پرتال امام خمینی: یادداشت ۳۶۷ / عزیزالله رزاقی:
وجود مقدس امام هفتم شخصیت بزرگواری است که در تعبیر زیارت آن بزرگوار و توسل به آن بزرگوار عرض می کنیم «اللّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَأَهْلِ بَیتِهِ، وَصَلِّ عَلَی مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ وَصِی الْأَبْرارِ، وَ إِمامِ الْأَخْیارِ، وَعَیبَةِ الْأَنْوارِ، وَوارِثِ السَّکِینَةِ وَالْوَقارِ، وَالْحِکَمِ وَالآثارِ» او یادگار پیغمبر و امامان بزرگوار قبل از خودش است.

وجود مقدسشان ملقب به «کاظم»، «عبدصالح»، «باب الحوائج» و «صابر» اند که در سال ۱۲۸ هجری قمری متولد شدند و در سال ۱۸۳ به شهادت رسیدند. عمر مبارک شان ۵۵ سال و دوره امامت شان ۳۵ سال بوده است. در رابطه با فضیلت، شخصیت و مکانت آن بزرگوار احادیث و روایات فراوانی وارد شده است که من به سه حدیث اکتفا می کنم.


یک حدیث از رسول گرامی اسلام است که روایتی مفصل و در شأن ۱۲ امام است و از معدود روایاتی است که پیغمبر اکرم ۱۲ امام را به نام ذکر کرده است و مرحوم علامه مجلسی در جلد ۲۷ بحارالانوار آن را آورده است؛ از جمله درباره موسی بن جعفر فرمود «من أَحبَّ أن یلقی الله تَعالی طاهراً مُطهراً فَلیتَولَّ مَوسی الکَاظم» کسی که دوست دارد روز قیامت خدا را در حالی ملاقات کند و به گونه ای محشور شود که پاک پاکیزه باشد، باید ولایت موسی بن جعفر را داشته باشد؛ یعنی هم محبت او را در دل داشته باشد و هم فرمان پذیری و اطاعات از آن بزرگوار را در عمل داشته باشد.
روایت دوم از امام صادق (علیه السلام) است که فرمودند «هو من ابواب الله عزوجل و الحق معه» او از باب های توجه به خداست (یعنی برای رسیدن به خدا باید از این باب وارد شد) و حق با اوست؛ یعنی او محور و معیار حق است؛ و جالب است که در این روایت، حضرت به نکته ای اشاره کرد و فرمود «و فیه اخری هی خیر من هذا کله» یعنی یک نکته دیگر هم در فرزندم موسی بن جعفر هست که از این بالاتر است. راوی می گوید«قلت و ماهی بأبی أنت و امّی» از امام سوال کردم، پدر و مادرم فدایت! آن نکته دیگر کدام است؟ «یخْرِجُ اللَّهُ مِنْهُ غَوْثَ هَذِهِ الْأُمَّهِ وَ غِیاثَهَا» فرمود خداوند پشت و پناه این امت را از موسی به ما خواهد داد؛ یعنی وجود مقدس امام رضا(علیه السلام). هم چنین در حدیث دیگری به یادگار دیگر امام موسی بن جعفر یعنی حضرت معصومه (سلام الله علیها) اشاره کرد و فرمود « تَدخُلُ بِشَفاعَتِها شِیعَتی الجَنَّةَ بِأجمَعِهِم» همه شیعیان من می توانند به شفاعت حضرت معصومه وارد بهشت بشوند.
روایت سوم از امام رضا(علیه السلام) است. خب مستحضرید امام موسی بن جعفر از شخصیت هایی است که در گهواره تکلم می کرد. راوی که به نام یعقوب سراج است، بنابر آن چه در «کافی» شریف آمده است، به محضر امام صادق مشرف شد و به آقا عرض کرد امام بعد از شما کیست؟ فرمود «امام بعد از من این کودکی است که تازه به دنیا آمد- حضرت، پسران بزرگ تر هم داشت- می خواهی بر او سلام کنی؟» می گوید من تعجب کردم، گفتم بچه ای که تازه به دنیا آمده است، صدای من را می شنود؟ من را می شناسد؟! جوابم را می دهد؟! با کمال تعجب رفت جلو سلام کرد؛ ناگهان آقا جواب سلامش را داد و یک نکته ای هم به او فرمود که تعجب راوی را زیاد کرد که امام صادق فرمود «انته بامره الی امره ترشد» امر فرزندم را-یعنی کودک در گهواره را- اطاعت کن تا به هدایت برسی. امام رضا در این رابطه می فرماید «انا ابن من تکلم فی المهد صبیا» همان طوری که عیسی بن مریم در گهواره سخن گفت و خدا به عنوان یکی از فضائل حضرت عیسی(علی نبینا و آله و علیه السلام) این نکته را بیان کرد، امام رضا هم می فرماید من فرزند آن کسی ام که در گهواره سخن گفته است. به همین چند روایت در رابطه با فضیلت و مکانت امام هفتم (علیه الصلاة و علیه السلام) بسنده می کنم.


