پرتال امام خمینی(س)؛ یادداشت ۲۶۶ / به قلم سردبیر

در زمانه ای که فلسفه اصلی تشکیل نهادِ بسیج، وجود دشمن خارجی و داخلی، اغتشاشات داخلی و دشمن خارجی قلمداد می شد!، به فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، نهادی پای به عرصه انقلاب گذاشت که نه یک نهاد نظامیِ صرف بود و نه [نهادی] فقط برای اقدامات غیرنظامی نظیر کمک به آسیب دیدگان در وقوع حوادث غیرمترقبه و زلزله و سیل.... بلکه به نهادی مردم محور برای حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی، مقابله با ظلم و ستم و بیداد و بی عدالتی و گسترش عدالت در جامعۀ بشری و تحقق توحید در جهان، و سازمان بخشی به حرکت بسیج مردمی در مسیر فطرت و توحید تبدیل شد.
امام خمینی(س) بسیجِ مردم نهاد را برای تحقق اهداف عمومی کشور و تأمین مصالح عمومی جامعه نوپای اسلامی تاسیس کرد وسفارش کرد که با این فلسفه، بسیج در انحصار هیچ جناحی نبوده و نباید باشد که در غیر اینصورت از اهداف و آرمانهای خود فاصله می گیرد. از این زاویه نهاد بسیج را می توان یکی از نهادهای جامعۀ مدنی محسوب کرد. امام بسیج را بعنوان پیشگامان رهایی برمیشمارد و در فرازی می فرمایند: ... من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را می بوسم و می دانم که اگر مسئولین نظام اسلامی از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت. (صحیفه امام؛ ج‏۲۱، ص ۱۹۶)
امام خمینی همیشه بر نقش مردم و اهمیت حیاتی آن در تأمین سلامت و موفقیت نظام تأکید می کردند؛ در نظر ایشان بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است؛ پس در قالب نیروههای نظامی و انتظامی قرار نمی گیرد و هیچگاه نمی توان آنرا محدود به ابزاری برای مقابله با دشمن خارجی یا آشوبی داخلی کرد. ملتی که در خط اسلام ناب و مخالف با استکبار و پول پرستی و تحجرگرایی و مقدس نمایی است، باید همۀ افرادش بسیجی باشد. بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشۀ پاک اسلامی است...(همان، ص: ۱۹۴) بسیج لشگر مخلص خداست که دفتر تشکیل آن را همۀ مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نموده اند.( همان) در اندیشه حضرت امام (س) بسیج یک نهادی است اجتماعی با ابعاد متعدد. در این نگرش، بسیج دیگر صرفاً سازمانی نظامی نیست که فقط در زمان جنگ و برای دفاع در مقابل دشمن شکل گرفته باشد، بلکه نهادی است وسیع و پاسخگوی نیازهای اساسی و حیاتی جامعه؛ و با اجزای دیگر نظام، هماهنگی و پیوندی در هم تنیده دارد. وسعت نگاه امام خمینی به بسیج امکان مهیا سازی نوشتاری در خور شان مطلب را سلب می کند؛ اما بقدر بضاعت، در چشم اندازی کلی موضوع را در عناوین هفتگانه ذیل تقسیم بندی و مورد بررسی مختصر قرار می دهم؛


