پرتال امام خمینی (س): مصاحبه ۲۸/ محمد محمدی قائینی
علت اختلاف در تاریخ شهادت حضرت زهرا (س) را چه می دانید؟
با عرض تسلیت به مناسبت شهادت صدیقه طاهره (صلوات الله و سلامه علیها) ام ابیها و سیده نساءالعالمین؛ در رابطه با تاریخ شهادت زهرا (سلام الله علیها) اقوال ۵ گانه ای موجود است که مرحوم علامه مجلسی آن ها را در کتاب شریف بحارالأنوار آورده اند: ۴۵ روز، ۵۵ روز، ۶۵ روز، ۷۵ روز و ۹۵ روز؛ و نسبت به هر کدام از این ۵ قول، روایاتی وارد شده است. اما این که چرا این اختلافات وجود دارد، یک اختلاف ظاهری است و یک اختلاف به حسب معنا و باطن.
این که چرا به حسب ظاهر اختلاف هست، این مربوط به نوع نوشتار و خطوطی بوده است که به دست روات رسیده یا به وسیله روات برای ما نقل شده است. در عربی ما ۵ تا لفظ داریم که خیلی شبیه به هم نوشته شده اند: «اربعین»، «خمسین»، «ستین»، «سبعین» و «تسعین»؛ مخصوصاً قدیم ها که چاپ و حروف چاپی نبوده بلکه متون عمدتاً به صورت نسخ، نستعلیق و این ها نوشته می شده است، این کلمات خیلی شبیه به همدیگرند؛ به طوری که اگر کسی در نوشتار دقت نکند و مطالب را پشت سر هم و با سرعت بنویسد، این ها همه از نظر نوشتاری به یک صورت به ذهن می رسند و لذا مواردی وجود داشته که ۵-۴ نفر در یک خانواده خواهر و برادرند، ولی ۴ نام گذاری برایشان شده است. مثلاً ما در اقوام خودمان افرادی داریم که از یک پدر و از یک مادرند ولی ثبت احوال ۵-۴جور برایشان نام خانوادگی ثبت کرده است: قاینی، صالحی، خالقی و صانعی یعنی با این که هر ۴ تا خواهر و برادرند، اما ۴ تا فامیلی دارند، در حالی که اصل آن یکی بیشتر نیست و آن مأمور ثبت احوال هم داشته «قاینی» می نوشته است ولی جوری نوشته است که حالا که نگاه می کنیم، یکی «صانعی» است، یکی «صالحی» است، یکیش «خالقی» است و یکیش «قاینی». لذا علت این اختلاف به حسب ظاهر، نوشتار و تشابه لفظ همین ۴۵ یا ۶۵ یا ۷۵ یا ۹۵ هست که در عربی خیلی نزدیک و شبیه به هم اند.
اما به حسب واقع-که عمده اقوال همان ۷۵ و ۹۵ هست- طبق ارتباطات و مشاهدات ملکوتی ای که بعضی ها داشته اند، عمدتاً خواسته شده است که این اختلاف باشد تا مردم هر دو مناسبت را بزرگداشت داشته باشند و این واقعه شهادت حضرت و اصل جوان بودن و در جوانی از دنیا رفتن حضرت، در سینه ها بماند و این سوال تا روز ظهور حضرت حجت(علیه الصلاه و السلام) باقی بماند که چرا ایشان در این سن از دنیا رفتند؟ اگر مناسبت قطعی بود و یکی بود، شاید چندان زیاد اهمیت داده نمی شد ولی همین که دو یا سه و حتی ۵ قول آمده است، بالاخره مردم بزرگداشتی-حالا مفصل یا مجمل- برای هر کدام از این ها برگزار می کنند. حتی سوال هم شده و مشاهده شده که کدام یکی قطعی است، خود معصومین فرموده اند مصلحت نیست که حتی همین هم مشخص بشود؛ یعنی نه تنها قبر آن حضرت باید تا روزی که خود حضرت حجت(علیه الصلاه و السلام) ظهور می کنند، نامشخص بشود، حتی این تعدد مناسبت ها را هم مصلحت ندانسته اند جواب بدهند. لذا این اختلاف ها از این جا ناشی می شود.
