پرتال امام خمینی (س): مصاحبه ۲۴/ دکتر لاله افتخاری
نگاه و عملکرد حضرت امام خمینی رحمه الله علیه و مقام معظم رهبری و اساساً نظام جمهوری اسلامی بر مبنای اسلام است. دیگر مسئولان جمهوری اسلامی هم باید بر همین مبنا باشند. به هر حال اگر تاکنون این گونه نبوده است، آن ها خود از مسیر منحرف شده اند. همچنین شاخص هایی که مردم ما باید انتخاب کنند، باید بر اساس اسلام باشد. اسلام بر جایگاه مردم تأکید دارد. برای همین است که داستان انبیا در قرآن آمده است و نشان می دهد مردمی که از انبیا تبعیت کردند، چطور توانستند موفق بشوند و آن ها که تبعیت نکردند، چگونه نعمت های فراوان را از دست دادند. مردم با نقش خود می توانند سرنوشت خود را تغییر بدهند. همان گونه که خداوند در قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ اللهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ». در سیره انبیاء و ائمه معصومین هم مشاهده می کنیم چگونه در میان مردم حضور داشتند و مردم با آنان صحبت می کردند. قرآن کریم هم خطاب به پیامبر گرامی اسلام می فرماید: «هُوَ الَّذِی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ» یعنی او همان کسی است که تو را با یاری خود و مؤمنان تقویت کرد. در واقع پیروزی باید هم عنایت خداوند را داشته باشد و هم یاری مردم. در سیره پیامبر اکرم(ص) همه این ها را مشاهده می کنیم. پیمان هایی که ایشان می بندد نشان می دهد از همان گام اول نقش مردم حتی غیرمسلمان را پُررنگ دیدند و اولین حقوق شهروندی که در اسلام بوده در سیره ایشان دیده می شود. در عهدنامه مالک اشتر هم به همین مطلب اشاره می شود. امام علی علیه السلام خیلی شفاف به مالک اشتر می فرماید که شما باید در میان مردم باشی. والی و کسی که می خواهد مسئولیت داشته باشد باید خودش در میدان باشد و مشکلات مردم را از نزدیک مشاهده و برای حل آن ها چاره ای کند.
حضرت امام خمینی(ره) که تربیت شده همین مکتب بود، بر اساس همین دیدگاه جایگاه مردم را بسیار رفیع می دانست. در بیاناتشان در بدو ورود به ایران می فرماید: «من به پشتوانه این ملت توی دهن این دولت می زنم.» در سال ۱۳۴۲ فرمود: «یاران من در گهواره هستند.» این بدان معناست که من به تنهایی نمی توانم پیروز بشوم. یارانی دارم که باید از گهواره بیرون بیایند و بزرگ و تربیت بشوند و بعد این ها بازوی توانمندی بشوند تا موفقیت به دست بیاید. همین امر هم تحقق پیدا می کند. حضرت امام فرمایشات بسیار ارزشمند دیگری هم دارد. به خصوص برای محرومان و صاحبان اصلی انقلاب که فرمود: «یک موی کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد.» این نشان دهنده این بود که امام واقعاً نسبت به مردم و جایگاه آن ها اهمیت قائل بود.
در تاریخ انقلابات مشاهده می کنیم که وقتی انقلابی صورت می گرفت قانون اساسی را همان صاحبان اصلی قدرت وضع می کنند. مبنای نظر آن ها این است که چون مردم به طرف آن ها اقبال نشان دادند و انقلاب هم پیروز شد، پس این ما هستیم که باید آن قانون اساسی را تهیه کنیم. اما می بینیم حضرت امام رحمه الله علیه به همین امر اکتفا نمی کند و دیدیم که قانون اساسی و ساختار جمهوری اسلامی به رأی مردم گذاشته شد.
مردم باوری در گفتار و سیره امام کاملاً مشهود بود. در دیدارها گاهی حتی دیدار با مردم را به مسئولین ترجیح می داد. همین نشان می دهد مردم در مکتب امام که همان مکتب اسلام است و رهبری هم همین مکتب را پیروی می کند، جایگاه ویژه ای دارند.