بر اساس آیه ۴۴ سوره مبارکه نحل که می فرماید «وَأَنْزَلْنَا إِلَیکَ الذِّکْرَ لِتُبَینَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَیهِمْ وَلَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ» ما قرآن را بر تو فرو فرستادیم تا آن چه را که برای [هدایت] مردم نازل شد، برای ایشان بیان کنی. بخش مهمی از رسالت پیامبر، بیان احکام و تبیین و به تعبیر امروزی، «جهاد تبیین» بود. این که تبیین را به عنوان جهاد مطرح می کنیم، هم به خاطر زحمات فراوان و مشقات زیادی است که در این مسیر وجود دارد، به گونه ای که پیغمبراکرم در این راستا دچار سختی فراوانی شد که قرآن به او فرمود «طه مَا أَنْزَلْنَا عَلَیکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَی» ما قرآن را برای تو نفرستادیم که این چنین خودت را به زحمت و مشقت بیندازی؛ یا در تعبیر دیگر فرمود «فَلَعَلَّکَ بَاخِعٌ نَّفْسَکَ» یعنی تو داری جانت را در مسیر تبیین احکام و هدایت مردم فدا می کنی؛ و نیز برکاتی هم که در جریان بیان حقایق وجود دارد، بر اهمیت جهاد تبیین اضافه می کند.
این وظیفه بعد از پیامبر نیز در راستای تبیین قرآن و روایات پیامبر به ائمه منصوص و معصوم بعد از او یعنی امیرالمومنین(علیه السلام) تا امامان بعدی از نسل پیامبر و امیرالمومنین(علیه السلام) که همگی منتخب پروردگار، دارای علم لدنّی و معصوم بودند، منتقل شد؛ به ویژه که امام هفتم وارث جریان امامت و مقام امامت آن هم از سوی پدربزرگوارش امام صادق بود که دوره امام صادق، دوره طلایی جهاد تبیین در قابل تشکیل دانشگاه، تبیین مسائل دینی، ترویج مکتب و اوج مذهب تشیع بوده است و در قالب معرفی کامل امام به مردم، تلاش های فراوان شد. در واقع اهمیت دوره امام هفتم آن است که جهاد تبیین، جایگاه واقعی خودش را یافته و وظیفه استراتژیکی آن امام بزرگوار، تبیین بیشتر و حفظ این دستاورد مهم بوده است؛ لذا امام تلاش های علمی فراوانی کرد. اولاً شاگردان بسیاری تربیت کرد مثل علی بن یقطین، فضل بن شاذان، صفوان جمّال، یونس بن عبدالرحمن و جناب علی بن جعفر که از شخصیت های بزرگ است؛ ثانیاً از طرفی دیگر توجه به علم و دانش، بسیار مورد عنایت حضرت بود تا جایی که فرمود «یا هِشامُ لا نَجاةَ إلاّ بِالطّاعَةِ، و الطّاعَةُ بِالعِلمِ ... و لا عِلمَ إلاّ مِن عالِمٍ ربّانی» راه نجاتی جز با اطاعت پروردگار نیست؛ و اطاعت امکان ندارد، مگر در سایه فهم و علم و دانش؛ و هیچ علمی مفید نیست، مگر آن که از عالم ربانی گرفته شود؛ که حضرت هم به ماهیت علم و هم به جایگاه معلم اشاره فرمودند. علاوه بر این که بیش از ۳هزار حدیث از وجود مقدس امام هفتم(علیه الصلاة و علیه السلام) به ما رسیده و در بعضی از نقل ها هم آمده است که وجود مقدس امام صادق در زمان خودشان بیان احکام و پاسخ به سوالات مردم را به وجود مقدس امام هفتم واگذار می کردند که این هم یکی از نکاتی است که جایگاه فعالیت علمی آن امام بزرگوار را برای همه ما روشن می کند.


