پرتال امام خمینی(س): در کتاب حکومتی بر اساس اخلاق به قلم دکتر بی آزار شیرازی در باره فراگیری کتاب گلستان و بوستان سعدی توسط  امام خمینی در جوانی نقل می کند: در مورد سوال اول؛ به تاریخ تحصیلات امام خمینی مراجعه کردم؛ متوجه شدم که ایشان در جوانی نزد استاد ادبیات ملاابوالقاسم به فراگیری گلستان و بوستان سعدی و چند کتاب ادبی دیگر پرداختند(ویکی پدیا، دانشنامه آزاد) و سپس به کتابهای امام مراجعه کردم و دریافتم که ایشان در کتابهای خود از اشعار سعدی استفاده بسیار کرده اند. و بخوبی می توان دریافت که تا چه اندازه امام از دوران جوانی از سعدی درس انقلاب و کشورداری اخلاقی فرا گرفته اند.

شاید برای بسیاری علاقمندی به شعر و شاعری بخصوص برای رهبری انقلابی و سیاستمدار چون امام خمینی غیر منتظره و عجیب به نظر می رسد اما تعجب آنان رفع می شود اگر بدانند که شعر و زبان فارسی تنهایک زبان موزون نیست بلکه یک فرهنگ و یک تمدن زبان مشترک و حلقه اتصال زبانی و فرهنگی تمام آسیا میانه، شبه قاره هند و ایران قفقاز بوده است. وابن بطوطه در تمام جغرافیای این منطقه با زبان فارسی مشکل گفتاری خود را حل می کرد.
زبان فارسی، زبان شعر و ادب و سیاست و اخلاق و عرفان و دین و قرآن است و در طول تاریخ محتوای معنوی دینی را در خود جای داده است. . بیش از سایر زبان ها نقش مهمی در انتقال و تداوم گسترش فرهنگ و تمدن داشته است.
شعر و زبان فارسی قدیم وقتی با زبان قرآن آمیخته شد پختگی و غنای بیشتری پیدا کرد و زبان فارسی امروزین را بوجود آورد که ما آن را با شاعران بزرگی همچون سعدی، حافظ، مولانا، فردوسی، سنایی، عطار، نظامی، جامی و ... می شناسیم. به خصوص چیزی که کمتر مورد توجه است این که موسیقی زبان جدید تحت تاثیر آمیختگی با زبان قرآنی بسیار دلنشین شد و از نظر محتوا ترجمان مفاهیم قرآن و اسلام گردید و به قول استاد ادبیات فارسی و عربی دکتر جعفر شهیدی: خیل بزرگ شاعران و سرایندگان منظومه های اخلاقی و تربیتی را باید ترجمان قرآن خواند نه تاثیر پذیرندگان از آن؛ شاعرانی که هر چه دارند همه از دولت قرآن است. در میان شاعران سعدی بیش از همه در میان فارسی زبانان تاثیر داشته بطوری که می توان گفت زبان فارسی امروز زبان سعدی است و از این آثار سعدی برای مردم بیگانه نیست. همین زبان فارسی با اشعار زیبایش و با محتوای اسلام نابش مهمترین وسیله گسترش اسلام در شرق میانه و دور شده است چنانکه مردم بخش هایی از هند، ویتنام، مالزی، لائوس، کامبوج، فیلیپین، اندونزی، و چین توسط این عارفان ایرانی با اسلام آشنا شدند. به همین خاطر زبان فارسی برای آن ها حکم زبان دینی را داشت. امروز هم در مساجد دهلی و پکن که دورترین نقطه چین نسبت به عالم اسلام محسوب می شد کتیبه هایی با اشعار فارسی می بینید. در دولت عثمانی نیز که مناطق گسترده ای از جهان را در اختیار داشتند، تا مدتها زبان رسمی  زبان فارسی بود. حتی در بوسنی و هرزوگوین که از متصرفات عثمانی آن زمان بود و مردم آن هم اغلب مسلمان بودند؛ زبان فارسی آن قدررواج داشت که ما بین دانشمندان و ادبای آن ها به افراد فراوانی بر می خوریم که شرح مثنوی یا حافظ و آثار دیگر بزرگان زبان و ادب فارسی را از خودشان به یادگار گذاشته اند. در سفر بیست روزه ای که به بوسنی داشتم شاهد لغات فارسی فراوان در زبان بوسنیایی و شب نشینی برای شعرخوانی فارسی بودم و نیز شرح حافظ «سودی بسنوی» در اواخر قرن نهم هجری و شیخ محمدی فوزی متوفی ۱۱۶۰ هجری قمری از مردم موستار، در بوسنی بوده و کتب بلبلستان را به تقلید گلستان نوشته است.

