پرتال امام خمینی(س): یادداشت۳۲۱/ حسن پویا

یرفع الله الّذین آمنوا منکم والذین اوتوا العلم درجات والله بما تعملون خبیر؛ (سوره مجادله، آیه ۱۱)، خدا جایگاه کسانی از شما را که ایمان آوردند و به دانش دست یافتند، چندین درجه بالا می برد و خداوند از آنچه می کنید آگاه است.

یکی از بزرگترین و بلند آواز ترین ارزشها در دین اسلام ارزش علم و عالم است. جایگاه رفیع و ارزشمند عالمان دینی و علم و معرفت چنان است که خداوند متعال در قرآن کریم به قلم و نگاشته های آن قسم می خورد و می فرماید: ن و القلم و ما یسطرون؛ (سوره قلم، آیه ۱) ، سوگند به قلم و آنچه می نویسند.

در روایات فراوانی از علم و عالمان با عمل به نیکی یاد شده و برای آنان جایگاهی بلند در نظر گرفته شده، تا آنجا که نبی مکرم اسلام(ص) فرموده است:

النّظر الی وجه العالم عبادة؛ نگریستن به چهره عالم عبادت است (الحیاة، ج ۲، ص ۴۳۲) و یا فرموده: زیارة العلماء احبّ إلی الله تعالی من سبعین طوافاً حول البیت...؛ زیارت علما را خداوند متعال از هفتاد بار طواف بر گرد کعبه دوست تر دارد. (همان، ص ۴۳۳)

در جای دیگر پیامبر خدا(ص) با صدایی رسا اعلان فرمود: ألا إنّ الله یحب بغاة العلم؛ آگاه باشید که خدا جویندگان علم را دوست دارد. (همان، ص ۴۲۸)

در این میان سفارش به تفقّه در دین و ارزش گذاری بر آن از جایگاه برتر و ویژه‌ای برخوردار است چنانکه در کلام امام کاظم(ع) آمده است:

تفقّهوا فی دین الله! فإنّ الفقه مفتاح البصیرة و مقام العبادة والسّبب إلی المنازل الرفیعة، والرّتب الجلیله فی الدّین و الدنیا...؛ در دین خدا تفقّه و پژوهش کنید، که فقه کلید بینایی و متمّم عبادت و سبب رسیدن به پایگاه های بلند و مقامات عالی در دین و دنیاست. (همان، ص ۴۳۱)

در پرتو آیات و روایات دربارة عالمان و جایگاه علم و اهل آن، استاد علامه محمدرضا حکیمی می فرماید: عالم اسلامی نماینده عصر سوم از عصرهای سه گانه رسالت های خدا در زمین است و او حجت خدا به معنی أعم است، از آن جهت که حجّت امام است. و چنانکه در حدیث آمده امام حجّت خدای متعال است، پس عالم به یک واسطه (امام) حجت خدا بر مردمان است... این مقام را در سرزمین های شیعه نشین اهمیّت دیگر نیز هست، و آن به موجودیّت و بقای اسلام و گسترش و اعتلای آن باز می گردد، چه «مرجع» در نظر شیعه، نگاهبان اسلام و وسیله ادامه یافتن آن و پاسدار هر چیزی است که به مجموعه اسلامی تعلق دارد. (همان، ص ۵۶۳)

با این نگاه عمیق و رسالت آفرین به عالمان دین است که اسلام برای آنان ارزشمندی و فرازمندی قائل شده است و آنان را بر بال ملائکه نشانده تا پاسدار توحید و دین خدا، و بیدارگر اقالیم قبله باشند.

امام خمینی که برخوردار از علم و عمل است و همواره در راه خودسازی و مراقبت شدید از نفس بوده است، تا آنجا که در ایام جوانی بزرگترین آثار عرفانی در حوزه اندیشه و عمل را عرضه کرده است، با توجه به این جایگاه عظیم، خود نیز پاسدار حوزه و حوزویان است و ارزشی مضاعف برای عالمان دین بویژه مراجع عظام تقلید و پاسداران دین حق قائل است. ایشان نه تنها خود احترامی خاص برای اساتید بزرگ خود وسایر اساتید می گذاشت، دیگران را نیز به این امر توصیه می کرد و به جدّ معتقد بود از مجموع روایات این باب بر می آید که احترام به آنان باعث برکت در عمر و علم و عمل می شود و بی احترامی به آنان، موجب از دست رفتن تمام سرمایه‌های مادی و معنوی انسان می گردد.

