعه از طریق گسترش تولید. این ‏‎ ‎‏گروه تجددخواهی را لازمه دستیابی به توسعه و تجدد را تحول بزرگی ‏‎ ‎‏در اندیشه و کردار انسانی می دانند و معتقدند که تمدن صنعتی جدید، ‏‎ ‎‏تحقق عملی این تحول است.‏

‏‏بدین ترتیب، از نظر این اقتصاد دانان، اصالت دادن به فرد، فراهم ‏‎ ‎‏ساختن امکان رشد اقتصادی و فکری برای او به منظور دستیابی به ‏‎ ‎‏ظرفیت های بالای اندیشه و خلاقیت و ابتکار فردی، مسیر توسعه را ‏‎ ‎‏هموار می سازد.‏

‏‏اما برخی دیگر از صاحب نظران، اشکال قضیه را در همین نکته ‏‎ ‎‏می دانند. آنها نگاه یک بعدی به توسعه را ساده کردن قضیه می دانند که ‏‎ ‎‏با اغراق در نقش پیشرفت های صنعتی، درصدد است که دستیابی به ‏‎ ‎‏سطوح بالای اقتصاد و صنعت را اصل انکارناپذیر و پیش شرط توسعه، ‏‎ ‎‏قلمداد کند.‏


‏ ‏گروه اخیر، برای «نظام ارزشی» در جریان توسعه، جایگاه خاصی را ‏‎ ‎‏در نظر می گیرند و بر این باورند که با توجه به اینکه دگرگونی های ‏‎ ‎‏مربوط به توسعه، عمیق، چندجانبه و مربوط به انسان است پس باید با ‏‎ ‎‏ارزش ها و موازین ارزشی او مطابقت داشته باشد تا مورد پذیرش قرار گیرد.‏

‏‏گروه دیگری از اندیشمندان، به ویژه متفکران انتقادنگر، مشکل اصلی ‏‎ ‎‏عقب ماندگی در جهان سوم را وابستگی و سلطه استعمار می دانند و ‏‎ ‎‏معتقدند که مسئله اصلی برای این کشورها، رهایی از سلطه است. آنها ‏‎ ‎‏تأکید می کنند که اگر در این کشورها از توسعه صحبت می شود باید ‏‎ ‎‏جهت اصلی آن رهایی باشد، رهایی از وابستگی به استعمار سرمایه داری.‏

‏‏به زعم این گروه، یافتن راه های خروج از وابستگی مستلزم تلاش ‏‎علمی و فکری اندیشمندانی است که در درون جوامع عقب نگاه داشته ‏‎ ‎‏شده وجود دارند و می توانند چگونگی تغییر شرایط را برای جوامع خود ‏‎ ‎‏تبیین کنند.‏

‏‏به نظر می رسد، دیدگاه ها و اندیشه های توسعه ارتباطی حضرت امام ‎‏خمینی در قالب الگوی اخیر می گنجد، الگویی که در آن علل تاریخی ‏‎ ‎‏عقب ماندگی مدنظر قرار می گیرد و اساس آن را روشنگری نسبت به نظام ‏‎ ‎‏سلطه جهانی و ضرورت بیداری و هوشیاری ملل جهان سوم در برابر ‏‎ ‎‏مطامع استعماری تشکیل می دهد. وقتی امام می گوید:‏

‏‏آن روز مبارک است بر ما که سلطه جهانخواران برملت مظلوم ما ‏‎ ‎‏و به سایر ملتهای مستضعف شکسته شود و تمام ملت ها سرنوشت ‏‎ ‎‏خودشان را به دست خودشان بگیرند.‏‏ ‎[3]‎

‏‎‏ دقیقاً به علل تاریخی عقب ماندگی کشورهای تحت سلطه می پردازد ‏‎ ‎‏و آنها را از پرده بیرون می اندازد و از ملت خود و همه ملت های دربند ‏‎ ‎‏می خواهد علیه نظام سلطه به پاخیزند.‏

‏‏یکی از علل اساسی مخالفت ها و خصومت های آشکار و عمیق غرب ‏‎ ‎‏با انقلاب اسلامی نیز از همین جا نشأت می گیرد که امام از ابتدا به جای ‏‎ ‎‏پرداختن به مظاهر فریبنده توسعه و مدرنیسم به ریشه ها و دلایل تاریخی ‏‎ ‎‏عقب ماندگی و توسعه نیافتگی کشورهای در حال توسعه پرداخته و ‏‎ ‎‏پیوسته درصدد دمیدن روح اعتماد به نفس در ملت و توصیه به ایستادن ‏‎ ‎‏روی پای خود بود.‏

‏محورهای اساسی توسعه در اندیشه امام خمینی‏

‏‏بدین ترتیب با شمایی که از برخی نظریات و دیدگاه ها پیرامون توسعه به ‏‎ ‎‏دست دادیم به پیگری پاره ای محورهای اساسی در اندیشه های حضرت ‏‎ ‎‏امام خمینی(س) می پردازیم که با نگاهی دقیق و تیزبین می توان آنها را ‏‎ ‎‏به عبارت منشور توسعه اسلامی تلقی کرد. زیرا امام از جمله متفکران ‏‎ ‎‏انتقادنگر است که مسئله سلطه و وابستگی و نیز توسعه را از ریشه و پایه ‏‎ ‎‏مورد بحث قرار داده و در هر زمینه ای این دیدگاه را تسری بخشیده ‏‏است.‏

‏‏برای این منظور چند موضوع و محور اساسی را در بیانات و ‏‎ ‎‏اظهارات حضرت امام خمینی(س) که در مقاطع مختلف تاریخی از ‏‎ ‎‏سال های 1341 به بعد مطرح شده و می تواند مبین اندیشه های توسعه ای ‏‎ ‎‏ایشان باشد، پی می گیریم. عمده ترین محورهای مذکور را می توان بدین ‏‎ ‎‏ترتیب خلاصه کرد:‏