حضور آن بانوی بزرگوار در مسائل اجتماعی را چگونه با تأکید اسلام بر پرده نشینی بانوان قابل جمع می دانید؟
در رابطه با ارتباطات اجتماعی و رفت وآمدهای در محیط اجتماع باز و به معنای عام آن، اولاً باید عرض کرد ایشان حضورش در اجتماع خیلی محدود بوده است، و ما یک مورد داریم که ایشان شب های جمعه بر سر مزار حضرت حمزه می رفتند و یکی هم در همان مسئله سقیفه است که آمدند در مسجد سخنرانی کردند و یک مورد هم در رابطه با جبهه رفتن بوده که جنگ بوده است و حضرت در میان زن ها آمده بودند و در پانسمان و درست کردن غذا کمک می کردند. چیز زیادی ما از ایشان نداریم.
ثانیاً با حفظ شرط حجاب، آن هم به صورت ویژه بوده است؛ که وقتی در جریان سقیفه در خانه حضرت ریختند و حضرت آمدند در مسجد سخنرانی کردند، ایشان دستور دادند ۵-۴ زن دور و بر ایشان باشند که از منزل که به مسجد می آیند -با این که راه زیادی نبود چون منزل ایشان چسبیده به مسجد بود و دربش هم اصلاً به مسجد باز می شد- به همین مقدار کمی هم که عبور می کنند، نگاه نامحرم به ایشان نخورد یعنی حتی با این که ایشان در حجاب بودند، هیکل و قد ایشان دیده نشود. در مسجد هم که آمدند، دستور دادند یک پرده ای بزنند که مردها از زن ها جدا باشند. در آن زمان این ها رسم نبود، اما درعین حال حضرت با این صورت وارد مسجد شدند، و با این صورت خطبه خواندند که مردها جدا و زن ها جدا و پرده ای بین شان بود و ایشان در میان زن ها و جدای از مردها، آن سخنرانی غرّاء و تند و لرزاننده را فرمودند.
ثالثاً همه این موارد، جزو موارد ضرورت حساب می شده اند که برای زیارت قبر عموی شان حضرت حمزه بیایند؛ یا در رابطه با جریانات بعد از سقیفه؛ یا در موقع جنگی که بوده، تعداد مسلمان ها کم بوده و از طرفی نیروی بهداشتی و تدارک چی لازم بوده است که بعضی ها به پانسمان بپردازند. یعنی نگاه می کنیم تمام این موارد از مصادیق ضرورت بود و این طور نبود که حضرت مایل باشند در اجتماعات و در همه کارها هم شرکت کنند و هیچ حد و مرزی هم نباشد. ما این معنا را از زندگی حضرت نمی توانیم استفاده کنیم؛ لذا حضور زن های ما در اجتماع هم همین طور، اگر واقعاً در حد ضرورت با حفظ همه شرایط که حفظ حجاب لازم دارد، منع شرعی ندارد و منافاتی با سیره حضرت هم ندارد.
کدام یک از جنبه های سیره حضرت زهرا (س) قابل تأسّی است؟
کلاً صدیقه طاهره (س) مانند ۱۳معصوم دیگر، تمام زندگی و حرکات و سکناتشان برای ما الگو است؛ چه مرد، چه زن. البته از آن جهت که ایشان زن هستند و بعضی از رفتارها و سیره هایشان به اعتبار زن بودن، فقط برای خانم ها الگو است، آن ها را اگر کنار بگذاریم، در سایر موارد اختصاصی در الگو بودن ایشان برای زن ها نداریم و همه صفات ایشان و رفتارهایشان می تواند برای مردها و زن ها الگو باشد. اما از میان آن چیزهایی که عمدتاً از این وجود مقدس بسیار ظهور و تجلی داشته است، به چند مورد اشاره می کنیم:
۱-ولایت مداری: انسان باید تابع ولی امر و ولی زمانش باشد. آن موقعی که معصوم در کار است، تابع معصوم واگر معصوم نبود، تابع فقهای جامع الشرائط باشد. این یکی از جلوه های بزرگ حضرت است و چه مرد و چه زن، باید به این تمسک کنیم.