چنانکه در روایاتی از قول پیامبر خدا حضرت محمد(ص) آمده است که:

من أهان طالب العلم فقد اهاننی و من احتقر صاحب العلم فقد إحتقرنی و من احتقرنی فهو کافر؛ هر کس طالب علمی را اهانت کند به من پیامبر اهانت کرده و کسی که اهل علم را تحقیر نماید، مرا کوچک شمرده است و آنکس که من را تحقیر کند از ایمان خارج شده است. (ارشاد القلوب، ص ۱۶۵)

امام علی(ع) نیز فرمود: من وقرّ عالماً وقرّ ربّه؛ آنکس که عالمی را بزرگ بشمارد خدای را بزرگ شمرده است. (غرر الحکم، ح ۲۱۸)

امام خمینی(س) از سال های بسیار دور، با توجه به عظمت حوزه های علمیه، روحانیون و اهل علم، همواره با خردی روشن بین و با آگاهی تمام می کوشید که به این قشر عظیم خدای ناکرده اهانتی نشود. از این رو آنگاه که در سوم بهمن سال ۱۳۴۱، منزل آیت الله خوانساری وآیت الله بهبهانی از سوی نیروهای امنیتی رژیم پهلوی محاصره می شود طی پیامی می فرماید:

مسلمین آگاه باشند که اسلام در خطر کفر است. مراجع و علمای اسلام بعضی‏‎ ‎‏محصور و بعضی محبوس و مهتوک‏ هستند. دولت امر داد حوزه های علمیه را هتک‏‎ ‎‏کنند، و طلاب بی پناه را کتک بزنند، و بازار مسلمین را غارت کنند و درب و پنجرۀ‏‎ ‎‏مغازه ها را بشکنند. در تهران حضرت آیت الله خوانساری‏ و حضرت آیت الله ‏‎ ‎‏بهبهانی‏‎‎‏ را در محاصرۀ شدید قرار دادند؛ و عده ای از علمای محترم و وعاظ معظم را‏‎ ‎‏محبوس نمودند. و ما از آنها به هیچ وسیله نمی توانیم اطلاع پیدا کنیم. اراذل و اوباش را‏‎ ‎‏تحریک می کنند که به علما و روحانیون اهانت کنند. آقایان طلاب و مبلغین را مانع‏‎ ‎‏می شوند که برای تبلیغ اسلام در نواحی ایران بروند و تبلیغ احکام کنند. با ما معاملۀ‏‎ ‎‏بردگان قرون وسطی می کنند. به خدای متعال من این زندگی را نمی خواهم. ‏‏إِنّی لاَ اَرَی‏‎ ‎‏المَوْتَ إِلاّ سَعادةً وَ لاَ الحَیَاةَ مَعَ الظَّالِمِینَ إِلاّ بَرَماً (صحیفه امام، ج ۱، ص ۱۴۱)

این اهانت و هتک حرمت را حضرت امام با دلی سوزان و قلبی مملو از درد، خطر برای حیات اسلام و مسلمین تلقی می کند و در یک چنین موقعیتی، حیات خویش را بر نمی تابد و مرگ را بهتر از این حیات ذلیلانه می داند.

ایشان در سال ۱۳۴۳ پس از آزادی از زندان نیز با دلی پر خون و با سوز و گذار در مسجد اعظم قم پس از بیان تألمات روحی و جسمی خویش و گریه و اشک و آه حاضران در مسجد و نیز بیان مشکلات کشور و نقشه های دشمنان برای اسلام و ایران، در بخشی از سخنانشان می فرمایند:

من یک نصیحت می کنم به بچه های طلاب؛ طلاب جوان که تازه آمده اند و حاد و‏‎ ‎‏تندند؛ و آن این است که آقایان، متوجه باشید اگر چنانچه شَطْر‏ کلمه ای به یک نفر از‏‎ ‎‎‏مراجع اسلام، شطر کلمه ای اهانت بکند کسی به یک نفر از مراجع اسلام، بین او و خدای‏‎ ‎‏تبارک و تعالی ولایت منقطع می شود. کوچک فرض می کنید؟ فحش دادن به مراجع‏‎ ‎‏بزرگ ما را کوچک فرض می کنید؟ اگر به واسطۀ بعضی از جهالتها لطمه ای بر این نهضت‏‎ ‎‏بزرگ وارد بشود، معاقَبید پیش خدای تبارک و تعالی؛ توبه تان مشکل است قبول بشود،‏‎ ‎‏چون به حیثیت اسلام لطمه وارد می شود. (همان ، ص ۳۰۶ ـ ۳۰۷)