‏‏ضرورت باور کردن خود، اتکا و اعتماد به نفس داشتن و به بیگانه ‏‎ ‎‏وابسته نبودن، اهمیت تربیت نیروی انسانی مستقل و خودباور، اهمیت ‎‏‎‎‏نقش دانشگاه ها، حوزه های علمیه، مدارس و سایر مراکز فرهنگی و ‏‎ ‎‏علمی در ایجاد زمینه های استقلال سیاسی و اقتصادی و تربیت نیروی ‏‎ ‎‏انسانی، شناخت و آگاهی از نقشه ها و دسیسه های استعمارگران در طول ‏‎ ‎‏تاریخ و عملکرد فعلی آنها، پرهیز از غرب باوری و غرب گرایی، رسالت ‏‎ ‎‏و مسئولیت خطیر علما، نویسندگان، روشنفکران، گویندگان، استادان و ‏‎معلمان، جایگاه والای مطبوعات و سایر وسایل ارتباط جمعی در جلب ‎‏مشارکت مردم در فرآیند توسعه و تربیت فکری جامعه برای دور ماندن ‏‎ ‎‏از تلاش های قدرت های سلطه گر در شست وشوی مغزی جوانان، توجه ‏‎ ‎‏به ابعاد مادی و معنوی توسعه از قبیل محرومیت زدایی، فقرستیزی و لزوم ‏‎ ‎‏در نظر گرفتن نیازهای محرومان و مستضعفان در برنامه ریزی ها و ‏‎ ‎‏سیاست گذاری ها، ایجاد نهادها و بنیادهای لازم در این زمینه، بحث سنت ‏‎ ‎‏و مدرنیزم و تقابل یا همزیستی آنها که در اندیشه های امام جایگاه ویژه ‏‎ ‎‏دارد و در مباحث امروزین توسعه نیز از اهمیت خاصی برخوردار است ‏‏و... .‏

‏‏اینها اهم مضامینی است که این مقاله می کوشد مصادیق آن را در آثار ‏‎ ‎‏و اندیشه های امام پی بگیرد.‏

‏الف) نیروی انسانی، خودباوری، آموزش، فرهنگ و توسعه‏

‏‏تأکید اصلی و مکرر امام از نخستین سال های دهه 1340 به بعد تقریباً در ‏‎ ‎‏همه سخنرانی ها و آثار مکتوب ایشان همواره بر ارج نهادن به‏‏ توانایی های ‏‎ ‎‏بالقوه و ظرفیت های بالای نیروی انسانی کشور است. امام بارها و بارها ‏‎ ‎‏به دولتمردان رژیم سابق هشدار داده بودند که جوانان و نیروهای داخلی ‏‎ ‎‏را دست کم نگیرند و برای هر کار و برنامه ای، نگاه به خارج نداشته ‏‎ ‎‏باشند. اگر امام از دانشگاه های قبل از انقلاب و نظام فکری حاکم بر آنها ‏‎ ‎‏انتقاد می کند، از این جهت است که جوانان را شیفته و فریفته فرهنگ ‎غرب و دستاوردهای علمی آنها و از خود بیگانه می ساختند و اصالت را ‏‎ ‎‏به باورهای غربی و شرقی می دادند.‏

‏‏شاید یکی از مهم ترین تأثیرات اندیشه های امام خمینی را بتوان در ‏‎ ‎‏ایجاد و تقویت زمینه های خودباوری و بر حذر داشتن جامعه به ویژه ‏‎ ‎‏جوانان از یأس و ناامیدی نسبت به توانایی های خود دانست. در این ‏‎ ‎‏تردید نیست که استعمار با ترفندهای مختلف و طی سالیان متمادی ‏‎ ‎‏کوشیده است که مردم جهان سوم را از این حیث خلع سلاح کند.‏

‏‏طغیان علیه این وضعیت و نهیب زدن به دستگاه حاکم در این ‏‎ ‎‏خصوص و قوّت قلب دادن به جوانان و دانشجویان و... که: شما هیچ ‏‎ ‎‏چیز از خارجی کم ندارید فقط باید این واقعیت را از لحاظ فکری ‏‎ ‎‏بپذیرید و باور کنید، یک حرکت عظیم و عمیق توسعه ای به حساب ‏‎ ‎‏می آید.‏‎[4]‎‏ 

سخنرانی مشهور امام پیرامون قباحت و ننگ و ذلت تصویب ‏‎ ‎‏اصل کاپیتولاسیون و تحقیر ملت که در نهایت موجب لغو آن شد، از ‏‎ ‎‏مظاهر بارز این طرز تفکر است.‏ ‏‏امام بارها تأکید کرده بود که خارجی ها کوشیده اند روحیه یأس و ‎‏ناتوانی را به ما القا کنند و این رسالت وسایل ارتباط جمعی، گویندگان و ‏‎ ‎‏نویسندگان، روشنفکران، مراکز علمی و فرهنگی است که این باور ‏‎دروغین را بشکنند و روحیه اعتماد به نفس را بارور سازند.‏

‏‏در این راستا، حضرت امام خمینی برای آموزش، دانشگاه و فرهنگ، ‏‎نقش و اهمیتی ویژه قائل است اما وضعیت قبل از انقلاب این مراکز را ‏‎ ‎‏در خدمت شست و شوی مغزی و وابسته سازی جوان ها می داند و این ایرادی است که به مدیریت جامعه دارد نه تک تک جوان ها و  دانشجویان ‏‎ ‎‏و حتی بسیاری از استادان و معلمان. در واقع امام نقش تهاجم فرهنگی ‏‎ ‎‏استعمار و زمینه های داخلی پذیرش آن را برملا می کند، آنجا که در سال ‏‎ ‎‏43 می فرماید:‏

