خانم پروفسور فرّخ: س. وارث

مترجم : لاجوردی


حضور زن در اسلام هیچ مشکلی را بوجود نمی آورد. او از همان مقامی برخوردار است که توسط دین او یعنی اسلام به او اعطا شده است. موضع قرآن و مسلمانان صدر اسلام گواه این حقیقت است که وجود زن به اندازۀ مرد در زندگی حیاتی است و او نه در مرتبه ای پایین تر از مرد قرار دارد و نه آنکه از یک جهت فرودست محسوب می شود. اگر اثر فرهنگهای خارجی و تأثیرات بیگانه نبود، هرگز چنین سؤالی در میان مسلمانان مطرح نمی شد. مساوی بودن مقام زن و مرد برای همه مسلم بود. چنین چیزی کاملاً قابل انتظار و مطابق با واقعیت بود و هیچکس اصلاً آن را به عنوان یک مسئله در نظر نمی گرفت.
به منظور درک آنچه که اسلام برای زن در نظر گرفته است نیازی به آن نیست که از بدبختی ای که او در دوران پیش از اسلام و امروزه در دنیای متجدد گرفتار آن است، اظهار تأسف کنیم. اسلام به زنان حقوق و امتیازاتی را داده است که او تحت هیچ دین و یا نظام قانونی دیگری از آنها برخوردار نبوده است. این نکته از طریق مطالعۀ این موضوع به عنوان یک کل و به صورت تطبیقی، به جای بررسی ناقص آن درک می شود. حقوق و وظایف یک زن مساوی یک مرد است امّا الزاماً مشابه آنها نیست. مساوات و مشابهت دو مفهوم کاملاً متفاوت هستند. این تفاوت قابل درک است چرا که زن و مرد مشابه نیستند ولی مساوی خلق شده اند. با در نظر داشتن چنین تمایزی، مشکلی ایجاد نمی شود. این غیر ممکن است که بتوان حتی دو مرد یا دو زن همانند یکدیگر یافت.
تمایز میان برابری و همانندی دارای اهمیت فوق العاده است. برابری، مطلوب و واقعاً عادلانه است، در حالیکه همانندی چنین نیست. مردم همانند یکدیگر آفریده نشده اند ولی برابر خلق شده اند. با در نظر داشتن چنین تمایزی، جایی برای تصور این که زن پست تر از مرد است باقی نمی ماند. هیچ زمینه ای برای اینکه تصور کنیم که زن به دلیل آنکه حقوق مشابه مرد ندارد، دارای اهمیتی کمتر از مرد است، وجود ندارد. اگر مقام او درست مشابه مقام مرد بود، آنگاه زن نسخۀ دیگری از مرد می شد، که چنین نیست. این حقیقت که اسلام به زن حقوق مساوی و نه مشابه مرد می دهد نشان می دهد که اسلام زن را به درستی در نظر گرفته، او را به رسمیت شناخته و برای او شخصیت مستقلی قائل است.
این طنین اسلام نیست که زن را محصول شیطان و بذر بدی می پندارد. قرآن نیز مرد را ارباب مسلط زن که در مقام او زن هیچ چاره ای ندارد جز آنکه تسلیم سلطه اش باشد قرار نداده است. این اسلام نیست که این سؤال را مطرح کرده است که آیا زن اساساً دارای روح است یا خیر؟
در تاریخ اسلام هرگز هیچ مسلمانی در مورد مقام زن یا دارا بودن روح و یا سایر کیفیتهای انسانی او تردید نکرده است. او دارای کیفیتهای روحانی نیز شناخته می شود. بر خلاف عقاید رایج، اسلام تنها حوا را برای ارتکاب نخستین گناه سرزنش نمی کند. قرآن این نکته را کاملاً روشن کرده است که هم آدم و هم حوا وسوسه شدند، هر دو مرتکب گناه شدند، و پس از توبه، بخشش خداوند به هر دوی آنها تعلق گرفت و سپس خداوند هر دوی آنها را پوشانید (۱۲۳-۱۱۷: ۲۰،۲۷،۱۹: ۷، ۳۶-۳۵: ۲) در حقیقت اینطور به نظر می رسد که در قرآن آدم بیشتر برای نخستین گناه مورد سرزنش قرار می گیرد.
