پرتال امام خمینی(س): یادداشت ۲۸۹ / محمد رجائی نژاد

یکـی از اصـول اندیشـه های امـام خمینـی، تأییـد و اثبـات اسلام نـاب محمدی اسـت. همان تفسـیری از اسلام اصیــل و بی پیرایــه، زنــده و پویــا، کامــل و جامعگــرا و جامع نگــر کــه مــورد اقبــال اکثریــت مـردم ایـران قـرار گرفـت و سـرانجام پیـروزی انقلاب اسلامی را رقـم زد. برداشـتی از دیـن اسلام کـه بـا عقانیـت و آزادی، اسـتقال و پیشـرفت سـازگار و بـه دور از تحجــر و مقدس مآبــی و... اســت. اصلــی کــه هـم مصادیـق و مخاطبـان عـام، و هـم خـاص دارد و در سـیرۀ نظـری و عملـی امـام خمینـی بـه روشـنی نمایـان اسـت. ایــن اصــل را بــه دلیــل اهمیــت، گســتردگی و لایه هــای پنهــان و ژرف آن، در ســه بخــش ارائــه می کنیـم؛ «اسلام نـاب محمـدی و ویژگیهـای آن (۱)»، «اسلام آمریکایــی و شــاخصه های آن (۲) » و بخــش ســوم «مخاطبــان امــام خمینــی در ایــن اصــل ایــن شــماره را اختصــاص دادیــم بــه بخــش اول، یعنــی «اثبــات اسلام نــاب محمــدی».

مقدمه

پایسـتن اسلام نـاب محمـدی و پافشـاری بـر آن در اندیشـه و عمـل، از پایه هـای فکـری حضـرت امـام اســت کــه در همــۀ دوران حیــات خویــش پایبنــد و مبلــغ آن بــود. به ویــژه پــس از پیــروزی انقلاب و تشـکیل نظام جمهوری اسلامی، مسـتقیم و روشن بـر آن اصـرار می ورزیـد و مسـئولان و مـردم را هشـدار مـی داد کـه حافـظ «اسلام نـاب محمـدی» باشـند و بـا دیگـر نمونه هـای اسلام کـه ناقـص و دروغیـن هســتند، یعنــی در یــک کام «اسلام آمریکایــی»، موضـع گرفتـه و راه خـود را جـدا نماینـد. ایــن دو اصطلاح کــه منشــعب از دو نــوع نگــرش بـه اسلام اسـت، معنـی و مفهـوم گسـترده ای دارند و تمامــی ارزشهــا و ضد ارزشهــای مطــرح شــده از ناحیـه حضـرت امـام را در بـر می گیرنـد. ازایـن رو ایشـان بـه جـای تعریـف علمـی و ذهنـی از مسـئله، بـه ترسـیم واقعـی و عینـی آن پرداختـه و در چندیـن سـخنرانی و پیـام ایـن دو نگرش بـه اسلام را تبیین، و ویژگیهــا و شــاخصه ها را هــم بیــان کردنــد. پـس از پیـروزی انقلاب و اسـتقرار نظـام جمهـوری اسلامی، با اینکـه کشـور دچـار دوران هشـت سـالۀ جنــگ و تحریمهــای ســخت و همه جانبــه بــود، و احــزاب و گروههــای معانــد و مخالــف نظــام فعــال بودنــد و از هیــچ ضربــه ای بــه نظــام نوپــا دریــغ نمی کردنـد؛ امـام خمینـی تلـاش کـرد نظـام نوپای جمهــوری اسلامی بــر اســاس اسلام رحمانــی و نـاب محمـدی نضـج بگیـرد و رشـد کنـد و تثبیـت شــود و پیــش بــرود. شـاید ایـن پرسـش پیـش بیایـد کـه مگـر چنـد نـوع اسلام داریــم؟ به درســتی که حقیقــت اسلام یکــی اسـت؛ در اصـول دیـن و چارچـوب اصلـی دیـن کـه اختلاف نظــر نیســت! امــا وقتــی همیــن دیــن وارد عرصــۀ اجتمــاع و سیاســت می شــود، برداشــتهای مختلفـی از آن به وجـود می آیـد. در هـر زمـان و مـکان واجد شـرایطی، تأویـل خاصی از مسـلمان و هـر عالـم اسلام ارائـه می دهـد. حـال ایـن مـردم هسـتند کـه بـا پیـروی و پشـتیبانی از یـک عالـم و مرجـع تقلیـد، دیـدگاه او را گسـترش و برتـری می دهنـد. نیـم قـرن اخیــر در ایــران نیــز بیشــتر مــردم بــا پشــتیبانی از برداشــت امــام خمینــی و پیــروی از ایشــان، انقلاب کردنــد و نظــام جمهــوری اسلامی تشــکیل شــد. حضـرت امـام نیـز در فرصـت ده سـاله، تفسـیر خـود از اسلام را در قالـب اسلام نـاب محمدی و رقیـب آن، اسلام آمریکایــی ارائــه و تثبیــت کــرد. حــال در ایــن یادداشـت تـلاش میکنیـم ویژگی هـا و شـاخصه های اسلام نـاب محمـدی و در برابـر آن اسلام آمریکایـی سـیرۀ نظـری و عملـی امـام را بـا بازخوانـی و کاویـدن خمینـی در سـه شـمارۀ پیاپـی بیـان کنیـم.