‏‏راه اصلاح یک مملکتی، فرهنگ آن مملکت است. اصلاح باید ‏‎ ‎‏از فرهنگ شروع بشود، دست استعمار توی فرهنگ ما کارهای ‎‏بزرگ می کند، نمی گذارد جوان های ما مستقل بار بیایند، ‎‏نمی گذارد در دانشگاه جوان های ما درست رشد بکنند، اینها را از ‏‎ ‎‏بچگی یک طوری می کنند که وقتی بزرگ شدند، اسلام هیچ و ‏‎ ‎‏آنها همه، همه چیز: اگر فرهنگ درست بشود مملکت اصلاح ‎‏می شود.‏‎[5]‎

‏‏این دیدگاه و خط فکری در طول همه سال های مبارزه ادامه می یابد ‎‏و امام در هر فرصتی و حتی در تبعید می کوشد نفوذ استعمار و تحمیل ‎‏فرهنگ بیگانه را در کشورمان افشا کند. حرکت در جهت قطع وابستگی ‏‎ ‎‏و آگاه سازی و هوشیارسازی مردم نسبت به توطئه ها و عملکردهای ‎‏استعمار و تجهیز آنها برای مقابله فکری و عملی با این دسیسه ها، خود ‏‎ ‎‏عین تفکر و حرکت در جهت توسعه است.‏

‏‏فرهنگ ما فرهنگ استعماری است، فرهنگی است که درست ‏‎ ‎‏کردند آنها برای ما، دیکته کردند. نمی گذارند جوانهای ما ‏‎ ‎‏تحصیل بکنند، آنها نمی گذارند که ما رشد بکنیم. آنها دستشان را ‏‎ ‎‏بردارند، ایرانی کمتر از اینها نیست، ایرانی هم رشد می کند. اما ‏‎ ‎‏شما نمی گذارید که ما رشد کنیم. برای اینکه اگر ما رشد کنیم. ‎‏منافع شما در خطر است.‏‎[6]‎

‏‏بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و از همان هفته های اول، امام به نقش ‎‏دانشگاه ها و مدارس و محتوای متون درسی آنها می پردازد و ضرورت ‎‏پالایش این مراکز را از افکار و مضامین غربی و استعماری یادآوری ‏‎ ‎‏می شود. مروری بر پاره ای از بخش های یک سخنرانی در اول اسفند ‏‎ ‎‏1357، این توجه به کانون اصلی اصلاح و بهسازی جامعه و در نتیجه ‏‎ ‎‏حرکت به سوی توسعه واقعی را به خوبی نشان می دهد:‏

‏‏کتاب های درسی را چه دبستانی و چه دبیرستانی و چه دانشگاهی، ‏‎تغییر اساسی داده و آنچه از عکس و مطالبی که به نفع استعمار و ‏‎ ‎‏استبداد است تصفیه کنید و دروس انقلابی و اسلامی که بچه های ‏‎ ‎‏ما را بیدار و جوانان ما را مستقل و آزاده بار آورد جایگزین آن ‏‎ ‎‏کنیم.‏‎[7]‎

‏‏در جمهوری اسلامی باید دانشگاه ها متحول بشود، دانشگاه های ‏‎ ‎‏پیوسته، به دانشگاه های مستقل متبدل بشود. فرهنگ ما متبدل ‏‎ ‎‏بشود. فرهنگ استعماری، فرهنگ استقلالی بشود.‏‎[8]‎

‏‏و باز در همین زمینه می بینیم که امام تنها به دانشگاه ها توجه ندارد؛ ‏‎ ‎‏بلکه حوزه های علمیه را هم کم و بیش از همین دید می نگرد و باز نقش ‏‎ ‎‏استعمار را در تهی کردن ملت و مملکت ما از درون مورد تأکید قرار ‏‎ ‎‏می دهد، آنجا که می گوید:‏

‏‏خطر دانشگاه از خطر بمب خوشه ای بالاتر است چنانچه که خطر ‏‎ ‎‏حوزه های علمیه هم از خطر دانشگاه بالاتر است. باید تهذیب ‎‏بشوند اینها. باید اشخاص متعهد چه در حوزه های علمیه و چه در ‏‎ ‎‏دانشگاه کمر خودشان را محکم ببندند برای اصلاح.‏‎[9]‎

‏‏ در طول سال ها بخصوص50 سال دوره سیاه پهلوی، آنطور تبلیغات ‏‎ ‎‏کردند که در ذهن ملت ما و جوان های ما جا بیندازند که ایران و اسلام ‏‎ ‎‏از عهده اینکه علمی را، تخصصی را، صنعتی را ایجاد کند عاجز است. ما ‏‎ ‎‏حتماً باید دستمان را در همه چیزها به طرف شرق و کمونیسم یا آمریکا ‏‎ ‎‏و ممالک سرمایه داری دراز کنیم. ما می خواهیم دانشگاه و کشوری داشته ‏‎ ‎‏باشیم که این وابستگی مغزی را که مقدم بر همه وابستگی ها و خطرناکتر ‏‎ ‎‏از همه وابستگی هاست از بین ببرد. ما اساتیدی می خواهیم که بتوانند ‏‎ ‎‏مغزهای جوانان ما را مستقل بار آورند غربی و شرقی نباشند.‏‎[10]‎

‏ب) ‏‏مسئولیت گویندگان، نویسندگان، روشنفکران و وسایل ارتباط جمعی‏

‏‏امام یکی از مهم ترین مسئولیت ها را در راستای توسعه ملی متوجه ‏‎ ‎‏گویندگان، نویسندگان، روشنفکران و وسایل ارتباط جمعی می داند و به ‏‎ ‎‏هر مناسبتی آنها را مخاطب قرار داده از نق زدن، نومید کردن مردم، القای ‏‎ ‎‏یأس و ناتوانی در آنها، تبلیغ غربزدگی و شرق زدگی، ترویج فساد، ‏‎ ‎‏منحرف ساختن افکار جوانان و... به شدت بر حذر می دارد و وظایف و ‏‎ ‎‏مسئولیت های آنها را یادآور می شود. امام، مطبوعات، رادیو و تلویزیون ‏‎ ‎‏قبل از انقلاب را در خدمت استعمار و ایادی داخلی آن می داند و خصلت ‏‎ ‎‏اصلی آنها را شیفتگی نسبت به غرب و بیگانگان ذکر می کند و پس از ‏‎ ‎‏انقلاب نیز به مناسبت ها و در سخنرانی های مختلف به آنها ‏‏نصیحت ‏‎ ‏‎‎‏می کند که به خدمت مردم و مملکت و رشد و پیشرفت آن ‏‏درآیند.‏