اما اسلام چنین تبعیض یا ظنی را موجه نمی داند چرا که آدم و حوا هر دو اشتباه کردند و اگر حوا باید سرزنش شود، آدم هم به همان اندازه و بلکه بیشتر باید مورد سرزنش قرار بگیرد.
مقام زن در اسلام، مقامی منحصر به فرد است، مقامی نوین، چیزی که مشابهی برای آن وجود ندارد. به هر نظام دیگری که می نگریم، به دنیای شرق کمونیست و یا به ملل دموکراتیک، درمی یابیم که زنان در آنجا واقعاً خشنود نیستند. مقام او در آنجا چیزی نیست که مورد غبطه واقع شود. زن مجبور است برای زنده ماندن به سختی کار کند و گاهی حتی کار مشابه مردان را انجام داده اما حقوقی کمتر دریافت می کند. او از آزادی ای برخوردار است که در برخی موارد مشابه آزادی گرایی می شود. برای رسیدن به آنچه که امروز از آن برخوردار است، زنان در طول دهه ها و قرنها به سختی مبارزه کرده اند، برای به دست آوردن حق یادگیری و آزادی کار کردن و کسب درآمد او مجبور بوده است که از خودگذشتگی های مشقت باری را تحمل کند و از بسیاری از حقوق طبیعی خود چشم پوشی کند. برای رسیدن به جایگاه خود به عنوان یک موجود انسانی دارای روح، او بهای سنگینی پرداخته است. اما علیرغم همۀ این فداکاریهای سنگین،در نظامهای اجتماعی غربی او هنوز نتوانسته است جایگاهی مساوی برداشته باشد. او هنوز نتوانسته است آنچه را که اسلام با فرمان الهی برای زن مسلمان در نظر گرفته است بدست آورد. حقوق زنان در دنیای جدید، داوطلبانه و یا از سر ترحم نسبت به جنس مؤنث، به آنها اعطا نشده است. زن متجدد با زور به موقعیت فعلی خود رسید، نه از طریق فرآیندهای طبیعی یا توافق متقابل یا تعلیمات الهی. او مجبور بود که به زور راه خود را بگشاید و شرایط مختلف در این راه به کمک او آمد. کمبود نیروی انسانی در طول جنگها، فشار نیازهای اقتصادی و ضروریات توسعۀ صنعتی، زنان را مجبور ساخت که از خانه های خود بیرون آمده کارکرده و برای بدست آوردن قوت خود مبارزه کنند تا مساوی مرد بنظر برسد و در مسابقۀ حیات در کنار مرد بدود. او به دلیل شرایط روز مجبور بود و به جای آن او خود را وادار ساخت و جایگاه جدید خود را به دست آورد. اینکه آیا تمام زنان از اینکه شرایط به نفع آنان بود خشنود بودند یا نه و اینکه آیا آنان از نتیجۀ این جریانات راضی و خوشحال هستند یا نه، موضوع دیگری است. اما این حقیقت همچنان باقی است که هر حقوقی که زن متجدد از آن برخوردار است کمتر از حقوق زنان مسلمان است.