نکتـه: آنچـه در ایـن مقـال مهـم اسـت، ویژگیهـا و شاخصه هایی ســت کــه امــام خمینــی از اسلام اصیــل ارائــه می دهــد، نــه عنــوان و نامگــذاری؛ چراکــه نامگــذاری بــه شــرایط زمــان و مــکان و بــر آن دورۀ تبییــن بســتگی دارد. وضعیــت حاکــم اسلام نـاب محمـدی را، اسلام اگـر اسلام رقیـب آمریکایــی نامیده انــد، بــه همــان دلیــل اســت کــه آمریـکا را شـیطان بـزرگ نامیـده بـود؛ یعنـی شـرایط حاکـم بـر دهـۀ شـصت. در ایـن دوران، چـون آمریکا نمــاد اســتکبار و حامــی اســتبداد بــود و در صــدد ظلـم و تحمیـق و تضعیـف کشـورهای جهـان سـوم و کشـورهای مسـلمان، و وارونـه نشـان دادن اسلام اصیـل بـود، حضـرت امـام ایـن نسـبت را بـه او داد؛ حـال ممکـن اسـت در یـک دوره ای کشـور دیگـری نمـاد اسلام آمریکایـی باشـد.

مفهوم شناسی اسلام از ریشـه «سـلم» بـه معنـای ایمنـی از آفـات ظاهـری و باطنـی، فرمانبـرداری، پذیرفتـن حکـم و داخــل شــدن در ســامت اســت. (راغــب،۱/ ۴۲۱و۴۲۳؛ جوهــری، ۵/۱۹۵۲) ایــن اصطلاح بــه صــورت عــام بــر شــرایع همــه انبیــای الهــی نســبت داده می شــود؛ (طباطبایــی، المیــزان،۳/۱۲۰ـ ۱۲۱) و در معنـای خـاص، بـه آخرین شـریعت آسـمانی پیامبـر خاتـم، حضـرت محمـد(ص) گفته می شود. (مظفــر،۵۶) واژۀ «نــاب» بــه معنــای صــاف و پــاک، خالــص و بی غــش آمــده اســت. (دهخــدا، /۱۳۱۹۴۷۵) اسلام نـاب محمدی نیز برداشـتی از اسلام اسـت کـه امـام خمینـی معـرف آن اسـت. همـان اسلام حقیقـی و اصیلـی کـه پیامبـر اکـرم(ص) بـرای مردم بیــان کــرده و بی هیــچ پیرایــه و آرایشــی بــه امــام علـی (ع) و سـپس دیگـر امامـان معصـوم (ع) منتقل شــده و از آنــان بــر جــای مانــده اســت. (فلاح پــور، ص ۳۷) امـام خمینـی در بیـان برخـی ویژگیهـای اسلام زمیــن، اسلام نــاب، آن را اسلام پا برهنــگان تاریــخ، اسلام مســتضعفین، اسلام رنجدیــدگان عــارف مبارزه جــو و اسلام پاک طینتــان عارفــان معرفــی کــرده اســت. (صحیفــه، ج ۲۱، ص ۱۱) در برابــر آن، اسلام آمریکایــی را بــه معنــای اسلام اصیـل و تحریف شـده کـه از خطـوط و موازیـن غیـر اسلام راسـتین عدول کرده اسـت و امـام خمینی در شـرح برخی اوصـاف آن، آن را اسلام سـرمایه داری، بی درد، اسلام مســتکبرین، اسلام مرفهیــن اسلام منافقیــن، اسلام راحت طلبــان و اسلام فرصت طلبان شــمرده اســت. (همــان) اصطلاح «اسلام نــاب محمــدی» و «اسلام آمریکایـی» از نوآوری هـای امـام خمینـی اسـت کـه در اواسـط دهـۀ شـصت آن را مطـرح و در پایـان ایـن دهــه وارد ادبیــات سیاســی کشــور شــد. با اینکــه ویژگــی و شاخصه های آن را بــه تناســب در طــول دوران مبـارزات اشـاره کـرده بـود؛ امـا نخسـتین بـار در ۱۳/۶ /۱۳۶۶ از اسلام اصیـل بـا عنوان «اسلام نـاب رسـول گرامـی» یـاد کـرد. (همـان، ج ۲۰، ص۳۹۲ ) ســپس در ۱۱/۱ /۱۳۶۶ ، در پیــام بــه ملــت ایـران بـه مناسـبت انتخابـات سـومین دوره مجلـس شـورای اسلامی، اصطلاح «اسلام نـاب محمدی» را بـه کار بـرد و اسلام برابـر آن را «اسلام آمریکایی»، نامیــد. (همــان، ج۲۱، ص ۱۱-۹) ایشــان در پیامهــا و ســخنرانیهای بعــدی، ابعــاد و زوایـای اسلام نـاب محمـدی و اسلام آمریکایـی را تشـریح کـرد.