 اصل مبارزه در مقابل طاغوت بر اساس بیان قرآن که می فرماید «الَّذِینَ آمَنُوا یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِیاءَ الشَّیطَانِ إِنَّ کَیدَ الشَّیطَانِ کَانَ ضَعِیفًا»، یک اصل مسلم است که یک مسلمان همواره در حال جهاد در سنگرهای مختلف علیه طاغوت و شیطان است و امامان بزرگوار که الگوی زندگی ما هستند، بیش از دیگران در حال مبارزه بودند. راستی اگر امامان ما با طواغیت مبارزه نمی کردند، چرا کشته می شدند و این همه آزار و اذیت می دیدند که در روایات آمده است «مَا مِنَّا إِلَّا مَقْتُولٌ أَوْ مَسْمُوم»؟
البته در زمان امام هفتم ادامه دوران تقیه است. تقیه یک حکم قرآنی است که اگر مشکلاتی در یک زمان به وجود آمد، و حفظ دین و دفاع از ارزش ها نیاز به تغییر سنگردارد، یک رزمنده مبارز در مسیر حق، با تغییر سنگر به مبارزه ادامه می دهد. امام صادق این دوران تقیه را گذراند و وارث این دوران، امام هفتم بود که بر جامعه اسلامی آن روز حاکم بود. خب قهراً نوع مبارزه هم متفاوت بود؛ گاهی مبارزه این امام بزرگوار در ایجاد فرهنگ ظلم ستیزی بود که این برخورد تاریخی را در برخورد امام هفتم با صفوان جمّال می بینیم که وقتی امام به صفوان جمال راجع به کرایه دادن شترانش برای هارون اعتراض کردند و توبیخش کردند و ناراحت شدند، صفوان جمال عرض کرد آقا من برای کار خلافی شترها را به او کرایه ندادم، برای سفر حج کرایه دادم. آقا فرمودند مگر توقع نداری که او سالم از سفر حج برگردد، کرایه شترهایت را حداقل به تو پرداخت کند؟ گفت چرا. فرمود همین مقدار که کسی راضی باشد به بقای ظلم، این گناهی بزرگ است. از این برخورد استفاده می کنیم که به گونه های مختلف، مانند امامان سابق و امامان بعد از این بزرگوار، جریان مبارزه همواره ادامه داشت.
البته در این که حالا اگر مبارزه مسلحانه نبود، چرا آن ستمگران این همه آزار و اذیت به آن بزرگوار رساندند، باید عرض کنیم که نفس وجود امام هفتم به عنوان حجت خدا، امام معصوم، وارث علم لدنّی و نورحق در زمین، برای ظالمان و طواغیت غیرقابل تحمل بود؛ به تعبیر قرآن «یرِیدُونَ لِیطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ» یعنی همواره ظالمان و شیطان صفتان در فکر آن اند که نورخدا را خاموش کنند. از سوی دیگر، سجایای اخلاقی ائمه از جمله امام هفتم که موجب می شد مردم جذب این بزرگواران بشوند، دور آن ها جمع بشوند و از آن ها شنوایی و اطاعت داشته باشند، مشکل دیگری بود که هارون ها در برخورد با آن دچار حسادت و کینه شدند و تصمیم به اذیت و آزار و نهایتاً قتل آن بزرگوار گرفتند. در نقلی آمده است که هارون به فرزندش مأمون که وقتی راجع به امام هفتم از او سوال کرد، گفت «هو امام القلوب انا امام الجسوم». من امام و رهبر جسدها و بدن ها هستم اما او امام دل هاست. معلوم می شود علت آزار و اذیت آن بود که طواغیت نمی توانستند وجود امام را که به ضرر آن ها بود، تحمل کنند؛ از این جهت آزار و اذیت آن ها هم چنان ادامه اشت.