آنچه که اسلام برای زن در نظر گرفته است، چیزی است که با طبیعت او هماهنگی دارد، به او امنیت کامل می بخشد و از او در برابر شرایط نامساعد و دشواریهای زندگی محافظت می کند. نیازی به آن نیست که جایگاه زن متجدد و خطراتی را که او برای بدست آوردن در آمد و یا استقرار خود با آن مواجه است با جزئیات مورد بررسی قرار دهیم. حتی نیازی به آن نیست که بدبختیها و عقب افتادگی هایی را که حاصل به اصطلاح حقوق زنان است شرح دهیم. بر سر آن هم نیستیم که موقعیت بسیاری از زندگیهای غمبار را که درست به دلیل همین حقوق و آزادیهایی که زن متجدد از آن برخوردار است، به شکست کشیده می شوند، مورد بررسی قرار دهیم. بسیاری از زنان امروزه از حق آزادی استفاده می کنند تا مستقلاً از خانه بیرون رفته، کار کنند و در آمدی داشته باشند و تظاهر کنند که با مردان برابرند، اما متأسفانه همۀ اینها به قیمت خانواده هایشان تمام می شود. این مسئله بسیار واضح و شناخته شده است. آنچه که شناخته شده نیست، مقام زن در اسلام است. در بخشهای بعدی کوشش شده است که موضع اسلام در مورد زنان را مورد بررسی قرا دهیم:
۱. زن در اسلام به عنوان شریک مساوی و کامل مرد در تولید نسل بشر به رسمیت شناخته می شود. مرد، پدر و زن، مادر است و هر دو برای زندگی ضروری و لازم هستند. نقش زن کمتر از مرد حیاتی نیست. با این شراکت او در هر جنبه ای دارای سهم مساوی است. او دارای حقوق مساوی است، مسؤلیتهای برابری را بر عهده می گیرد و در درون او همانقدر توانایی و انسانیت است که در شریک او. در رابطه با این اشتراک برابر در تولید نسل انسان خداوند می فرماید:
« ای مردم، ما همۀ شما را نخست از مرد و زنی آفریدیم و آنگاه شعبه های بسیار و قبایل مختلف گردانیدیم تا یکدیگر را بشناسید...» (۴۹:۱۳ و ۴:۱).
۲. زن در انجام مسئولیتهای شخصی و جمعی و همچنین دریافت پاداش برای اعمال نیکش با مرد برابر است. او به عنوان یک شخصیت مستقل، دارای کیفیتهای انسانی و قابل تمایلات معنوی شناخته شده است. طبیعت انسانی او نه پست تر و نه منحرف تر از مرد است. هر دو اعضای یکدیگرند. خداوند می فرماید:
«پس خدای آنها دعایشان را مستجاب کرد (و فرمود:)عمل هیچکس را، از مردو زن بی مزد نگذارم. شما از یکدیگرید...»
(۳:۱۹۵، ۳:۱۷، ۳۶s-۳۳:۳۵، ۲۱-۱۹: ۶۶)
۳. زن در دنبال کردن آموزش و یافتن دانش با مرد برابر است. هنگامی که اسلام طلب علم را بر مسلمانان واجب نمود، هیچ تفاوتی میان زن و مرد قائل نشد. در حدود چهارده قرن پیش، محمد(ص) اعلام کرد که طلب علم بر هر مسلمانی از زن و مرد واجب است. چنین اعلامی بسیار آَشکار و روشن است و در طول تاریخ توسط مسلمانان به اجرا گذاشته شده است.
۴. زن دارای حق آزادی بیان درست به اندازۀ مرد است. آرای درست او مورد توجه
قرار می گیرد و نمی تواند تنها به خاطر اینکه به جنس مؤنث تعلق دارد کنار گذاشته شود. از قرآن و تاریخ گزارش شده است که زنان نه تنها عقاید خود را آزادانه بیان می کردند بلکه با پیامبر و یا سایر رهبران مسلمان بحث کرده و یا در مباحثات جدی شرکت می نمودند (قرآن ۴-۱ : ۱۲،۵۸ -۶۰:۱۰). بعلاوه گاه اتفاق می افتاد که زنان مسلمان نظر خود را در مورد موضوعات قانونی مربوط به عموم مطرح می کردند و با خلیفه مخالفت می نمودند و سپس خلیفه استدلال درست این زنان را می پذیرفت. یک مورد خاص از چنین مواردی در زمان خلافت عمر بن خطاب اتفاق افتاد.
۵. شواهد تاریخی نشان می دهد که زنان در زندگیِ جمعی مسلمانان صدر اسلام، بخصوص در مواقع اضطراری شرکت داشتند. زنان، ارتش اسلام را در جنگها همراهی می کردند تا از زخمیها پرستاری کرده، مایحتاج را تأمین کنند، به مجاهدان خدمت کنند و غیره. آنها را در پشت میله های آهنی حبس نبودند و یا موجوداتی بی ارزش و فاقد روح در نظر گرفته نمی شدند.
