پرتال امام خمینی(س): مراسم نشست تحلیلی صدور پیام امام به میخائیل گورباچف، ساعتی قبل در حسینیه جماران با حضور معاون فرهنگی، هنری و ارتباطات، مدیران و کارکنان موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س) برگزار شد. در این مراسم دکتر جواد منصوری در سخنانی گفت: بحث در باره پیام امام به گورباچف به نظر بنده دارای سه محوراست؛ اول: زمینه هایی ارسال پیام تاریخی و چگونگی تدوین و ارائه آن؛ دوم: واکنش دولت شوروی؛ و سوم: پیامدهای پیام.


دکتر منصوری گفت: حضرت امام طبیعتا چه به لحاظ اعتقادی و چه به لحاظ تجربی نسبت به مارکسیسم و مارکسیست ها نه اعتقادی داشتند و نه اعتمادی. به لحاظ مکتبی هم طبعا هیچگونه ارتباطی با مارکسیست نداشتند و با توجه به عملکرد مارکسیست ها در ایران هیچگونه اعتمادی به آنها نداشتند. به همین دلیل در اردیبهشت سال ۵۷ وقتی که خبرنگار لوموند با ایشان در نجف مصاحبه می کند، می پرسد که شما برای مبارزه با رژیم از مارکسیست ها هم استفاده می کنید؟ امام فرمودند نه، ما با آنها کاری نداریم! موضوع را خیلی محکم رد کردند.


دیپلمات برجسته و معاون وقت وزیر امور خارجه تصریح کرد: بخاطر داشته باشیم که آن زمان بخش عمده ای از مبارزین معتقد بودند که با مارکسیست ها تا سرنگونی رژیم شاه باید همکاری کنید و بعد آنها را کنار بگذاریم. در مقابل این دیدگاه حضرت امام فرمودند: خیر؛ هیچ همکاری نمی کنیم.
منصوری افزود: در زمان حضور امام در نوفل لوشاتو نیز از حضرت امام سوال شد که آقا شما با مارکسیست ها چکار می خواهید بکنید؟ چه رفتاری خواهید داشت. ایشان باز هم می فرمایند که آنها می توانند در مملکت ما زندگی کنند و عقیده شان را داشته باشند. تا مادامی که علیه حکومت مزاحمت ایجاد نکنند، ما به دلیل اعتقادمان با کسی بر اساس عقیده آنها برخورد نمی کنیم.


وی اظهار کرد: منظور امام این بود که مارکسیست ها می توانند در مملکت ما زندگی کنند اما حق توسعه اعتقادشان را ندارند. اما بعد از انقلاب هم حزب توده و سازمان ها و گروه های مارکسیستی مستقیم و غیرمستقیم با حضرت امام، مقامات و گروه های جزئی وبا برخی شخصیت های انقلاب تماس می گرفتند و می گفتند که ما در خط امام هستیم! در بطن انقلابیم و امام را قبول داریم! ولی معمولا کسی به اینها اعتماد نمی کرد و تقریبا کاری هم با آنها نداشتند.


وی افزود: تا اینکه قضایای اواخر سال ۶۱ و اوایل سال ۶۲ اتفاق افتاد که یک تحول بزرگی بود. اسناد و مدارکی از آنها به دست آمد که برای کودتا داشتند توطئه چینی می کردند. و حتی نامه ای از آنها به دست آمد که قرار است به محض اینکه کودتا را شروع کردند، نامه ای به سفارت شوروی بدهند که کمک برساند و شوروی هم ظرف مدت ۴ تا ۶ ساعت کودتا را پیاده کند. بخاطر این بود که طبیعتا تشکیلات حزب توده متلاشی شده و از بین رفت. بر اساس این توطئه در سال ۶۲، طبیعتا رهبران حزب باید اعدام می شدند اما حضرت امام فرمود که اعدامشان نکنید. به خانه ای بفرستید تا بمیرند. اگر اعدامشان کنید، تبدیل به امامزاده می شوند و داستان درست می کنند. اکثرا افراد مسن بودند. همینطور هم شد. حداکثر ۱۰ سال بعد آخرین نفرشان فوت کرد و موضوع تمام شده و پرونده شان بسته شد.


