پرتال امام خمینی (س): مصاحبه ۳۰/  محمدجواد حیدری:

حجت الاسلام والمسلمین دکتر محمد جواد حیدری عضو هیئت علمی دانشگاه قم و از شاگردان آیات عظام مکارم و سبحانی و نجفی مرعشی و وحید خراسانی و شیخ جواد تبریزی است. وی سال ۸۵ ۱۳دوره دکتری فقه و مبانی حقوق اسلامی را به پایان رساند و اکنون در حوزه ودانشگاه به تدریس سطوح عالی و مقطع ارشد و دکتری اشتغال دارد و ایده مهندسی شخصیت و تلاش نیاز محور ونیز نقد الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را مطرح نموده است .

موضوع گفت وگوی ما درباره دوری از روحیه کاخ نشینی و اهمیت آن در نظر حضرت امام خمینی (ره) است. در ابتدا برای ما بفرمایید که مسئله پرهیز از کاخ نشینی آموزه ای دینی است یا خیر؟

سخنان خود را با فرازی از مناجات شعبانیه آغاز می کنم: «اِلهی هَب لی کَمالَ الِانقِطاعِ اِلیکَ وَ اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضِیاءِ نَظَرِها اِلَیکَ حَتَّی تَخرِقَ اَبصارُ القُلوبِ حُجُبَ النّورِ فَتَصِلَ اِلی مَعدِنِ العَظَمَة».

آنچه حضرات اهل بیت علیهم السلام از خداوند می خواستند، کمال انقطاع به حضرت حق بود و اینکه دیده ها و دل ها به پرتوی نگریستن به ذات حق منور بشود تا اینکه دیدگان دل ها حجاب های نور را بدرد و در نتیجه به معدن عظمت نائل گردد. اهل بیت علیهم السلام از ما هم همین را خواستند. الان آیا روحیه کاخ نشینی به انسان این توفیق فهم و درک و رسیدن به کمال انقطاع را حاصل می کند یا خیر؟ هرگز! برخی خیال می کنند خلع حجاب هایی مثل تعلقات و وابستگی ها و تجملات و کاخ نشینی ناممکن است و برای ما امکان پذیر نیست. در حالی به قول آیت الله بهجت برای خلع حجاب ها مثل کاخ نشینی و حب دنیا و تعلقات و وابستگی ها و در واقع گرفتار شدن به «رأس کل خطیئة» که همان حب دنیاست، بیل و کلنگ لازم نداریم. آیا برای خلع حجاب ها بیل و کلنگ لازم داریم؟ بهترین راه برای خلع حجاب هایی مثل خلق و خوی کاخ نشینی، توجه به حضرت حق و توحید و ارتباط و اتصال با قهرمان های توحید و کمال انقطاع است که همان اهل بیت علیهم السلام هستند. همچنین اهتمام ویژه به نماز که در واقع مصونیت خاصی به ما از تمام این مسائل می دهد.

مخالفت حضرت امام خمینی (ره) با کاخ نشینی و اهتمام ایشان به سبک زندگی کوخ نشینی از چه رو بود؟

در خصوص مخالفت حضرت امام با کاخ نشینان و اهتمام به فهم و درک سبک زندگی کوخ نشینان چند نکته اساسی وجود دارد که عرض می کنم. حضرت امام می فرماید ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخ نشینی را از ایران و جهان بزداییم و ملت ها و دولت ها را از اسارت و وابستگی به روحیه کاخ نشینی نجات بدهیم. دلیلش این است که اخلاق کاخ نشینی از اخلاق فاسد است و اکثر خلق و خوهای فاسد از طبقة مرفه به مردم دیگر صادر شده است و طبع کاخ نشینی با توحید، مهندسی شخصیت، تربیت صحیح، تصنیف، تألیف و تولید فکر و علم منافات دارد. شما ببینید اکثریت قریب به اتفاق پژوهش ها و تولیدهای علمی و توسعه علوم انسانی و اسلامی توسط افرادی بود که به جای کاخ نشینی، خلق و خوی کوخ نشینی داشتند. شما شیخ انصاری و آخوند خراسانی را ببینید. شخصیت های باعظمتی مثل مرحوم امام و آیت الله بروجردی و آیت الله بهجت و علامه طباطبایی را ببینید که حتی در زندگی روزمره و برای نان شب خودشان به شدت در مضیقه بودند و البته فقر و روحیه کوخ نشینی را آزادانه و آگاهانه انتخاب کردند؛ چون این انتخاب آثار و برکاتی دارد که فقط خدا از آن باخبر است.