به حکم آیه ۷ سوره حشر که فرمود «مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَی وَالْیتَامَی وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیلِ»، فدک-که از آن به عنوان«فیء» یاد شده، نه به عنوان «غنیمت»- ملک خاص پیغمبر است. غنیمت چیزی است که در اثر جنگ و قتال به دست می آید و باید میان رزمندگان تقسیم بشود اما «فیء» این گونه نیست و در اثر جنگ و قتال به دست نمی آید و غنیمت محسوب نمی شود لذا ملک خاص پیغمبر است. علامه طباطبایی در تفسیر شریف «المیزان» ذیل همین آیه، می فرماید «فلله و للرسول، یعنی این که فیء، مختص به خدا و رسول است و در هر چیزی که رسول صلاح بداند، مصرف می شود که یکی از مصارف آن ذی القربی است؛ که با نزول آیه «وَ آتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ»، پیامبراکرم، حضرت زهرا را خواست و فدک را به او بخشید و همواره در تصرف آن حضرت بود تا پیامبر از دنیا رفت».
بعد از حضرت زهرا متأسفانه این حق از او غصب شد و آن بزرگوار به شدت از این موضوع ناراحت شد، اعتراض کرد، حقش را ندادند و این مسئله در تاریخ اسلام به عنوان یک معضل باقی ماند. معاویه ملعون آن را به ۳ بخش تقسیم کرد: یک بخشش را به «مروان حکم» داد، بخشی را به «عمروعاص» و بخش سوم را به فرزندش «یزید»؛ و در طول تاریخ بعد از معاویه همواره فدک دست به دست می گردید، گاهی هم به اولاد حضرت زهرا داده می شد. البته فدک سند حقایت اهل بیت و ولایت و امامت آن هاست و علاوه بر جنبه اقتصادی و بُعد حقوقی، بُعد سیاسی و حکومتی نیز داشت.
در زمان وجود مقدس امام هفتم، هارون به امام کاظم (ع) پیشنهاد تحویل گرفتن فدک را داد؛ آن حضرت فرمود من فدک را پس نمی گیرم مگر با حدودش. هارون گفت حدودش چه مقدار است؟ حضرت فرمود «حد اول آن عدن، و حد دوم آن سمرقند، و حد سوم آن آفریقا، و حد چهارم آن کناره دریای روم و ارمنستان است». هارون گفت «پس برای ما چه می ماند؟!». از این حدیث استفاده می شود که فدک، تعبیر دیگری از حکومت و حق ولایت امامان بزرگوار(علیهم الصلاة و علیهم السلام) است.


میراث ماندگار وجود مقدس امام هفتم، از نظر شخصی، فرزندان گرانقدر آن بزرگوارند، اعم از امام معصوم مانند امام رضا (علیه السلام) تا وجود مقدس امام زمان، و معصوم غیر امام هم مثل حضرت معصومه(سلام الله علیها)، و غیر معصوم هم مانند شاگردان دین شناس مکتب امام هفتم(علیه السلام) که در تداوم خط امامت و ولایت در حال مبارزه با طاغوت و منادی امر به معروف و نهی از منکراند؛ مانند فقها و علمای خداترس و حق محور که باید سخن آن ها را بشنویم و اطاعات کنیم و بحمدالله ملت ما در این جهت سرفراز و پیروز است.
از نظر شخصیتی هم، میراث امام هفتم در مرحله اول همان میراث پیامبر است که فرمود «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ اَلثَّقَلَینِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کِتَابَ اَللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیتِی» همه توجه مان را به قرآن داشته باشیم، قرآن را بیاموزیم، بخوانیم و عمل کنیم؛ و در مرحله دوم؛ میراث عترت است یعنی احادیث و روایاتی که از آن بزرگوار و از آباء طاهرینش به ما رسیده است. إن شا ءالله این روایات را مطالعه کنیم، فرا بگیریم و عمل کنیم که سعادت دنیا و آخرت ما در آن است.

. انتهای پیام /*