دیدگاه امام خمینی (س) و بلاغیان در مجاز

 پدیدآورنده (ها): آذربایجانی، احمد

آدرس ثابت: ۱۶۱۳۳۷۲https: / / www. noormags. ir / view / fa / articlepage /

 مقالات مرتبط

نکته های نو در علم اصول فقه

سیری در «فرائد الاصول»

سیر و تطور تاریخی استعارۀ تمثیلیه در نگاهی نقادانه

دروغ پردازان در حوزه حدیث شیعه

خطابات قانونیه

بررسی، تحلیل و نقد استعاره مکنیه در آثار بلاغی

نکاح معاطاتی

نظرة فی کتاب الوساطة بین المتنبی و خصومه

خبایا الزوایا: الوساطة بین المتنبی و خصومه

مناظرة بین أبی الطیّب المتنبی و الحاتمی

شروط تنجّز علم اجمالی از نگاه شیخ انصاری رحمه الله علیه و میرزای نائینی رحمه الله علیه

محمد بن ابی عمیر

عناوین مشابه

جایگاه آموزه مهدویت و انتظار در ایجاد تمدّن اسلامی از دیدگاه امام خمینی (س)

بررسی و تبیین راهبردهای دفاعی حضرت امام خمینی (س) در دفاع مقدس

انتخابات و نمایندگان مجلس در تراز انقلاب اسلامی از دیدگاه امام خمینی (س)

شناسایی ابعاد، پیامدها و عوامل تأثیرگذار بر پدیده وحدت در حفظ نظام با تأکید بر دیدگاه امام خمینی (س)

واکاوی قاعده میسور از دیدگاه امام خمینی (س) و آیت الله خوئی رحمه الله علیه

پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و تشکیل حکومت در دیدگاه امام خمینی (س)

شیوه های مدیریت ارزش های انقلابی در حوزه و دانشگاه از منظر امام خمینی (س)

عدالت در سیاست خارجی از دیدگاه امام خمینی (س)

انسان شناسی: ویژگی ها و انواع، از دیدگاه امام خمینی (س)

وهابیت و آل سعود از دیدگاه امام خمینی (س)

دیدگاه امام خمینی (س) و بلاغیان در مجاز

احمد آذربایجانی

چکیده

شیخ عبدالقاهر، مجاز لغوی را شامل استعاره و مجاز مرسل می داند و با تعریفی جدید، استعاره را مستعمَل در معنای موضوع له می داند که بعدا مخاطب پی به اغراض و مراد جدی متکلم می برد. وی همچنین کنایه را حقیقت و مستعمل در معنای موضوع له می داند و مجاز مرسل را به شیوه استعاره تحلیل نمی کند و آن را مستعمل در معنای غیر موضوع له می داند. سکاکی تصریح دارد که استعاره مجاز است و توسعه ای ادعایی در موضوع له اسد مطرح می کند که نتیجه اش این است که استعاره مجاز لغوی به حساب می آید؛ زیرا در موضوع له اصلی خود به کار نرفته است. سکاکی و عبد القاهر در اینکه در استعاره، ادعای معنای اسم برای شیئی می شود مشترکند ولی تحلیل آن دو متفاوت است زیرا یکی این ادعا را با استعمال مستعار در معنای موضوع له آن همراه با نصب قرینه حاصل شده می داند و دیگری با توسعه در معنای موضوع له مستعار می داند. خطیب نیز استعاره را مجاز لغوی می داند و نیز فرضیه سکاکی را در بناسازی ادعا بر توسعه موضوع له را پذیرفته است. امام خمینی (س) قائل است که در تمام مجازات، لفظ در معنای موضوع له خود استعمال شده است یعنی مراد استعمالی موضوع له لفظ است ولی مراد جدی تفاوت می کند، طبق این نظریه مجازات مرسل نیز در معانی خود به کار رفته اند و در این مجاز نیز ادعایی خوابیده استنظریه امام خمینی (س) با نظریه شیخ عبد القاهر در دلائل الاعجاز درباره استعاره تطابق کامل دارد ولی شیخ مرزهای این نظریه را تا حد مجاز مرسل گسترش نمی دهد و تنها در محدوده استعاره باقی می گذارد. در تفاوت دیدگاه امام با سکاکی می توان اشاره کرد که چون سکاکی در موضوع له لفظ توسعه می دهد مجاز را در مراد استعمالی مطرح کند برخلاف امام خمینی (س) که رسیدن به معنای غیر موضوع له را در مراد جدی و به کمک قرائن می داند.

کلید واژه ها: مجاز مرسل، مجاز، استعاره، امام خمینی (س)، شیخ عبدالقاهر، سکاکی.