۶. اسلام به زن حقوق مساوی در عقدِ قرارداد، معاملات، کسب درآمد و مالکیت مستقل اعطا می کند. زندگی او، مایملکش و آبرویش به همان اندازۀ مرد مورد احترام است. اگر زن مرتکب خلافی شود، در یک مورد یکسان مجازات او بیشتر یا کمتر از یک مرد نیست. اگر فریب داده شود یا مجروح شود، خسارات لازم را درست به اندازۀ مردی در همان موقعیت دریافت می کند.(۲:۱۷۸، ۹۳-۹۲ و ۴:۴۵)
۷. در اسلام تنها به بیان آماری حقوق زن بسنده نشده است بلکه تمام تلاش در جهت حفظ حقوق زنان است. اسلام هرگز افرادی که متمایل به تعصب بر علیه زنان و یا تبعیض میان زن و مرد هستند را نمی پذیرد. قرآن بارها و بارها کسانی را که معتقد بودند زنان پست تر از مردان هستند مورد سرزنش قرار می دهد (۵۹-۵۷: ۱۶ ، ۵۹-۴۷،۱۹-۱۵: ۴۳ ، ۲۳-۲۱ : ۵۳).
۸. جدای از به رسمیت شناختن زن به عنوان موجود انسانی مستقلی که وجودش بطور مساوی برای بقای بشریت ضروری است، اسلام به او سهمی از ارث داده است. پیش از اسلام، نه تنها به زن سهمی از ارث تعلق نمی گرفت بلکه خود زن به عنوان مایملکی در نظر گرفته می شد که توسط مردان به ارث برده می شد. اسلام از آن مایملک قابل به ارث رسیدن، یک وارث ساخت و کیفیتهای انسانی موجود در زن را به رسمیت شناخت. خواه او همسر یا مادر، یا دختر و یا خواهر باشد، سهمی از مایملک خویشاوند متوفی دریافت می کند که بستگی به میزان نزدیکی او به فرد متوفی (نسبت او با فرد متوفی) و تعداد وراث دارد. این سهم متعلق به او بوده و هیچکس نمی تواند آن را از وی سلب کند و یا او را از ارث محروم کند. حتی اگر فرد متوفی با وصیت خود به سایر خویشاوندان، خواسته باشد زن را به نفع دیگری یا به هر دلیل دیگری از ارث محروم کند، شارع به او چنین اجازه ای را نمی دهد. هر صاحب مالی مجاز است که در مورد یک سوم از مایملک خود هر وصیتی را بکند، به این ترتیب او نباید بر حقوق افراد در میراثش تأثیری بگذارد و در این مورد مسئلۀ برابری و مشابهت کاملاً قابل به کار بستن است. در اصل، هم زن و هم مرد به طور مساوی حق دارند که از مایملک فرد متوفی ارث ببرند، ولی سهمی که هر یک دریافت می کنند ممکن است متفاوت باشد. در بعضی از موارد، مرد دو سهم و زن تنها یک سهم دریافت می کند. این مسئله به معنای ترجیح دادن یا برتری مرد بر زن نیست. دلایلی که به خاطر آنها مرد در این موارد خاص سهم بیشتری دریافت می کند به شرح زیر است:
الف) اول اینکه مرد کسی است که به تنهایی مسئول تأمین کامل زندگی همسر، خانواده و اقوام نیازمند خود است. براساس قانون، این وظیفۀ اوست که تمام مسئولیتهای مالی را بر عهده بگیرد و وابستگانش را بطور مناسبی تأمین کند. همچنین این وظیفۀ اوست که در تمام امور خیریۀ جامعه اش از نظر مالی سهیم باشد. او به تنهایی می بایستی بار مالی خانواده را به دوش بکشد.