۲-قناعت در زندگی: ایشان خیلی در زندگیشان قانع بودند .طبق یک روایتی فرمودند «ما سه روز است چیزی نخورده ایم»؛ در یک روایت دارد که «ما ۵ روز است اصلاً از تنور خانه مان دود بلند نشده است» یعنی آتشی نداشتیم و غذای گرم نخوردیم. در یک روایتی دارد که سلمان می گوید «لباس حضرت یا کفش حضرت را دیدم؛ فرمودند ۵ سال است ما هنوز لباسی نخریده ایم». قانع بودند به همان چیزی که داشتنند.
۳- عبادت: از امام حسن مجتبی (ع) نقل شده است که فرمودند «مادر ما آن قدر عبادت می کرد که سر زانوهای پایشان پینه بسته بود». یعنی پای مبارک حضرت از شدت این که در حال قیام ایستادند برای عبادت، ورم می کرد. یا آن روایتی که می گوید حضرت شب جمعه شب تا صبح یک سر برای همه مومنین و مومنات دعا کردند. امام حسن(علیه السلام) فرمودند مادر برای خود ما دعا نمی کنی؟ فرمودند «الجارُ ثُمَّ الدّارُ». این نشان می دهد که ما باید اهل عبادت باشیم و عبادت یک جزء و رکن اصلی زندگی ما را تشکیل بدهد.
۴- زهد ایشان: که دنبال تمتعات و استفاده از لذائذ ولوحلال دنیوی نبودند و لذا حتی وقتی یک پرده آویزان کرده بودند، و لو حلال و مشروع است، اما پیغمبر با رفتاری که نشان دادند و برای دیدن ایشان آمده بودند، برگشتند، به ایشان فرمودند «زهرا جان من نمی خواهم سهم آخرتت را در دنیای خودت مصرف کنی». لذا ایشان حتی از یک پرده چشم پوشید و دنبال این زر و زیورها و آرایش ها و تجملات دنیا نبودند.
۵- همسردوستی: ایشان خیلی حضرت امیر را دوست داشتند و اصلاً وقتی ایشان دیر می آمدند ، خیلی ناراحت بود. یا مثلاً گاهی مواقع پیغمبر خانه ایشان می آمدند، اگر در احوال پرسی از حضرت امیر تأخیری بوده است، سوال کرد چرا از علی سوال نمی کنی؟! یا خود حضرت امیر فرمودند «من هیچ موقع وارد خانه نشدم مگر این که با دیدن حضرت زهرا تمام غم و غصه های بیرون من از بین رفت». خب مرد و زن واقعاً باید نسبت به هم همین طور باشند.
۶- حق محور بودن: طبق آن چیزی که حضرت در مسجد در خطبه هایی خواندند، آدم می بیند آن کلام ایشان مشحون از آیات و روایات است. یعنی ما موقعی مسلمانیم که بر اساس اراده خدا کار بکنیم و ببینیم قرآن چه گفته و پیغمبر چه فرموده است. اگر این چنین شدیم، مسلمانیم و إلّا فقط در شعار قرآن و روایت بخوانیم ولی عملاً ملتزم نباشیم، این اسلام، اسلام ظاهری است و ما مسلمان واقعی نخواهیم بود.
