پرتال امام خمینی(س)؛ یادداشت ۱۷۴/ عبدالرحیم اباذری

از مجمــوع عملکردهــا و دســت نوشــته های حضــرت امــام خمینــی (رض) در دهه هــای ۱۰ - ۲۰ - ۳۰ بــه خوبــی اسـتفاده می‌شـود ایشـان بـا حکومـت پهلـوی (پـدر و پسـر) بـه شـدت مخالـف بـوده و در بعضـی مـوارد خیلـی صریـح و قاطـع بــه افشــای جنایت هــای رضــا خــان و محمــد رضــا مبــادرت می‌ورزیـده و نسـبت بـه ظلـم و سـتم و خلاف هـای آنـان موضـع داشــته اســت.

تــورق و مــرور اجمالــی بــر کتــاب «کشــف اســرار» امــام کــه چــاپ نخســتین آن درســال ۱۳۲۲ ش انجــام گرفتــه، بهتریــن شـاهد بـر این مدعاسـت، حتی پیش از آن در اسـفند مـاه ۱۳۰۸ ش کـه ایشـان در تعطیلات تابسـتانی از قـم بـه شـهر خمیـن رفتــه و مشــغول تعلیقــه بــر کتــاب «الفوائدالرضویــه» قاضــی سـعید قمـی، حـاوی مطالـب عمیـق فلسـفی و عرفانـی بودنـد، در پایــان آن چنــد ســطری وارد اوضــاع نابســامان سیاســی روز شـده و بـا عبارتهـای دردمندانـه از دسـت انـدرکاران حکومـت و کارگـزاران انتقـاد کـرده و از ظلـم و جـور آنـان بـه خـدای متعال شـکوه و شـکایت بـرده اسـت. (التعلیقـه، ص ۱۵۹ -۱۶۰) شـواهد و قرائـن نشـان می‌دهـد حـاج آقـا روح اللـه خمینـی از هـر فرصـت و بهانـه ای ولـو بـه ظاهـر کـم اهمیـت در ایـن راه بهــره می‌گرفتــه اســت؛ پانزدهــم اردیبهشــت ۱۳۲۳ش وقتــی مرحــوم ســید محمــد وزیــری، مدیــر کتابخانــه وزیــری یــزد، از ایشــان دســتخطی بــه عنــوان یــادگاری می‌طلبــد، امــام خمینــی طــی نوشــته ای کــه در واقــع اولیــن بیانیــه سیاســی نهضـت خمینـی بـه شـمار می‌آیـد بـا قلـم شـیوای خویـش بـر روی کاغـذ آورده و بـا تمسـک بـه آیـه ۴۶ ازسـوره سـبا « قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی» مردم، علما، دانشــمندان، شــرافتمندان و وطــن خواهــان را بــه قیــام علیــه ظلـم و جـور حاکمیـت وقـت فـرا می‌خوانـد. (صحیفـه امـام، ج ۱ ،ص ۲۱)

از برخـی زوایـای تاریخـی دیگراسـتفاده می‌شـود ایشـان در ایـام انتخابـات مجلـس شـورای ملـی، دوره هـای هفتـم، هشـتم و شـانزدهم حضـور جـدی در عرضـه سیاسـی داشـته و تلاش می‌کــرد شــخصیت هایی را کــه ظرفیــت، لیاقــت و جــرات دفــاع از حقــوق ملــت دارنــد بــه مجلــس بفرســتد، (خاطــرات معزالدینــی، ص۲۱۱) چنــان کــه در دی مــاه ۱۳۳۰ مرحــوم شــیخ مهــدی حائــری فرزنــد برومنــد موســس حــوزه از شــهر یـزد کاندیـدای دوره هفدهـم مجلـس شـورای ملـی شـده بـود، حـاج آقـا روح اللـه طـی نامـه ای خطـاب بـه سـید علـی محمـد وزیـری، از وی می‌خواهـد در تبلیـغ شـیخ مهـدی تـاش کننـد و در ایـن نامـه از بـی تفاوتـی، اختـاف و سـهل انـگاری علمـا و مـردم گالیـه می‌کننـد.(متـن نامـه درآرشـیو موسسـه نشـر آثـار حضـرت امـام)

