پرتال امام خمینی(س)؛ مصاحبه ۲۷ / محسن کازرونی:
حجت الاسلام والمسلمین محسن کازرونی عضو مجلس خبرگان، استاد حوزه و دانشگاه و امام جمعه سابق کرج است. وی در حال حاضر به تدریس دروس خارج فقه و اصول در مدرسه مروی تهران اشتغال دارد و همچنین با حکم رهبرانقلاب، رئیس هیئت امنای کمیته امداد امام خمینی است.
موضوع گفت وگوی ما درباره مستضعفان در نگاه حضرت امام خمینی رحمه الله علیه است. در ابتدا با مقدمه ای به این موضوع بپردازید تا سپس به سؤالات دیگر برسیم.
در ابتدا به روان پاک همه آزادی خواهان و طرفداران مستضعفین و محرومین درود می فرستم که در صدرشان حضرت امام بود. ایشان پرچم دار این عرصه نه فقط در میان شیعیان و مسلمانان، بلکه در سطح جهانی به شمار می رفت. در ابتدا مقدمه ای را عرض می کنم و سپس چند شاخص را درباره تفکر حضرت امام در این باره برمی شمارم.
باید گفت که شک و تردیدی در این معنا نیست که حضرت امام رضوان الله تعالی علیه حمایت گر بی چون و چرا و بی بدیل نسبت به محرومین و مستضعفین بود و این را در کلام و رفتار و آمال و آرزوهایشان می توان مشاهده کرد. اما یک تفاوت ماهوی و جوهری در اصل قضیه هست و آن اینکه ممکن است کسی از نظر عواطف انسانی به این وادی کشیده بشود که مدافع محرومان و مستضعفان باشد، اما عمق آن چنانی هم نداشته باشد. یا اینکه کسی روایات و احادیث ما را ببیند و برخی از آیات قرآنی را ملاحظه کند و به این نتیجه برسد که باید مدافع حقوق محرومان و مستضعفان باشد؛ اما حُسن نگاه و مکتب امام رحمه الله علیه به این بود که نگاه عمیق اجتهادی به این موضوع داشت؛ یعنی فقیهانه به این مسئله می نگریست. آثاری هم در این زمینه دارد. انسان وقتی خوب آن لایه های فکری امام را بررسی می کند، می بیند که واقعاً مجتهدانه به این موضوع ورود کرده و فقیهانه استدلال کرده و سخن گفته است. یعنی رویکرد امام صرفاً در حد یک نوع تأثر سطحی نبود. به نظر من این یکی از آن شاخص های مهم برای اندیشه امام است که ایشان را از یک حالت و تفکر سطحی خارج می کند. البته انسان گاهی یک فقیر و درمانده ای را می بیند یا خبری در آن سوی دنیا می شنود و متأثر می شود و از نظر روانی به هم می ریزد؛ اما این نگاه کجا و نگاه عمیق دیگر کجا! اینکه ما مسئله را به نحوی بنگریم که آن را در عمق جان وارد کنیم. برای مثال ایشان می فرماید حکومت اسلامی قوانین را باید بر این معیار تنظیم کند که به نفع محرومین باشد و نه مستکبرین. این نگاه سطحی و ساده نیست. بلکه نگاه عمیقی است. ایشان سخنی را با شورای نگهبان دارد و خطاب به آن می فرماید: شما بیایید و احکام الهی را اجرا کنید و به قوانینی اجازه بدهید وضع بشود که حقوق محرومین و فقرا را بازگرداند.
اعضای شورای نگهبان همگی فقیه هستند و امام خطاب به آنان چنین سخنی را بیان می فرماید و این عمق نگاه ایشان را نشان می دهد. یعنی حتی نگاه شورای نگهبان در اجازه تصویب قوانین باید این باشد و نگذارد برخی از قوانین حقوق محرومان را نادیده بگیرد. قانونی که نگاهی به محرومان و مستضعفان نداشته باشد، قانون اسلامی و عادلانه نیست. قانون عادلانه آن قانونی است که حق محرومان را بازگرداند. ممکن است برخی از قوانین به نفع مستکبران و ثروتمندان باشد که باید شورای نگهبان جلوی تصویب آن را بگیرد. من گمان می کنم این نوع نگاه هنوز بازخوانی خودش را در جامعه نداشته است.