‏‏بنابراین یکی از مهم ترین آماج های حملات قبل از انقلاب چه در قم ‏‎ ‎‏و چه در دوران تبعید در عراق، مطبوعات و رادیو و تلویزیون بوده اند. ‏‎ ‎‏زیرا از نظر امام این دستگاه ها در ایجاد زمینه های وابستگی روحی و ‏‎ ‎‏فکری و در نهایت وابستگی کامل به استعمار نقش عمده و مؤثری ‏‎ ‎‏داشته اند:‏

‏‏اینها اعصاب مردم را با این بساطی که در اینجاها راه می اندازند و با ‏‎ ‎‏این برنامه هایی که در رادیو و تلویزیون اجرا می شود تخدیر می کنند، ‎‏مطبوعات ما، روزنامه های ما، مجلات ما و کتاب هایی که منتشر می شود. ‏‎ ‎‏تمام اینها به دست استعمار است که روزنامه ها را اینطور مبتذل می کند ‏‎ ‎‏تا فکر جوان های ما را مسموم کند. استعمار است که برنامه های فرهنگی ‏‎ما را جوری تنظیم می کند که جوان نیرومند در این مملکت نباشد. ‏‎استعمار است که برنامه های رادیو تلویزیون را جوری تنظیم می کند که ‏‎ ‎‏اعصاب مردم ضعیف بشود، قوت را از دست بدهند، نیرومندی را از ‏‎ ‎‏دست بدهند. اینها کار استعمار است ما با این مظاهر استعمار مخالفیم. ‏‎ ‎‏آیا ما مرتجعیم و شما مترقی هستید؟‏‎[11]‎

‏‏روند توجه به نقش وسایل ارتباطی جمعی، روشنفکران و نویسندگان ‏‎ ‎‏و گویندگان نه تنها تا پایان عمر امام کمرنگ نمی شود که با توجه به ‏‎ ‎‏واقعیات روز جهانی و مشاهده عملکرد پرقدرت تبلیغات و وسایل ‏‎ ‎‏ارتباط جمعی در عرصه بین المللی تأکیدی مضاعف نیز می یابد؛ تا آنجا ‏‎ ‎‏که فصلی مبسوط از وصیت نامه الهی ـ سیاسی امام به بیان نقش، اهمیت ‏‎‎‏عملکرد و وظایف وسایل ارتباط جمعی در قبال استعمار خارجی و ‏‎ ‎‏ایادی داخلی آن و مقابله با تهاجم فرهنگی استعمارگران و نیز ‏‎ ‎‏دستگاه های مختلف مملکتی از جمله مجلس، قوه قضاییه، وزارت ‏‎ ‎‏فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای نگهبان و دولت در قبال مراقبت و ‏‎ ‎‏پاسداری از عملکرد این وسایل، می پردازد و بدین ترتیب نقش آنها را در ‏‎ ‎‏هموار کردن مسیر توسعه تعیین و تبیین می کند. قسمت هایی از بند «م» ‏‎ ‎‏وصیت نامه امام را که به این موضوع اختصاص دارد با هم مرور می کنیم:‏

‏‏رادیو و تلویزیون و مطبوعات و سینماها و تئاترها از ابزارهای ‏‎ ‎‏مؤثر تباهی و تخدیر ملت ها، خصوصاً نسل جوان بوده است. در ‏‎ ‎‏این صدسال اخیر بویژه نیمه دوم آن، چه نقشه های بزرگی از این ‏‎ ‎‏ابزار، چه در تبلیغ ضداسلام و ضدروحانیت خدمتگزار و چه در ‏‎ ‎‏تبلیغ استعمارگران غرب و شرق کشیده شد و از آنها برای درست ‏‎ ‎‏کردن بازار کالاها خصوصاً تجملی و تزئینی از هر قماش، از ‏‎ ‎‏تقلید در ساختمان ها و تزئینات و تجملات آنها و تقلید در اجناس ‏‎ ‎‏نوشیدنی و پوشیدنی و در فرم آنها استفاده کردند به طوری که ‏‎ ‎‏افتخار بزرگ فرنگی مآب بودن در تمام شئون زندگی از رفتار و ‏‎ ‎‏گفتار و پوشش و فرم آن بویژه در خانم های مرفه یا نیمه مرفه بود ‏‎ ‎‏و در آداب معاشرت و کیفیت حرف زدن و به کاربردن لغات ‏‎ ‎‏غربی در گفتار و نوشتار به صورتی بود که فهم آن برای بیشتر ‏‎ ‎‏مردم غیرممکن و برای هم ردیفان نیز مشکل می نمود.‏‎[12]‎

