پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۲۱۳
امام خمینی(س) در طول حیات علمی خود از محضر اساتید خوب و الهی بهره مند بودند متن ذیل مختصری از شرح حال و تالیفات اساتید حضرت امام می باشد که در بخش دوم به توصیف اساتید گرانقدری همچون: آیت الله سید محمدتقی خوانساری، آیت الله شیخ محمدرضا مسجد شاهی، آیت الله میرزا علی اکبر حکمی، آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی می پردازیم:
آیت الله سید محمدتقی خوانساری
آیت الله ســید محمدتقــی خوانســاری در اواخــر اردیبهشــت ســال ۱۲۶۷ش در شــهر خوانســار بــه دنیــا آمـد. پـدرش میـرزا اسـدالله از عالمـان بـزرگ شـهر بـود. در دوران نوجوانـی و پـس از مکتبخانـه وارد حـوزه علمیـه خوانسـار شـد. بـه هفـده سـالگی نرسـیده، ادبیـات عـرب و دیگــر پایه هــای مقدماتــی علــوم اســلامی را فرا گرفــت.
بــرای تکمیــل اندوخته هــا رهســپار نجــف شــد. در نجــف پــس از تکمیــل درسهــای ناتمــام، در درس محققــان بـزرگ، از جملـه در دروس آیـات عظـام؛ آخونـد خراسـانی، سـید محمدکاظـم طباطبایـی یـزدی، شـریعت اصفهانـی و میــرزای مجاهــد و محمدتقــی شــیرازی حضــور یافــت. همچنیـن از درسهـای اصـول آیت الله نائینـی و آیت الله آقـا ضیـاء عراقـی هم بهره منـد شـد و اجـازه روایـی دریافت نمـود. همزمـان بـا شـروع جنـگ جهانـی اول کـه بـه عـراق هـم کشـیده شـد، بـا حکـم میـرزای مجاهـد (میـرزا محمدتقی شـیرازی، معـروف بـه میـرزای دوم) کـه در یـک فتـوای تـک جملــه ای فرمــود: «مطالبــه حــق بــر مــردم عــراق واجــب اســت.» بــه همــراه بعضــی از علمــا از جملــه آیت الله کاشـانی راهـی صحنـه جهـاد شـد. بـا اشـغال بغـداد کـه مقــارن بــا پیروزی هــای دیگــر متفقیــن بــود، اشــغالگران انگلیسـی در تعقیـب نیروهـای مقاومـت، سـرانجام آقـای خوانسـاری را هـم کـه در نبـرد، از قسـمت پـا مجـروح شـده بــود، دســتگیر کردنــد. اشــغالگران او را بــه همــراه دیگــر اسـرای جنگـی بـه اسـارتگاه های خـود در مستعمراتشـان فرسـتادند. آقـای خوانسـاری و قریـب چهارصـد تـن دیگـر از اسـراء بـه جزیـره سـنگاپور بـرده شـدند. در ایـن زنـدان آقـای خوانسـاری بـه تـلاش علمـی روی آورد. او عـلاوه بـر تدریـس منطـق و حکمـت، خـود نیـز بـه آموختـن پرداخت و توانسـت زبـان انگلیسـی را از یـک راجـه هنـدی هـمبنـد خـود بیامـوزد. بعدهــا کــه راجــه هنــدی آزاد شــد در آزادی آقــای خوانسـاری کوشـید. در نتیجـه آقای خوانسـاری نیـز پس از گذشــت چهــار ســال تحمــل رنــج اســارت، آزاد گشــت. امــام خمینــی نیــز بارهــا بــه ایــن مســئله اشــاره کــرده و فرموده انــد:
« در قضیــه عــراق اگــر چنانچــه ایــن مجاهــدات علمــای عــراق نبــود... پســر ســید [آیت الله ســید محمدکاظــم طباطبائـی یـزدی] در جنـگ کشـته شـد. علمـای اینجـا تفنـگ بـه دوش گرفتنـد رفتنـد مقابلـه. مرحـوم آقای سـید محمدتقــی خوانســاری - رضــوان اللــه علیــه - بــه حبــس رفـت یعنـی [انگلیسـیها] گرفتنـد اسـیرش کردنـد. با یک عــده دیگــری اســیر کردنــد و بردنــد در خــارج»...، یـا پـس از پیـروزی انقـلاب اسـلامی در قـم، بـاز در دفـاع و مســئولیت روحانیــت فرمودنــد: «دشــمنهای اســلام تزریـق بـه شـما کرده انـد «آخونـد مرتجـع» را، تـا شـما را از آخونـد جـدا کننـد. همیـن قلمهایـی کـه آخونـد را مرتجـع می دانــد و می نویســد یــا ادراک نــدارد و مطالعــه در حــال آخونـد نکـرده اسـت و یـا غـرض دارد و قلـم او اجیـر اسـت؛ اجـرت می گیرد و می نویسد. ایـن عـراق را آخونـد نجـات داد از انگلسـتان، از تـوی حلقـوم انگلسـتان، آخونـد بیـرون آورد، میـرزا محمدتقـی شـیرازی ـ سلام الله علیـه - از تـوی حلقـوم انگلسـتان بیـرون کشـید؛ آخونـد مرتجـع اسـت یـا تـو؟... ایـن آخونـد بـود کـه در عـراق بـه جبهـه رفـت و بـه جنـگ رفـت و اسـیر شـد. همین مرحـوم آقـای خوانسـاری - رضــوان اللــه علیــه - مرحــوم آقــای ســید محمدتقــی خوانسـاری یکـی از اشـخاصی اسـت کـه در جبهـه رفـت و جنـگ کـرد و اسـیر شـد؛ مدتهـا هـم اسـیر بـود». آیت الله خوانســاری بعــد از رهایــی از اســارت بــه زادگاهـش خوانسـار بازگشـت. آوازه حـوزه علمیـه اراک که زبــانزد شــده بــود، وی از همیــن رو بــه آنجــا هجــرت و در درس آیت الله شــیخ عبدالکریــم حائــری شــرکت جســت و خــود نیــز جداگانــه بــه تدریــس فقــه، اصــول و حکمــت پرداخــت. دیــری نگذشــت کــه در ســلک یــاران نزدیــک و مشــاوران برجســته و هیــأت اســتفتایی آیت الله حائــری قـرار گرفـت. وی در پـی ایـن نزدیکیهـا نقـش برجسـته ای در شــکل گیری حــوزه علمیــه قــم ایفــا کــرد. بــا ایــن همــه معنویــت و روح عرفانــی و بــه رغــم ســکوت بســیاری از آقایــان در دوران رژیــم پهلــوی، آیت الله خوانســاری بــه دور از مســائل سیاســی و اجتماعــی نبــود.
ایشـان همـگام بـا آیت الله حـاج آقا حسـین قمی، پیشـگام مبـارزه علیـه کشـف حجـاب بـود. او در آن جـو پراختنـاق در فتــوای روشــنگرانه بــر ضــروری بــودن حجــاب پــای فشــرد. بــا شــروع شــکل گیری توطئــه اشــغال فلســطین، آیت الله خوانســاری بــا فریــاد آیت الله کاشــانی همنــوا بـود. او در فتوایـی فـداکاری و کمـک مسـلمانان را در قضیه فلسـطین و جنـگ صهیونیسـم واجـب شـمرد و سـرانجام فریادهـا کارسـاز شـد و هـزاران فدایی اسـلام آمـاده عزیمت بــه فلســطین گردیدنــد امــا بــا ســنگ اندازیهــای دولــت وقــت ایــن اعــزام چشــمگیر انجــام نپذیرفــت. همچنیــن در حمایـت از آیت الله کاشـانی بـا فتوایـی سرنوشت سـاز، ملـی شـدن نفـت را اعـلام کـرد و قطـع دسـت غارتگـران از ایـن سـرمایه خدادادی را خواسـتار شـد. هنـگام برگزاری انتخابـات مجلـس هفدهم کـه پـس از پیـروزی نهضت ملی انجـام گرفـت، ایشـان بـار دیگـر بـه یـاری رهبـری نهضـت آیت الله کاشــانی شــتافت و در فتوایــی مهــم شــرکت در انتخابـات را ادای وظیفـه شـرعی دانسـت و سسـتی در ایـن راه را عملــی مســئولیت آفریــن در پیشــگاه خــدا قلمــداد نمـود. انتشـار ایـن فتـوا، تأثیـر بسـزایی در انتخابـات مزبـور گذاشــت.