برای مثال این تورم های سنگینی که در جامعه گذاشته می شود، ناشی از برخی از همین قوانینی است که تصویب می شود. اگر شورای نگهبان تاکنون با همین رویکرد قوانین را بررسی و اصلاح می کرد، امروزه نباید این حجم از تورم را در کشور شاهد بودیم. البته برخی از تورم ها ناشی از یکسری ضرورت هاست. اما مسئله اولیه این است چنین رویکردی جدی گرفته نمی شود. قانونی که تورم را برای مردم جامعه به دنبال دارد نباید تصویب بشود و این به نفع مستضعفین و محرومین نیست. طبیعتاً این قوانین به نفع ثروتمندان است و نه محرومان. همان طور که می دانید در بحث تورم این ثروتمندان هستند که ثروتمندتر می شوند و فقرا محروم تر. این در نگاه و منظومه فکری امام جایگاهی ندارد و این را می توانیم از نوشته های خود ایشان متوجه بشویم. اینکه فقیهی به فقهای دیگر خطاب می کند شما باید قوانینی را تصحیح و تأیید کنید که موجب فقیرتر شدن فقرا و ثروتمندتر شدن ثروتمندان نشود. باید این نگاه در جامعه وجود داشته باشد که حتماً حقوق فقرا و محرومین تضییع نشود. اعتقاد من این است امام نه در سطح یک شعار، بلکه در سطح عمیقی از فهم و درک مستضعفان و محرومین و فقرا عمل می کرد. درک سطحی از مستضعفان آن هم در حد یک شعار، گره ای از آنان باز نمی کند. اما اینکه یک منظومه فکری شکل بگیرد و بدان هم عمل بشود، فرق می کند. برای مثال ایشان به مسئله عدالت اجتماعی خیلی معتقد بود و بدان توجه می داد؛ عدالت اجتماعی یعنی رفع تبعیض در جامعه و فقرستیزی. این نگاه که جامعه اسلامی باید از عدالت اجتماعی پیروی کند و بر اساس آن مسائل را ترسیم کند، نشان از عمق اندیشه حضرت امام بود. به طور کلی امام رضوان الله تعالی علیه به معنای واقعی و با همان ریشه های عمیق پرچم دار این حرکت در جهان شد. قوانین و تقسیم بندی ها و چینش های مدیریتی مدیران و هدف غایی و نهایی باید این باشد که واقعاً فقر از جامعه برداشته بشود و همواره ستیز با فقر و ثروت اندوزی صورت بگیرد. تکاثر ثروت در قرآن هم ذکر شده که باید از آن پرهیز بشود و با آن مقابله کرد. این تکاثر به وضع عدالت در جامعه لطمه می زند. همه این ها در منظومه فکری امام وجود داشت. الان هم ضرورت دارد که مسئولین ما با همین نگاه وظایف خودشان را تنظیم کنند و به این نگاه نزدیک بشوند.
مصادیقی از بیانات امام را نقل کنید که نشان بدهد ایشان به قشر مستضعف و محروم توجه و نگاه ویژه ای داشتند.
بنده در اینجا شاخص هایی را عرض می کنم و به گمانم پاسخ بسیاری از سؤالات در همین شاخص ها می باشد. اولین نکته ادبیاتی است که امام در گفتارشان انتخاب کرد. ایشان واژه های «محروم»، «فقرا» و...را به کار برد؛ اما تأکید بیشتری روی واژه «مستضعف» داشت که یک واژه قرآنی است و نشان می دهد عزیزی که پرچم دار این حرکت است، بر اساس فهم و درک قرآنی آن را بر زبان مبارکش جاری ساخته است. در صحیفه نور بیانات امام موجود می باشد و کاملاً محسوس است که ایشان از این واژه با حساسیت و تأکید فراوان استفاده بسیاری داشت.