ایشان تصریح کردند: حضرت امام در مورد کمونیسم و آینده اش در آخر سال ۶۱ که وصیتنامه ای را نوشتند متنی را دارند که من به دلیل اهمیت و امانتداری ذکر می کنم. «وصیت من به چپ گرایان مثل کمونیست ها و دیگر گروه های متمایل به چپ آن است که شما بدون بررسی صحیح از مکتب و مکتب اسلام نزد کسانی که از مکتب گاه و خصوصا اسلام اطلاعات صحیح دارند، با چه انگیزه ای خودتان را راضی کردید به مکتبی که امروز در دنیا شکست خورده روی آوردید و چه شد که دل خود را به چند ایسم که محتوای آنها پوچ است، خوش کردید؟ و شما راچه انگیزه ای وادار کرد که می خواهید کشور خود را به دامن شوروی بکشید؟» این بحث مربوط به زمانی است که هنوز حزب توده کشف نشده بود و دستگیر نشده بودند ولی امام دارد می گوید خودتان را به دامن شوروی انداختید! و با ملت خود به جنگ پرداختید یا به توصیه هایی برای نفی اجنبی به ضد کشور خود و ... دست زدید.


دکتر منصوری گفت: اینها نشان می دهد که حضرت امام کاملا متوجه بودند که قرار است چه اتفاقاتی بیفتد. حالا زمانش و چگونگی اش بستگی به شرایط داشت و اینکه امام با قاطعیت می گویند که این ها رفتنی و تمام شدنی هستند و شما دلتان را به چه خوش کرده اید؟ در سال ۱۳۶۴ در یکی از روزهایی که مسئولان کشور در همین جماران می آمدند و حضرت امام آن بالا تشریف داشتند و صحبت می کردند. فکر می کنم روز عید غدیر بود. من هم آن موقع معاون وزیر خارجه بودم. وسط صحبت ایشان یک نفر تکبیر گفت. امام یک جمله ای فرمودند و این فرد گفت تکبیر. حضار تکبیرشان را گفتند ولی امام قبل از اینکه به صحبتشان ادامه دهند فرمودند «این مرگ بر آمریکا و مرگ بر شوروی که شما می گویید، برای آنان مرگ می آورد».


سفیر اسبق جمهوری اسلامی ایران در چین تاکید کرد: در دی ماه ۱۳۶۷ ما با دو مشکل خیلی بزرگ در وزارت خارجه مواجه بودیم. یکی بحث سازندگی کشور بعد از جنگ بود که طبیعتا باید به طور مداوم با کشورها و جریانات مختلف صحبت و رفت و آمد می کردیم؛ که یکی از اشتغالات جدی آن زمان بود. مسئله دومی فتوای حضرت امام در مورد سلمان رشدی بود که طوفانی در دنیا، غربی ها علیه ما به راه انداخته بودند. دنیا تمام عقده هایش را سر این جریان می خواست بر سر کشور ما خالی کند.


وی افزود: در همین زمانها بود که یک روز آقای دکتر ولایتی گفتند که حضرت امام یک نامه برای آقای گورباچف نوشتند. خیلی تعجب کردیم. حال با این وضعیت باید برویم به رئیس یک کشوری بگوییم که نظام شما منحط است و به زباله دان تاریخ می رود! خودتان هم متلاشی می شوید! در چاله سرمایه داری نیافتید! و بیایید به سمت اسلام! چطور می شود ما یک چنین حرفی بزنیم؟
آن موقع پیشنهاد ما این بود که به حضرت امام بگوییم که ۶ ماه این نامه را عقب بیندازید تا ما یک مقدار این دو مشکل بزرگ را پشت سر بگذاریم. امام فرمودند نه دیر می شود! نفهمیدیم چه اتفاقی قرار است بیفتد. به هر حال گروهی تشکیل شد و تشریف بردند. حضرت آیت الله جوادی آملی، آقای جواد لاریجانی و خانم دباغ.


بر اساس گزارش خبرنگار پرتال امام خمینی(س) دکتر منصوری تصریح کرد: بعد از ارسال پیام، خبر طبیعتا منتشر شد. واکنش دنیا چه بود بازتاب جهانی این قضیه چه بود؟ را اگر بخواهیم در باره آن بحث کنیم این است که در داخل ایران خیلی بازتاب مهمی نداشت. برخی ها معتقد بودند حرکت سیاسی بوده و اینکه شوروی به حرف ما گوش نمی کند یا اینکه بالاخره امام هم یک نامه ای نوشتند مثل نامه هایی که مقامات می نویسند. دلیلش این بود که اکثر کسانی که اینگونه فکر میکردند متن نامه را نخوانده بودند.
او افزود: پیام خیلی عجیب بود و برای ما هم مهم است چون چند نکته مهم درمورد کشورما و اشکالات کشورما و آینده مان دارد. دنیا این نامه را خواند، نفهمید. این نامه از یک موضع بالایی نوشته شده و نه از موضع زمینی. از بالا قضایا را دیده. طبیعتا آدم های عادی نمی توانند این موضوع را خیلی بفهمند. دنیا آمد و گفت ایران بعد از جنگ می خواست بازسازی کند ناچار بود یا به غرب یا به شرق تمایل پیدا کند! اما چون در ۱۵۰ سال گذشته غرب با ایران رفتار خوبی نداشته و ایران خاطرات بدی از غربی ها دارد امام به دولت اشاره کرد که به سمت شرق برود و این نامه برای این منظور بود. اینکه عرض کردم هرکسی نمی تواند بفهمد به این دلایل است.