به نظر شما چرا خدای متعال هیچ کدام از انبیا و حتی اوصیای خودش را از میان زنان قرار نداده است؟
اگر ما به سه نکته توجه کنیم، جواب این به سادگی واضح خواهد شد؛ و آن این که:
اولاً نبوت و رسالت و حتی امامت، یک کار اجرایی است و لازمه کار اجرایی این است که کسی که مدیر، سرپرست و مجری است، باید با همه افراد جامعه اختلاط داشته باشد؛ چه مرد و چه زن، کودک، بزرگ. صدیقه طاهره زن است و در شریعت مقدس حفظ دین زن و مرد به عنوان یک امر لازم اهم سفارش شده است، لذا زن نمی تواند سمت اجرایی به عهده بگیرد؛ چون اگر بخواهد فقط با زن ها ارتباط برقرار کند، عمده کارهای جامعه می خوابد و اگر بخواهد با همه مردهای جامعه ارتباط برقرار کند، دیگر آن حریم حفظ نمی شود؛ و لذا این سمت را به عهده اش نگذاشته اند.
ثانیاً اجتناب از اختلاط بین مرد و زن به صلاح زنان است. در روایات آمده است «زن مانند گل است»، «زن مانند طلا است» و «زن مانند ریحانه است»؛ یعنی زن باید دور باشد و در معرض نباشد. اگر بنا باشد زن نامحرم دائماً با مردها ولو با حفظ حداقل حجاب در ارتباط باشد، این مخالف با شأن زن است و اگر بخواهیم آن گوهر بودن زن و آن روح لطیف و حس و جاذبه عمیقی که خدا برای زن نسبت به مرد قرار داده است و آن حریم را به طور کامل حفظ کند، نمی تواند سمت اجرایی قبول کند. البته این به معنای حرمت نیست ولی بداند زنی که سمت اجرایی می گیرد، دیگر نمی تواند به آن اوج کمالی که خدا برای زن قرار داده است، برسد.
ثالثاً کار اجرایی مستلزم روحیه سخت و شدت عمل است آن هم با قاطعیت؛ که این در زن نیست و خدا روح زن را این گونه قرار نداده است و زن، خیلی لطیف، نرم، منفعل و حساس است و آن قاطعیتی که در اعمال اجرایی و راه افتادن کارهای جامعه لازم است، خدا عمدتاً بلکه در همه زن ها، قرار نداده است؛ لذا نبوت و رسالت و یا امامت را که لازمه اش این است که گاهی اوقات به جنگ و برخوردهای سخت هم منجر می شود، به او نداد؛ و این، نشانه نقص زن نیست چرا که آن چه که نشانه کمال است، تقوا و بندگی است. نبوت و رسالت و امامت، یک سمت و یک مسئولیت است نه کمال؛ لذا هیچ موقع پیغمبران یا ائمه افتخار نمی کردند ما پیغمبریم یا ما امامیم. این ها مسئولیت و وظیفه است و یک لوازمی هم دارد و نبود سمت امامت و نبوت برای زن ها، نقص برای آن ها حساب نمی شود بلکه مقتضای وجود آنها این است که برای رسیدن به کمال، به آن وظایفی که خدا برایشان قرار داده است، عمل کنند.
به نظر شما روحیات زنان در طی گذشت حدود ۱۴ قرن دچار تغییر نشده است که به تبع آن، برخی احکام مربوط به آن ها هم تغییر کند؟
نه؛ زن از آن جهت که زن است، ذاتیاتش ثابت است. امکان دارد زن ها معلوماتشان بالا برود، امکان دارد زن ها در کارهای اجتماعی شرکت بکنند و با خصوصیات و حوادث بیشتری در ارتباط باشند، یا مثلاً از نظر علمی زن ها خیلی اشتیاق به علم پیدا کنند و بتوانند مهارت ها و تخصص ها را به دست بیاورند اما روح لطیف زن و قلب و احساساتی که دارد و گرایش های خاص زنانه، جزء ذاتیات زن است و در طول تاریخ عوض نشده است و نخواهد شد زیرا که «ذاتی شیء لم یکن معلّلا و لم یکن متخلفا» ذاتی هیچ موقع کم و زیاد و عوض شدنی نیست؛ و لذا ولو زمان هم بگذرد و زن ها معلومات و تجربیاتشان بیشر بشود و از نظر ادراک و درک مسائل اجتماع، خیلی چیزها را هم یاد بگیرند، اما همین اختلاط بین مرد و زن و برداشتن حائل ها و این حفظ نکردن حجاب ها و این موانع شرعی، زن را به آتش می رساند و او را در مهلکه قرار می دهد لذا معیار کمال زن در طول تاریخ ثابت است و زن همیشه زن است و روحیاتش را دارد و گذر زمان باعث این تغییرات ذاتی نخواهد شد.