در فضــای سیاســی آن ایــام به رغــم افــکار و اندیشــه های انقلابـی حـاج آقـا روح اللـه، اغلـب سـکوت و سـکون حاکـم بـود و از ســالها پیــش فرهنــگ «شــاه ســایه خداســت و ســلطنت موهبـت الهی اسـت» بـر اذهـان عـوام و خـواص حکومـت می‌کـرد و حــوزه و روحانیــت نیــز از ایــن فضــا بــی تاثیــر نبــود. مرحــوم آیت الله شـیخ عبدالکریـم حائـری یـزدی (ره) کـه همزمـان بـا سـلطنت رضـا خـان بـه حـوزه علمیـه قـم حیـات و جـان دوبـاره بخشــیده بــود بــه ناچــار روش مــدارا برگزیــده تــا بتوانــد ارکان حـوزه و روحانیـت را اسـتحکام بخشـد. بعـد از ایشـان مرحـوم آیت اللـه بروجـردی (ره) نیـز همـان سـیره را بـه همـان انگیـزه ادامــه داد، البتــه گاهــی نیــز در مقابــل کمونیســت ِ ها از شــاه جــوان تلویحــا حمایــت می‌کــرد.

از مرحـوم آیت الله ملکوتـی شـنیدم، نقـل می‌کـرد: ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ کـه شـاه جـوان تـرور شـد مـا در درس آقـای بروجـردی بودیــم. در میــان درس آمدنــد خبــر دادنــد و آقــا درس را نیمــه تمـام گذاشـتند و بـه منـزل رفتنـد تـا ماجـرا را پیگیـری کننـد. مـا شـاگردان نیـز دسـته جمعـی از بـالا سـر حرم بـه کنـار ضریـح حضـرت معصومـه (س) آمدیـم و بـرای سلامتی شـاه جـوان دعا کردیـم.

پیـش از آن در بهـار سـال ۱۳۲۶ وقتـی محمـد رضا شـاه جهـت بازدیـد از مناطـق آزاد شـده سـرزمین آذربایجـان از چنگ سـران حـزب دموکـرات بـه تبریـز سـفر کـرد، مرحـوم آیت الله بــه تبعیــت از همیــن سیاســت زعیــم حــوزه در شــریعتمداری مدرسـه طالبیـه بــا شـاه دیـدار کـرد و بــه وی خوشـامد گفــت .عـلاوه سـیره مراجـع و اسـاتید حـوزه نجـف نیـز همیـن بـود و آن بـزرگان در مقابـل اجانـب و کمونیسـتها از محمـد رضـا بـه عنــوان «شــاه کشــور شــیعه» حمایــت می‌کردنــد و یــا حداقــل مخالفتـی نداشـتند. در ایـن برهـه از زمـان حضـرت امـام خمینـی، هـم بـه لحـاظ ایـن کـه هیـچ مسـئولیتی بـه غیـر از تدریـس و تحقیـق نـدارد، خــود را ملــزم بــه پیــروی از سیاســت مداراتــی زعمــای وقــت حــوزه (مرحــوم حائــری و مرحــوم بروجــردی) می‌دانســت و از طرفـی چـون زمینـه حمایـت و مقبولیـت مردمـی نیـز وجـود نداشـت، بـه ناچـار در مبـارزه بـه همـان مقـداری کـه ذکـر شـد بسـنده کـرده بـود و بـه تعبیـری بـا توجه بـه اوضـاع و شـرایط آن روز، روش مداراتـی مراجـع وقـت، روش و تاکتیـک درسـتی بود. امــا در آغــاز دهــه چهــل و پــس از رحلــت آیت الله بروجــردی کــه زعامــت امــت و مرجعیــت بــر دوش حــاج آقــا روح الله و چنــد شــخصیت برجســته دیگــر گذاشــته شــد، از ســویی بــا فاصلــه رژیــم ستمشــاهی از فقــدان آیت الله بروجــردی بهـره گرفـت و بـه بهانـه اصلاحـات و رسـیدن بـه دروازه تمـدن طلایـی اقـدام بـه تصویـب مصوبـات غیـر قانونـی و ضـد شـرعی «انجمنهــای ایالتــی و والیتــی» کــرد، در ایــن هنــگام حــاج آقــا روح الله اوضــاع و شــرایط را متفــاوت دیــد و مبــارزه بــا خالفکاری‌هــا و خیانت هــای رژیــم ستمشــاهی را ســر لوحــه فعالیت هـا و مسـئولیت های خـود قـرار داد. سـایر مراجـع نیـز بـا امـام در ایـن مرحلـه همراهـی کردنـد امـا از همـان آغـاز تفـاوت برخـورد ایشـان بـا رژیـم نسـبت بـه سـایر بـزرگان متفـاوت جلـوه می‌نمــود. در ماجــرای کشــتار مدرســه فیضیــه و ۱۵ خــرداد کـه نهضـت اسـامی ایـران بـه مرحلـه دشـوار رسـید مراجـع و بـزرگان یکـی پـس از دیگـری از میـدان مبـارزه کنـار کشـیدند و امـام و همراهانـش کـه تعدادشـان از انگشـتان دودسـت بیشـتر نبودنـد درایـن میـدان تنهـا ماندنـد.