ارتباط امام با کتاب غزلیات سعدی
واژه عربی غزل در اصل به معنای حدیث عشق، عاشقی است. در اصطلاح ادبیات فارسی، غزل قالبی از شعر است که در آن مصراع یکم و مصراع های زوج هم قافیه اند حد معمول آن به طور میانگین ۵ تا ۱۲ بیت است. از آن روی که اینگونه شعر بیشتر در بردارنده سخنان عاشقانه بوده است، شاعران فارسی آن را غزل نامیده اند؛ ولی با ورود مفاهیم بلند اخلاقی و معنی دل آویز حکمت و عرفان در شعر فارسی غزل از صورت پیشین آن به در آمد، با اخلاق و عرفان و مواعظ در هم آمیخت.
به عنوان نمونه: امام خمینی در کتاب آداب الصلاه و در توضیح افراد شریف النفس آورده اند:«... آنان که اصحاب معارف و ارباب فضائل و فواضلند، و شریف النفس و کریم الطینه اند، چیزی را به مناجات حق اختیار نکنند، و از خلوت و مناجات حق، خود او را طالب اند و عز و شرف و فضیلت و معرفت را همه در تذکر و مناجات با حق دانند. اینان اگر توجه به عالم کنند و نظر به کونین اندازند، نظر آنها عارفانه باشد، و در عالم حق جو و حق طلبند و تمام موجودات را جلوه حق و جمال جمیل دانند.» (آداب الصلاه «آداب نماز» ص ۱۰۹)

«عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست»
ایشان در تبیین چنین انسانی به غزلی از سعدی که هم جنبه عاشقی و هم جنبه موعظه و حکمت و عرفانی دارد؛ ارجاع می دهند و کلام خود را با این شعر به پایان می رسانند گویی تفسیر انسان کامل را در این شعر سعدی می دیده اند:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم ازوست
نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل
آنچه در سر سویدای بنی‌آدم ازوست
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست
به ارادت ببرم درد که درمان هم ازوست
زخم خونینم اگر به نشود به باشد
خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم ازوست
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن کاین غم ازوست
پادشاهی و گدایی بر ما یکسانست
که برین در همه را پشت عبادت خم ازوست
سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عمر
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم ازوست
سعدی؛ مواعظ؛ غزل ۱۳

امام خمینی سپس هشدار می دهند که مبادا به انکار چنین افرادی (انسان کامل) بپردازی و سخن از تردید به میان آوری. این سخن برای آن است که تنبیهی حاصل آید و لااقل منکر مقامات اهل الله نباشد، این انکار سر منشا تمام بدبختی ها و شقاوت هاست. مقصود ما آن نیست که اهل الله کیان اند، بلکه مقصود آن است که مقامات انکار نشود، اما صاحب این مقامات کیست، خدا می داند، و این امری است که کسی را بر آن اطلاعی نیست، «کانرا که خبر شد خبری باز نیامد.»
امام خمینی در تبیین این سخن خود نیز از غزل دیگر سعدی مدد گرفته است:
ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز
کان سوخته را جان شد و آواز نیامد
این مدعیان در طلبش بی خبرانند
کانرا که خبر شد خبری باز نیامد
غزلیات امام خمینی همچون غزلیات استاد غزل سعدی گذشته از بار عرفانی بیشترین بار مفاهیم اجتماعی و سیاسی را داراست.
۱- ارزش های منفی جامعه مانند ریاکاری، ادعای علم و ارشاد، انزوا طلبی، بندگی زر و زور، خودپسندی و خودخواهی، تحقیر مردم، در پی ثروت و پست و مقام بودن و ...
۲- ارزش های مثبت اجتماعی مانند خدمت به مسلمانان و مستضعفان، مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی، حمایت از مرجعیت شیعه، جهاد در راه حق تعالی و ...
۳- بشارت و پیشگویی مانند پیشگویی عروج خویش، بشارت فرا رسیدن زمان ظهور منجی عالم بشریت و گرفتاری و نابودی دشمنان اسلام.
۴- دعا و درخواست های اجتماعی مانند درخواست کمک برای حمایت از مسلمانان و دعا برای عالم عامل شدن خویش.
به عنوان نمونه امام خمینی در غزلیات خود از ریاکاران چنین تبری می جویند:
خانه‌‌ کعبه، که اکنون تو شدی‌ خادم آن
ای‌ دغل! خادِم شیطانی‌ از این دار، برو
زین کلیسای‌ که در خدمت جبّاران است
عیسیِ مریم از آن خود شده بیزار، برو
ای‌ قلم بر کفِ نقّادِ تبهکار پلید
بنه این خامه و، مخلوق میازار، برو
سعدی نیز درباره خطرناک بودن دشمن قلم به دست چنین می گوید:
که ای نیکبخت این نه شکل من است
ولیکن قلم در کف دشمن است


. انتهای پیام /*