جمله ای از آیت الله بهجت برای شما در خصوص آیت الله سید محمد فشارکی نقل می کنم: آیت الله فشارکی بعد از مرحوم میرزا با اینکه از مجتهدان معاصر خود اعلم بود، اما به دنبال ریاست و مرجعیت نرفت و به نان شب خود احتیاج داشت. علمای ربانی در طول تاریخ، کاخ نشینی را با انتخابی آگاهانه و آزادانه کنار گذاشتند و برای ارتقای معنویت خودشان می دانستند که رفتن به سراغ کاخ نشینی فساد و رذایل اخلاقی و غفلت می آورد و راه نفوذ شیاطین جن و انس را در وجود انسان باز می کند. کسانی که بهره ای از معنویات داشتند، به دنبال کرامات هم نمی رفتند و دنبال خلق و خوی کاخ نشینی و حتی توجه مردم به خودشان نمی رفتند و می گفتند ما کیمیا را می دانیم و حتی با کیمیا می توانیم زندگی خودمان را به زندگی کاخ نشینی تبدیل کنیم، اما آن را به کسی یاد نمی دهیم و خودمان هم از آن استفاده نمی کنیم. ما می دانیم چه چیزی را باید به دیگران یاد بدهیم. علم توحید، علم اخلاق، علم تفسیر و تدقق در قرآن را باید به مردم یاد بدهیم. کسی که از علم فقه و معنویات و معرفت به خدا بهره مند است، چه حاجت به کیمیا و روحیه کاخ نشینی و استفاده از کیمیا برای رسیدن به این هدف دارد؟ چه کیمیایی بالاتر از توحید و خداشناسی و یکتاپرستی؟ همه واجبات و فقه و تمام علوم برای تحصیل معرفت و مقدمه آن است و معرفت الله واجب نفسی و ذاتی و اعظم واجبات می باشد و خروجی معرفت الله یک زندگی زاهدانه بی آلایش است. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند که تمام زهد در این آیه خلاصه می شود: «لِکَیلَا تَأْسَوْا عَلَی مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاکُمْ وَاللَّهُ لَا یحِبُّ کُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ / آنچه از دستتان می رود اندوهگین نباشید و بدانچه به دستتان می آید شادمانی نکنید. و خدا هیچ متکبر خودستاینده ای را دوست ندارد.» کاخ نشینان نمی توانند به جایی برسند که بر آنچه از دستشان می رود تأسف و حسرت نخورند و نسبت به آنچه از مال و منال و ثروت به دستشان می آید خوشحال نشوند. این سیره قهرمان های توحید و سیره انسان هایی است که به انقطاع نائل می شوند.