آیت الله شیخ محمدرضا مسجدشاهی
آیت الله شـیخ محمدرضـا مسجدشـاهی سـال۱۲۵۰ش در اصفهـان بـه دنیـا آمـد. وی از شـاگردان میرزای شـیرازی و سـید محمـد فشـارکی و آخونـد خراسـانی و هـم مباحثه و مصاحـب آیت الله شـیخ عبـدالکریـم حائـری بـود. ایشـان از سـال ۱۳۰۵تـا ۱۳۰۷شمسـی (حـدود دو سـال) در قـم بـه تدریـس اشـتغال داشـت. پـس از شـهادت عمـوی خود، حـاج آقـا نوراللـه اصفهانی، بـه اصفهان بازگشـت و تـا پایان عمـر در آنجـا سـاکن بـود. آیت الله حــاج شــیخ عبدالکریــم حائــری (مؤســس) وی را «شــیخ بهائــی» عصــر خــود خطــاب می کــرد. از جملــه شـاگردان وی در دوره دو سـاله سـکونت در قم؛ امام خمینی و آیت الله ســید محمدتقــی خوانســاری را می تــوان نــام بـرد. بـه گفته آیت الله جعفـر سـبحانی، حضـرت امـام «از نظـر عـروض و قوافـی و آشـنایی بـا فلسـفه غـرب، رهیـن زحمـات اسـتاد بزرگـوارش مرحـوم حـاج شـیخ محمدرضـا اصفهانــی مسجدشــاهی اســت.»
وی در ادامــه بیــان خاطـرات خـود می گویـد: «مـن نسـخه ای از کتـاب عروض و قوافـی آن مـرد بـزرگ بـه خـط امـام خمینـی را در اختیـار دارم. امـام ایـن کتـاب را نـزد وی خوانـده بـود». وی ادامـه می دهنــد: «آقــای مسجدشــاهی بــه درخواســت آیت الله حائـری (مؤسـس) چنـد سـالی را در قـم مانـدگار شـد تـا علـوم مختلفـی را کـه در آن زمـان در حـوزه علمیـه اسـتاد نداشـت، تدریـس نمایـد» . ایـن اسـتاد حضـرت امـام، شـخصیتی روشـنفکر داشـت و در فضـای بسـته آن روز حوزه هـای علمیـه کـه هـر پدیـده و وســیله جدیــد فرنگــی مغبــوض و حــرام تلقــی می شــد، جــرأت کــرده، گــوش دادن بــه گرامافــون، رادیــو و ضبــط صـوت را حـلال و حرمـت آنهـا را بسـتگی بـه برنامـه آنهـا می دانسـت. همچنیـن ایشـان یـک روحیـه هنـری و زیبایی شناســی داشــته و در رســاله «روضه الغنــاء»ی خــود، هنــر موسـیقی را در کنـار سـایر هنرهـا چـون شـاعری، معماری، بافندگـی ... و زیباییهـای طبیعـت قـرار داده و نسـبت بـه آنهـا بـا دیـد مثبـت نـگاه می کنـد. حضـرت امـام بـه ایـن رسـاله عنایـت داشـته و در کتـاب البیـع خـود بخشهایـی از آن را نقــل و گاهــی هــم نقــد کرده انــد.