به نظر شما آیا نقش مردم در ساختار سیاسی نظام ما روشن شده است یا خیر؟
ساختار کشور را وقتی نگاه می کنیم می بینیم که ساختار تعاملی در آن وجود دارد. مردم حتی در انتخاب رهبر نظام هم سهیم هستند. آن ها به خبرگان رأی می دهند و نمایندگان مجلس خبرگان هم بر رهبری نظارت می کنند و می توانند تصمیماتی درباره بالاترین مقام کشور بگیرند. از طرف دیگر مردم می توانند رئیس جمهور را هم خودشان مستقیماً انتخاب کنند. در انتخاب نمایندگان مجلس شورای اسلامی و شوراهای شهر و روستا هم سهم بسزایی دارند. به نحوی همه مسئولین نظام از بالاترین رده تا پایین ترین آن ها به صورت مستقیم یا غیرمستقیم توسط مردم انتخاب می شوند.
از تداوم نقش مردم در دوران پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی برای ما بفرمایید.
مردم برای اینکه کسی را به عنوان مسئول انتخاب کنند، باید آن شخص شایستگی داشته باشد و تشخیص این شایستگی با آگاهی مردم است. مشکل کشور ما تاکنون همین بود. مردم علاوه بر آگاهی کامل از اشخاص و انتخاب آن ها باید بر عملکردشان هم نظارت کنند. البته همه مردم کارشناس نیستند، اما حداقل می توانند از کارشناسان در جهت بهبود وضعیت کمک بگیرند. نمایندگان مجلس ماهانه یک هفته باید در حوزه انتخابیه خود حضور داشته باشند. برای اینکه هم در جمع مردم باشند و حرف آن ها را گوش بدهند و مردم هم در جریان کار قرار بگیرند و بتوانند با همدیگر کار را پیش ببرند. نمی توان با هشتاد میلیون نفر مجلس تشکیل داد. اما مردم می توانند با تعاملی که با نمایندگان خود دارند، در حقیقت این الگو را تحقق ببخشند.
با این حال مشکلی که وجود دارد این است که مردم گاهی در انتخابات دچار یکسری اشتباهاتی در تعیین شاخص ها و تصمیم گیری نهایی می شوند. همچنین تحت تأثیر یکسری جریانات قرار می گیرند و انتخاب فرد شایسته صورت نمی گیرد. این به علت عدم آگاهی کامل مردم است. برخی از مردم می گویند که ما نماینده خود را فقط در زمان تبلیغات انتخاباتی می بینیم. این درست نیست و هم مجلس باید در این باره نظارت کند و هم مردم. به هر حال حضور در جمع مردم و حضور نماینده در میدان به بهبود اوضاع و شرایط خیلی کمک می کند.
باید یک قرارگاه نظارتی ایجاد بشود تا مشخص گردد آیا نمایندگان مردم همان کار و وظایف خودشان را انجام می دهند یا خیر. در واقع تعامل میان نمایندگان و مردم باید کاملاً برقرار باشد. اگر نامه امیرالمؤمنین به مالک اشتر را ملاک قرار بدهیم، هم مردم می توانند متوجه بشوند چه شاخص هایی را باید داشته باشند و هم مسئولان که چه شرح وظایفی نسبت به مردم دارند.
آیا مقبولیت نظام جمهوری اسلامی از سوی مردم می تواند مبنای مشروعیت آن هم شمرده بشود؟
نظام هم مقبولیت داشت و هم مشروعیت. با این حال حضرت امام رحمه الله علیه بر رفراندوم و به رأی گذاشتن قانون اساسی تأکید فرمود. با این حال ممکن است گاهی رفتارهایی صورت بگیرد که مردم واقعاً نتوانند یکسری شاخص هایی را تشخیص بدهند و رأی آن ها مشکلاتی را ایجاد می کند.