اگر بخواهیم در این راه موفق باشیم، باید روحیه کاخ نشینی را رها کنیم و دارای خلق و خوی کوخ نشینی بشویم. گاهی انسان بالفعل کاخ نشین نیست و کوخ نشین است؛ اما روحیه کاخ نشینی را دارد و اگر همین زمینه برای او فراهم بشود، شناگر بسیار ماهری خواهد شد. این هم باید با مهندسی شخصیت از نفس خود پاک کنیم و به جایی برسیم با انتخاب آزادانه و آگاهانه از زمینه کاخ نشینی هم پرهیز نماییم. یکی از راه های آن همان توجه به توحید است. اینکه بدانیم این روحیه کاخ نشینی باعث فساد می شود. تمام فسادهایی که در ایران و جهان وجود دارد، به همین روحیه برمی گردد. این روحیه از روحیات شیطانی است و از اخلاق شیطانی هم ناشی می شود که «حب الدنیا رأس کل خطیئة.» داشتن قدرت پرهیز و رسیدن به آن مرحله مطلوب ریاضت، کشیک نفس، مراقبه و محاسبه لازم دارد. این ها از ارکان سلوک است. أنس با بزرگان هم در این راه می تواند ما را یاری کند. خداوند علامه طباطبایی را رحمت کند. بعضی از دوستان گفتند در سال های آخر عمر در کوچه پس کوچه های قم در پی خانه ای اجاره ای می گشت. بنده سی سال پیش که در درس آیت الله بهجت شرکت می کردم، شاهد و ناظر بودم که در زمستان وقتی باران می آمد از سقف خانه ایشان آب چکه می کرد. ما باید کوشش کنیم این روحیه و اخلاق کاخ نشینی را نه تنها از خودمان بزداییم، بلکه سعی کنیم آن را از ملت و مردم هم بزداییم. امروزه مردم روحانیت را به عنوان الگوی خودشان در صورتی می پذیرند که اهل عمل باشند. مردم باید روحیه کوخ نشینی را در روحانیت ببینند. طبع کاخ نشینی و روحیه کاخ نشینی منافات دارد با اخلاق و سیره شهیدان و فقیهان امامیه در طول تاریخ. ما وقتی در مذهب خودمان ملاحظه می کنیم که فقه و معارف ما و علوم اسلامی ما آن طور قوی است و حکمت متعالیه ما آن طور پاسخ گو می باشد، متوجه می شویم اشخاصی که این فقه و حکمت را به غنای عالی و ارتقای علمی رساندند، اشخاصی بودند که روحیه شان کاخ نشینی نبود، بلکه روحیه آن ها روحیه کوخ نشینی بود. شما زندگی ملاصدرا در کهک را مطالعه و بررسی کنید. همچنین زندگی فقیهان شیعه از زمان شیخ صدوق تاکنون بررسی بفرمایید؛ می بینید که این ها چه روحیه کوخ نشینی داشتند و در پرتوی همین روحیه که در واقع همان زهد و زندگی بی آلایش هست، به چه درجاتی از مراتب سیر و سلوک و تولید علم و دستگیری از مردم نائل آمدند.

حال که در عصر غیبت به سر می بریم، چه وظیفه ای داریم و باید چه نوع سبک زندگی را الگوی خودمان قرار بدهیم تا به آن سعادت ابدی برسیم؟

بدون شک در عصر غیبت هم با این امتداد و طولانی شدن راه برای رسیدن به خدا و ارتباط با حضرت حق و امام عصر برای ما فراهم است. اگر در این غیبت کبرا و این امتداد هیچ راهی وجود نداشت، از لطف و حکمت و رحمت خدا بعید بود و با برهان حکمت و لطف و رحمت منافات پیدا می کرد. بنابراین اگر بخواهیم می توانیم و یکی از راه های آن این است که روحیه زهد و بی آلایشی و روحیه کوخ نشینی را در خودمان تقویت کنیم. بهترین ذکری که در مواقع شداید به ما آموزش دادند و از پیامبر اکرم (ص) به دست ما رسیده است: «أمانٌ لاُمّتی مِن الهَمِّ: «لا حَولَ و لا قُوّةَ إلّا باللّه، لا مَلْجَأَ و لا مَنجْی مِن اللّه إلّا إلَیهِ» این سخن کریمانه ایم نی و آرامش کامل را از ناراحتی ها و وابستگی ها و روحیات شیطانی مثل کاخ نشینی به ما آموزش می دهد و می فرماید هیچ دگرگونی و نیرویی جز خداوند تحقق نمی یابد و هیچ پناهگاه و جایگاهی جز خدا به سوی خدا وجود ندارد. ما باید بدانیم در روحیات خود تابع چه کسی هستیم؟ تابع حضرات اهل بیت علیهم السلام هستیم که روحیه کاخ نشینی نداشتند یا بالعکس. راه همانی است که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: «وَاللهِ لَوْ أُعْطِیتُ الاْقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلاَکِهَا، عَلَی أَنْ أَعْصِی اللهَ فِی نَمْلَة أَسْلُبُهَا جُلْبَ (خلمة) شَعِیرَة مَا فَعَلْتُهُ» به خدا قسم اگر اقالیم هفتگانه را در کف دست من بگذارند و بگویند یک پوست جو را از دهان یک مورچه بربایم یا به بعضی از بندگان خدا ظلم و ستم کنم، این کار را انجام نمی دهم.