آیت الله میرزا علی اکبر حکمی یزدی
اســتاد و فیلســوف بــزرگ، آیت الله میــرزا علی اکبر مـدرس، معـروف بـه «حکیـم الهـی» و «حکمـی یـزدی،» ضمـن تدریـس فلسـفه و ریاضیـات، شـعرهای عرفانی نابی هم با تخلص (تجلی) می سرودند.. وی فرزنــد حاج میرزا ابوالحسـن تاجـر اردکانی اسـت و به تاریـخ۱۲۲۷ش در یـزد بـه دنیـا آمـد. وی دروس مقدمـات را در همـان شـهر طـی کـرد، سـپس بـه اصفهـان آمـد. بـا هجـرت اسـتادش، آقـا محمدرضـا قمشـه ای بـه تهـران، آقـای حکمـی نیز پس از حـدود چهـل سـال اقامـت و درس و بحـث در اصفهـان، بـه تهـران آمـد و بـه همـراه اسـتادش موجـب رونـق حـوزه فلسـفه و عرفـان نظـری ایـن شـهر گردیـد. ایـن عالـم بـزرگ مدتی نیـز در حـوزه علمیه قم بـه تدریس حکمـت و ریاضیـات نیـز اشـتغال داشـتند و بعدهـا حضرت امـام و بزرگانـی همچـون آیت الله حـاج سـید محمدتقـی خوانســاری و آیت الله حــاج ســید احمــد خوانســاری در درس ایشـان حاضر می شـدند و بیشـتر در حسـاب و هیئت از محضـر ایشـان اسـتفاده کرده انـد. بـا توجـه به زندگـی علمی امام خمینـی و زمان حضورشـان در قـم (حـدود ۱۳۰۰ش)، از طرفـی رحلـت آقـای حکمـی یـزدی در ۱۳۰۵ش، می تـوان گفـت کـه در زمینـه حکمت و معقـول اولین اسـتادی کـه امـام در محضرش حضـور یافت، میـرزا علی اکبر حکمـی یـزدی اسـت. همان گونـه کـه خود امـام خمینـی مرقـوم کرده انـد «حسـاب و هیئـت (نجـوم) را نـزد وی فـرا گرفتـم.» مطلـب اخلاقـی کـه حضـرت امـام در کتـاب چهـل حدیـث نوشـته اند و خاطـره ای کـه در تفسـیر ســوره حمــد از اســتادش نوشــته و نقــل کرده انــد، حــال و هـوای فلسـفه سـتیزی حـوزه علمیـه آن زمـان قـم را بازگـو می کنـد.
بـه گفتـه آیت الله جعفـر سـبحانی، حضـرت امـام مختصـری از اسـفار را نـزد مرحـوم حکمـی یـزدی آموخت و سـپس بـه دلیـل اختـلاف نظـر در شـیوه تدریـس، درس وی را تـرک کـرد. آیت الله میـرزا خلیـل کمـره ای، از دوسـتان و یـاران قدیمـی و صمیمـی حضـرت امـام نیـز در نوشـته ای آورده انـد: مــا در اوایــل ۱۳۰۰ش از حــوزه علمیــه اراک، بــا فاصلــه یــک مــاه بعــداز حضــور آیت الله حائــری (مؤســس،) بــه قــم آمدیــم. یعنــی شــب عیــد نــوروز ۱۳۰۰ش کــه آقــای حائـری بـه قصـد زیـارت بـه قـم مشـرف شـده بودنـد و ایـن منجـر بـه سـکونت در آنجـا و تأسـیس حـوزه علمیه شـد، ما یـک مـاه بعـد بـه همـراه عـده ای از طـلاب شـاخص حـوزه علمیـه اراک بـا یـک ارابـه [کـه احتمـال قـوی حضـرت امام نیـز همـراه و بـا ایـن ارابـه بودنـد] بـه قـم آمدیـم. بـه محـض ورود، بـه مـا بشـارت دادنـد کـه فیلسـوفی عدیم النظیـر از پیـران فلسـفه در قـم