‏‏مجله ها با مقاله ها و عکس های افتضاح بار و أسف انگیز و ‏‎ ‎‏روزنامه ها با مسابقات در مقالات ضدفرهنگی خویش و ‏‎‎‏ضداسلامی با افتخار، مردم بویژه طبقه جوان مؤثر را به سوی ‏‎ ‎‏غرب یا شزق هدایت می کردند. اضافه کنید بر آن تبلیغ دامنه دار ‏‎ ‎‏در ترویج مراکز فساد و عشرتکده ها و مراکز قمار و لاتار و ‏‎ ‎‏مغازه های فروش کالاهای تجملاتی و اسباب آرایش و بازی ها و ‏‎ ‎‏مشروبات الکلی بویژه آنچه از غرب وارد می شد و در مقابل ‏‎ ‎‏صدور نفت و گاز و مخازن دیگر، عروسک ها و اسباب بازی ها و ‏‎ ‎‏کالاهای تجملی وارد می شد و صدها چیزهایی که امثال من از ‏‎ ‎‏آنها بی اطلاع هستیم ... اکنون وصیت من به مجلس شورای ‏‎ ‎‏اسلامی در حال و آینده و رئیس جمهور و رؤسای جمهور مابعد ‏‎ ‎‏و به شورای نگهبان و شورای قضایی و دولت در هر زمان آن ‏‎ ‎‏است که نگذارند این دستگاه های خبری و مطبوعات و مجله ها از ‏‎ ‎‏اسلام و مصالح کشور منحرف شوند و باید همه بدانیم که آزادی ‏‎ ‎‏به شکل غربی آن که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران ‏‎ ‎‏می شود از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و ‏‎ ‎‏سخنرانی ها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومی و ‏‎ ‎‏مصالح کشور حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری ‏‎ ‎‏از آنها واجب است و از آزادی های مخرب باید جلوگیری شود و ‏‎ ‎‏از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه برخلاف مسیر ملت و کشور ‏‎ ‎‏اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است به طور قاطع ‏‎ ‎‏اگر جلوگیری نشود همه مسئول می باشند.‏‎[13]‎

‏‏در اینجا به پاره ای نظرات و دیدگاه های امام پیرامون اهمیت و نقش ‏‎ ‎‏تبلیغات و وظایف ارگان های مسئول در این زمینه چه در داخل و چه در ‏‎ ‎‏سطح بین الملل می پردازیم و نیز چند جمله از نظرگاه های ایشان را در‏‎ ‎‏مورد مسئولیت ها و جایگاه مطبوعات و رادیو تلویزیون که در واقع ‏‎ ‎‏منشور و وظایف آنها در جهت تأمین و حفظ حقوق ملت و هموار کردن ‏‎ ‎‏مسیر توسعه میهن اسلامی است نظر می افکنیم. امام در بخش دیگری از ‏‎ ‎‏بند «م» وصیت نامه خویش پیرامون تبلیغ و وظایف دستگاه های مسئول ‎‏در این زمینه می گویند:‏

‏‏مسئله تبلیغ تنها به عهده وزارت ارشاد نیست بلکه وظیفه همه ‏‎ ‎‏دانشمندان و گویندگان و نویسندگان و هنرمندان است. باید ‏‎ ‎‏وزارت خارجه کوشش کند تا سفارتخانه ها نشریات تبلیغی داشته ‏‎ ‎‏باشند و چهره نورانی اسلام را برای جهانیان روشن نمایند که اگر ‏‎ ‎‏این چهره با آن جمال جمیل که قرآن و سنت در همه ابعاد به آن ‏‎ ‎‏دعوت کرده از زیر نقاب مخالفان اسلام و کج فهمی های دوستان ‏‎ ‎‏خودنمایی نماید، اسلام جهان گیر خواهد شد.‏‎[14]‎

‏‏و باز نگاهی دیگر به برخی از نظریات امام پیرامون تبلیغات، ‏‎ ‎‏مطبوعات و رادیو و تلویزیون:‏

‏‏به طورکلی، در هر کشوری، مطبوعات آن کشور و تلویزیون و ‏‎ ‎‏رادیوی آن کشور باید در مسیر آن ملت و در خدمت ملت باشد. ‏‎ ‎‏مطبوعات باید ببینند که ملت چه می خواهد، مسیر ملت چیست؟‏‎[15]‎

‏‏نقش مطبوعات در کشورها، منعکس کردن آرمان های ملت است. ‎‏مطبوعات باید مثل معلمینی باشند که مملکت و جوانان را تربیت می کنند ‎‏و آرمان ملت را منعکس می کنند. باید مطبوعات آنچه را که ملت ‏‎ ‎‏می خواهند بنویسند، نه آنچه که برخلاف مسیر ملت است. همه ‎‏رسانه های تبلیغاتی باید خودشان را اصلاح کنند که خدای ناخواسته ‏‎ ‎‏برخلاف مسیر ملت نروند. باید مطبوعات در خدمت کشور باشند. ‏‎ ‎‏مطبوعاتی که بر ضدانقلاب و کشور هستند اینها خائن هستند. مطبوعات ‏‎ ‎‏باید منعکس کننده آمال و آرزوی ملت باشند. رسانه ها مربی یک کشور ‏‎ ‎‏هستند، باید تربیت کنند کشور را.‏‎[16]‎

‏‏مسئله تبلیغات، یک امر مهمی است که می شود گفت که در دنیا، ‏‎ ‎‏در رأس همه امور قرار گرفته است می توان گفت که دنیا بر دوش ‏‎ ‎‏تبلیغات است و مع الأسف ما در این دوره کوتاه نتوانستیم به این ‏‎ ‎‏امر، درست قیام کنیم. البته مشکلاتی که از اول در داخل کشور ‏‎ ‎‏داشتیم و مشکلاتی که از خارج برای ما پیش آوردند مانع شد و ‏‎ ‎‏یک مقدار هم اهمال هایی در این امر شد. دیگران مشغول تبلیغ ‏‎ ‎‏شدند، چه قدرت های بزرگ و چه وابستگان به آنها، تبلیغات بر ‏‎ ‎‏ضد ما کردند و تا آن مقدار که می توانستند و می خواستند این ‏‎ ‎‏جمهوری اسلامی را بر غیر آن جهتی که دارد، معرفی کردند.‏‎[17]‎

‏‏ما باید تبلیغاتمان زیاد باشد و پوشش رادیومان، تلویزیونمان زیاد ‏‎ ‎‏بشود.‏‎[18]‎