همچنین فرمود: اگر من را در خارها و زنجیرها روی خاک ها بکشانند تا ظلم و ستمی به بنده خدا کنم و یک انسان را ناراحت کنم، هرگز این کار را به خاطر زندگی دو روزه این دنیا نخواهم کرد... سؤالی که مطرح می شود این است که این روحیه از کجا سرچشمه می گیرد؟ از زهد. از کنار زدن تعلقات و وابستگی های دنیا. از کنار زدن تجملات است. اگر انسان روحیه کاخ نشینی داشته باشد و بخواهد این تعلقات را از خودش کنار بزند، اصلاً امکان پذیر نیست. روحیه کوخ نشینی آثار و برکاتی دارد که فقط خدا می داند. یکی از آثار و برکاتش این است که کوخ نشینان خیلی راحت در این دنیا وظایف خودشان را تشخیص می دهند و به انجام واجبات و مستحبات و ترک محرمات پایبند هستند و اگر تمام دنیا را برای آنان مجسمه طلا و نقره و جواهر کنند، ذره ای به آن احساس تعلق نمی کنند. اگر بدانند که پذیرش مسئولیتی در دنیا مساوی با ظلم و ستم به بندگان خدا است، آن را نمی پذیرند. حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: حکومت بر شما برای من از عطسه بز هم بی ارزش تر است. همچنین فرمود: امارت بر شما از این کفش پاره و پروصله هم بی ارزش تر است. اهل بیت علیهم السلام این روحیات را از ما هم خواسته اند. این خواسته ریشه در روحیه کوخ نشینی دارد و نه کاخ نشینی. در تاریخ و سیره حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خوانده ایم که وقتی برخی از منصوبین ایشان ذره ای روحیه کاخ نشینی پیدا می کردند، حضرت آنان را عزل می فرمود و برای مجازات هم آن ها را احضار می کرد. ما پیرو چنین مکتبی هستیم. شهیدان ما، مثل شهید قاسم سلیمانی، شهید همت، شهید بروجردی، شهید باکری، شهید صفوی، شهید حیدری و شهدایی که سالیان متمادی مظهر مقاومت و اخلاق و اصول انسانیت بودند، روحیه کوخ نشینی داشتند و از روحیه کاخ نشینی به دور بودند. خانواده های همه این شهدا در خانواده های کوخ نشین به دنیا آمدند و تربیت شدند. این ها شب را با قرصی نان جو سر می کردند و به همان اندازه قانع بودند. آثار و برکات وجودی آنان در میان مردم تا قیام قیامت از بین نخواهد رفت. نام و یاد و خاطرة همة آنان مثل امام راحلشان باقی است و یاد کردن از بزرگی آنان، انسان را پرورش می دهد و به پرواز تا بی نهایت می رساند. اینکه امام فرمود: مزار شهیدان شفاخانه است و قدرت پرواز تا بی نهایت دارد و اینکه فرمود: وصیت نامه شهدا را بخوانید. مطالب و نکات آن ها را در درس های عرفانی و حکمت متعالیه و عرفان ابن عربی را هم نخواهید یافت؛ چرا که این ها اخلاق، انسانیت، زهد، فداکاری و مهندسی شخصیت را با خون خودشان امضا کردند. در این مجال سزاوار است که از دوست عزیز و شهید بزرگوار، سید بهروز صفوی یادی کنم. ایشان بیست و هفت سال قطع نخاع گردنی بود و یک بار هم گلایه و شکایت نکرد. حتی در اوج اختلاس ها و فسادهای مفسدان، از ایشان سؤال شد آیا بعد از بیست و هفت سال که شاهد این فسادها هستید، از رفتن به جبهه پشیمان نیستید؟ فرمود: ما وظیفه خودمان را انجام دادیم. طبق معرفت و شناختی که از رهبر خود امام خمینی داشتیم به جبهه ها رفتیم و اگر هم سالم هم بشویم راه همین است. راه، راه شهیدان است و این راه ادامه دارد و ما مسئول اعمال خودمان هستیم. دیگران هم خودشان می دانند. وقتی حقیقت روشن است، دیگر ابهام وجود ندارد. ندانم چه کار کنم وجود ندارد. حقیقت مثل آفتاب است و راه حق از ناحق روشن شده است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «إِنَّا هَدَینَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِرًا وَإِمَّا کَفُورًا».