مقدمه

مسأله: آیا مجاز از دیدگاه امام (س) و سایر بلاغت دانان متفاوت است؟

موضوع: مجاز از دیدگاه امام (محمول: متفاوت بودن با مجاز از دید سایر بلاغت دانان

نسبت حکمیه: متفاوت بودن مجاز از دیدگاه امام (س) با سایر بلاغت دانان

گونه شناسی

این مسأله سؤال از هل مرکبه است. قضیه به حمل شایع رخ داده است. سور آن نیز به نحو موجبه کلیه می باشد.

ضرورت بحث

مجاز از جمله زیبایی های ادبی است که مکرّر و به نحوی رایج در تکلّم ها و نوشته ها به چشم می خورد؛ خصوصاً در کلام های ادبی و ارزشی. می دانیم از دسته مسائلی است که مختص یک زبان همچون عربی یا فارسی نیست و در واقع، این امر فرازبانی می باشد.

علما به خصوص بلاغیون و اصولیون ذیل عنوان حقیقت و مجاز به این بحث پرداخته اند. آنها با توجه به نیازی که مبحث حیقیقت و مجاز داشته اند تحلیلی از آن نیز بیان کرده اند. مثلاً اصولیون این بحث را در مباحث الفاظ برای ظهورگیری که مورد نیاز استنباط است پیگیری کرده اند. در حالی که بلاغیون همین بحث را در علم بیان برای تحلیل زیباشناختی و بیان موارد جواز استعمال از استعاره طرح کرده اند.

از آنجایی که استعاره در زبان قرآن و روایات نیز کاربرد قابل توجهی دارد، ضرورت فهم آن که منجر به ظهورگیری صحیح و همچنین، درک زیبایی این متون می شود، ثابت می گردد.

جایگاه بحث

همان طور که گفته شد جایگاه این مبحث در علم اصول ذیل مباحث الفاظ و زیرشاخه حقیقت و مجاز می باشد؛ لکن در علم بلاغت ذیل علم بیان آمده است.

مفهوم شناسی

حقیقت: اثبات شده.

مجاز: محل انتقال.

در این بخش از تعریف اصطلاحی حقیقت و مجاز صرف نظر شده است زیرا به صورت مفصل در فصل بعدی به آن پرداخته می شود و اصل تحقیق نیز به مفهوم شناسی این دو اصطلاح به صورت دقیق از دیدگاه علما وابسته است.

دلالت تصوری

دلالت به معنای تمام اعتبارات عام زبانی را در این بخش از دلالات در نظر می گیریم (تمام اعتباراتی عرف در برای غرض تفهیم و تفاهم عام وضع کرده اند و در ۳ علم لغت، نحو و صرف جمع آوری شده است) نکته اینکه باید در نظر داشت که در این مرحله الفاظ را به صورت کلام در نظر نمی گیریم مجاراتا للاصولیین.

دلالت تصدیقی اولیه

فهم مراد استعمالی متکلم، به عبارتی دیگر اینکه متلکم کلام را با چه الفاظی و با چه خصوصیاتی و در چه معنایی استعمال کرده است؟ (این استعمال بار معنایی خاص داشته و به معنای این است که مستقیماً و بدون هیچ دلالت دیگر و حتی دیدن قرائن دیگر از خود لفظ و یا به عبارتی صحیح تر معتبَر عام، معنایی اراده شده است).

در این اراده علم مخاطب به اراده رساندن معنا از جانب متکلم شرط است.

برای مثال در جمله (رایت اسدا یرمی) مدلول تصدیقی اولی آن این گونه شود که: شیر درنده ای را تیر اندازی می کرد را دیدم.

دلالت تصدیقی ثانی

فهم مراد جدی متکلم، فهم اینکه غرض متکلم از مراد استعمالی خود که به ما منتقل کرد چه بوده است؟ نکته ای که باید دقت شود آن است که ممکن است متکلم از گفته های خود اغراض طولی داشته باشد که تا انجا که این اغراض مستند به متن باشند برای ما مهم خواهند بود، که عبارتند از معانی اغراض و معانی مستند به اغراض:

مثال: رایت اسدا یرمی: مراد جدی: ادعای دخول رجل شجاع در عقد الوضع اسد و در نهایت، بیان این معنا که «دیدم مرد شجاعی را که تیراندازی می کرد» به غرض مبالغه (که این غرض از ادعای اولی فهمیده می شود) که حال اگر قرائن این گونه باشد که متکلم این جمله را در حضور سلطان جنگ جویی و در ضمن جملات این گونه بگوید گوییم غرض وی مدح است.

باید دقت داشت که در مراد جدی ۲ علم شرط است: علم صغروی: علم به اینکه در مقامی که کلام صادر شده است، حال خطاب چیست؟ علم کبروی: علم به اینکه مقتضای حال خطاب آن مقام چیست؟

گفته های موجود پیرامون حقیقت و مجاز

گفته شیخ عبد القاهر جرجانی بیان نظرات عبد القاهر را از کتاب اسرار البلاغه وی شروع می کنیم زیرا از بین ۲ کتاب بلاغی وی این کتاب از نظر زمانی مقدم است.