هسـتند؛ شـاگرد میـرزا جهانگیرخان قشــقایی و آقــا میــرزا محمدرضــا قمشــه ای، لــذا ایشــان درس حکمــت و فلســفه را و آقــای حائــری فقــه و اصــول در قــم شــروع و رونــق داده و بــه همــت ایــن دو بزرگــوار و دیگـر عالمـان بنـام، حوزه قـم پـا گرفـت. آقـای کمـره ای در ادامـه نوشـته اند مـا پـس از ختـم منظومـه نـزد ایشـان، اســفار را شــروع کردیــم و مراجعــی چــون آیت الله ســید احمـد خوانسـاری، آیت الله سـید محمدتقـی خوانسـاری، آیت الله محمدتقـی اشـراقی، آیت الله محمدعلـی اراکـی و گاه، آیت الله میــرزا ســید علــی یثربــی و آیت الله کبیــر هــم شــرکت می کردنــد. در آخــر هفتــه هــم نــزد اســتاد، ریاضیـات و هیئـت و ادبیـات فارسـی می خواندیـم. بعـد از رحلـت اسـتاد درس الهیـات اخـص اسـفار را مـن بـا امـام خمینـی مذاکـره بینابینـی داشـتیم؛ همچنیـن مقـداری خـارج فقـه جواهـر را بـا شـرکت معظـم له (حضـرت امـام) و میـرزا عبداللـه مجتهـدی تبریـزی مباحثـه می کردیـم.
آیت الله سید حسین طباطبایی بروجردی
آیت الله بروجـردی، مرجـع تقلیـد و زعیـم حـوزه علمیـه قــم؛ در فروردیــن ۱۲۵۴ش، در بروجــرد بــه دنیــا آمــد. در ســن هفــت ســالگی پــا بــه مکتــب گذاشــت و پــس از فراگیـری مقدمـات، سـال ۱۲۷۲ش عـازم اصفهـان شـد. فقـه و اصـول و دیگـر علـوم را همانجـا فـرا گرفـت. پـس از هشــت ســال تحصیــل در اصفهــان، حــدود ۲۷ ســالگی (۱۲۸۰ش) بــه نجــف اشــرف رفــت. ســال ۱۲۸۹ش بــه بروجــرد آمــد و آنجــا مشــغول تدریــس و خدمــات علمــی گردیــد و تــا خــارج فقــه و اصــول را در ایــن حــوزه تدریــس کــرد. در ایــن مــدت خیلــی از شــیعیان، بــه ویــژه منطقــه غــرب، از وی تقلیــد می کردنــد. ایشـان اواخـر سـال ۱۳۲۳بـه تقاضـای مراجـع و فضـلای حــوزه علمیــه قــم؛ از جملــه امــام خمینــی بــه ایــن شــهر عزیمـت کـرد. امام خمینـی بـرای آوردن آیت الله بروجردی بــه قــم خیلــی تــلاش کــرد و بــه قصــد ترویــج و تثبیــت موقعیـت او، و احتـرام بـه مقـام مرجعیـت، با شـاگردانش در درس خــارج اصــول آیت الله بروجــردی شــرکت می کرد. خـود حضـرت امـام در ایـن بـاره می فرماید: پــس از وفــات مرحــوم آقــای حائــری بــا عده ای از رفقــا بحـث داشـتیم تـا آنکـه مرحـوم آقـای بروجـردی - رحمـه اللـه - بـه قـم آمدنـد. بـرای ترویـج ایشـان بـه درس ایشـان رفتــم و اســتفاده هــم نمــودم و از مدتهــا قبــل از آمــدن آقــای بروجــردی عمــده اشــتغال بــه تدریــس «معقــول» و عرفـان و سـطوح عالیـه اصـول و فقـه بـود. پـس از آمـدن ایشـان بـه تقاضـای آقایـان