‏‏سلاح تبلیغات برنده تر از کاربرد سلاح در میدان های جنگ ‏‎ ‎‏است.‏‏ ‎[19]‎

‏‏بالاتر چیزی که می تواند این انقلاب را در اینجا به ثمر برساند و به ‏‎ ‎‏خارج صادر کند، تبلیغات است.‏‎[20]‎

‏‎‎‏روزنامه ها برای همه مردم است و همه مردم در آن حق دارند و ‏‎ ‎‏می شود گفت که گاهی جای دیگران غصب می شود.‏‎[21]‎

‏‏واقع آن است که آنقدر که پابرهنه ها به رادیو ـ تلویزیون حق ‏‎ ‎‏دارند ما نداریم.‏‎[22]‎‏ آن که از همه خدمت ها بالاتر است این است ‏‎ ‎‏که نیروی انسانی ما را رشد بدهد و این به عهده مطبوعات است.‏‎[23]‎‏ ‏‎ ‎‏اهمیت انتشارات، مثل اهمیت خون هایی است که در جبهه ها ‏‎ ‎‏ریخته می شود.‏‎[24]‎

‏‏روزنامه ها مال طبقه سوم است، مال طبقه اول نیست و این هم ‏‎ ‎‏نیست که همه اش مال حکومت باشد.‏‎[25]‎‏ روزنامه ها نباید صورت ‏‎ ‎‏مخاصمه با کسی داشته باشند، صورت ارشاد داشته باشند.‏‎[26]‎‏ ‏‎ ‎‏مطبوعات باید یک مدرسه سیار باشند تا مردم را از همه مسائل ‏‎ ‎‏به خصوص مسائل روز آگاه نمایند.‏‎[27]‎‏ آنچه در خبرگزاری ها مهم ‏‎ ‎‏است کیفیت آن است زیرا هر کدام که به راستی و راستگویی ‏‎ ‎‏نزدیکتر باشند شوق انسان را به گوش دادن بیشتر می کنند.‏‎[28]‎

‏‏تلویزیون باید ارشاد کند، رادیو باید ارشاد کند، روزنامه ها باید ارشاد ‏‎ ‎‏کنند. روزنامه ها نباید چیزهایی را که موجب تهییج و انحراف مردم است ‏‏‎‎‏بنویسند.‏‎[29]‎‏ 

باید رادیو ـ تلویزیون، مربی جوان های ما، مربی مردم کشور ‏‎ ‎‏باشد.‏‎[30]‎

‏ج) سنت گرایی، مدرنیسم و توسعه‏

‏‏یکی از مهم ترین جدل ها در بحث توسعه، موضوع سنت گرائی و ‏‎ ‎‏مدرنیسم و تقابل یا همزیستی آنها است.‏

‏‏مشکل اینجاست که گویی غالب روشنفکران جهان سوم نیز این ‏‎ ‎‏تقسیم بندی استعماری را به جان پذیرفته اند که جوامع را باید به دو نوع ‏‎ ‎‏سنتی و مدرن تقسیم کرد. مخالفان سنت گرایی معتقدند جوامع جهان ‏‎ ‎‏سوم از این جهت که پای بند به سنت ها هستند و در واقع تا زمانی که ‏‎ ‎‏خود را پایبند به آنها می دانند نمی توانند به توسعه برسند. ضرورت ‏‎ ‎‏دستیابی به شرایط توسعه، نفی و استحاله کامل سنت ها، نادیده گرفتن ‏‎ ‎‏آنها و حرکت در جهت پذیرش فرهنگ سلطه است که در قالب پیشرفت ‏‎ ‎‏اقتصادی، صنعتی، تکنولوژیک، رخ می نماید، درحالی که این تفکر ‏‎ ‎‏می تواند ضدتوسعه تلقی شود.‏

‏‏اما دیدگاه دیگری در این زمینه وجود دارد که سنت ها را نه تنها ‏‏دشمن ‎‏توسعه نمی داند؛ بلکه در صورت استفاده صحیح، آنها را در خدمت ‏‎ ‎‏پیشرفت و مدرنیزم منت ها با شرایط بومی و سازگار با فرهنگ ملی ‎‏می شناسد. از این دیدگاه سنت های جامعه می توانند نوسازی و بازسازی ‎‏شوند و با کاربری های تازه در خدمت اهداف توسعه قرار گیرند.‏

‏‏در واقع راه اصلی توسعه در جهان سوم و از جمله کشور ما از مسیر ‏‎‎‏استفاده از سنت ها (و نه خرافه ها) و کاربردهای تازه بخشیدن به آنها در ‏‎ ‎‏مسیر توسعه می گذرد. به بیان دیگر توسعه و نظام ارزشی جامعه هیچ ‏‎ ‎‏تضادی با یکدیگر ندارند. البته این در صورتی است که معیارهای ارزشی ‏‎ ‎‏خود را با توسعه متناسب سازیم و آنها را به مسیر توسعه و پیشرفت ‏‎ ‎‏بکشانیم. بنابراین نباید از این دیدگاه به توسعه نگاه کرد که هر چه سنتی ‏‎ ‎‏است مردود است.‏

‏‏بسیاری از سنت ها (اعم از مذهبی و غیرمذهبی) می توانند موجد ‏‎ ‎‏تحرک اجتماعی، عشق به توسعه کشور و تقویت احساس تعلق و‏‏ انسجام ‏‎ ‎‏بنیان های اجتماعی شوند.‏