شاخص دوم توجه به مسئله عدالت اجتماعی و رفع فقر و فقرستیزی است. کسانی که با سخنان و بیانات امام آشنا هستند یا اینکه به صحیفه نور نگاه کنند، واقعاً به این مطلب می رسند که ایشان بسیار به عدالت اجتماعی معتقد بود. این هم ریشه قرآنی دارد. قرآن بیان می دارد ما انبیاء را فرستادیم تا عدالت را در میان مردم برپا کنند. عدالت اجتماعی می تواند روح قوانین دینی باشد. به عبارت دیگر آن جوهر احکام الهی بهره مندی از قسط و عدالت اجتماعی است. اساساً عدل به عنوان اصلی است که در حکومت دینی و مناسبات فردی و اجتماعی باید ملاحظه بشود. انبیا به خاطر همین مسئله مبعوث شدند. برپایی قسط یعنی حق فقیر و حق مظلوم برگردانده بشود. این شاخص دوم نیز نشان از عمق نگاه دینی و قرآنی امام است. برای اینکه حکومتی اسلامی باشد، باید قوانین آن بر اساس فقرزدایی و مبارزه با ثروت اندوزی تنظیم بشود. این در جهان امروز باید مطرح بشود تا مردم جهان بدانند ریشه فکری امام چگونه بوده است. کسی که این انقلاب را رهبری و به پیروزی رسانده است، چنین نگاه و رویکردی به مسئله عدالت اجتماعی داشت و دانستن این نکته امیدی را در دل جامعه پدید می آورد. حق محروم باید ستانده بشود. مالی که حق یک فقیر و محروم بود و عده ای با تکاثر از او گرفتند، در جامعه اسلامی باید به صاحبش برگردد. روح قوانین اسلامی به این نیست که آدم برود قانونی وضع کند که به نفع ثروت اندوز باشد؛ بلکه باید به نفع کسی باشد که حقش ضایع شده است. به نظر من عزیزان می توانند روی این معیاری که عرض کردم، دقت و آن را مطرح کنند. مخاطب حضرت امام هم در آن بیانات مردم نبود، بلکه فقهای شورای نگهبان بود و این خیلی نکته مهمی است. حتی فضلای حوزه های علمیه ما هم باید روی این نکته تأمل، و جایگاه این مشخصه نگاه را تبیین کنند. در اینجا بنده در سطح شاخص ها فقط مطالبی را عرض می کنم و تفصیل آن مجال دیگری می طلبد.
شاخص سوم که در بیانات امام وجود دارد هشدارهای ایشان به مسئولین نظام جمهوری اسلامی است. امام فرمود مبادا سیاست شما به سمت طرفداری از مستکبران و ثروتمندان سوق پیدا کند که در این حالت محرومین و مستضعفین فراموش می شوند. خطاب امام به وضع همه قوانین در این نظام است؛ اعم از قوانین مجلس شورای اسلامی و آیین و مقررات همه ارگان های رسمی کشور. همه قوانین و مقررات کشور باید به سمت احقاق حقوق محرومین و مستضعفین برود و نه به سمت حمایت از ثروتمندان. ایشان هشدار می دهد که مبادا این حکومت در دست ثروتمندان قرار بگیرد و فقرا در آن نقشی نداشته باشند. این اعتقاد و تفکر خیلی ریشه دارد و به هیچ وجه سطحی نیست. تعبیر «مرفهین بی درد» از جمله تعابیری است که در بیانات امام مشاهده می شود و می فرماید مبادا مرفهین بی درد بخواهند قدرت را در نظام جمهوری اسلامی به دست بگیرند. حداقل این کار این است که فقرا و محرومین فراموش می شوند و به نیازهای آنان توجهی نمی شود. آدمی که هیچ دردی را لمس نکرده باشد و مرفه بی درد است، نباید حاکم بشود. چون اگر قدرت را به دست بگیرد، مطمئناً آن جامعه به سوی اختلاف طبقاتی قدم برمی دارد و این با روح عدالت اجتماعی و هدفی که قرآن برای انبیا مطرح کرده است و نگاه امام را به خودش معطوف ساخته، در تضاد و تنافی خواهد بود. امام خیلی تأکید داشت و تذکر می داد که این محرومان بودند این انقلاب را به پیروزی رساندند. محرومان بودند که این پست ها را به من و شما دادند. می فرمود همین کوخ نشینان بودند که آمدند و با طاغوت با دستان خالی مبارزه کردند. البته طیف های وسیعی در انقلاب شرکت کردند، اما اکثریت آنان همین مردم مستضعف بودند. یقیناً فقرا و محرومین نقش مهم تر و بزرگ تری در این انقلاب داشتند و اگر آن ها در انقلاب شرکت نمی کردند و موج را در جامعه به وجود نمی آوردند، دیگران هم به میدان نمی آمدند. در واقع وقتی موجی حرکت نکند، قشر اندک هم در حالت ساکن باقی می ماند و چه بسا به سمت و سوی دیگری می رفت. بنابراین طبقه محرومین و مستضعفین بودند که به میدان آمدند و آن انقلاب شکوهمند را به پیروزی رساندند.