وی با اشاره به تفاسیر مختلف در باره پیام تصریح کرد: یک تفسیر این بود و تفسیر دیگر آن که ایران می خواهد از رابطه با شوروی علیه غرب استفاده کند. این عمده ترین تعابیری بود که در آن روز در دنیا مطرح شد. تا اینکه آرام آرام تحولات به شکل دیگری درآمد. در داخل شوروی این نامه به این شکل انعکاس پیدا نکرد ولی مسائل شوروی به مرحله ای رسید که دیگر اداره شوروی ممکن نبود. به نظرم آقای گورباچف خیلی عاقلانه رفتار کرد. یعنی آمد و گفت که ما دیگر نمی توانیم مملکت را اداره کنیم. لذا یک بیانیه ای تهیه کرده و از رادیو مسکو خواندند. این را یکی از روسای جمهور آسیانه میانه برایم تعریف کرد. گفت ما از آنجا شنیدیم که گورباچف به ما گفت ما دیگر با شما کاری نداریم، بروید برای خودتان کشور مستقل شوید و خودتان را اداره کنید. یعنی گورباچف متوجه شد اگر بخواهد روی شوروی نه مارکیسم، ایستادگی کند، جنگ داخلی خواهد شد و ویرانی به بار خواهد آمد.


وی افزود: کم کم دو تا از ایالت های غربی که رسما اعلام استقلال کردند؛ آذربایجان طغیان کرد. بعضی ایالت های دیگر حرکت هایی کردند و او زود حرکت را مهار کرد و گفت بروید برای استقلال. به این ترتیب حداقل روسیه را نگه داشت. اما دنیای غرب روی این قضیه خیلی با تردید و ابهام و بعضا با نوعی نمایش ساختگی، با این مضمون که ما بودیم که شوروی را متلاشی کردیم، برخورد کرد. اما خودشان می دانستند که چه اتفاقات بنیادی در درون خود شوروی افتاد.


دکتر منصوری اظهار کرد: اینکه چرا بعد از فروپاشی شوروی، کمونیسم هم از بین رفت؟ نکته مهمی است. امروز در دنیا اسمی از کمونیسم نیست. یعنی اصلا کسی درباره کمونیسم صحبت نمی کند. یعنی همان جمله ای که امام فرمودند باید برویم در کتاب ها بخوانید، همان اتفاق افتاده. خیلی عجیب است. امپراطوری های زیادی داشتیم که آمدند و رفتند اما دیگر نام یک مکتب، فرهنگ، یک نظام محو نشد. ولی امروز کمونیسم محو شد. حالا پیمان ورشو و دیوار برلین که فرع قضیه بود.


وی گفت: آمریکایی ها گفتند ما دیگر ابرقدرت دنیا هستیم و تمام شد. جهانی سازی را مطرح کردند اما امروز می بینید که خلاصه نفس هایشان به شماره افتاده است. خانم تاچر هم بلافاصله بعد از متلاشی شدن شووری در کنفرانس سران ناتو گفت که اتفاق عجیب و بزرگی است و ما از این به بعد با خطر اسلام روبه رو هستیم؛ فلذا ناتو را باید برای مقابله با اسلام از این به بعد بکار ببریم. شوروی دیگر تمام شد. این جمله خیلی معنا دارد یعنی تهدید ما دیگر ازاین به بعد شوروی نیست بلکه اسلام است. این جمله خیلی واکنش تندی در سطح جهانی داشت لذا خانم تاچر چند روز بعد از این سخن، گفت ما بعد از این با خطر تروریسم مواجه هستیم؛ لذا از آن زمان به بعد دیگر نگفتند ما با تهدید اسلام بلکه گفتند تروریسم. هرجا گفتند تروریسم منظورشان اسلام است. گفتند آمدیم افغانستان برای مبارزه با تروریسم، آمدیم عراق برای مبارزه با ترویسم. آمدیم لبنان، یمن، سوریه برای مبارزه را تروریسم. الان هم با ایران مقابله با تروریسم. چه تروریسمی؟ تروریسم خودتان هستید.

. انتهای پیام /*