مثـل مرحـوم آقـای مطهـری بـه تدریـس خـارج فقـه مشـغول شـدم و از علوم عقلیـه بازماندم و ایـن اشـتغال در طـول اقامـت قـم و مـدت اقامـت نجـف مسـتدام بـود». ایــن حضــور در درس آقــای بروجــردی، در حالیســت کــه امــام خــود یکــی از فضــلا و اســتادان برجســته حــوزه علمیـه بـه شـمار می رفت؛ اما بـه منظـور تثبیـت مرجعیت آیت الله بروجـردی در درسهـای ایشـان شـرکت می کرد؛ یـک حالـت افتخـاری؛ حتـی درس خـارج اصـول ایشـان را تقریـر هـم می نمود؛ آقـای بروجـردی نیـز کـه بـه مراتـب علـم و فضـل و تقـوا و درایـت سیاسـی امـام آگاهـی داشـت، ایشـان را جـزو مشـاوران صدیـق و نزدیـک خـود قـرار داده و در اداره و سروســامان بخشــیدن حــوزه، مأموریتهــای مهمـی بـه ایشـان محـول نمـود. و در مسـائل مهم سیاسـی هـم بـا امـام مشـورت و از او نظـر خواهـی می کرد. حضـرت امـام از طـرف آقـای بروجـردی یکـی از اعضای مهـم و فعال هیئـت مصلحیـن»بـود. ایـن هیئـت بـه گروهـی از فضـلا و اســتادان حــوزه اطــلاق می شــد کــه از طــرف آیت الله بروجـردی مأمـور اصـلاح حـوزه بودنـد. همچنیـن جهـت پـاره ای مذاکـرات و تذکـرات، آقـای بروجردی حضـرت امام را یکـی دو بـار بـرای ملاقـات بـا محمدرضـا شـاه فرسـتاد. آیت الله بروجـردی، تحولـی در روش اجتهاد به وجـود آورد و مراجعـه بـه اقـوال قدمـا در اصـول اولیـه، عـلاوه بر نصوص را در ایـن حـوزه بـاب کـرد. شـاید بـه همیـن علـت اسـت که امـام خمینـی، طی کـردن دقیق مقدمـات و سـطح و پس از آن مدتـی شـرکت کـردن در درس آقـای بروجـردی را باعـث اجتهــاد می دانست.
کتــاب «لمحــات الاصــول» حضــرت امـام، تقریـر درس خـارج اصـول آیت الله بروجـردی اسـت. بـا وجـود ایـن کـه حضـرت امـام در بسـیاری از آراء اصولـی، بــا اســتاد خــود مخالــف بودنــد و خــود نظریــات اصولــی مسـتقلی داشـتند؛ اما بـدون اضافه کـردن هرگونه حاشـیه تحقیقـی از خـود، و یـا ابـراز مخالفـت بـا نظریـات اسـتاد، درس ایشـان را تقریـر نموده انـد. بــا نگاهــی دقیــق و منصفانــه بــه تاریــخ دوره حضــور و مرجعیــت آیت الله بروجــردی در قــم، نقــش محــوری و برجســته حضــرت امــام کاملا مشخص می شود. حضـرت امـام در همـان ایـام، از اجتمـاع و جلسه آیت الله بروجـردی، و دیگـر آیـات سـید محمـد حجـت کوه کمـری، ســید صدرالدیــن صــدر و ســید محمدتقــی خوانســاری در منــزل خــود خبــر داده و در همــان جلســه بــه خطــرات مقـدس نماهـای حـوزه اشـاره کـرده و پیـروزی بـر آنـان را بـه عنـوان بسـتر پیـروزی بر دیگـر دشـمنان، بـه آن بـزرگان گوشـزد کـرده اسـت. همچنیـن امـام در سـال۱۳۲۸ش، طـی نامـه