عملکرد فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در زمان حیات پیامبراکرم (ص) فقط نقش خانه داری ایشان بود؟
این لفظ را ما باید درست معنا کنیم که مفهومش چیست؟! اگر خانه داری به معنای از خانه بیرون نیامدن و محدود شدن در چارچوب خانه باشد، نه منحصر در این نبود چون این خانه داری به این معنا که انسان در یک مکان خاصی باشد و تکان نخورد و بیرون نرود، نه مذموم است و نه ممدوح؛ زیرا از نظر ما نه زمان و نه مکان، ذاتا ًنه شرافتی دارند و نه منقصتی. مکان همان خاک و گل و آجر و آهن و این وسائل است؛ حالا انسان در این خاک باشد یا در خاک دیگر، این لهجه را داشته باشد یا آن لهجه، زبانش این باشد یا آن باشد، فرقی ندارد.
اما اگر خانه داری به معنای وظیفه سنگینی که خدا برای زن قرار داد که عمدتاً در خانه حاصل می شود، باشد، آری خانه داری سمت بزرگی است که اگر کسی بتواند موفق به آن بشود، او گوی سعادت را برده و از افلاک هفت گانه هم گذشته است؛ چون می دانید زن در خانه سه تا وظیفه دارد که می تواند آن ها را انجام بدهد: شوهرداری، بچه داری و حفظ عفت. این سه تا وظیفه مولد سه چیز است:
۱- بچه داری به معنای تولید انسان است. در عالم وجود شریف تر از انسان نداریم؛ چه افتخاری بزرگ تر از این که حمل و تولد انسان به زن داده شده است نه به مرد و این افتخار مال اوست و مرد از این محروم است.
۲- شوهر داری یعنی تکمیل انسان؛ که خانم در خانواده جوری رفتار کند که در علم و معنویت و آسایش و در ترقی روح شوهرش موثر باشد. واقعاً در طول تاریخ مردی به جایی رسیده است که یا زن خوبی داشته و یا مادر خوب و یا هر دو و کسی که از یکی از این دو تا یا هر دو محروم بوده است، بداند چه در زندگی دنیایی و چه آخرتی، چندان سهمی در رسیدن به کمال های بالا ندارد.
۳- حفظ عفت ترفیع انسان(که خود زن باشد)است. زن هر چه در معرض دید مرد قرار نگیرد و با نامحرم ارتباط نداشته باشد، یقیناً حفظ عفت برای او مقدور تر و ممکن تر خواهد بود و زن اگر بتواند عفتش را کامل حفظ بکند، به جایی خواهد رسید که مردها به حال او غبطه می خورند که چرا ما به این مقام نرسیدیم.
لذا اگر خانه داری به معنای انجام وظایف بزرگ و مهم و ملکوتی است که عمدتاً انجامش در خانه حاصل می شود، بله مهم ترین نقش حضرت زهرا(س) این است که این مسئولیت را به خوبی انجام داد و می بینیم آن مادرهایی که غالباً خانه نیستند و در اداره اند و بچه را به مهدکودک می فرستند، در تربیت بچه ناقص اند. از طرفی، زن وقتی ۸-۷ ساعت هر روز بیرون کار کرده، اعصابش خراب است و به شوهرداری نمی رسد. غالباً هم وقتی متکی به پول خودشان می شوند، یا بچه دار نمی شوند یا زیاد بچه دار نمی شوند؛ یعنی در هر سه بُعد، هم در تولید انسان، هم در تکمیل انسان و هم در ترفیع مقام انسانیت خود ناقص می مانند. لذا خانه داری یک مسئولیت بزرگ و یک معنای شریفی دارد که اگر درست معنا کنیم، که نه تنها این، نقص حساب نمی شود، بلکه کمال زن عمدتاً به خانه داری است.