مفهوم بسیج در حوزه اجتماعی
مفهوم بسیج در حوزه اجتماعی، هدایت مردم و امکانات آنان در جهت ایجاد تحول مثبت در ارکان جامعه است که این نقش موثر در نابودی طاغوت و رژیم شاه، حضور در جهاد و کمک به روستاها در ابتدای انقلاب، رویارویی در مقابل تجاوز گسترده رژیم عراق در جنگ تحمیلی، و حمایت از اصول و مبانی جمهوری اسلامی در صحنه های مشارکتهای اجتماعی مانند انتخابات و راهپیمایها مصداق پیدا کرد. حضرت امام حتی ضرورت تشکیل بسیج بیست میلیونی را برای دفاع از کشور، و بسیج صد میلیونی جهانی را برای دفاع از اسلام گوشزد کرده اند. بنابراین، اگر بسیج را با امت اسلام و متن مردم یکی محسوب کنیم، از حقیقت دور نشده ایم. حضرت امام می فرمایند: اگر مردم نبودند، نمی توانستید این جنگ را اداره بکنید، این شک ندارد. مردم اداره کردند؛ یعنی این سپاه، مردمند؛ این بسیجیها، مردمند؛ ارتش هم امروز، مردم است. ( همان؛ ج‏ ۱۸، ص ۷۹) می فرماید: «من امیدوارم که این بسیج عمومی اسلامی، الگو برای تمام مستضعفین جهان و ملتهای مسلمان عالم باشد. ( همان؛ ج‏ ۱۲، ص ۱۶۰)
رحمت و برکات خداوند بزرگ بر بسیج مستضعفان که بحق پشتوانه انقلاب اسلامی است و به کوشش ارزنده خود ادامه داده [اند] و بحمد الله تعالی با همت جوانان برومند و داوطلبان، گروهِ میلیونیِ رزمنده تربیت [کرده ‏اند]، و امید آن است که با شرکت فعال قشرهای معظم ملت و شور و شعفی که در جوانان عزیز از برکت اسلام مشاهده می‏شود «ارتش بیست میلیونی» که نگهبان جمهوری اسلامی و کشور عزیز از شرّ جهانخواران متجاوز است، تحقق یابد. (همان؛ ج ‏۱۵، ص ۳۸۶)


بسیج در قلمرو عبادی و سیاسی
قلمرو دیگر حضور عبادی و سیاسی بسیج در جامعه است. امام راحل از نشست ها و اجتماع های عبادی و سیاسی مردم بسیارسخن گفته، و نماز جماعات و جمعه را اولین انسجام و بسیج مردمی دانسته، و اوج آن را در حج، کنگره عظیم عبادی و سیاسی مسلمانان معرفی نموده و حتی با اعلام برائت از مشرکین، به دنبال آزادسازی انرژی متراکم جهان اسلام بوده است. بنابراین، انسجام عبادی مسلمانان در مساجد و نماز جمعه ها و کنگره بزرگ حج را مفهوم دیگر قلمرو کارکردی بسیج می دانند. مساجد، بهترین سنگرها و جمعه و جماعات، مناسب ترین میدان تشکل و بیان مصالح مسلمین می باشند. (همان؛ ج ۲۰، ص ۳۳۸)

اندیشۀ بسیجی، عقلانی و عارفانه
مهمترین ویژگی بسیج را اندیشه بسیجی تشکیل می دهد و بدیهی است تفکر و اندیشۀ بسیجی، تفکری منطقی، معقول، منسجم و اصولی است که براساس مفهوم بسیج شکل می گیرد. پس تفکر و نگرش بسیجی، تفکر احساسی یا نگرش تجربی نیست بلکه نگرش و اندیشه ای است عقلانی، حکیمانه و عارفانه. نگرش و تفکر بسیجی به دلیل عقلی بودن، عمیق و برخاسته از دانش و آگاهی است و اگر جز این باشد نمی توان نام بسیجی را بر آن نهاد. با این بیان عبارات و کلیدواژه های سخنان امام در باره بسیج مانند: شجرۀ طیبه، درخت تناور، مدرسه عشق، مکتب شاهدان، میقات پابرهنگان، معراج اندیشۀ پاک اسلامی، لشکر مخلص خدا و... را دارای نگرشی سطحی و مبتنی بر احساس و تعصب دانست. اصولاً تحجرگرایی و مقدس مآبی یا تقدس نمایی، گذشته نگری و واپس اندیشی، تقلید کورکورانه و پیروی از آباء و نیاکان و تسلیم بی چون و چرا در برابر دیگران نمی باید از خصایص چنین اندیشه ای باشد و اگر جز این بود امام خمینی(س) در مورد تأثیر شایان تفکر بسیجی اینگونه داد سخن نمی داد؛ اگر بر کشوری ندای دلنشین تفکر بسیجی طنین اندازد، چشم طمع دشمنان و جهانخواران از آن دور خواهد گردید.( همان؛ ‏۲۱، ص ۱۹۵)


