اخلاق و سیاست از پدیده های مهمی محسوب می شوند که از دیرباز در ستیز با‏‎ ‎‏یک دیگر به سر می برند. نوع نسبت و رابطۀ بین این دو متغیر پی آمدهای مثبت و یا منفی‏‎ ‎‏بزرگی برای اجتماع به دنبال می آورد و شاید به جرأت بتوان گفت یکی از مهم ترین‏‎ ‎‏عواملی که موجب نقطه عطف و تحوّل در سیاست و اندیشۀ سیاسی شده است به رابطۀ‏‎ ‎‏بین اخلاق و سیاست برمی گردد.‏

‏‏چهرۀ ژانوسی سیاست که آن را از جهتی زشت و پلید و شیطانی می نمایاند و از دیگر‏‎ ‎‏سو چهره ای پاک و مقدس و الهی برای آن ترسیم می کند، ریشه در نوع تعامل بین اخلاق‏‎ ‎‏و سیاست دارد که هر کدام گفتمانی خاص در ادبیات سیاسی جهان به خود اختصاص‏‎ ‎‏داده است.‏
‏‏به راستی آیا ورود در حوزۀ سیاست مترادف با دست شستن از اخلاق و تقوا است؟ و‏‎ ‎‏یا برای این که دامن خود را از این آلودگی پاک نگه داریم باید به کلی از سیاست‏‎ ‎‏بگریزیم؟!‏
‏‏آیا کسانی که به عنوان سیاست مدار در رأس جامعه قرار می گیرند برای موفق شدن‏‎ ‎‏لزوماً باید اخلاق خاصی داشته باشند، تکبر بورزند، خودرأیی و استبداد به خرج دهند،‏
حیله گری و درنده خویی پیشه کنند و به عبارت دیگر نگاهی ابزاری ‏‎Instrumental‎‏ به‏‎ ‎‏اخلاق داشته باشند و یا این که درست در تضاد با دیدگاه فوق لازمه ورود به سیاست دارا‏‎ ‎‏بودن اخلاق فاضله و تقوای سیاسی است؟ و سیاست به عنوان ابزاری مقدس و با ارزش‏‎ ‎‏برای اجرای مقاصد اخلاق حسنه به شمار می آید و اخلاق به عنوان غایتِ سیاست‏‎ ‎‏محسوب می گردد؟‏
‏‏یکی از عرصه های مهم تجلّی مناسبات بین اخلاق و سیاست تحولی بود که در صحنۀ‏‎ ‎‏کشور ایران از سال ۱۳۴۱ با شروع مبارزات سیاسی علیه نظام شاهنشاهی پهلوی به‏‎ ‎‏رهبری مصلح بزرگ قرن و احیاگر اسلام ناب محمدی (ص)، امام خمینی واقع شد. امام‏‎ ‎‏راحل (ره) در مبارزات انقلابیِ خود، از همان ابتدا رابطۀ جدیدی بین اخلاق و سیاست‏‎ ‎‏پی افکند و علاوه بر طرح نظری آن، در صحنۀ عمل سیاسی نیز آن را به منصۀ ظهور‏‎ ‎‏رساند. آن چه در این تحقیق به عنوان پرسش اصلی در پی آنیم این است که: نسبت بین‏‎ ‎‏اخلاق و سیاست در اندیشۀ امام خمینی (ره) چیست؟‏
‏فرضیۀ ما در این پژوهش این است که: در نسبت بین اخلاق و سیاست از نظر امام‏‎ ‎‏خمینی (ره) اخلاق غایت سیاست به حساب می آید و سیاست ابزاری مقدس برای‏‎ ‎‏تحقق اصول اخلاقی به شمار می رود.‏
‏امّا دربارۀ فایدۀ علم اخلاق، ملا احمد نراقی در معراج السعاده فایدۀ آن را تهذیب‏‎ ‎‏اخلاق می داند و در این زمینه چنین می نویسد:‏
‏‏«فایدۀ علم اخلاق پاک ساختن نفس است از صفات رذیله و آراستن آن به ملکات‏‎ ‎‏جمیله که از آن به تهذیب اخلاق تعبیر می شود و ثمرۀ تهذیب اخلاق رسیدن به خیر و‏‎ ‎‏سعادت ابدیت است و باید دانست که سعادت مطلق حاصل نمی شود مگر به این که‏‎ ‎‏صفحۀ نفس در جمیع اوقات از همۀ اخلاق ذمیمه مُعَرّا و به تمام اوصاف حسنه‏‎ ‎‏مُحَلّیٰ باشد‏