همچنین هشداری که امام به روحانیون می داد و این هم جالب است؛ ولو اینکه قشر روحانیت هیچ نقشی در قانون گذاری و مجلس و شورای نگهبان ندارند، اما امام به آنان هم هشدار می داد که مبادا به حمایت از ثروتمندان بروند و در این ورطه محرومان را فراموش کنند. یک طلبه و منبری و کسی که لباس تنش هست اگر بخواهد با فکر و راه امام آشنا بشود، باید در موضع گیری های ایشان دقت کند و ببیند آیا موضع گیری امام به حمایت از ثروتمندان و مرفهین بی درد است یا در نگاه او فقرا اهمیت دارند و به آن ها توجه می شود.
شاخص چهارم تأکید ایشان بر اتحاد مستضعفان بود. می فرمود که مستضعفان عالم باید متحد باشند و این هم باز همان نگاه عمیق امام را نشان می دهد. اینکه مستضعفان باید متحد بشوند و از پراکندگی کنار بروند و با تقوا و با علم بتوانند بر مستکبرین غلبه کنند. این از استراتژی های نگاه امام و اصول اساسی ایشان است؛ یعنی فردی به این مسئله نگاه نمی کرد. این مسئله خیلی فراتر از نگاه فردی است. تأکید داشت که ضرورت دارد مستضعفان متحد بشوند و همراه هم باشند. هم به اتحاد آنان تأکید داشت و هم به فراگیری علم و داشتن تقوای آنان. امام نمی خواست یک شورش بی هدفی را برای محرومین تجویز کند؛ بلکه انقلاب و حرکتی که با تقوا و علم همراه باشد، برای این بود که محرومین در سطح جهانی با مستکبران و انسان هایی که واقعاً حقی برای مستضعفین قائل نیستند، مبارزه کنند.
شاخصه پنجم اینکه ایشان نگاه انقلابی را جامعه ای می دانست که حداقل اکثریت مردمش در رفاه باشند. اینکه در جامعه ای اکثریت آن از رفاه محروم باشد، کل آن جامعه انقلابی نخواهد بود. جامعه انقلابی در نگاه امام این است که اکثریت مردم از رفاه بهره مند باشند. دست کم وضعیت اقتصادی نسبی داشته باشند و نه اینکه هشتاد یا نود درصد جامعه بخواهد در فقر زندگی کند.
شاخصه ششم اینکه امام تأکید داشت که مسئولین یک سلسله مسائلی را رعایت کنند. برای مثال ساده زیستی را برای مسئولین به عنوان یک اصل مطرح می فرمود. تجمل گرایی را برای مسئولین اصلاً تجویز نمی کرد و روی خدمت به مردم تأکید می فرمود. تعبیر زیبایی دارد و آن «یک موی شما کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد.» است. بنابراین ضرورت دارد که مسئولین نظام جمهوری اسلامی این گونه باشند.
به مسئولین هشدار می داد مبادا به پست و مقام های دنیوی تکیه کنند. این دل بستگی به پست و مقام می تواند انسان را از آن مسیری که برای او ترسیم کردند، دور نگه بدارد. پرهیز از خوی استکباری نیز در بیانات امام موج می زد. این ها نکته هایی است که در بیانات و نوشته های امام رحمه الله علیه کاملاً محسوس بود. آنچه تاکنون عرض کردم شاخص های فکری حضرت امام رحمه الله علیه بوده است.
آنچه بیان کردید، توجهات ویژه امام به محرومان و مستضعفان بوده است. ایشان در عمل چه اقداماتی را برای قشر مستضعف انجام دادند؟
ایشان از نظر عملی هم دارای شاخص های متعددی بود. کارهایی که در عمل انجام داد این را نشان می داد که گفتار و عملش یکی است. ما از کارهای بنیادی حضرت امام متوجه می شویم که ایشان به محرومیت فکر می کند و به احقاق حق آنان باور عمیقی داشت. همان طور که می دانید احقاق حقوق محرومین ممکن است به اغراض مختلفی صورت بگیرد: یک عده برای اینکه به پست و مقامی برسند از محرومین سخن می گویند و لذا همین ها وقتی به پست و مقام می رسند، جزو مستکبرین می شوند و دیگر فقرا و محرومین را فراموش می کنند. در واقع شعار آنان از محرومین پلی بوده برای رسیدن به پست و مقام. اما ساحت حضرت امام هرگز این گونه نبود و از این حرف ها مبرا بود. ایشان هم آن موقع که به پست و مقام به ظاهر رهبری نرسیده و یک روحانی مجتهد بود و هم آن موقع که به جایگاه رهبری رسمی در قانون اساسی جمهوری اسلامی رسید، این معنا را فراموش نکرد و آن ساده زیستی و توجهات پرهیز از استکبارستیزی را همچنان در وجود خود داشت. علاوه بر تأکید در بیانات خود بر حمایت از مستضعفان در عمل نیز از آنان حمایت کرد. برای نمونه چند مورد را عرض می کنم:
