پرتال امام خمینی(س):بیست و پنجم ماه رجب مصادف با شهادت امام موسی کاظم علیه السلام است، به همین مناسبت گزیده ای از سخنان امام علیه السلام  و بیانات امام خمینی در باره حضرت منتشر می شود:

الصبر علی الوحده علامه قوه العقل،فمن عقل عن الله تبارک و تعالی اعتزل اهل الدنیا و الراغبین فیها و رغب فیما عند ربه و کان الله آنسه فی الوحشه و صاحبه فی الوحده، و غناه فی العیله و معزه فی غیر عشیره.[۱]

صبر بر تنهایی نشانه قوت عقل است و هر که از طرف خداوند تبارک و تعالی تعقل کند از اهل دنیا و راغبین در آن کناره گرفته و بدانچه نزد پرودرگارش است رغبت کرده و خداوند در وحشت انیس اوست و در تنهایی یار او، و توانگری او در نداری و عزت او در بی تیره و تباری است.

ان العاقل لایکذب و ان کان فیه هواه.[۲] همانا که عاقل دروغ نمی گوید، گر چه طبق میل و خواسته او باشد.

قله المنطق حکم عظیم، فعلیکم بالصمت، فانه دعه حسنه و قله وزر و خفه من الذنوب.[۳]

 کم گویی، حکمت بزرگی است، بر شما باد به خموشی که شیوه ای نیکو و سبکبار و سبب تخفیف گناه است.

 ان الله حرم الجنه علی کل فاحش قلیل الحیاء لایبالی ما قال و لا ما قیل له.[۴]

همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گوی کم حیا که باکی ندارد چه می گوید یا به او چه گویند حرام کرده است.

 ایاک و الکبر، فانه لایدخل الجنه من کان فی قلبه مثقال حبه من کبر.[۵] از کبر و خودخواهی بپرهیز، که هر کسی در دلش به اندازه دانه ای کبر باشد ، داخل بهشت نمی شود.

 من احب الدنیا ذهب خوف الاخره من قلبه و ما اوتی عبد علما فازداد للدنیا حبا الا ازداد من الله بعدا و ازداد الله علیه غضبا.[۶]

هر که دنیا را دوست بدارد، خوف آخرت از دلش برود، و به بنده ای دانشی ندهند که به دنیا علاقه مندتر شود، مگر آن که از خدا دورتر و مورد خشم او قرار گیرد.

 ۱. تحف العقول، ص 387.

۲. همان، ص 391.

۳. همان، ص 394.

۴. همان، ص 394.

۵. همان، ص 396.

۶. همان، ص 399

بیانات امام خمینی در باره حضرت

 علمای اسلام، پیغمبر اسلام، ائمه اسلام، همیشه مخالفت با این سلاطین عصرشان کرده‏ اند. زمان آنها دیگر سلاطین بوده [اند]؛ اینهایی که به اسم خلفا سلطنت می‏کردند. حضرت موسی بن جعفر را پانزده سال یا ده سال در حبس نگه می‏دارد آیا برای اینکه نماز می‏خواند؟ ... هارون و مأمون خودشان نماز می‏خواندند. امام جماعت هم بودند، امام جمعه هم بودند، برای اینکه نماز می‏خواند ... گرفتند ایشان را؟! برای اینکه یک سید، اولاد پیغمبری است یا امامی است؟! برای اینهاست؟ نه، برای این است که حضرت موسی بن جعفر مخالف با رژیم بوده است، با آن رژیم طاغوتی مخالف بوده. مخالفتش با رژیم، اسباب گرفتاری‏اش بوده، نه اینکه یک آدمی بوده است چون نماز می‏خوانده، گرفتند او را؛ چون آدم خوبی [بوده‏]، چون که پسر پیغمبر بوده. آنها پیغمبر را فریاد می‏کردند در اذانشان و پیغمبر را ثنا می‏کردند، لکن وقتی مخالف رژیم می‏بینند این آدم هست، باید بگیرند حبسش بکنند.صحیفه امام، ج‏۴، ص: ۱۰۰

اینکه می ‏بینید «هارون» حضرت موسی بن جعفر (ع) را می ‏گیرد و چندین سال حبس می ‏کند، یا «مأمون» حضرت رضا (ع) را به مرو می‏ برد و تحت الحفظ نگه می‏ دارد و سرانجام مسموم می‏ کند، نه از این جهت است که سید و اولاد پیغمبرند و اینها با پیغمبر (ص) مخالفند؛ هارون و مأمون هر دو شیعی بودند، بلکه از باب «الملک عقیم» است و لو اینها می‏ دانستند که اولاد علی (ع) داعیه خلافت داشته بر تشکیل حکومت اسلامی اصرار دارند، و خلافت و حکومت را وظیفه خود می‏ دانند. چنانکه آن روز که به امام (ع) پیشنهاد شد حدود «فدک» را تعیین فرماید تا آن را به ایشان برگردانند، طبق روایت حضرت حدود کشور اسلامی را تعیین فرمود. یعنی تا این حدود حق ماست و ما باید بر آن حکومت داشته باشیم، و شما غاصبید. حکام جائر می‏ دیدند که اگر امام موسی بن جعفر (ع) آزاد باشد، زندگی را بر آنها حرام خواهد کرد؛ و ممکن است زمین ه‏ای فراهم شود که حضرت قیام کند و سلطنت را براندازد. از این جهت مهلت ندادند اگر مهلت داده بودند، بدون تردید حضرت قیام می‏ کرد. شما در این شک نداشته باشید که اگر فرصتی برای موسی بن جعفر (ع) پیش می‏ آمد، قیام می‏ کرد و اساس دستگاه سلاطین غاصب را واژگون می‏ ساخت. (ولایت فقیه (حکومت اسلامی)، متن، ص: ۱۵۰ و ۱۵۱)

بر حسب روایت وقتی که امام (ع) بر «هارون» وارد شد، دستور داد حضرت را تا نزدیک مسند سواره بیاورند؛ و کمال احترام را به ایشان نمود. بعد که موقع تقسیم سهمیه بیت المال شد و نوبت به بنی هاشم رسید، مبلغ بسیار اندکی مقرر داشت! مأمون که حاضر بود، از آن تجلیل و این طرز توزیع درآمد تعجب کرد. هارون به او گفت عقل تو نمی‏رسد. بنی هاشم را باید همین طور نگه داشت. اینها باید فقیر باشند؛ حبس باشند؛ تبعید باشند؛ رنجور باشند؛ مسموم شوند؛ کشته شوند؛ و گر نه قیام خواهند کرد، و زندگی را بر ما تلخ خواهند ساخت. (ولایت فقیه(حکومت اسلامی)، متن، ص: ۱۵۲)

. انتهای پیام /*