‏‏امام خمینی (ره) نیز با بیان دو نشئه یا دو عالم برای انسان توصیه می کند که انسان‏‎ ‎‏یک یک اخلاق فاسده را از مملکت روح خود بیرون نماید و در جهاد با نفس که همان‏‎ ‎‏«جهاد اکبر» است پیروز شود. از نظر امام (ره) تا انسان متأدّب به آداب شریعت حقّه‏‎ ‎‏نگردد هیچ یک از اخلاق حسنه به طور حقیقی برای او پیدا نمی شود و نهایت این که‏‎ ‎‏غایت اخلاق با موفّقیت در جهاد اکبر به دست می آید. امام می نویسد:‏
‏‏«بدان که انسان اعجوبه ای است دارای دو نشئه و دو عالم: نشئه ظاهرۀ ملکیۀ دنیویه‏‎ ‎‏که آن بدن اوست و نشئه باطنۀ غیبیۀ ملکوتیه که از عالم دیگر است.»‏
‏‏در ادامه مطلب امام خمینی (ره) به ذکر مقامات نفس پرداخته، دربارۀ منزل‏‎ ‎‏عزم می نویسد:‏
‏‏«و تا انسان متأدّب به آداب شریعت حقّه نشود، هیچ یک از اخلاق حسنه از برای او به‏ حقیقت پیدا نشود و ممکن نیست که نور معرفت الهی در قلب او جلوه کند و علم باطن و‏‎ ‎‏اسرار شریعت از برای او منکشف شود
‏اگر کسب ملکات حسنه و تأدّب به آداب الهی یک بعد اخلاق محسوب می شود،‏‎ ‎‏مبارزه و جهاد باملکات سیئه و صفات و خصلت های ناپسند بعد دیگر اخلاق را تشکیل‏‎ ‎‏می دهد که از نظر امام (ره) نتایج درخشانی بر آن مترتب است:‏
‏‏«چون که مجاهدۀ نفس در این مقام به اتمام رسید و انسان موفق شد که جنود ابلیس را‏‎ ‎‏از این مملکت خارج کند و مملکتش را سکنای ملائکة الله و معبد عبادالله الصالحین‏‎ ‎‏قرار داد، کار سلوک الی الله آسان می شود و راه مستقیم انسانیت روشن و واضح‏‎ ‎‏می گردد، و ابواب برکات و جنّات به روی او مفتوح می گردد، و ابواب جهنم و درکات آن‏‎ ‎‏به روی او بسته می گردد، و خدای تبارک و تعالی به نظر لطف و مرحمت به او نظر‏‎ ‎‏می کند، و در سلک اهل ایمان منحرف می شود، و از اهل سعادت و اصحاب یمین‏‎ ‎‏می شود، و راهی از باب معارف الهیه که غایت ایجاد خلق جن و انس است، بر او باز‏‎ ‎‏می شود و خدای تبارک و تعالی در آن راه پرخطر از او دستگیری می فرماید.‏
خلاصۀ‏‎ ‎‏سخن این که اخلاق عبارت است از یک سلسله صفات، خصلت ها و ملکات خوب مانند‏‎ ‎‏وفای به عهد، مدارا، بخشش، شجاعت، راست گویی، امانت داری و... که از آن ها به‏‎ ‎‏فضایل یاد می شود و انسان ها در صددند خویشتن را به آن ها بیارایند و یا بد نظیر،‏‎ ‎‏خیانت، بی رحمی، سنگ دلی، ترس، دروغ گویی، خودخواهی، غرور، ریا، تکبر و....‏‎ ‎‏بزداید که از آن ها به رذایل یاد می شود.‏
‏‏بنابراین ،تعریف مورد نظر ما از اخلاق در این پژوهش همان است که ذکر شد و پیش‏‎ ‎‏فرض ما نیز مطلق بودن اخلاق است و نظریۀ نسبی بودن اخلاق بدین معنا که هیچ خُلق یا‏‎ ‎‏صفتی به طور مطلق خوب یا بد نیست، مردود است.‏

و اما در خصوص سیاست به تعریف سیاست از دیدگاه امام‏‎ ‎‏(ره) می پردازیم. بررسی آثار امام خمینی (ره) ما را به دو نوع تعریف از سیاست‏‎ ‎‏رهنمونی می کند و چهرۀ ژانوسی سیاست را بر ما آشکار می سازد. نوع اوّل سیاست را‏‎ ‎‏می توان «سیاست شیطانی» یا «منفی» نام گذارد. و نوع دوم آن را می توان «سیاست الهی»‏‎ ‎‏یا «مثبت» نامید که مقبول امام است. در این زمینه مستندات زیر قابل توجه است:‏
‏‏۱ـ امام خمینی (ره) با بیان مکالمه ای که بین ایشان و یکی از مقامات رژیم محمد رضا‏‎ ‎‏پهلوی در زندان صورت گرفته بود می گویند:‏