به هر حال مردم ۲۵ سال از حضور مستقیم امیرالمؤمنین علیه السلام در حکومت محروم بودند و این هم ناشی از تشخیص نادرست مردم در آن زمان بود؛ با این حال باید پذیرفت خود مردم هستند که تعیین تکلیف می کنند و گاهی درست تصمیم می گیرند و گاهی غلط. همه ما جزو همان مردم هستیم که معصوم نیستیم و اشرافی به همه موضوعات هم نداریم؛ اما همین مردم هستند که انقلاب را به پیروزی رساندند و هشت سال دفاع مقدس را پیش بردند و در برابر دشمنان فعلی مقاومت می کنند و باز همین مردم هستند که بیشتر به کالاهای خارجی توجه می کنند و مشکلاتی هم به وجود می آوردند. اگر این مردم آگاهی کافی داشته باشند می توانند مشکلات را جبران کنند.
برای ما بفرمایید که مردم در حاکمیت دینی چه جایگاهی دارند؟
اگر بخواهیم مبنایی تر بحث کنیم، از مفهوم حاکم آغاز می کنیم. حاکم به تنهایی که معنا و مفهومی ندارد. باید دید که حاکم چه اهدافی دارد؛ در واقع حاکم بدون مردم معنا و مفهومی ندارد؛ برای مثال یک استاد دانشگاه بدون داشتن دانشجو، معنا و مفهومی ندارد. یک معلم مدرسه بدون دانش آموز معنا و مفهومی ندارد. چون خودش که نمی تواند کلاس خودش را درس بدهد. بنابراین حاکم بدون مردم درصدد این است که بر چه کسی حکومت کند؟ حاکم وقتی معنا پیدا می کند که مردمی باشند. در این صورت حقوق و مسئولیت های متقابل حاکم و مردم وجود دارد. برای همین است که وقتی مردم پای کار آمدند، توانستند موفقیت هایی هم داشته باشند. امام علی علیه السلام هم در آن شرایط پیش آمده فرمود من وزیر شما باشم بهتر از آن است که امیر شما باشم؛ وضعیت به نحوی بود که حقوق و مسئولیت های متقابل حاکم و مردم نمی توانست به درستی استیفا بشود. با این حال حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام مجبور به پذیرش امر خلافت شد و فرمود: «لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّه بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَی الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَی کِظَّه ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا» یعنی اگر حضور حاضر، و تمام بودن حجت بر من به خاطر وجود یاور نبود، و اگر نبود عهدی که خداوند از دانشمندان گرفته که در برابر شکم بارگی هیچ ستمگر و گرسنگی هیچ مظلومی سکوت ننمایند، دهنه شتر حکومت را بر کوهانش میانداختم، و پایان خلافت را با پیمانه خالی اولش سیراب میکردم.
همچنین است وقتی بعد از حضرت امام رحمهالله علیه به حضرت آقا مقام رهبری و ولایت داده شد، فرمودند: «من مایل به آن نبودم؛ اما حالا که این بار را روی دوش من گذاشتند، با قوّت خواهم گرفت؛ آن چنان که خدای متعال به پیامبرانش توصیه فرمود: خذها بقوّه».
در واقع مثل شرایطی است که دختری به سن ۹ سال برسد. در چنین شرایطی نمی تواند بگوید که من نمی خواهم مکلف باشم. او چه بخواهد چه نخواهد به سن تکلیف رسیده است. بنابراین وقتی شرایطی پیش بیاید، حتی برای ولی امر مسلمین تعیین کننده است و تکلیفی بر آن بار می شود. این تکلیف حاکم و ولی امر مسلمین است و در مقابل مردم هم تکلیفی دارند تا شرایط و زمینه را فراهم کنند تا حضرت حجت علیه السلام ظهور کند.