ویژگیهای اسلام ناب محمدی

امــام خمینــی بــرای «اسلام نــاب محمــدی» کــه خــود معــرف آن بــوده اســت، شاخصه ها و ویژگیهایــی را بیــان کــرده اســت. بــا شــناخت و تطبیــق آنهــا میتــوان در هــر زمــان نــوع اسلام اصیــل و تبارمنــد را از دیگــر نمونه های اسلام تشــخیص داد.

چکیــدۀ مهمتریــن شاخصه ها عبــارت اســت از:

فراگیر‌ و ‌تبارمند ‌و ‌توانمند

دیــن اصیــل و تبارمنــد، فراگیــر اســت، نــه تک بعــدی! بــه همــۀ نیازهــای بشــری توجــه دارد و پاســخگو اســت. در پــی ســعادت ایــن جهانــی، و آن جهانــی بشــر اســت. برداشــتی از دیــن اسلام، امــام خمینــی اســت کــه توانایــی برطــرف مدنظــر کــردن همــۀ نیازهــای هــر زمانــۀ انســان را داشــته باشـد. بـه هـر گوشـه از زندگـی فـردی و اجتماعـی، اعتقــادی، اخلاقــی، حقوقــی و... انســان توجــه داشـته باشـد؛ چنانچـه در خـود قـرآن آمـده اسـت «قـرآن بیان کننـدۀ همـه چیـز اسـت». (نحـل،۸۶) یعنی رسـالت و هـدف راسـتین دین اسلام، هدایت انسـان بـه اوج کمـال حقیقـی اسـت، و در ایـن راه از گفتــن هیــچ نکتــه ای فروگــذار نکــرده اســت. امـام خمینـی بـه ایـن ویژگـی دیـن اسلام آگاهـی کامــل داشــت و بــا کوشــش و آگاهی بخشــی بــه دیگــر مســلمانان، احیاگــر آن شــد. از نظــر ایشــان اسلام از بیــان هیــچ چیــز فروگــذار نکــرده اســت (کشـف اسـرار، ص ۱۸۴) و بـرای همـۀ نیازهـا و ابعاد وجــودی انســان برنامــه دارد. (صحیفــه امــام، ج۴ ،ص ۹) امــام خمینــی بــر ایــن بــاور اســت، اسلام مکتبــی اســت کــه برخــلاف مکتبهــای غیــر توحیـدی در تمـام شـئون انسـان دخالـت و نظـارت دارد و هیـچ نکتـه ای را هرچنـد بسـیار ناچیـز کـه در تربیت انسـان و جامعه و پیشـرفت مـادی و معنوی او نقـش دارد، نادیـده نگرفتـه اسـت؛ چنانکـه موانع و مشـکات سـر راه تکامـل انسـان را نیز گوشـزد کرده و در رفـع آنهـا کوشـیده اسـت. (همـان، ج ۲۱، ص ۴۰۳ـ۴۰۲) همچنیـن مکتـب نجات بخـش اسلام تأمین کننــدۀ ســعادت و خیــر همه جانبــه بشــر در دنیــا و آخــرت و حافــظ اســتقلال و آزادی ملتهــا و راهنمـای زندگـی انسـانی اسـت. (همـان، ج ۳، ص ۲۰۷)