اول دستور تأسیس کمیته امداد امام خمینی در اسفند سال ۱۳۵۷ که اولین اقدام ایشان برای مستضعفین بود. خدا آقای نیری را رحمت کند. ایشان می گفت ما خدمت امام رفتیم و اسم های متعددی را برای نامگذاری پیشنهاد دادیم. در میان نام ها، «کمیته امداد امام خمینی» هم بود. وقتی خدمت ایشان بیان کردیم، آن را پسندید و تعبیر زیبایی را به کار برد و آن اینکه «این کمیته مال من و اختیارش دست من است و می خواهم برای آن اساسنامه ای را تنظیم کنم.» این نشان می داد که امام از همان ابتدا نسبت به محرومین دغدغه داشت. کسی که دغدغه درونی او محرومین نباشد و فقط دغدغه اش را در حد شعار بیان می کند، اولین چیزی که تأسیس می کند کمیته امداد نخواهد بود
دوم تأسیس بنیاد مستضعفان که در حکم آن بر اموال رژیم طاغوت اشاره می کند. یعنی اموال رژیم طاغوت مصادره و برای محرومین هزینه بشود.
سوم تأسیس جهاد سازندگی است. در اوایل دوستان به خاطر دارند که به دستور امام و تأکید ایشان شکل گرفت. ایشان در تجلیل از آن سخن می گفت. کار جهاد سازندگی این بود که به مناطق محروم می رفت و در 27 خرداد 1358 جهاد سازندگی تأسیس شد و از همان زمان هم سودمند بود. اخیراً زمزمه این مطرح شد که آن جهاد سازندگی دوران حضرت امام احیا بشود. چون اهمیت فراوانی داشت و تأثیرگذار بود. همان طور که می دانید پس از مدتی جهاد سازندگی با یکی از وزارتخانه ها ادغام شد و در حال حاضر این ایده مطرح است که آن را دوباره با نامهای دیگر احیا کنند. آنچه مسلم است این بود که این جهاد سازندگی در فقرزدایی و حمایت از محرومین بسیار مؤثر بود.
چهارم توجه به نام گذاری برخی از مراسمهاست. نیمه شعبان را که ولایت امام زمان علیه السلام است، به عنوان روز جهانی مستضعفین نامید که خود همین نگاه بسیار عمیقی است. در آن روزی که امام زمان علیه السلام تولد یافت و بعداً ظهور خواهد کرد بر اساس قسط و عدالت به احقاق حقوق مستضعفان برمی خیزد. همین نام گذاری در چنین تاریخی نشان از درایت امام خمینی و توجه ویژه ایشان به مستضعفین را می دهد.
پنجم در وصیت نامه امام تأکید فراوانی به محرومین و مستضعفین شده و درباره حقوق آنان در وصیت نامه خود عنایت فراوانی داشته است. به نظرم اگر کسی هیچ یک از بیانات و نوشته های امام را نخوانده و ندیده باشد، فقط همین وصیت نامه را که بخواند، متوجه عمق توجه ایشان به مستضعفین می شود. به طور کلی می توان گفت که ادبیات حضرت امام مشحون از توجه و تذکر به محرومان و مستضعفان است.
اگر ما همین نوع نگاه و رویکرد حضرت امام را در تمامی سطوح پیاده کنیم، به نظرم بسیاری از مشکلات اقتصادی و فرهنگی ما حل می شود. ما هر چقدر از این راه و مسیر فاصله بگیریم، قطعاً مشکلاتمان هم بیشتر می شود.
تاکنون سیاست مداران زیادی ظهور کردند که شعارشان حمایت از قشر مستضعف بود؛ اما می بینیم که آن چنان توفیقی به دست نیاوردند و مردم هم از آنان پیروی نکردند. عامل اینکه مردم ایران به نهضت حضرت امام خمینی لبیک گفتند و با دل و جان پشتیبان قیام ایشان شدند، چیست؟
یکی از عوامل صداقت در گفتار و رفتار است. یکی از عواملی که مردم را جذب می کند، همین است. اینکه مردم ببیند آنچه مسئولان می گویند و عمل می کنند، تطبیق دارد. امام صادق علیه السلام می فرماید: «کُونُوا دُعَاه النَّاسِ بِغَیرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیرَوْا مِنْکُمُ الِاجْتِهَادَ وَ الصِّدْقَ وَ الْوَرَع / مردم را به غیر از زبانتان دعوت به دین کنید، تا سعی و کوشش و درستی و پرهیزگاری و خویشتن داری را از شما مشاهده کنند.» این صداقت در قول و عمل یکی از عوامل ایجاد محبوبیت است. وقتی مردم محروم و مستضعف صداقت در گفتار و رفتار را در حامی خود می بینند به او اقبال پیدا می کنند.
