پرتال امام خمینی: مصاحبه ۳۳ / سید رضا اکرمی:

 حجت الاسلام والمسلمین سید رضا اکرمی واعظ مذهبی، نماینده ادوار دوم، سوم، چهارم، پنجم و هشتم مجلس شورای اسلامی و امام جماعت مسجد سلمان فارسی نهاد ریاست جمهوری در این مصاحبه ضمن اشاره به برخی فرازهای زندگانی امام رضا(ع)، به جریان پذیرش ولایت عهدی از سوی آن حضرت و مناظره ایشان با علمای دیگر ادیان و مذاهب اشاره کرد. گفتگوی با ایشان از نظر می گذرد:

 جریان ملقّب شدن امام دهم و یازدهم شیعیان به «عسکری» چگونه بوده است؟

در تاریخ شیعه و در بین شیعیان در طول سال قمری، سخن و قلم اندکی درباره حضرت «علی بن محمدالهادی علیه السلام» بر کاغذ و بیان می آید؛ چون ولادت و شهادت حضرت تعطیل رسمی نیست و فقط حوزه های علمیه و مساجد و نمازجمعه ها پاسدار معرفی وی می باشند و بدین جهت معرفی بایسته و شایسته درباره وی انجام نمی گیرد. 

نام امام دهم شیعیان، «علی» و کنیه اش «ابوالحسن» و لقبش «هادی» است. در سال ۲۱۲ متولد شد و ۴۲ سال عمر نمود و در سال ۲۵۴ از دنیا رفت. ۲۰ سال از عمرش را در مدینه و بقیه را در سامرا زیسته است. ۳۴ سال امامت کرد و با شهرت «ابن الرضا» مورد توجه خاص و عام بود و مسموم از دنیا رفت.

در دعای توسل هر امامی شهرت خاص دارد که امام هشتم را «الرضا المرتضی»، امام نهم را «الجواد التقی»، امام دهم را «الهادی النقی» و امام یازدهم را «الزکی العسکری» نامیده اند؛ و امام دهم و یازدهم به «عسکریین» عنوان یافته اند؛ چون در منطقه و محله نظامی ها می زیستند و حکومت جور می خواست در دسترس مردم نباشد و رفت و آمد آنها با این بزرگواران محدود و ممنوع باشد. ولی تاریخ می نویسد امام در جان و دل نظامیها و مردم نفوذ داشت و محبوب القلوب بود و عباسیین هراس و ترس داشتند و نمی خواستند آن ها را به مردم بنمایانند.

راجع به مکانت مادر آن بزرگوار مطلبی در تاریخ آمده است؟

مادر ایشان «سمانه مغربیه» است که نوشته اند «امام شناسی شایسته بود و بهشتی وارسته بود؛ هیچ جباری به وی دست نیافت و در برابر شیطان مصونیت داشت و از امّهات صدیقین جدا نبود». علی رغم این که در اسلام، بلوغ شرط تصدی برخی مناصب است، چگونه می توانیم بپذیریم که کودکی قبل از بلوغ عهده دار منصب امامت شیعیان شود؟

حضرت محمدبن علی و علی بن محمد و مهدی آل محمد (علیهم السلام) سه امامی می باشند که در سن ۸ سالگی و ۵ سالگی به امامت رسیده اند و هر کس پیامبری حضرت عیسی و یحیی را پذیرفته است که در کودکی و نوجوانی به این منصب الهی رسیده اند، پذیرش امامت این سه بزرگوار هم برایش آسان می باشد. منصب نبوت و امامت آسمانی است و دانش آن ها «من عندالله» می باشد نه زمینی؛ و آماده سخن و جواب به هر نیاز می باشند «وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا».

ارتباط شیعیان با آن حضرت چگونه بود؟ شیعیان بالاتفاق امامت ایشان را پذیرفتند؟

امام هادی (علیه السلام) در مدینه مبسوط الید بود و حوزه و شاگردان بسیاری داشت؛ ولی در سامرا در تبعید بود و در حفاظت و کنترل شدید قرار داشت. شاگردان ویژه ای داشت که یکی از آن ها حضرت عبدالعظیم حسنی می باشد که در حیات وی می فرمود مردم ری به او مراجعه کنند و پس از وفات وی، زیارت وی را معادل زیارت امام حسین (علیه السلام) دانست. آن حضرت از طریق وکالت در مراکز مهم، گره ها را باز می کرد و به سوالات پاسخ می داد و از دیانت محمدی دفاع می کرد.

مطالعه زندگی نامه حضرت هادی(علیه السلام) در مدینه و بغداد و سامرا ما را به این نتیجه می رساند که باید در برابر حضرت خاضع و خاشع بود و پاسخگویی امام در مدینه به شاگردان، حوزه درسی امام،زیارت جامعه کبیره و مناظرات روشن می سازد که شبهه و خدشه ای برای شیعیان امام وجود نداشته است.