‏‏امام خمینی(س) به ویژه از زمان پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از ‏‎ ‎‏سنت های کم رنگ شده یا تغییر ماهیت داده یا منسوخ را زنده کرد و به ‏‎ ‎‏آنها کارکردهای تازه بخشید. یعنی برای بسیاری از سنت های مذهبی و ‏‎ ‎‏ملی دیرینه، مصادیق و کاربردهای تازه ابداع کرد و بدین ترتیب سنت ها ‏‎ ‎‏را به خدمت اهداف توسعه گرفت. در ماه های پیش از پیروزی انقلاب ‏‎ ‎‏اسلامی نیز همان گونه که ذکر شد، چنین حرکت هایی مشاهده شد که به ‏‎ ‎‏جریان نهضت اجتماعی و قیام عمومی مردم، سرعت و جهت داد. ‏‏استفاده ‏‎ ‎‏از مساجد، مجالس سخنرانی، وعظ و خطابه و روضه خوانی، برگزاری ‏‎ ‎‏مراسم تشییع جنازه، یادبود، چهلم و راهپیمایی هایی که در ایام مذهبی ‏‎ ‎‏همچون تاسوعا و عاشورا با ویژگی های جدید صورت می گرفت، ‏‎ ‎‏برگزاری مراسم برائت از مشرکین در حج و معرفی مصداق های امروزی ‏‎ ‎‏شرک (آمریکا و اسرائیل و...) توصیه به برپایی مراسم تعزیه و مقابله با ‏‎ ‎‏ایادی ظلم و... از جمله مصادیق و نمونه هایی است که می توان در این ‏‎ ‎‏زمینه ذکر کرد.‏

‏‎‎‏بسیاری از این مراسم و سنت ها، ارتباط و همبستگی اجتماعی، ‏‏همدلی ‏‎ ‎‏و تعقیب هدف مشترک و در نهایت ایجاد و تقویت حس مشارکت ‏‎ ‎‏عمومی در سرنوشت اجتماعی را به دنبال دارد که خود از عوامل و ‏‎ ‎‏درعین  حال نتایج «توسعه» است. گرچه باید متوجه بود که تکیه بیجا و ‏‎ ‎‏بیش از حد به سنت ها، غافل ماندن از ضعف ها و نارسایی های زمان حال ‏‎ ‎‏و تفاخر و بالیدن بیجا به گذشته بدون آنکه این گذشته به زمان حال ‏‎ ‎‏افتخارآمیزی وصل شده باشد می تواند فریبنده نیز باشد.‏

‏سخن آخر‏

‏‏مطالعه حاضر بر آن بود تا با استخراج محورهای توسعه از کلام حضرت ‏‎ ‎‏امام که منطبق با ارزش های اسلامی ـ ایرانی و مبتنی بر شرایط بومی و ‏‎ ‎‏تاریخی است، نکات کلیدی منشور توسعه اسلامی را استخراج می کند. ‏‎ ‎‏بی شک، ارتباطات و رسانه ها، علاوه بر کار ویژه های توصیف شده نقش ‏‎ ‎‏کلیدی در تحقق بسیاری از مؤلفه های ذیل نیز دارند:‏

‏1ـ در این منشور، محور توسعه، انسان است.‏

‏‏الف) انسان خودباور و دارای اعتماد به نفس‏

‏‏ب) انسانی که متولد شده تا تعالی یابد و به خلیفه اللهی برسد.‏

‏‏ج) انسانی که به نفی ظلم و ظالم می اندیشد.‏

‏‏د) انسانی هوشیار و آگاه که دسیسه ها و تبلیغات دشمن را به او ‏‎ ‎‏راهی نیست.‏

‏‏ﻫ) انسانی که به خود و داشته هایش متکی است.‏

‏‏و) انسانی که آموختن و آموزاندن برای او ارزش است.‏

‏2ـ در این منشور، به هر دو بعد زندگی مادی و معنوی انسان توجه ‏ ‏می شود.‏

‏‏الف) تأمین عدالت اجتماعی، رفع تبعیض و فقرستیزی‏

‏‏ب) اصالت دادن به انسان الهی شده، نه ثروت و سرمایه و تجملات‏

‏‏ج) تکریم مستضعفان‏

‏‏د) الزام کارگزاران کشور به خدمت و دستگیری از صاحبان اصلی ‏‎ ‎‏انقلاب (مستضعفان)‏

‏3ـ در این منشور، یکی از ملزومات رسیدن به توسعه پایدار و‏ ‏همه جانبه، درک و شناخت صحیح علل توسعه نیافتگی است.‏

‏‏الف) مبارزه با استبداد داخلی‏

‏‏ب) آگاه سازی و هوشیارسازی مردم نسبت به توطئه ها و عملکردهای ‏‎ ‎‏استعمار‏

‏‏ج) تجهیز مردم برای مقابله نظری و عملی با دسیسه های ‏‎ ‎‏استعمارگران‏

‏4ـ در این منشور، پذیرش نوآوری ها یک اصل است.‏

‏‏الف) پذیرش نوآوری ها به معنی پذیرش اختراعات، ابتکارات و ‏‎ ‎‏صنایع پیشرفته است؛ نه پذیرش فحشا و منکر.‏

‏‏ب) پذیرش نوآوری ها به معنی وابسته شدن به دو قطب غرب و ‏‎ ‎‏شرق نیست.‏

‏‏ج) پذیرش نوآوری ها از کشورهایی که استعمارگر و استثمارگر ‏‎ ‎‏نیستند ارجح است.‏

‏‏د) تلاش ها باید در مرحله اول، در جهت قطع وابستگی و ایجاد ‏‎ ‎‏خودکفایی باشد.‏

‏5ـ در این منشور، توسعه بر حضور و مشارکت در امور، متکی است.‏

‏6ـ در این منشور، سنت ها، نه تنها دشمن توسعه قلمداد نمی شوند،‏ ‏ بلکه در خدمت اهداف توسعه قرار می گیرند.‏

‏‏الف) سنت های جامعه می توانند بازسازی و نوسازی شوند و با ‏‎ ‎‏کاربری تازه در خدمت اهداف توسعه قرار گیرند.‏

‏‏ب) مظاهر مدرنیسم در صورتی مورد پذیرش قرار می گیرند که با ‏‎ ‎‏شرایط بومی و فرهنگ ملی سازگار شوند.‏

