پرتال امام خمینی: یادداشت ۲۱۴/سید محمدحسن مخبر

برای من که بیشتر عمرم را در روزگاران پس از انقلاب گذرانیــده ام نام او نه تنها نامی آشناســت بلکه بخش بزرگی از هویتم را تشــکیل می دهد. ســالهای پیش از انقـلـاب، نام، تصویر و صدایــش راز و رمز خانواده ام بود. همان سالهایی که خودش در نجف می زیست اما صدایش مــا را در تهران احیا می کــرد. من به قدر یک کودک با صدایش انس می گرفتم و از پدر و مادرم حکایتهایی از مهربانی و شــجاعت او می شــنیدم. چنان شــد که کودک پیش از انقلاب و نوجوان دوران انقلاب نه تنها گوشش که قلبش با نام و چهره امام روح الله موسوی خمینی (قدس سره) پیوند خورد.
امروز و پس از گذشــت بیش از سی ســال از عروج او گاه با خودم می اندیشم که به راستی خمینی چه کرد؟ پیشتر که در ایران می زیستم پاسخ به این سوال برایم ســاده تر بود. اما امروز که چند سالی اســت دور از دیار او زندگی می کنــم و تجربه های بســیاری از ارتباط با آدمهای گوناگون دارم پاسخ به این سوال قدری برایم دشوارتر است. چه این که من در این دیار دور و در قلب اروپا مردمانی را دیده ام که هرگز او را از نزدیک ندیده اند، حتــی صدایش را مســتقیم نشــنیده اند و تمــام راه آشنائیشان با پیر سفر کرده ما صداهای ضبط شده، فیلمها، تصویرها و نوشته ها و خاطره هاست اما با این وجود یک خمینی می گویند و تو هزاران می شنوی. امروز فروکاستن نقش امام خمینی (قدس سره) به یک رهبر سیاسی و جریان ساز انقلابی و متعلق دانستن این نقش به ایران و حتی دوستداران انقلاب اسلامی در سراسر جهان را نوعی خطای آشکار می بینم. من مردمانی را دیده ام که شــیعه بودنــد اما انقلابی نبودند، سنی بودند، مسیحی بودند، یهودی بودند و حتی بی خدا، اما وقتی ســخن از او می رفت هر کدام از جهتــی نامش را تکریم می کردنــد. نمی خواهم به اغراق ســخن بگویم که تصور کنید همگان در دنیا دل در گرو او دارند. بســیاری از مردم دنیا او را جور دیگری می شناسند و یا حتی او را نمی شناسند و اصلا برایشان مهم نیست که بشناسند. اما در میان این گروه، کسانی نیز هســتند که از انکار به اثبات رسیده اند.کسانی که در پی چهره تاریک تصویر شده از او به راه افتادند و به تصویری آرام بخش و نورانی رسیدند که تصورش را نیز نداشتند.
آن بــی خدا می گفــت: خمینی بــرای من تصویری از کســی اســت که در عصر نابودی انســانیت در زیر چرخهــای اقتصاد و صنعــت، هویت انســان را فریاد می کند. آن یهودی و آن مسیحی نیز او را به گونه دیگری شناخته بودند. از منظر آنان خمینی در عصر ناباوری دین، منادی معنویت شده بود و بشر را به خدا فرا خوانده بود. آن برادر سنی مذهب مصری می گفت: او اسلام را احیا کرد و موجب شد تا مسلمانان دیده و شنیده شوند.
آن مسلمان شــیعه آفریقایی می گفت: ما همیشه از این که یک اقلیت کوچکی بودیم که به چشم نمی آید، احســاس ضعف می کردیم. نوجوانانمان و جوانانمان برای ظاهرســازی هم که شــده از بیان تشیع خویش طفره می رفتند. امام خمینی که آمد ناگهان احساس کردیم تعلق به چیزی داریم. صدایی از او شنیدیم که نشان می داد ما تنها نیستیم. جمعیت مقتدری داریم که ما را از آن اقلیت مطلــق بودن نجات می داد. حاال وقتی می پرسیدند شما چه مذهبی دارید؟ می گفتیم ما شیعه هستیم مثل امام خمینی. آری در این ســوی دنیا و در میان تلاشهای بی پایان رسانه های قدرتمند دنیا برای مخدوش ماندن تصویر او و خطاهــای بــزرگ و غیــر قابل اغمــاض مدعیان دوســتی و پیروی از امام و دشــمنی گروه های پر سر و صــدای مخالــف و معاندش، مــن از برخی مردمان گوناگون ســخنانی درباره او می شنوم که هر قدر این تجارب بیشتر می شود دردم را افزون می سازد. دردی استخوان سوز که حاصل جفای ما و جور زمان و زمانه ما به اوست. گاه چنان درباره اش می گوئیم و می نویســیم که امام خمینی را به افســانه بدل می کنیم. افسانه ای دور از حقیقت و دور از دســترس مردمان. این خمینی! اگر چــه به کار مدح کنندگان می آید اما به کار آدمیانی که تشنه حقیقت او هستند نخواهد آمد. گاه حقیقتش را قلب می کنیم و قامتش را به کوتاهی قامت خودمان فرو می کاهیم تا رویت فرازهایش، فرودهای اندیشه و عمل ما را بی آبرو نکند. گروهی تا مرز قدسی بودن ستایشش می کنند و گروهی به بهانه آزاد اندیشی و روشنفکری با بی انصافی و کینه ورزی نکوهشش می نمایند.گویا کســی نیســت که فریاد زند کی بیخبران راه نه این است و نه آن).
من در این ســوی دنیا و در میانه موافقان و مخالفان و دشمنانش تجربه کرده ام که آدمهایی که خودشان با حقیقت امام خمینی رو به رو شده اند و او را نه فقط از مسیر مدح غلو آمیز مادحین و مذمتهای کینه ورزانه معاندین که در بستری آزاد از تضارب آراء و نقد و تحلیل منصفانه شــناخته اند و همانطور که هر اندیشــمند و شخصیت برجسته تاریخ را به نقد و تحلیل می کشند، او را به دســت نقــد و تحلیل داده انــد، در پایان جز با چهره ای فروزان که اصول اندیشه اش همچنان به کار بشر قرن بیست و یکم می آید، مواجه نشده اند.منبع:حریم امام؛ شماره ۴۴۸.

. انتهای پیام /*