خود ایشان پس از این نصیحت مشفقانه با تواضعی مثال زدنی می فرماید:

من که اینجا نشسته ام دست تمام مراجع را می بوسم؛ تمام مراجع اینجا، نجف، سایر‏‎ ‎‏بلاد، مشهد، تهران، هر جا هستند، دست همۀ علمای اسلام را من می بوسم. مقصد بزرگتر‏‎ ‎‎‏از این است آقا. من دست برادری دراز می کنم به تمام ملتهای اسلام، به تمام مسلمین‏‎ ‎‏دنیا؛ در شرق و غرب عالم هر چه مسلم هستند، من از اینجا دست برادری دراز می کنم و‏‎ ‎‏دست آنها را می فشارم. ما خاضع هستیم برای همۀ علمای اسلام؛ شما هم باید خاضع‏‎ ‎‏باشید؛ همه، همه، همه باید خاضع باشید. (همان، ص ۳۰۷ ـ ۳۰۸)

این سلسله سخنان حضرت امام از بهمن سال ۱۳۴۱ تا آخر عمر همچنان ادامه داشت و همواره بر احترام به ساحت عالمان بویژه عالمان دینی سفارش می کرد، تا آنجا که حتی در اوج نهضت اسلامی در سال ۱۳۵۷ آنگاه که در پاریس در دهکده نوفل لوشاتو بود از توطئه عمّال شاه در اهانت به مراجع پرده برداشت و به مردم در این باره هشدار داد:

به عموم ملت ایران با تواضع و احترام هشدار می دهم: ‏

‏‏ از قراری که به اینجانب اطلاع داده اند در روز اربعین توطئه ای است برای ایجاد تفرقه‏‎ ‎‏در صفوف مسلمین؛ دستگاه شکست خوردۀ شاه به فکر این افتاده است که با این حیله‏‎ ‎‏خود را نجات دهد. من اعلام می کنم که اگر به اینجانب یا عکس اینجانب هر سبّ‏ و‏‎ ‎‏لعن و اهانتی بشود، مقابله و ایجاد تشنج حرام و مخالف رضای خدا است. و اعلام می کنم‏‎ ‎‏که اهانت به مراجع معظم و تمثال شریف آنان، حرام و مخالف رضای خداست. و اعلام‏‎ ‎‏می کنم که اگر کسی این عمل شنیع را بکند از ملت نیست و از عمال اجانب و دستگاه جبار‏‎ ‎‏است. (همان، ج ۵، ص ۴۹۳)

امام خمینی از هر فرصتی برای احترام به مراجع استفاده می کرد و همگان بویژه جوانان را بر این امر سفارش می‌کرد، از جمله در ۲۵ مهر سال ۱۳۵۷ از نوفل لوشاتو می نویسد:

لازم است از طبقۀ جوان تقاضا کنم که نسبت به ساحت محترم‏‎ ‎‏مراجع و روحانیون، احترامات لایقه را مراعات نمایند. جوانان عزیز آگاهند که در این‏‎ ‎‏وقت حساس که نهضت اسلامی به نتیجه نزدیک می شود، هیچ امری از اختلاف کلمه‏‎ ‎‏خطرناکتر نیست، (همان، ج ۴، ص ۴۳)

در سال ۱۳۵۸ نیز در پی مسائلی که در قم و در بیوت برخی مراجع عظام پیش آمده بود حضرت امام در پیامی گوشزد کردند که:

من‏‎ ‎‏اکیداً از همۀ ملت شریف می خواهم که از مطالبی که باعث اختلاف و بهره برداری‏‎ ‎‏دشمن است احتراز کنید و به مراجع عظیم الشأن و علمای اعلام احترام گذارید. (همان، ج ۱۱، ص ۱۶۹)

این سیره پسندیده و برگرفته از آموزه های دینی در زندگی امام خمینی و سایر بزرگان دین و در نصایح آنان به شاگردانشان، همواره بوده و نمود داشته است، زیرا از آثار و برکات آن، باخبر بودند و در زندگی خود به روشنی احساس می کردند.

خداوندا ما را از برکت این نعمت عظیم برخوردار فرماید: خداوندا به همه عالمان ما مسئولیت شناسی و دردمندی عنایت فرماید و آنان را در راه مسئولیتشان موفق بدارد.

. انتهای پیام /*