ایــن بــزرگان اغلــب از روی حســن نیــت و اختــلاف ســلیقه راه مــدارا را برگزیدنــد و هیــچ گونــه خصومــت شــخصی بــا امــام نداشــتند و بــرای عــدم همراهــی اســتدلال های خــاص خودشـان را داشـتند از جملـه مهـم تریـن آنهـا مـوارد زیـر بـود:

۱- مبـارزه بـا شـاه خـلاف سـیره موسـس حـوزه مرحـوم حـاج شـیخ عبدالکریـم حائـری اسـت و نبایـد انجـام گیرد.

۲- سـلطنت موهبـت الهـی و شـاه شـیعه هسـت. اگـر بـرود حکومــت کمونیســتی می‌شــود.

۳- پیــش از ظهــور حضــرت حجــت (عــج) هــر گونــه مبــارزه و تشــکیل حکومــت باطــل اســت و پایــدار نیســت کــه بیشــتر انجمــن حجتیه ای‌هــا بــه آن اهتمــام داشــتند.

۴- لازمـه مبـارزه، خونریـزی و تلـف شـدن اسـت و جـواب ایـن خونهـا را چـه کسـی بایـد بدهـد؟!

۵- گوشــت، پوســت و اســتخوان چگونــه می‌توانــد در برابــر تــوپ، تانــک و تفنــگ مقاومــت بکنــد؟!

۶- اصــل بــرای مــا ایجــاد فضــای آرامــش و زمینــه مناســب جهـت تحصیـل، تحقیـق و تبلیـغ اسـت و مبـارزه و نهضـت بـه ایــن امــور زیان آور مــی باشــد.

ایــن اســتدلال ها اگــر چــه از زبــان افــراد خــاص گفتــه شــده و مشــهور و منســوب بــه آنهــا شــده اســت امــا حقیقــت ایــن اســت کــه زبــان حــال آن روز بدنــه حــوزه و روحانیــت همیــن بــود و افــکار و اندیشــه های امــام در نهایــت غربــت و انــزوا قــرار داشـت. شـعار شـاه بمانـد و سـلطنت بکنـد اگرچـه بیشـتر بـه نـام آقـای شـریعتمداری شـهرت یافتـه و ثبـت شـده اسـت ولـی اکثـر شـخصیتهای برجسـته حـوزه قـم و نجـف بـه آن تمایـل داشـتند و زبـان حالشـان همیـن بـود.

اوائـل دهـه چهـل بـا آغـاز نهضـت امـام خمینـی، ایـن تفکـرات در ســطح حــوزه مقابــل هــم قــرار گرفتنــد؛ حضــرت امــام در فرصتهــای گوناگــون طــی ســخنرانی، بیانیــه و صحبــت حضـوری از مبانـی انقلابـی خویـش دفـاع می‌کردنـد و شـبهات را جــواب می‌دادنــد. حتــی در جــواب پیــروان ســیره مداراتــی مرحـوم حـاج شـیخ قسـم یـاد کردنـد کـه اگـر امـروز حـاج شـیخ زنـده بـود حتمـا قیـام می‌کـرد و چـاره ای جز ایـن نداشـت، (پرتو آفتـاب، خاطـرات عراقچـی، ص ۲۱۱ ) چـون وضعیـت امـروز بـا دهه هـای گذشـته متفـاوت اسـت. بعدهـا درنجـف چـون مرحـوم آیت الله حکیــم بــه ســیره امــام حســن علیــه الســام اســتناد کـرده و اظهـار داشـتند مـردم بـه صحنـه نمی‌آینـد و روحانیـت را تنهـا می‌گذارنـد، امـام بـه قیـام اباعبدالله الحسـین علیه السلام اسـتناد کـرد و فرمـود: مـردم در قیـام ۱۵ خـرداد ثابـت کردنـد که دروغ نمی‌گوینـد و پـای کار هسـتند. اگـر شـما حرکـت کنیـد مـن اولیـن کسـی خواهـم بـود کـه از شـما حمایـت خواهـم کرد، شـما در تمـام ممالـک اسـامی مقلـد و مریـد داریـد، اگـر امـام حســن علیــه السلام هــم بــه انــدازه شــما مریــد داشــت حتمــا قیــام می‌کرد.(نهضــت امــام خمینــی، ج۲ ،ص ۲۲۲-۲۲۳ )