قلمرو عشق؛ جمع میان عقل و تدبیر
همچنین قلمرو عشق و عرفان والاترین ارزش و اعتبار را به بسیج می بخشد و حاصل عقل، تعقل و تدبر بسیجی بوده وخصلتی است که در ذات او نهفته است. بستر و کارمایۀ اصلی بسیج، اندیشه و تفکر و فرهنگ بسیجی است. اندیشه و تفکر بسیجی نیز محصول عقل انسان آزاد و عامل شکوفایی آن است که در کلیت خود جهان نگری و بالتبع ایدئولوژی بسیجی را شکل می دهد. پس ایدئولوژی بسیجی، ایدئولوژی گروهی یا طبقاتی نیست بلکه ایدئولوژی نوع انسان است. حاصل اندیشه، نگرش و ایدئولوژی بسیجی، فرهنگ بسیجی است و آن نظامی از اندیشه ها و معانی و ارتباط میان آنها و نیز ارتباط آنها با الگوهای رفتاری انسان بسیجی. امام راحل بسیج را در قلمرو عشق و عرفان توصیف کرده، و ویژگیهای فطری نابی برای آن قائل شده اند. دارندگان این نوع نگرش، برای کسب رضایت معبود، آغوش خود را برای هر خطری باز می کنند و به پیشواز شهادت می روند. این دیدگاه، ما را به حقیقت روشن، بسیار نزدیک می سازد. آثار خجسته آن در جبهه های دفاع مقدس عیان گردید و بسیجیان لبریز از عشق، یک شبه ره صد ساله پیمودند؛ و در وصایای مانده از خودشان، برادران و خواهران دینی خود را به پیوستن به این قافله فراخواندند. بسیج شجره طیبه و درخت تناور و پر ثمری است که شکوفه‏ های آن بوی بهار وصل و طراوت یقین و حدیث عشق می ‏دهد. بسیج مدرسه عشق و مکتب شاهدان و شهیدان گمنامی است که پیروانش بر گلدسته ‏های رفیع آن، اذان شهادت و رشادت سر داده ‏اند. بسیج میقات پابرهنگان و معراج اندیشه پاک اسلامی است که تربیت‏ یافتگان آن، نام و نشان در گمنامی و بی ‏نشانی گرفته‏ اند. بسیج لشکر مخلص خداست که دفتر تشکل آن را همه مجاهدان از اولین تا آخرین امضا نموده ‏اند.( ج‏۲۱، ص ۱۹۴) من همواره به خلوص و صفای بسیجیان غبطه می‏ خورم و از خدا می‏ خواهم تا با بسیجیانم محشور گرداند، چرا که در این دنیا افتخارم این است که خود بسیجی ‏ام. (همان؛ ج ۲۱، ص ۱۹۴)


ایدئولوژی بسیجی، ترسیم وضع آرمانی
ایدئولوژی بسیجی حاصلِ تعقل و تدبر و اندیشۀ بسیجی، نگرش کلی یا جهان بینی اوست. بدین معنا که «بسیجی» به جهان، انسان و جامعه با نگاه تعقلی و آگاهانه و مبتنی بر انتخاب می نگرد. تمام ویژگیهای تفکر او به نگرش و جهان نگری اش سرایت می یابد. در واقع جهان بینی بسیج، جمع بندی و کلیت یافتن تفکر بسیجی است. ایدئولوژی نیز حاصل جهان بینی است یعنی از آن نشأت می گیرد و به عبارتی حکمت عملی حاصل حکمت نظری می باشد. مهمترین وظایف اساسی جهان بینی بسیجی و بالتبع ایدئولوژی حاصل از آن را می توان: ریشه یابی نابسامانی ها و بی عدالتی ها؛ ترسیم وضع آرمانی و مطلوب و تعیین آرمانها وتمرین راههای رسیدن به آرمانها؛ و دفاع از وضع مطلوب برشمرد.(برگرفته شده از مقاله بسیج آرمانی از منظر امام، به قلم دکترمحمدحسین جمشیدی)