ای بـه شـیخ محمدتقـی فلسـفی، بـر تقویـت مرجعیـت آقـای بروجردی تأکیـد ورزیـده و آن را یـک امـر مهـم و حیاتـی و در راسـتای رضـای حـق معرفـی کـرده اسـت. نامه سرگشـاده امـام بـه آقـای بروجـردی بابـت شـایعه موافقـت ایشـان بـا تشـکیل مجلـس مؤسسـان و تکذیـب آیت الله بروجـردی حکایـت دیگـری از روابـط بی تعـارف و صمیمـی اسـت. ســال۱۳۳۱ش، در پــی اهانــت عوامــل حــزب تــوده بــه دیــن مقــدس اســلام و مرجعیــت، شــهر قــم ملتهــب و در نتیجـه یـک نفـر کشـته و چندیـن نفر زخمـی شـدند. وقتی کســی از طــرف مجلــه ترقــی نظــر آیت الله بروجــردی درباره ایـن حادثـه را پرسـید، وی حضـرت امام را بـه عنوان نماینـده رسـمی خـود معرفـی کـرده و بـه وی ارجـاع داد. بــر عکــس اوایــل حضــور آیت الله بروجــردی در قــم، در اواخـر، روابـط امـام بـا ایشـان بـه دلایلـی، در ظاهـر رو بـه ســردی گذاشــت، برخــی ایــن فطــرت را بعــد از ســقوط دولت مصدق و بسـت نشسـتن طرفداران کاشـانی در منزل بروجــردی و اخــراج آنــان از ســوی ایشــان می داننــد، کــه امـام خمینـی و شـیخ مرتضی حائـری نـزد آقـای بروجردی رفتـه و اعتـراض کردنـد. آیت الله بروجــردی کار فدائیــان اســلام را نیــز عملــی نمی دانست و از آنهــا آشــکارا حمایــت نمی کرد؛ گرچــه بــه طــور مخفیانــه آنــان را حمایــت مــادی می کرد؛ امــام خمینـی بـا آنکـه نسـبت بـه فدائیـان اسـلام نظـر خـوش بینانـه داشـت؛ امـا بـه خاطـر رعایـت ادب، علنـی از آنهـا حمایــت نمی کــرد؛ بــا ایــن حــال از عــدم حمایــت جــد آیت الله بروجــردی صدمــه روحــی می دیــد. ازســوی دیگــر، امــام پــس از بــر آورده شــدن هدفــش کــه تمرکــز مرجعیــت بــود، حضــور پــر رنگــش را در اطــراف ایشــان، لازم نمی دانسـت. از طرفـی سـعایت عـده خاصـی از امـام خمینـی، نـزد آقـای بروجـردی، در کمرنـگ شـدن رابطـه آنهــا اثــر داشــت؛ ولــی امــام خمینــی حفــظ موقعیــت ایشان را شرعا لازم می دانسـت و ایـن کـدورت یک سوتفاهمی بیش نبود؛ بـا اینکـه نسـبت بـه برخـی اطرافیان ایشـان انتقـاد داشـت و اقدامـات بیشـتری را از ایشـان توقع داشـت. بـا ایـن همـه، رابطـه احتـرام آمیـز امـام بـه آقـای بروجــردی در ادوار مختلــف زندگــی او نمــود داشــت.
نتیجه آنچـه از شـرح حـال اسـتادان امـام خمینـی و پیونـد بیـن آنهـا به دسـت می آیـد، تأثیـر اخلاقـی، عرفانـی، اجتماعـی و سیاســی امــام خمینــی از آنهاســت. بــه گونــه ای کــه در طـول دوران زندگـی خـود در هـر مقطعـی یکـی از آنـان را الگـوی خـود قـرار داده اسـت. منبع: حریم امام؛ شماره ۴۶۹
.
انتهای پیام /*