ب) دوم اینکه درست برخلاف مرد، یک زن هیچگونه مسئولیت مالی به غیر از مسئولیت اندک مخارج خود را ندارد. او از نظر مالی در امنیت و به خوبی تأمین شده است. اگر او یک همسر است، شوهرش تأمین کنندۀ اوست، اگر یک دختر است، پدر او ؛ اگر یک خواهر است، برادر او و غیره. اگر او هیچ خویشاوندی نداشته باشد که بتواند به آنها وابسته باشد، در آن هنگام دیگر هیچ سؤالی در مورد ارث مطرح نیست چرا که دیگر چیزی وجود ندارد که به ارث برده شود و کسی نیست که وصیت کند تا به او چیزی داده شود. ولی، چنین زنی به حال خود واگذاشته نمی شود تا از گرسنگی بمیرد، تأمین مخارج و زندگی او به عهده جامعه یا دولت است. ممکن است به او کمک شود یا به او شغلی داده شود تا بتواند مخارج زندگی خود را تأمین کند و هر چه که او کسب می کند متعلق به خود او خواهد بود. او مسئول تأمین و نگهداری هیچکس به غیر از خودش نیست. اگر یک مرد در موقعیت او باشد، هنوز مسئول خانوادۀ خود و هر خویشاوند احتمالی که به کمک احتیاج دارد است. پس در سخت ترین شرایط مسئولیت مالی زن محدود و مسئولیت مالی مرد نامحدود است.
ج) سوم اینکه، هنگامی که یک زن کمتر از یک مرد دریافت می کند، او در واقع از هرچه که برای آن کار کرده است محروم می شود. مایملکی که به ارث برده می شود، نتیجۀ کسب درآمد و یا تلاشهای او نیست. این چیزی است که از یک منبع خنثی به آنها رسیده است، در واقع چیزی فوق العاده یا اضافه است. این چیزی است که نه مرد و نه زن برای رسیدن به آن تلاش نکرده اند. این یک نوع کمک است و هر کمکی می بایست براساس نیازهای اضطراری و مسئولیتها توزیع شود بخصوص هنگامی که این توزیع توسط قانون خداوند تنظیم می شود.
د) اکنون، دریک طرف، ما یک وارث مرد داریم که بار تمام مسئولیتها و بدهیهای مالی بر دوش اوست و در طرف دیگر، یک وارث زن داریم که هیچ مسئولیت مالی ندارد و یا مسئولیت او بسیار اندک است. در این میان ما مایملک و کمکی را داریم که می بایستی از طریق وراثت تقسیم شود. اگر ما وارث زن را از ارث محروم کنیم، این بسیار ناعادلانه خواهد بود چرا که او خویشاوند فرد متوفی است. به همین ترتیب، اگر ما به او سهمی مساوی مرد بدهیم، این برای مرد ناعادلانه خواهد بود. پس به عوض بی عدالتی نسبت به هر یک از طرفین، اسلام به مرد سهم بزرگی از مایملک به ارث برده شده را می دهد تا به او کمک کند که نیازهای خانواده اش را تأمین کرده و مسئولیتهای اجتماعی اش را انجام دهد. در عین حال، اسلام زن را فراموش نکرده است و به او نیز سهمی داده است تا نیازهای شخصی اش را برطرف کند. در حقیقت، از این نظر، اسلام نسبت به زن مهربانتر از مرد بوده است. اینجاست که می توان گفت بطور کلی حقوق زنان مساوی حقوق مردان است اگر چه که الزاماً مشابه نیست.(نگاه کنید به قرآن ۱۷۶، ۱۴ -۴:۱۱).
۹. در بعضی از موارد شهادت دادن در برخی قراردادهای مدنی، شهادت دو مرد، یا یک مرد و یک زن مورد نیاز است. این نیز مجدداً هیچ نشانه ای از فرودستی زن نسبت به مرد نیست. این معیاری است که برای امنیت حقوق طرفین قرارداد در نظر گرفته شده است، زیرا بعنوان یک قانون، در زندگی عملی زنان چندان با تجربه نیستند. این کمبود تجربه ممکن است باعث از دست رفتن حقوق یکی از طرفین در هر قرارداد خاصی شود، لذا براساس قانون حداقل دو زن همراه با یک مرد باید شهادت بدهند. اگر یکی از زنانِ شاهد مطلبی را فراموش کند، دیگری می تواند به او یادآوری کند. یا اگر یکی از آنها به خاطر کم تجربگی اشتباهی کند، دیگری به او کمک می کند تا اشتباهش را اصلاح کند.