امـا متاسـفانه در ایـن مقطـع از تفکرانقلابی حـاج آقـا روح الله خمینـی چنـدان اسـتقبالی نشـد و بیشـتر شـعارهای دعـوت بـه آرامــش، اهتمــام بــه درس و بحــث و تبلیــغ مــورد توجــه بدنــه حــوزه و روحانیــت بــود. بدیــن جهــت ایــادی رژیــم نیــز ایــن واقعیـت را فهمیدنـد و بـه ایـن نتیجـه رسـیدند اگر خمینـی را به خـارج از ایـران تبعیـد کننـد، آب از آب تـکان نخواهـد خـورد. و بیدرنـگ بـه ایـن جنایـت تاریخـی اقـدام کردنـد؛ یعنـی اگـر یک درصــد احتمــال مقاومــت جــدی و سرتاســری مــردم و علمــای اعـلام را می‌دادنــد هرگــز جــرات نمی‌کردنــد ایــن جنایــت تاریخـی را مرتکـب شـوند.

در نهایـت همیـن طـور نیـز شـد؛ بـه غیـر از تحصـن محـدود چنـد نفـر از شـاگران امـام در بیـوت مراجـع و ارسـال نامه هـا و طومارهـای اعتـراض آمیز جمعـی از طـاب و فضـا بـه هویـدا نخسـت وزیـر وقـت، چیـز دیگـری مشـاهده نشـد و شـعله های نهضــت خمینــی بــا خــروج ایشــان از ایــران خیلــی راحــت بــه خاموشـی گراییـد. بنابـر ایـن اگـر بگوییـم یکـی از علـل مُعده تبعیــد امــام بــه ترکیــه، عــدم حمایــت جــدی بدنــه حــوزه از ایشــان بــود، گــزاف نگفته ایــم. حتــی بعضی‌هــا یــک گام بــه جلـو گذاشـته و مبـارزه بـا شـاه را در ایـن مرحلـه مطلقـا حـرام اعلام کـرده بودنـد.

از سـال ۱۳۴۴ تـا ۱۳۵۶ بـه مـدت ۱۲ سـال تفکـرات مخالفان امـام اعـم از انجمـن حجتیه ای‌هـا، دعـوت کننـدگان بـه اصـل آرامـش، تحصیـل و تبلیـغ در حـوزه و قائلیـن بـه تفکـر «شـاه بمانـد و سـلطنت بکنـد»، حاکمیـت پیـدا کـرد و طبیعی هـم بود کـه مـردم نیـز از آنـان تبعیـت کردنـد. ایـن ایـام، دوران غربـت و انـزوای امـام و حواریـون امـام بـود. آبــان مــاه ۱۳۵۶ وقتــی ماجــرای غــم انگیــز ارتحــال حــاج آقــا مصطفــی رخ داد، رگ حیــات نهضــت خمینــی دوبــاره در پیکــر جامعــه ایرانــی جــان گرفــت و مطــرح شــد. امــام طــی ســخنرانی‌ها، صــدور پیامهــا و بیانیه هــا بــا شــعار «خــون بــر شمشــیر پیــروز اســت» مــردم را علیــه ســرنگونی شــاه و رژیــم سـلطنتی فـرا خوانـد، ایـن بـار هـم مخالفـان بـه میـدان آمدنـد و مبانــی و تفکــرات خــود را همچنــان مطــرح کردنــد؛ ســعی می‌کردنــد مــردم را بــه آرامــش دعــوت کننــد.

آیت الله احمـدی میانجـی در خاطـرات خـود نقـل می‌کنـد: «آیت الله حــاج آقــا مرتضــی حائــری معتقــد بــود: ایــن راهــی نیسـت کـه امـام مـی‌رود، راه درسـت ایـن اسـت کـه در انتخابات شــرکت کنیــم» (خاطــرات، ص ۲۴۵) یــا از قــول آقــا ســید ابوالفضـل زنجانـی از علمـای مـورد احتـرام وقـت نقـل می‌کنـد، می‌گفــت: «مگــر شــاه قوطــی ســیگار مــن اســت کــه بایــد از ایـران بـرود! قوطـی سـیگارش را بـر می‌داشـت و از ایـن طـرف بــه آن طــرف می‌گذاشــت، منظــورش ایــن بــود کــه ایــن کار غیرعقلانــی اســت و درســت نیســت.» (همــان، ۲۴۴) آن ایــام آیت الله شــریعتمداری از آقــای احمــدی میانجــی درخواســت می‌کنــد کــه بــرود در زنجــان آقــای مشــکینی را قانــع کنــد و او هــم امــام را در پاریــس قانــع کنــد کــه عبــارت : «شـاه بایـد بـرود» را از بیانیه هـا و سـخنرانی‌هایش حـذف کنـد، مرحـوم آقـای احمـدی قبـول کـرده و ایـن پیشـنهاد را بـه آقـای مشــکینی می‌رســاند، امــا آقــای مشــکینی در مقابــل ایســتاده و جــواب می‌دهــد و می‌گویــد: بــا وجــود شــاه مگــر می‌تــوان انتخابــات آزاد داشــت؟ (همــان، ص ۲۴۵ ) از همیــن نکتــه اسـتفاده می‌شـود کـه خـود مرحـوم آقـای احمـدی هـم بـه ایـن تفکـر گرایـش داشـت والا ماننـد آقـای مشـکینی آن ماموریـت را هرگــز نمی‌پذیرفــت و از قــم بــه زنجــان نمی‌رفــت.