‏‏«در روزنامۀ مورخ ۱۲ / ۵ / ۱۳۴۲ که مرا از زندان قیطریه آوردند، نوشتند مفهومش‏‎ ‎‏این بود که روحانیت در سیاست مداخله نخواهند کرد. من الآن حقیقت موضوع را برای‏‎ ‎‏شما بیان می کنم: آمد یک نفر از اشخاصی که میل ندارم اسمش را بیاورم گفت آقا،‏‎ ‎‏سیاست عبارت است از دروغ گفتن، خدعه، فریب، نیرنگ، خلاصه پدر سوختگی است‏ و آن را شما برای ما بگذارید. چون موقع مقتضی بود نخواستم با او بحثی بکنم، گفتم ما‏‎ ‎‏از اوّل وارد این سیاست که شما می گویید نبوده ایم. امروز چون موقع مقتضی است‏‎ ‎‏می گویم اسلام این نیست، و الله اسلام تمامش سیاست است، اسلام را بد معرفی‏‎ ‎‏کرده اند، سیاست مدن از اسلام سرچشمه می گیرد.» (صحیفه امام؛ ج ۱، ص ۲۶۷ – ۲۷۲)
۲ـ امام (ره) در پاسخ به سؤال خبرنگار مجلۀ امریکایی تایم که می پرسد:‏
‏‏حضرت آیة الله، سیاست یعنی پیدا کردن راه حل های ممکن، اگر درست فهمیده‏‎ ‎‏باشم موضع حضرتعالی این است که هیچ نوع مذاکره ای با رژیم کنونی امکان پذیر‏‎ ‎‏نیست، جواب می دهند:‏
‏‏«علت این است که ما هرج و مرج را زیر سر خود شاه می دانیم. بنابراین شاه‏‎ ‎‏نمی خواهد که راه حل پیدا کند، شاه می خواهد راه فرار از این تنگنا و به دست آوردن‏‎ ‎‏قدرت پیدا کند پس با شاه مذاکره معنا ندارد.»
‏از پاسخ امام چنین برمی آید که ایشان تعریف سیاست به پیدا کردن راه حل های ممکن‏‎ ‎‏را قبول ندارند.‏
‏‏۳ـ در یکی از جلسات درس در نجف اشرف امام در تعریف سیاست چنین می گویند:‏‎ ‎‏«مگر سیاست چیست؟ روابط بین حاکم و ملت، روابط بین حاکم و سایر حکومت ها،‏‎ ‎‏جلوگیری از مفاسدی که هست، همۀ این ها سیاست است.
‏این تعریف در واقع نوعی تعریف عملی و مصداقی از سیاست محسوب می شود که‏‎ ‎‏البته در وجه مثبت آن طرح گردیده است.‏
‏‏۴ـ امام (ره) در تعریف دیگری، سیاست الهی را چنین طرح می کنند:‏
‏‏«سیاست این است که جامعه را هدایت کند. در راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر‏‎ ‎‏بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و این ها را هدایت کند به طرف آن‏‎ ‎‏چیزی که صلاحشان است، صلاح ملت است، صلاح افراد است و این مختص انبیا است‏‎ ‎‏و دیگران این سیاست را نمی توانند اداره کنند.»
‏این تعریف یعنی هدایت جامعه به سوی صلاح در واقع معادل تعریف دین است و‏‎ ‎‏تعبیر امام مبنی بر این که «و الله اسلام تمامش سیاست است» مؤید آن می باشد.‏
برای این که بتوانیم رابطۀ بین دو متغیر اخلاق و سیاست را در اندیشۀ امام خمینی‏‎ ‎‏(ره) بررسی کنیم لازم است همان گونه که تعریف مورد نظر خود را درباره اخلاق بیان‏‎ ‎‏کردیم، تعریف خود را از سیاست نیز بیان کنیم بنابراین در یک جمع بندی تعریف زیر از‏‎ ‎‏سیاست در این مقاله مورد نظر ماست:‏
‏‏سیاست یعنی مبارزه برای کسب، حفظ و کنترل قدرت به منظور اجرای اهداف مورد‏‎ ‎‏نظر.‏
‏‏این اهداف می تواند شامل هدایت جامعه به سوی صلاح، تأمین سعادت انسان ها،‏‎ ‎‏اجرای احکام دین، ایجاد عمران و آبادانی و یا سلطۀ اقلیت بر اکثریت، امتیازات قومی‏‎ ‎‏و.... باشد، طبیعتاً نوع ابزارها و وسایل رسیدن به قدرت و نوع اهداف، نوع سیاست را‏‎ ‎‏روشن می کند.‏
(منبع: امام خمینی و حکومت اسلامی؛ ص ۵۲۵ – ۵۳۲)

. انتهای پیام /*