‏‏ج) در صورت لزوم می توان معیارهای ارزشی را با نیازهای توسعه ‏‎ ‎‏متناسب کرد.‏

‏‏د) سنت هایی که می توانند در جهت تحرک اجتماعی، عشق به توسعه ‏‎ ‎‏کشور و تقویت احساس تعلق و انسجام بنیان های اجتماعی مؤثر ‏‎ ‎‏باشند، تقویت می شوند.‏

‏‏ﻫ) ‏‏تکیه بیش‏‏ از حد به سنت ها و غافل ماندن از ضعف ها و نارسایی های‏‏ ‏‎ ‎‏زمان حال و تفاخر به گذشته بدون آنکه این گذشته به زمان حال ‏‎ ‎‏افتخارآمیزی وصل شده باشد، می تواند مانع توسعه باشد.‏

‏7ـ در این منشور، آموزش، دانشگاه و فرهنگ نقش و اهمیت ویژه‏ ‏ دارند.‏

‏‏الف) راه اصلاح یک مملکت فرهنگ آن مملکت است. اصلاح باید ‏‎ ‎‏از فرهنگ آغاز شود و اگر فرهنگ اصلاح شد، مملکت اصلاح ‏‎ ‎‏می شود.‏

‏‏ب) آموزش در دانشگاه ها باید به گونه ای باشد که جوانان را مستقل ‏‎ ‎‏بار بیاورد؛ به گونه ای که در مقابل استعمار ایستادگی کنند.‏

‏‏ج) تحول در دانشگاه ها پیش شرط توسعه است.‏

‏‎‎‏د) با تهاجم فرهنگی به طور کامل باید مقابله شود.‏

‏8ـ توسعه در فضای گفتمانی استقلال طلبانه تحقق می یابد.‏

‏‏الف) فرهنگ استعماری باید تبدیل به فرهنگ استقلال شود.‏

‏‏ب) دانشگاه وابسته، به دانشگاه مستقل تبدیل شود.‏

‏‏ج) استادان دانشگاه مغزهای جوانان را مستقل بار بیاورند.‏

‏‏د) ‏‏وابستگی فکری که مقدم بر همه وابستگی ها است باید از بین برود‏‏.‏

‏‏ﻫ) رسانه های جمعی باید در مردم استقلال روحی ایجاد کنند.‏

‏‏و) با هر گونه مظاهر استعمار باید بی چون و چرا مقابله شود.‏

‏9ـ در منشور توسعه اسلامی «اخلاقیات» دارای جایگاه ویژه ای است.‏

‏‏بررسی هایی از این دست، نیاز مبرم ماست. هزاران صفحه آثار به جای ‏‎ ‎‏مانده از حضرت امام، از ذخایر مهم انقلاب اسلامی و نیز ادبیات انقلاب ‏‎ ‎‏و اسلام و مبنای دیدگاه های فکری و فرهنگی استقلال طلبانه است که ‏‎ ‎‏می تواند منبع تحقیقات عدیده باشد.‏

‏‏بی شک، در قبال بسیاری از نظریه های به ظاهر ابداع شده در غرب، ‏‎ ‎‏می توان پیشینه ای قوی در فرهنگ و ادبیات ایرانی اسلامی و انقلابی ‏‎ ‎‏یافت و به تداعی این مفهوم رسید که:‏

‏‏آب دریا را اگر نتوان کشید‏‎ ‎

‏‏ ‏

‏‏هم به قدر تشنگی باید چشید‏‎ ‎

‏منابع و مآخذ‏

‏‏1ـ پاز، اوکتاویو؛ یک زمین و چهار پنج سیاره؛ ‏‏مجموعه مقالات‏‏ ترجمه ‏‎ ‎‏دکتر غلامعلی سیار‏

‏‏2ـ صحیفه امام؛ تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، 1385.‏

‏‏3ـ دوره کامل در جست و جوی راه از کلام امام‏

‏‎‎‏4ـ رزاقی، ابراهیم؛ جایگاه نظام ارزشی در فرآیند توسعه؛ ماهنامه فرهنگ و توسعه، ش 5.‏

‏‏5ـ میردال، گونار؛ درام آسیایی؛ ترجمه منوچهر امیری، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1366.‏

‏‏6ـ یونسکو، گزارش توسعه انسانی، 1992.‏

مآخذ

1. استاد دانشگاه و روزنامه نگار.

2. درام آسیایی؛ ترجمه منوچهر امیری، ص 14.

3. صحیفه امام؛ ج14، ص226

4. ر.ک: صحیفه امام؛ ج16، ص113.

5. صحیفه امام؛ ج1، ص390.

6. همان؛ ج4، ص91.

7. همان؛ ج6، ص194.

8. همان؛ ص460.

9. صحیفه امام؛ ج13، ص418.

10. ر.ک: صحیفه امام؛ ج14، ص358ـ360.

11. ر.ک: صحیفه امام؛ ج1، ص299ـ300.

12. صحیفه امام؛ ج21، ص434.

13. صحیفه امام؛ ج21، ص435ـ436.

14. صحیفه امام؛ ج21، ص429.

15. همان؛ ج7، ص535.

16. ر.ک: همان؛ ص321ـ324.

17. صحیفه امام؛ ج14، ص53.

18. همان؛ ج16، ص85.

19. همان؛ ج16، ص113.

20. همان؛ ج14، ص58ـ59.

21. صحیفه امام؛ ج19، ص363.

22. همان؛ ص346.

23. همان؛ ج8، ص498.

24. همان؛ ج16، ص227.

25. همان؛ ج19، ص363.

26. همان؛ ج14، ص401.

27. همان؛ ج18، ص61.

28. همان؛ ج17، ص13.

29. ر.ک: همان؛ ج12، ص484.

30. همان؛ ص325.

منبع: مجموعه مقالات همایش اندیشه های ارتباطی امام خمینی (س)

. انتهای پیام /*