مقابله آن حضرت با حکومت عباسی چگونه بود؟

امامت هر امامی بعد از پیامبر اسلام، دوران خاص و شرائط خاص داشت و هیچ گاه با فراغ بال همراه نبوده است و هیچ امامی از تلاش و کوشش در سخت ترین شرائط جدا نبود، ولو در حال تقیه باشد. عصر امام هادی (علیه السلام) عصری ویژه بود که با مأمون عباسی، معتصم، واثق، متوکّل، منتصر ، مستعین و معتزّ زیست و از هریک آزار ویژه دید که در آن میان، متوکّل بیش ترین گستاخی و جسارت نسبت به امام علی، امام حسین و امام هادی داشت.

احضار متوکل عباسی و فراخوانی امام گواه آن است که متوکّل خلیفه عباسی پلید- که از امام علی(ع) نقل شده است که «...و عاشِرُهُمْ اَخبثُهُمْ یقْتُلُهُ اَخَصُّهُمْ بِهِ...» (مناقب ابن شهرآشوب، ج۱، ص۴۳۱) دهمین خلیفه عباسی(یعنی متوکّل) خبیث ترین آن هاست...»- از وجود وی در مدینه احساس خطر می کرد و بدین جهت امام را به صورت خانوادگی به سامرا فراخواند و اجازه خروج به امام نمی داد.

به عنوان حسن ختام روایتی را از آن بزرگوار بیان فرمایید.

امام هادی (علیه السلام) فرمود:« أَلدُّنیـا سُوقٌ رَبِحَ فیها قَوْمٌ وَ خَسِرَ آخَـرُونَ»(تحف العقول، ص ۷۷۴) دنیا کانون داد و ستد، تجارت و خرید و فروش است؛ برخی به درستی، صداقت، امانت و انصاف عمل کردند و سود بردند و برخی به خیانت، بی انصافی و سوداگری پرداختند و زیان بردند.

«عَنْ أَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِی قَالَ: أَصَابَتْنِی ضِیقَةٌ شَدِیدَةٌ فَصِرْتُ إِلَی أَبِی الْحَسَنِ عَلِی بْنِ مُحَمَّدٍ علیه السلام فَأَذِنَ لِی فَلَمَّا جَلَسْتُ قَالَ یا أَبَا هَاشِمٍ أَی نِعَمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیکَ تُرِیدُ أَنْ تُؤَدِّی شُکْرَهَا قَالَ أَبُو هَاشِمٍ فَوَجَمْتُ فَلَمْ أَدْرِ مَا أَقُولُ لَهُ فَابْتَدَأَ (ع) فَقَالَ رَزَقَکَ الْإِیمَانَ فَحَرَّمَ بِهِ بَدَنَکَ عَلَی النَّارِ وَ رَزَقَکَ الْعَافِیةَ فَأَعَانَتْکَ عَلَی الطَّاعَةِ وَ رَزَقَکَ الْقُنُوعَ فَصَانَکَ عَنِ التَّبَذُّلِ یا أَبَا هَاشِمٍ إِنَّمَا ابْتَدَأْتُکَ بِهَذَا لِأَنِّی ظَنَنْتُ أَنَّکَ تُرِیدُ أَنْ تَشْکُوَ إِلَی مَنْ فَعَلَ بِکَ هَذَا وَ قَدْ أَمَرْتُ لَکَ بِمِائَةِ دِینَارٍ فَخُذْهَا» (الأمالی، شیخ صدوق(ره)، ص۴۱۲) ابو هاشم جعفری می گوید:گرفتاری شدیدی به من روی آورد. نزد امام هادی(علیه السّلام) رفتم. ایشان اجازه ورود دادند. آن گاه که نشستم، فرمود: ای ابو هاشم! می خواهی کدام نعمت از نعمتهایی را که خدا به تو بخشیده است شکر بگویی؟ چهره درهم کشیدم و خاموش ماندم و نمی دانستم در جواب چه بگویم. حضرت خود سخن آغاز کرد و فرمود: «خداوند به تو ایمان عطا کرد و از این رو بدن تو بر آتش حرام خواهد بود، و نیز سلامتی به تو بخشید و کمک کرد که بتوانی اوامر او را اطاعت کنی، و قناعت را روزیت کرد و آبروی تو را حفظ نمود.ای ابو هاشم! من این گونه گفتم، چون قصد شکایت از کسی را داشتی که به تو چنین نیکی کرده است.و اما فرمان دادم صد اشرفی به تو بدهند. آن ها را بگیر».

اگر نکته ای باقی است، بفرمایید.

ماه رجب از ماه های حرام است که در وسط سال قمری قرار گرفته و با خود ویژگی های چندی چون ولادت و شهادت امام هادی، امام جواد، امام علی و امام هفتم و مبعث پیامبر اکرم را دارد و دعاهای خاصی چون «یا من ارجوه لکل خیر و آمن سخطه عند کل شر» را دارد که از همه فرصت های آن باید بهره وافر گرفت.

. انتهای پیام /*