عامل دیگر نگاه فقیهانه است. بالاخره وقتی تفکر یک فقیهی ریشه در قوانین دینی دارد، روی مخاطبان هم اثر می گذارد. ممکن است عده ای یک نگاه عاطفی صرف به محرومین داشته باشند که قوام چندانی هم نداشته باشد؛ اما یک رویکرد اصل ایجاد حکومت را برای احقاق حق محرومان و مستضعفیان می خواهد. چنین رویکردی منحصر به حضرت امام است. ساده زیستی و دوری از تجملات ایشان نیز در این راستا مؤثر بوده است. این ها سلسله عواملی بودند که باعث شد مردم به سمت امام راحل سوق یابند و با جان و دل از انقلاب و نهضت حمایت کنند. این محبوبیت ادامه دارد و با تعویض یک نسل به نسل دیگر یا گذشت یک قرن و رسیدن به قرن دیگر، پایان نمی پذیرد؛ چرا که این بر پایه اصول انسانی بنیان شده است. ان شاءالله روزی که امام زمان علیه السلام ظهور پیدا کند، همه آرمان های امام راحل نیز تحقق پیدا کند و عدالت اجتماعی وعده داده شده به طور کامل برپا بشود.
در پایان اگر نکته ای باقی مانده آن را به عنوان حسن ختام گفت وگو بیان بفرمایید.
سخن خود را با بیان مقام معظم رهبری تمام می کنم که فرمود: «این انقلاب بدون نام امام خمینی در هیچ کجای جهان شناخته شده نیست.» واقعاً این یک حقیقت است که در این جور مسائل مورد بحث بدون این نگاه و اندیشه اساساً ما انقلابی نخواهیم داشت. اگر هم انقلابی باشد، صورت و حقیقت انقلاب نخواهد بود و یقیناً از راه و اندیشه امام و آرمان ایشان به دور است.
به نظرم قدم اول شناخت همین مبانی است. نسل جدید ما که امام را ندیده و بیانات ایشان را نشنیده است، گاهی سؤال می کند که چرا پدران ما انقلاب کردند. انسان اگر بتواند این نگاه را فهم و درک کند و رویکرد رژیم طاغوت و انقلاب اسلامی را مقایسه کند، تفاوت زیاد میان آن ها را می یابد. متوجه می شود کدام نگاه به رویکرد انسانی نزدیک تر است؛ نگاه حمایت از ثروت اندوزان یا نگاه حمایت از مستضعفان؟ به نظر من معرفت به اندیشه های امام راحل قدم اول است. وقتی قدم اول به وجود می آید، عشق و علاقه هم پیدا می شود. همان طور که عرض کردم اگر در تریبون سازمان ملل بشود با مردم جهان صحبت کرد، باید بخشی از همین نوشته ها و بیانات امام خمینی را بیان نمود. در بیانات ایشان سخنان مختلفی وجود دارد که برخی از آن ها شاید مخاطبان جهانی نداشته باشد؛ اما سخنان دیگر حقیقتاً شایستگی این را دارند که در تریبون سازمان ملل بیان بشوند. باید این قبیل بیانات را در سطح جهانی تبلیغ و ترویج کرد. متأسفانه ما این ترویج ها را نمی بینیم. روسای جمهور ما اگر هم پشت تریبون سازمان ملل می روند، صحبت های خاصی را بیان می کنند که تأثیر چندانی هم ندارند. باید از این فرصت استفاده کرد و برخی از بیانات امام در سطح جهانی نقل بشوند و قدرت جاذبه آن ها را مشاهده کرد. به نظر من مسئولین باید در همین فرصت های باقی مانده نهایت بهره را ببرند و با استعانت از بیانات امام راحل در سطح جهانی تأثیرگذار باشند. به طور کلی معرفت، محبت، عشق، تأمل، اخلاص و تقوا می تواند این مسیر را برای مسئولین باز کند تا مشکلات را هم برای مستضعفان در داخل و در خارج رفع کنند.
.
انتهای پیام /*