این یک معیار پیش گیرانه است که معاملات صحیح و داد و ستد درست را میان مردم تضمین می کند. در حقیقت، این معیار به زن نقشی برای ایفا در زندگی مدنی می دهد و کمک می کند تا عدالت در جامعه استوار شود. در هرحال، کمبود تجربه در زندگی مدنی، الزاماً به معنای فرودست بودن زن نسبت به مرد از نظر مقام او نیست. هر انسانی دارای کمبودهایی است و با این حال هیچکس مقام انسانی او را مورد سؤال قرار نمی دهد (۲:۲۸۲).
۱۰. زن از امتیازاتی برخوردار است که مرد فاقد آنهاست. بعضی از وظایف دینی بر عهدۀ زن نیست مثلاً در هنگام عادت ماهیانه و زایمان، خواندن نماز و روزه گرفتن بر او واجب نیست. او از تمام تعهدات مالی برکنار است. به عنوان یک مادر، در نظر خداوند دارای ارزش و افتخار بیشتری است (۱۵-۱۴: ۳۱ و ۴۶:۱۵) پیامبر(ص) این افتخار را با اعلام اینکه بهشت زیر پای مادران است، تصدیق کرد. او شایسته سه چهارم مهر و محبت پسرش در مقابل یک چهارم برای پدر، است. به عنوان یک همسر، او می تواند از شوهر آینده اش تقاضای مهریه ای مناسب را بکند که تماماً متعلق به او خواهد بود. تدارک کامل و تأمین همۀ نیازها توسط شوهر، حق اوست. او مجبور نیست کار کند و یا در مخارج خانواده با شوهرش سهیم باشد. او آزاد است که هر چه را که پیش از ازدواج متعلق به او بوده است نگه دارد و شوهر هیچ حقی در هیچ یک از مایملک او ندارد. به عنوان یک دختر یا خواهر، امنیت و تأمین مایحتاج توسط پدر یا برادر حق اوست. این امتیاز اوست. اگر او بخواهد که کار کند و از خود درآمدی داشته باشد و در ادارۀ مسئولیتهای خانواده مشارکت کند، به شرط حفظ انسجام و شرف وی، او آزاد است که چنین کند.
۱۱. در هنگام نماز، زن پشت سر مرد می ایستد، اما این نشانه ای از فرودستی وی نسبت به مرد نیست. زن، چنانکه قبلاً گفته شد، مجبور نیست که در نمازهای جماعت شرکت کند، چنانکه بر مرد واجب است. ولی اگر در این نمازها شرکت کند، در صفهای جداگانه ای که منحصراً از زنان تشکیل شده است می ایستد. این قانون نظم در نماز است و نه دسته بندی بر اساس میزان اهمیت. در صفوف مردان، رئیس دولت دوش به دوش یک فقیر می ایستد. مردان طبقات بالای جامعه در نماز در کنار مردانی از پایین ترین طبقات می ایستند. نظم صفوف در نماز برای آن است که هرکس بتواند در حال عبادت تمرکز خود را حفظ کند. این نکته بسیار مهم است چرا که نمازهای اسلامی بر اساس تمرکز صورت می گیرند. در نماز حافظه و قدرت به خاطر آوردن صحیح در حال حرکتهای مختلف ایستادن، رکوع و سجود و... اهمیت زیادی دارد. پس اگر مردان و زنان با هم بطور آمیخته در صفوف می ایستادند، ممکن بود که چیزی مزاحم که باعث پراکندگی ذهن می شود رخ دهد. در چنین حالتی ذهن با چیزی بیگانه با نماز و دور از راه روشن مراقبه و عبادت اشغال می شود. نتیجۀ این امر، از دست رفتن هدف است. اسلام مواجهۀ فیزیکی زن و مرد در نماز را ممنوع کرده است. اگر آنها در هنگام نماز در کنار یکدیگر بایستند ممکن است که با یکدیگر، حتی به اشتباه، تماس پیدا کنند و این جوهر عبادتشان را ضایع می کند. لذا به منظور اجتناب از هرگونه مزاحمت و پراکندگی ذهن و کمک به تمرکز در عبادت و افکار خالص، برای حفظ هماهنگی و نظم در میان عبادت کنندگان و برای رسیدن به اهداف حقیقی نماز، اسلام سازمان دهی صفوف را که در آن مردان در صفوف جلو و زنان در پشت کودکان می ایستند، دستور داده است. اگر کسی حکمت سازمان دهی صفوف عبادت کنندگان را به این ترتیب دریابد، آن را به طور کامل تحسین می کند.