حضور مردم در انقلاب و تداوم آن چگونه می تواند اثربخش باشد؟
برای تداوم انقلاب دو نوع حضور مردم وجود دارد: یک حضور رسمی و قابل شمارش است که در پای صندوق رأی مشاهده می شود. حضور دوم غیررسمی است که در مراسم هایی مانند راهپیمایی ۲۲ بهمن، ۹ دی، روز قدس و... مشاهده می شود. حضور مردم در این مراسم ها قابل شمارش دقیق نیست، اما به هر حال همین ها خود نوعی رفراندوم غیررسمی است که صورت می گیرد. چه بسا ارزش آن از حضور رسمی کمتر هم نباشد. بنابراین مسئولان باید به همین امر توجه کنند و رعایت حال آن اقلیتی را داشته باشند که کمترین بار و هزینه را بر دوش نظام و بیشترین فایده را دارند. همت مسئولان باید برای آن دسته باشد. در عهدنامه مالک اشتر تمام این مسائل گفته شده است. اگر بخواهیم آسیب های اجتماعی هموار و کم بشود و به حداقل برسد، باید نقش مسئولان را پُررنگ ببینم و بدین طریق است که توطئه های دشمن هم نقش بر آب می شود.
آیا مردم باوری حضرت امام در نظر خود ایشان به عنوان ابزار برای پیروزی انقلاب بود یا خیر؟
ارادت حضرت امام به مردم هم در دوران مبارزات و هم در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی غیرقابل انکار است. دیدارهای مکرر با مردم گواه این مسئله است؛ تا جایی که اطرافیان وقتی به ایشان می گویند شما وقت ندارید و باید بیشتر به مسائل مهم حکومتی بپردازید، می فرماید که هدف حکومت تأمین خواست و اراده مشروع مردم است و در حال حاضر خود را موظف می دانم که در میان همین مردم باشم. این گونه هم نبود که ایشان مردم را نردبانی برای پیروزی انقلاب و کسب قدرت بخواهد. چراکه شاهد مردم باوری ایشان در دوران پس از پیروزی انقلاب و استقرار نظام هم بودیم. می فرمود که مردم ابزار نیستند و باید کارها را با همین مردم پیش برد و بدون این مردم هیچ توفیقی حاصل نمی شود. لذا ارتباط ایشان با مردم هیچ گاه قطع نمی شود. کما اینکه حضرت آقا همین گونه بوده است و به طور مرتب با اقشار مختلف برنامه دیدار و گفت وگو دارند. در واقع حاکم اسلامی باید این گونه باشد.
اعتماد به مردم در نظر حضرت امام(ره) را در قالب مصادیقی توصیف بفرمایید.
حضرت امام و حضرت آقا هر دو یک نگاه دارند و با همان نگاه دینی مسئولین را خدمتگزار مردم می دانند. یک بار امام فرمود که به من خدمتگزار بگویید بهتر است تا رهبر. این باور دینی و قلبی ایشان بود. ایشان بعد از خدا به مردم اعتماد داشت و این نیست جز فرمان خداوند. خود خدا به رسولش می فرماید: «هُوَ الَّذی أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَ بِالْمُؤْمِنینَ» یعنی خداوند هم با یاری خودش و هم با یاری مؤمنین تو را یاری می کند. این دو با هم هستند. البته خداوند در رأس امور قرار دارد و اراده الهی در همه امور غیرقابل انکار است، با این حال خود خداوند می فرماید: «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَومٍ حَتّی یُغَیِّروا ما بِأَنفُسِهِم». بنابراین اگر قوم یا همان مردم همراه اراده الهی شدند، خداوند آن تغییر را ایجاد می کند. اما اگر مردم همراه نشدند، این خودشان هستند که سرنوشت خود را تغییر می دهند و باید پای آن هم بایستند.
به عنوان سؤال پایانی و به طور کوتاه برای ما بفرمایید که ویژگی مهم حکومت از نظرگاه امام مبتنی بر چه عناصری است؟
مبتنی بر مردم سالاری دینی و ولایت فقیه به عنوان مشروعیت بخشیدن است. عناصر دیگری، مانند استقلال و استکبارستیزی هم از جمله عناصری است که در آموزه های دینی وجود دارد و ما در نگرش و نظرگاه حضرت امام رحمه الله علیه مشاهده می کنیم.
.
انتهای پیام /*