اکنون سؤال می کنیم آن روحیه که مظهر و منشأ بیداری تا قیام قیامت و مظهر راه سلامت برای همه جوانان جهان است، روحیه کاخ نشینی است یا کوخ نشینی؟ روحیه کاخ نشینی که روحیه فساد است. چنین روحیه ای باعث غیبت ها و تهمت ها و ظلم ها و جنایت ها و حق مردم ضایع کردن ها می شود و به فرعونیت ختم می گردد. مگر جنایت کاران تاریخ از کاخ نشینان نبودند؟ کدام ظالم در تاریخ روحیه کوخ نشینی داشت؟ حتی یک نفر از ظالمان یافت نمی شود که روحیه کوخ نشینی داشته است.

تبعات کاخ نشینی و آثار و فواید کوخ نشینی را برای خوانندگان ما بیان کنید.

امام خمینی تأکید داشت که مسئولان نباید از طبقه کاخ نشین باشند. تأکید داشت که دولت ما دولت کاخ نشین نیست و آن روزی که دولت ما به کاخ نشینی توجه پیدا کرد، آن روز باید فاتحه دولت و ملت را خواند. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای ناخواسته از آن خوی کوخ نشینی بیرون برود و به کاخ نشینی توجه کند، آن روز است که انحطاط برای او و برای کسانی که با او تماس دارند، پیدا می شود. امام به شدت با روحیه کاخ نشینی مبارزه می کرد و می فرمود ای کاش کاخ نشینان تحول بینش پیدا می کردند و منش خود را اصلاح می کردند و حال دردمندان را مشاهده می کردند تا به جنایات دولت جبار آمریکا دامن نزنند. شما طبقه جوان برومند زاغه نشین بر آن اشخاص کاخ نشین شرافت دارید و شما هستید که اسلام را حفظ کردید. امام تأکید داشت که شما کوخ نشینان هستید که منشأ تحولات بنیادی و نهضت بیداری در ایران و جهان شدید و یک موی سر شما کوخ نشینان و شهید دادگان به همه کاخ نشینان در ایران و جهان شرف و شرافت و برتری دارد. این پایین شهری ها و پابرهنه ها ولی نعمت ما هستند. اگر همراهی این توده های محروم نبود، بدون شک حکومت نمی توانست برقرار بشود و اگر انقلاب اسلامی با رهبری امام و روحانیت به پیشرفت های عالی نائل شده، در واقع به خاطر آن دیدگاه عالی و اسلامی و اخلاقی کوخ نشینی پابرهنه ها است. اگر همت این کوخ نشینان و جنوب شهری ها نبود، رژیم سابق ساقط نمی شد. امام تأکید می کرد که بدون این مردم ما نمی توانستیم در مقابل مشکلات مقاومت کنیم؛ مردمی که تا آخر خط با ما ایستادند و وفاداری خودشان را با خون خودشان ثابت کردند. از قشرهای مختلف مردم افرادی با اخلاق کوخ نشینی همراه نهضت و انقلاب شدند و همت آن ها باعث شد که ما منشأ نهضت بیداری اسلامی بشویم. این قشر درد فقر و استضعاف را چشیده بودند. ایشان تأکید می کرد که منشأ خوی استکبار و طغیان و سرکشی همان کاخ نشینی است؛ همچنین تعلقات و حب دنیایی که در آیات قرآن از آن نهی شده و منشأ بسیاری از خوبی ها و فداکاری ها و شهادت ها روحیه کوخ نشینی و زدودن تعلقات است.

. انتهای پیام /*