در نــگاه امــام خمینــی، بــاور بــه توانایــی اسلام بـرای پاسـخگویی بـه نیازهـای زمانـه و اداره جامعـه از ابعـاد جامعیـت ایـن دیـن اسـت و اینکـه گفتـه می شود احــکام اسلام بــرای ۱۴۰۰ســال پیــش اسـت و نمی توانـد زمـان کنونـی جامعـۀ جهانـی را اداره کنـد، درسـت نیسـت و ایـن برداشـت و تبلیـغ آن توطئـه ای بیـش نیسـت و بـرای بدبیـن و مأیـوس کــردن ملتهــا، به ویــژه ملــت ایــران از اسلام طراحـی شـده اسـت. (همـان، ج۲۱، ص ۴۰۵) در حالیکـه از دیـدگاه ایشـان امـروز اسلام بـه صـورت یــک مکتــب مترقــی و کامــل می توانــد تمامــی نیازهـای بشـر را تأمیـن و مشـکلات او را حـل نمایـد. ( همــان، ج ۵، ص ۲۳۱)

‌۲. ریشه ‌در ‌قرآن ‌و ‌سنت

امــام خمینــی ریشــۀ اسلام نــاب محمــدی را در قــرآن و ســنت می دانــد. بــه اعتقــاد ایشــان قــرآن بزرگتریــن و مهمتریــن قانــون زندگانــی مــادی و معنـوی بشـر اسـت که بـرای رشـد و نجـات جهانیان نـازل شـده اسـت تـا بشـریت را بـه آنچـه بایـد باشـد، برســاند و آنــان را از شــر شــیاطین و طاغوتهــا رهــا ســازد. (همــان، ج۲۱، ص۳۹۵ـ ۳۹۴)

از نظــر ایشـان، حدیـث شـریف ثقلیـن کـه در منابـع شـیعه و اهــل ســنت به گونــۀ متواتــر نقــل شــده اســت، حجــت قاطــع بــر همــه بشــر به ویــژه مســلمانان مذاهـب مختلـف اسـت و بایـد همـه مسـلمانان کـه حجـت بـر آنـان تمـام اسـت، پاسـخگوی آن باشـند (همـان) و انحـراف از دیـن ناب نبـوی از زمانـی آغاز شــد کــه بــر اســاس توطئه هــای از پیــش طراحــی شــده، قــرآن و اهــل بیــت (ع) از هــم جــدا شــدند. ( همــان)

۳. احیاگری

یکــی دیگــر از شاخصه های اسلام اصیــل و بی پیرایـه، زنـده بـودن و روحیـه و قـدرت احیاگـری آن اسـت کـه هـم قـرآن و هـم روایـات معصومیـن(ع) بـر آن تأکیـد کرده انـد. (انفـال۲۴؛ نهـج البلاغـه، خ۱، ۱۵) حتـی از وظایـف پایـه ای خـود پیامبـران، به ویــژه پیامبــر اسلام (ص) و ائمــۀ معصومیــن (ع) در زمانـۀ خودشـان، انجـام اصلاحگـری در جامعـه و بیــن مــردم بــوده اســت. (نهج البلاغــه، خ۱۳۱، ۱۸۴) امـام خمینـی نیـز بـا اشـاره بـه ویژگـی احیاگـری و اصلاح گری آموزه هـای اسلام، می فرمایـد اسلام در تاریک تریــن دوره هــای تاریــخ، درخشــان ترین و روشــن ترین و گســترده ترین تمدن هــا را به وجــود آورد و پیـروان خـود را بـه اوج شـکوه و توانایـی و آقایی جهــان رســاند. (صحیفــه امــام، ج۲، ص ۱۷۷)