۱۲. زن مسلمان همیشه همراه با سنتی قدیمی به نام «حجاب» است. اینکه زن می بایستی خود را با پردۀ افتخار، شرف، عفت، پاکی و انسجام بیاراید، امری اسلامی است. او باید از هرگونه رفتار یا حرکتی که احساسات مردان دیگر به غیر از همسر قانونی او را تحریک می کند و یا باعث سوءظن در مورد اخلاقیات او می شود، پرهیز کند. به او هشدار داده شده است که زیبایی ها یا جذابیتهای فیزیکی خود را در مقابل بیگانگان به نمایش نگذارد. حجابی که او می بایست بپوشد چیزی است که می تواند نفس او را از ضعفها، ذهن او را از مشغولیت، چشمانش را از نگاههای شهوت آمیز و شخصیتش را از بی اخلاقی حفظ کند. اسلام به شدت نگران انسجام زن، سالم ماندن اخلاقیات و روحیۀ او و حفظ شخصیت و منش اوست (قرآن، ۳۱- ۲۴:۳۰)
۱۳. تا به حال روشن شد که مقام زن در اسلام بطور بی سابقه ای رفیع و به طور واقع گرایانه ای متناسب با طبیعت اوست. اگر او در برخی زمینه ها از چیزی محروم شده است، در بسیاری از زمینه های دیگر این محرومیت بطور کامل با چیزهای بیشتری جبران شده است. این حقیقت که او متعلق به جنس مؤنث است هیچ تأثیری در مقام انسانی یا شخصیت مستقل او ندارد و نمی تواند مبنای هیچ تعصبی بر علیه او و یا بی عدالتی نسبت به شخص او قرار بگیرد. اسلام به زن جایگاهی را بخشیده است که شایستۀ اوست. حقوق او به زیبایی متناسب با وظایف اوست. توازن میان حقوق و وظایف به خوبی حفظ شده است و هیچ یک سنگین تر از دیگری نیست. جایگاه کامل زن در این آیۀ قرآن تصویر شده است:
«و زنان را برمردان حقی است، همچنانکه مردان را بر زنان، براساس آنچه که صحیح است، و مردان را برآنان به میزانی برتری است (امتیازاتی همچون برخی موارد ارث)» (۲:۲۲۸).
این امتیاز، علتی برای برتری و یا اعتبار بخشیدن برای تسلط بر زن نیست. این برتری متناسب مسئولیتهای اضافه مرد است و به منظور جبران تعهدات نامحدودی است که برعهدۀ اوست.
این مسئولیتهای اضافه است که به مرد در بعضی جنبه های اقتصادی تا حدی نسبت به زن برتری می دهد. این یک درجۀ بالاتر در انسانیت و یا در شخصیت نیست. این حتی به معنی تسلط یکی بر دیگری و یا سرکوب یکی توسط دیگری هم نیست. این یک تقسیم رحمت خداوند بر اساس طبیعتی است که خدا خالق آن است و او بهتر از هر کس می داند که چه چیزی برای زن و چه چیزی برای مرد نیکوست.
خداوند مطلقاً بر حق است هنگامی که می فرماید:
« ای مردم از پروردگارتان پروا کنید، همو که شما را از یک تن یگانه بیافرید و همسر او را هم از او پدید آورد و از آن دو، مردان و زنان بسیاری پراکند»(۴:۱).

. انتهای پیام /*