در ایـن مرحلـه مـردم ایـران شـعارها، حرفهـا و اسـتدلال های همــه گرایشهــا و تفکــرات را از زبــان رهبــران شــنیدند و آنهــا را مــورد ارزیابــی قــرار دادنــد و در نهایــت از تفکــرات انقلابــی و شـعار خـون بـر شمشـیر پیـروز اسـت خمینـی کبیـر اسـتقبال کردنـد و تـا پـای جـان در حمایـت از آن، ایثـار و جان فشـانی از خـود نشـان دادنـد، بـه طـوری کـه منتهی بـه فرار شـاه، سـقوط رژیـم و اسـتقرار نظـام جمهـوری اسـامی در ایـران شـد. یعنـی مقبولیـت مردمـی در سـطح بسـیار بـالا نسـبت بـه حضـرت امام عینیـت پیـدا کـرد و ایشـان رهبرعلـی الاطـلاق نظـام شـد. بـه یقیـن اگـر آن روز مـردم شـعار «شـاه بمانـد سـلطنت بکند، نـه حکومـت» را پیـروی می‌کردنـد پهلـوی دوم هنـوز هـم بـر اریکــه قــدرت در ایــران تکیــه داشــت و اگــر هــم خــودش بــه خاطـر کهولـت سـن و سـرطان فـوت کـرده بـود، حتمـا فرزندش بـر ایـن مـردم و سـرزمین حکمرانـی می‌کـرد و ایـران همچنـان یکــی از ایالتهــای آمریــکا محســوب می‌شــد.

پــس از پیــروزی شــکوهمند انقــلاب اســلامی طبیعــی بــود کــه افــکار و اندیشــه های مخالفــان امــام در انــزوا قــرار گیــرد. بسـیاری از آنهـا از روی صداقـت بـه کارآمـدی و پویایـی مکتـب امـام ایمـان آوردنـد، از افـکار و اندیشـه های خـود عـدول کردنـد و بـه جمـع مـردم پیوسـتند و در امـت هضـم شـدند. عـده ای نیـز همچنـان درهمـان حـال و هـوای خـود باقـی ماندنـد. بعضی‌هـا نیـز فرصت طلبانـه چهـره عـوض کردنـد و بـه برخـی ارگانهـا، ادارات و جاهـای حسـاس نفـوذ کردنـد و بعدهـا بـرای انقـاب، نظـام، رهبـری و مـردم دردسـرها آفریدند و مشـکلات تراشـیدند کـه امـام بـا تیزبینـی خـاص خـود ایـن خطـر را از قبـل پیـش بینـی کـرده و در یـک جملـه ای از نفـوذ آنـان در آینده نـه چندان دور بــه ارکان نظــام هشــدار داده بودنــد. «مــن در میــان شــما باشـم و یـا نباشـم بـه همـه شـما وصیـت و سـفارش می‌کنـم کـه نگذاریـد انقـلاب به دسـت نااهلان و نامحرمـان بیفتـد. نگذارید شــهادت و خــون در پیــچ و خــم زندگــی روزمــره پیشکســوتان خــود بــه فراموشــی ســپرده شــوند.» (صحیفه امــام، ج۲۱ ،ص ۹۲)

متاســفانه ایــن هشــدار جــدی گرفتــه نشــد و نفــوذ انجــام گرفـت. فرصـت طلبـان آمدنـد، پیـش کسـوتان را کنـار زدنـد و امـروز اغلـب نـا کارآمدی‌ هـا و آسـیب ها را از ناحیـه همیـن افـراد و گروه هــا شــاهد هســتیم.منبع: سالنامه نشریه حریم امام، ص بیست و شش)

. انتهای پیام /*