از دیــدگاه ایشــان افــول و ســقوط بعــدی مســلمانان نیــز زمانــی آغــاز شــد کــه پیــروان اسلام از تعالیــم حیات بخــش آن چشــم پوشــیده، و بیراهــه رفتــه و بـه اسلام ظاهـری و ناقـص روی آوردنـد؛ و همیـن موجـب تیـره روزی آنـان گشـت. (همـان)

۴.  اجتهاد ‌پویا ‌در ‌فقه

علـم فقـه بخشـی از اسلام اسـت کـه بـه فرمایـش امــام خمینــی اگــر در آن اجتهــاد درســتی انجــام گیـرد، تمامـی نیازهای بشـر را در خود نهفته داشـته و پاسخگوسـت. (همـان، ج ۲۰، ص۴۰۹ ) اسلامی کــه اجتهــاد در فقــه را محــدود نمایــد و هــمگام بــا زمـان و مـکان پویایـی نداشـته باشـد، اسلام مقبول قـرآن و پیامبـر و اهـل بیـت(ع) نیسـت. چراکـه قرآن کریـم بـا تأکیـد بـر تفقـه در دیـن (توبـه، ۱۲۲) و ائمه اطهـار(ع) بـا فراخوانـی بـه اجتهـاد در فـروع دیـن اسلام پویایــی (حــر عاملــی،۲۷/ ۶۲-۶۱) مســیر پویایی اسلام نـاب محمـدی را بـاز گذاشته اند. فقـه پویـا در نـگاه امــام خمینــی بیانگــر مکتــب رســالت و امامــت و ضامــن رشــد و عظمــت ملتهاســت. (صحیفــه، ج ۲۱، ص ۳۹۹) اسلام نــاب محمــدی قائــل بــه تأثیـر زمـان و مـکان در اجتهـاد اسـت و بـا هرگونـه قشـری گری و ظاهربینـی مخالـف اسـت و هیـچ گاه از پرســش و طــرح مســائل روز و مشــکلات فکــری دوری نمی کنــد. بـه اعتقـاد امـام خمینی بـا مقولـه اجتهـاد می توان قوانیـن اسلام را از توطئه و تهمت کهنگـی و ناتوانی اداره جامعــۀ امــروز نجــات داد و بــه کمــک علمــای آشـنا بـه فقـه اسلام و قـرآن کریـم، احکام اللـه را کـه بــرای همــه دورانهــا اســت، بــا اجتهــاد صحیــح از قـرآن کریم، سـنت نبـی اکـرم(ص) و ائمۀ اطهـار(ع) اسـتخراج کـرد و بـه عالـم عرضـه داشـت. (همـان، ج۲۰، ص ۴۴۱)

از ایــن رو ایشــان، با اینکــه فقــه ســنتی را ارث ســلف صالــح (همــان، ج۴۲۵،۲۱ ) و ضامــن بقــای اسلام (همــان، ج ۱۵، ص۲۱۹) می دانســت و اجتهــاد بــه همــان روش ســنتی را صحیــح می شــمرد؛ ولــی معتقــد بــود ایــن بــدان معنــا نیســت کــه فقــه اسلام پویــا نیســت؛ بلکــه زمـان و مـکان دو عنصـر تعیین کننـده در اجتهادنـد (همـان، ج۲۱، ص ۲۸۹) کـه علمـای دیـن و مذهب بایـد بـر اسـاس آنهـا تفقـه کننـد.