به عنوان حسن ختام به روایاتی از آن بزرگوار اشاره بفرمایید.
در کتاب «حلیه الاولیاء» روایتی است که صدیقه طاهره (صلوات الله و سلامه علیها) فرمودند: «خَیرٌللنِّساء أن لا یرینَ الرِّجالَ وَلا یرونهُنَّ». قضیه این است که یک روز پیغمبر در میان اصحاب نشسته بودند، سوال کردند بالاترین و کامل ترین فضیلت که برای زن تصور می شود، چیست؟ هر کس چیزی گفت. حضرت امیر (علیه الصلاه والسلام) هم در آن جلسه بودند، گفتند من هر چه فکر کردم به ذهنم چیزی نرسید؛ زود آمدم خانه نزد حضرت زهرا- راه نزدیک بود چون خانه حضرت زهرا چسبیده به مسجد بود- و به حضرت زهرا گفتم پدرتان چنین سوالی کرده است و هیچ کس بلد نبود و من هم بلد نبودم. حضرت زهرا (سلام الله علیها) فرمودند این سوال که کاری ندارد؛ جوابش این است «بهترین صفت برای زن و بهترین کمال برای او این است که نه چشم مردی به او بخورد و نه چشم او به مردی بخورد». البته این ایده آل است و معنایش این نیست که همه باید این طور باشند و اگر نباشند، گناه و کار بدی کرده اند؛ بلکه کمال زن و اوج زن، این است که تا می تواند چشمش به مرد نامحرم نخورد و به گونه ای زندگی کند که مردان نامحرم چشمشان به او نخورد. بعد حضرت امیر آمدند مسجد گفتند یا رسول الله اجازه می دهید جواب این سوال را من بدهم؟ پیغمبر فرمودند بگو؛ وقتی این جواب را گفتند، پیغمبر گفتند چرا آن اول که گفتم، جواب ندادی. عرض کردند رفتم منزل و زهرا به من این طور گفتند. یکی از مواردی که پیغمبر فرمودند «فداها ابوها: پدرش فدای او باشد» همین جاست.(حلیه الاولیاء، جلد ۲، صفحه ۴۰)
روایتی در بحارالأنوار هست که معروف است و به عنوان تذکر به درد همه می خورد؛ حضرت زهرا(س) فرمودند: «مَنْ أصْعَدَ إلی اللّهِ خالِصَ عِبادَتِهِ، أهْبَطَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ أفْضَلَ مَصْلَحَتِهِ» هر کس خالص ترین عبادت هایش را-عبادتی که فقط برای خدا باشد- به سوی خدا بالا بفرستد، خدا فرو می فرستد به سوی او با فضیلت ترین مصلحت هایش را. یعنی اگر ما در زندگی در همه اعمال و رفتارمان اخلاص داشته باشیم، بهترین مصلحت برای ما می آید، مهم نیست حالا فقر باشد یا غنا، سلامت باشد یا مرض؛ به گونه ای زندگی خواهیم کرد که هم خودمان آرامش روحی داریم و هم خدا رضایت کامل از ما دارد. امیدواریم که خدای متعال به همه ما توفیق استفاده از فرمایشات و ارشادات معصومین (علیهم الصلاه والسلام) را بدهد و محبت حضرت زهرا(سلام الله علیها) را از ما و ذریه مان نگیرد. إن شاءالله.
.
انتهای پیام /*