بسیج بعنوان یک نظام فرهنگی منسجم
در مفهوم بسیج، احساس بعد از عقل قرار دارد نه قبل از آن. بنابراین فرد بسیجی یا جامعۀ بسیجی احساسی نیست؛ و احساس را در خدمت عقل قرار می دهد. انسان عاقلِ مسوولیت پذیر است و مسوولیتش او را به عزم و اراده وا می دارد. اراده حاصل عقل، آگاهی و شوق برانگیخته از احساسِ درونیِ تابع عقل می باشد. آمادگی در جهت تحقق اراده ای اینچنین صورت می گیرد و حاصل آن عمل در قالب عدالت و سامان بخشی است. این حرکت یا روند مستمر انسانی حرکتی است مبتنی بر فطرت و لذا حرکتی است عقلانی، فطری و انسانی. چنین حرکتی به دلیل فطری بودنش حرکتی است در مسیر توحید و عبودیت پروردگار جهانیان و شاید این رمز کلام زیبای علی علیه السلام است که می فرماید: بالعقل کمال النفس؛ کمال نفس انسانی به عقل و خردمندی است.(برگرفته شده از مقاله بسیج آرمانی از منظر امام، به قلم دکترمحمدحسین جمشیدی)
بنابراین در این نگرش بسیج مفهومی است که حرکت انسان عاقلِ مختار را در مسیر فطرت الهی خویش ترسیم می کند. بسیج بعنوان یک نظام فرهنگی که از جوهرۀ عقلی ـ دینی برخوردار است با فطرت بشری نیز هماهنگی دارد و دارای ویژگیهایی چند، مانند خدا گونه اندیشی، اتکا بر فطرت سلیم انسانی، عقلایی و منطقی بودن، واقعیت نگری، آرمان گرایی، ایمان پذیری، علم باوری، متعهد بودن، تخصص گرایی، وحدت گرایی و وفاق اندیشی، مصلحت شناسی، نوآوری و تحول، عدالت خواهی و ظلم ستیزی، نگرش عاشورایی، شهادت طلبی و اسوه گرایی است و لذا هرگز نمی تواند در قالب های تنگ گروهی و طبقاتی یا جناحی و صنفی باقی بماند وگرنه بسیجی نخواهد بود.


فرهنگ بسیجی و انطباق عقل و دین
فرهنگ محصول اندیشه و فکر انسان است. بدین معنا که فکر واندیشه در قالب آداب، رسوم، قوانین، مقررات، سنت ها، نگرشها، بینش ها، ایدئولوژیها، عقاید، باورها، هنرها، علوم، معارف و... تجلی می یابد و مجموع اینها که فرهنگ نام می گیرد برآیند و نتیجه فکر و اندیشه است. تفکر بسیجی نیز به پیدایش فرهنگی می انجامد که آنرا فرهنگ بسیجی می نامیم. به بیانی دیگر فرهنگ بسیجی، نظامی از اندیشه ها و معانی و ارتباط میان آنها با الگوها و رفتارها و کنش هاست. انسانها از طریق این اندیشه ها و معانی با یکدیگر ارتباط برقرار میکنند و طرز نگرش و شیوه های زندگانی خود را توسعه می بخشند. در فرهنگ بسیجی تعامل فکری و عقلانی، تعاملی که بر مبنای آگاهی و اختیار شکل می گیرد وجود دارد و این تعامل معنادار، نظامی فرهنگی و معنادار را به وجود می آورد. مفهومی که از واژه بسیجی بیان شد یعنی حرکتی عاقلانه و مبتنی بر اختیار و دارای اراده و توان صورت می گیرد؛ لذا این حرکت معنا دارد و به همه چیز دیگر نیز معنا می دهد. بنابراین در فرهنگ بسیجی عقل و دین بر یکدیگر منطبق می گردند و فرهنگ حاصل، فرهنگی خواهد بود عقلی و در عین حال دینی زیرا هر دو بنیان واحدی به نام «فطرت» دارند.
کوتاه سخن آنکه فرهنگ بسیجی در معنای حقیقی و کامل آن، فرهنگی است فطری و انسانی و به همین دلیل فرهنگی است عقلی و دینی؛ فرهنگی عاری از تعصب، جزمیت، انحصار، گروه گرایی، خاص اندیشی، رهبانیت، تعبد بدون تعقل و مهمتر از همه فرهنگی است اسلامی و جهت گیری آن بسوی فطرت، توحید، تعقل، حماسه، عرفان، شهادت و ایثار، عدالتخواهی، سعادت طلبی، کمال جویی و خداخواهی است.

. انتهای پیام /*