۵. میانه ‌روی

اعتــدال در هــر کاری یــک رفتــار عقانــی و همه پسـند اسـت. قـرآن کریـم نیـز امـت اسلامی را امـت وسـط و میانـه معرفـی می کنـد (بقـره،۱۴۳) و پیامبـر اکـرم(ص) هـر راه غیـر وسـط را شـیطانی شــمرده اســت. (ســیوطی،۳ /۵۶) چنانکــه امــام علـی(ع) نیـز چـپ و راسـت را گمراهـی و راه میانـه را جـاده حقیقـت دانسـته اسـت. (نهـج البلاغـه، خ۱۶ ،۳۴) امــام خمینــی نیــز اسلام را معتــدل دانســته (صحیفـه امـام، ج۲۱، ص ۴۴۴ ) و امـام زمـان (ع) را نیـز ذخیـرۀ خدا بـرای ایجـاد اعتـدال کامـل در تمام مراتـب انسـانیت و عالـم شـمرده اسـت. (همـان، ج ۱۲، ۴۸۰-۴۸۱)

۶. عدالت‌خواهی

عدالــت و عدالــت ورزی و عدالت پیشــگی از ویژگی هـای اساسـی اسلام نـاب محمـدی اسـت. قـرآن نـه تنها هـدف اسلام، بلکه فلسـفۀ فرسـتادن تمامــی انبیــا(ع) را اقامــه عدالــت به دســت مــردم می دانــد. (حدیــد، ۲۵) امــام علــی(ع) فلســفه عهـده داری حکومـت را لزوم اسـتقرار عدالت معرفی و تأکیـد کـرده اسـت اگـر خداونـد بـر علمـا واجـب نکـرده بـود تـا بـر شـکم بارگی سـتمکار و گرسـنگی سـتمدیده سـکوت نکنند، ایشـان افسـار خلافـت را بــر شــانه اش می افکنــد. (نهــج البلاغــه، خ۳، ۲۴) امـام خمینـی گسـترش عدالـت اجتماعـی و رفـع بیدادگری هــا را در رأس اهــداف اسلام شــمرده (صحیفــه امــام، ج ۳، ص ۲۶۷) و اسلام را مبــدأ عدالـت و آزادی و رشـد فـردی و اجتماعی و سیاسـی (همــان، ص،۲۹۷)و پیامبــران بــزرگ الهــی را پایه گــذاران عدالــت و آزادی (همــان، ص۳۲۲) معرفـی کـرده اسـت؛ و شـیعه را کسـانی می دانـد که قرن هاسـت در انتظـار امامـی هسـتند کـه حکومـت حــق را برقــرار و بــر روی زمیــن عدالــت را مســتقر سـازد. (همـان، ص ۳۶۷) از دیـدگاه ایشـان احـکام اسلام به عنـوان بخشـی از شـئون حکومـت، بـرای اجـرای حکومـت و گسـترش عدالـت اسـت. (البیع، ج ۲، ص ۶۳۳) و اگــر نتیجــه غیــر از ایــن باشــد، مشــکل در حاکمــان مســلمان و برنامه هــا و نحــوۀ اجـرا اسـت.

۷. باور ‌به پیوند ‌دین و ‌سیاست

ازجملــه ویژگیهــای برجســتۀ اسلام نــاب محمـدی پیونـد آن با سیاسـت اسـت. امـام خمینی بـر ایـن بـاور بـود کـه اسلام از اول عجین با سیاسـت بــوده اســت و خــود پیامبــر اکــرم(ص) افــزون بــر بیــان عقایــد، احــکام و نظامهــای اسلامی، خــود حکومـت تشـکیل داد و بـه اجـرای احـکام پرداخـت و بــه فرمــان خــدا، بــرای دوران پــس از خــود نیــز حاکـم تعییـن کـرد. (امـام خمینـی، ولایـت فقیـه، ص ۲۵-۲۶) از نظـر امـام خمینـی، اسلام نـه تنهـا بـا سیاسـت پیونــد دارد، کــه تمامــش سیاســت اســت؛ احــکام سیاســی اسلام بیشــتر از احــکام عبــادی آن و کتابهـای سیاسـی در فقـه، بیشـتر از کتابهـای عبـادی اسـت و پیامبـر اکـرم(ص) و امـام علـی(ع) در زمـان خـود حکومـت تشـکیل دادنـد؛ و هـر کس منکـر پیوند اسلام و سیاسـت شـود، در واقع اسلام را نشــناخته اســت. (صحیفــه امــام، ج ۳، ص۲۲۷) از نــگاه ایشــان، القــای شــعار جدایــی دیــن از سیاسـت، از توطئه هـای اسـتکبار اسـت کـه پـس از مأیـوس شـدن از نابـودی مطلـق روحانیـت و حوزه ها بـه جریـان افتـاد و ایـن حربـه در حـوزه و روحانیـت نیـز تـا انـدازه ای کارگـر شـده اسـت؛ بـه گونـه ای کـه دخالـت در سیاسـت دون شـأن فقیـه و ورود در معرکه سیاسـیون، تهمـت وابسـتگی به اجانـب را بـه همراه داشــت. (همــان، ج ۲۱، ص ۲۷۸)

۸. ظلم‌ستیزی و‌ دوری از ‌ظلم

مبـارزه بـا هر نـوع ظلمـی در اسلام تأیید و تشـویق شـده اسـت. تا آنجـا که جهـاد و مبـارزه بـا زورمنـدان ظالـم، تـا رفـع فتنـه در عالـم واجـب شـمرده شـده (بقــره،۱۹۳) و پیامبــر اکــرم(ص) در لــزوم یــاری مظلـوم و سـتمدیده تأکیـد کـرده کـه اگـر کسـی بـه نـدای یـاری فریاد خواهـی پاسـخ ندهـد، مسـلمان نیسـت. (کلینـی،۲ / ۱۶۴)

از نـگاه امـام خمینـی نیـز اسلام یکتا مکتـب الهی مبـارزه و قـرآن کریـم تنهـا کتـاب آسـمانی محـرک بــر ضــد اســتعمار و ظلــم اســت. (صحیفــه امــام، ج ۳، ص ۲۵۴) حتــی معتقــد بــود ســیرۀ پیامبــر اسلام (ص) و ائمـۀ اطهـار(ع) مبـارزه و خـراب کردن کاخهـای ظلـم بوده اسـت. (همـان، ج ۲، ص۳۲۶؛ ج ۱۴ ص ۵۲۱) در اسلام همـان انـدازه کـه مبـارزه بـا ظلـم توصیـه شـده، خـود ظالـم بـودن و تحمـل ظلـم نیـز تقبیـح شــده اســت. (بقــره، ۲۷۹ ) حتــی همــکاری بــا ســتمگران و یــاری خواســتن از آنــان نیــز نکوهــش شـده اسـت. (هـود،۱۱۳؛ انعـام،۶۸) از ایـن رو امـام خمینـی خاطرنشـان کرده اسـت که سـیره انبیـا(ع) از آغــاز ایــن بــوده اســت کــه در برابــر قدرتهــای ظالــم، ایســتادگی کــرده (صحیفــه امــام، ج ۱۵، ص ۵۰۷) و حـق محرومـان و مسـتضعفان را گرفتـه و زنــده کننــد. (همــان، ج۲۱، ص ۴۰۷)

ایشــان بــاور داشــت کــه اســتواری پایه هــای اسلام نــاب محمـدی در مبـارزه بـا ظلـم اسـت و پرچـمداران آن را پابرهنـگان و مظلومـان و فقرای جهان، و دشـمنان آن را کافــران و پول پرســتان می دانســت. (همــان، ص ۲۰۴)

امــام خمینــی بــرای بیــداری و آگاهی بخشــی بــه حوزه هـای علمیـه و روحانیـت و عالمـان مسـلمان، آنهــا را بــه دو طیــف روحانیــون مبــارز و غیرمبــارز تقســیم کــرده و می فرمــود: تا به حــال دیــده نشــده ظالـم در برابـر ظلـم یـک آخونـد دربـاری و همـکار ظالمـان، سـتم اسـتکبار و ابرقدرتها و شـرک و کفر ایسـتاده باشـد؛ همان گونـه کـه دیـده نشـده یـک روحانــی وارســتۀ عاشــق خدمــت بــه خــدا و خلــق خـدا، بـرای یـاری پابرهنـگان زمیـن لحظـه ای قـرار داشــته باشــد. (همــان، ص۱۲۰ )

‌۹.پشتیبان مستضعفان و ‌در ‌برابر ‌مستکبران

واژه هــای اســتضعاف و مســتضعفین، اســتکبار و مســتکبران، طاغــوت و طاغوتیــان ریشــۀ قرآنــی دارنـد. (احقـاف، آیـه۲۰؛ فصلـت، آیـه۱۵؛ قصص، آیـه۴؛ اعـراف، آیـه۸۶؛ زخـرف، آیه ۴۵) ایـن واژگان بـه فراموشـی سـپرده شـده بـود؛ تا اینکـه احیاگـر بـزرگ معاصـر، امـام خمینـی، آنهـا را جانـی دوبـاره بخشــید و بــر زبانهــا و قلمهــا جــاری ســاخت. مســتضعف یعنــی کســی کــه بــه اســتضعاف کشــیده شــده و خــودش و دیگــران او را ضعیــف و ناتــوان می شــمارند، درصورتی کــه واقــع امــر چنیــن نیســت. مســتکبران نیــز کســانی هســتند کــه خودشــان و دیگــران آنهــا را برتــر می شــمارند، درحالی کــه در واقــع چنیــن نیســت. آنهــا می گوینــد: مــا سیاســتمدار، دانشــمند، عاقــل و آگاه هســتیم و توانائی های مــان بیشــتر اســت، لــذا مصالـح شـما و اکثریـت مـردم را بهتـر می فهمیـم. پـس از مـا اطاعـت کنیـد تـا سـعادت و خوشـبختی شـما را فراهم سـازیم. مسـتکبران و مسـتبدان برای رسـیدن بـه ایـن هـدف و خواسـتۀ خویـش در میـان مـردم تفرقـه می اندازنـد تـا مـردم تضعیـف شـوند و نیـروی اجتماعـی خـود را از دسـت بدهنـد. مفاسـد اخلاقــی را ترویــج می کننــد و مــردم را بــه عیاشــی ســرگرم می ســازند تــا هویــت انســانی خــود را فرامـوش کننـد و در برابـر خواسته هایشـان تسـلیم گردنــد. خداونــد در قــرآن بــه صراحــت بــر تـلـاش بــرای رهایــی مســتضعفان از مســتکبران تأکیــد کــرده (نســاء، ۷۵)

بــر ارادۀ حتمــی خــود مبنــی بــر حاکمیــت و رهبــری آنــان در مقــدرات خــود خبــر داده اسـت. (قصـص،۴ـ ۵) خوانـش و کاوش سـیرۀ نظـری و عملـی امـام خمینـی نیـز نشـان از توجـه جـدی ایشـان بـه مسـئلۀ محرومیـن و مسـتضعفان دارد. (صحیفـه امـام، ج ۱۰، ص ۱۲۱) و یـک هـدف اساســی آن را ایــن شــمرده اســت کــه مســتکبران نتواننــد مســتضعفان را اســتعمار و اســتثمار کننــد (همــان، ج ،۷ص ۱۱۷) و ســتمگران را بــه جــای خــود بنشــانند. (همــان، ج ۱۷، ص ۴۴۴)

از نـگاه امـام خمینـی تمـام ادیـان آسـمانی از میـان توده هـای مـردم برخاسـته اند و با کمک مسـتضعفان، بـر مسـتکبران حملـه بـرده و آنـان را بـه جـای خـود نشــانده و پیــروز شــده اند. (همــان، ج ،۶ص ۱۵۹؛ ج ،۷ص ۳۲۷) ایشــان انقلاب اسلامی ایــران را نیـز رهیـن کوشـش های طبقـه محـروم و گودنشـین می دانسـت (همـان، ج ،۱۴ص ۲۶۱) و هشـدار داده و توصیـه می کـرد کـه هیـچگاه نبایـد سیاسـت نظـام جمهوری اسلامی و مسـئولان آن پشـتکردن بـه دفاع از محرومــان و روآوردن بــه حمایــت از ســرمایه دارها گـردد و اغنیـا و ثروتمنـدان از اعتبار و عنایت بیشـتری برخـوردار شـوند، کـه ایـن بـا سـیره و روش انبیـا (ع) و امیرالمؤمنیـن (ع) و دیگـر امامـان معصـوم (ع) سـازگار نیسـت و دامـن حرمت و پـاک روحانیت آگاه نیـز از آن منــزه اســت. (همــان، ج ۲۰، ص۳۴۱) تــا اینجــا بســیار کوتــاه بــه تبییــن اسلام نــاب محمــدی و شاخصه های آن از دیــدگاه امــام خمینـی پرداختیـم. در بخش دوم یادداشـت اسلام آمریکایــی و مولفه هــا و شاخصه های آن را بررســی خواهیــم کــرد.

. انتهای پیام /*