اسرار البلاغه

نکته: وی در کتاب خود مجاز را به دو بخش تقسیم می کند: مجاز در مفرد و مجاز در جمله و در ۲ بخش جداگانه به بررسی آنها می پردازد:

البته منظور وی از مجاز در مفرد مجاز لغوی و منظور وی از مجاز در جمله مجاز عقلی است همان طور که بعدا به آن اشاره خواهد شد.

در مفردها:

حقیقت

هر کلمه ای که از آن معنایی که کلمه برای آن معنا به واسطه وضع واضعی قرار گرفته است، اراده شده باشد به گونه ای که پایه و مبنای این قرار گرفتن لفظ برای آن معنا، چیزی جز آن معنای موضوع له نباشد.

تحلیل تعریف

وی «وضع واضع» را به صورت نکره مطرح کرده است در نتیجه تمام حالات وضع (لغویه، عرفیه، شرعیه و. . .) را نیز شامل می شود همان طور که خود وی نیز تصریح دارد. به نظر رسد منظور شیخ از اراده، اراده استعمالیه است زیرا که وی استعاره را مجاز لغوی می داند و آن را در مراد استعمالی مطرح می کند می توان فهمید که منظور از اراده در حقیقت لغویه که مقابل مجاز لغوی است نیز اراده استعمالیه است.

بحث مبهمی که مطرح شود این است که فایده قید آخر (اینکه پایه و مبنای قرار گرفتن لفظ برای معنا، چیزی جز معنای موضوع له لفظ نباشد) چیست؟

 جواب این سوال را می توان در عبارات خود شیخ یافت:

این قید قیدی توضیحی است و تنها برای توضیح دادن بحث استناد به موضوع له داخل شده است زیرا که مجاز با قیود قبلی تعریف (اراده موضوع له از لفظ) خارج می شود.

مجاز

هر کلمه ای که از آن غیر معنایی که کلمه برای آن معنا در وضع واضع قرار گرفته است اراده شده باشد و این گونه اراده به دلیل ملاحظه و علاقه ای بین معنای غیر موضوع له و معنای موضوع له باشد.

تحلیل تعریف

تنها بخشی، از تعریف که نیاز به توضیح و تحلیل دارد قید «ملاحظه» است که می توان معنای آن از عبارات شیخ دریافت و آن همان علاقه است، به معنای ارتباطی بین معنای اول و معنای دوم که ذوق قوت و ضعف آن را دریابد. نکته: از دیدگاه شیخ مجاز در مفرد از علم به لغت و مجاز در جمله به وسیله عقل دریافت می شود.

استعاره

استعاره بالاجمال آن است که لفظ دارای معنای موضوع له معروفی باشد و شواهد دلالات کند که هنگام وضع لفظ به آن معنا اختصاص یافته است لکن متکلم آن را در غیر آن معنا استعمال می کند به عبارتی لفظ را برای آن معنا، عاریه گیرد.

نکته۱: در اسرار البلاغه تعریفی از کنایه آورده نشده است. نکته۲: ایشان تعریف خود را از استعاره در دلائل الاعجاز تغییر می دهند بنابراین بررسی آن بسیار مهم می باشد.

دلائل الاعجاز در مفردها وی در ابتدا همان تعریفی که در اسرار مطرح کرده بود در این کتاب نیز مطرح می کند لکن ادعای دیگری نیز دارد که بررسی خواهیم کرد.

استعاره

همان تعریف خویش در اسرارالبلاغه را ذکر می کند لکن ادعایی مطرح شود که بررسی خواهیم کرد.

کنایه

کنایه آن است که متکلم بخواهد معنایی از معانی را اثبات کند لکن لفظی که برای آن در لغت وضع شده است راذکر نمی کند بلکه می آید به سمت معنای دومی که هم ردیف آن دروجود است و سپس به وسیله این معنای دوم به معنای اولی اشاره می کند و آن را دلالت کننده برای معنای اولی قرارمی دهد.

تحلیل اولیه

با توجه به نظراتی که از عبد القاهر تا الان ذکر شده است، استعاره زیر مجموعه مجاز است زیرا از لفظ غیر معنای موضوع له آن اراده شده است و کنایه زیر مجموعه حقیقت زیرا معنای موضوع له آن اراده شده است. علاوه بر این نکته دیگر آن است که وی مجاز لغوی را تا الان استعمال لفظ در غیر معنای موضوع له در نظر گرفته است و می گوید که لفظ برای معنای مجازی به عاریه گرفته شده است.

طرح نظریه عبد القاهر در استعاره

نکته: وی نظریه خود را فقط در بحث استعاره مطرح کرده است نه در سایر بخش های مجاز.

تقریرنظریه: استعاره در معنای موضوع له خود لفظ استعمال شده است و معنای استعاری بعدا فهمیده می شود.

وی در تعریف استعاره می گوید که: استعاره نقل دادن اسم چیزی برای چیز دیگر نیست بلکه ادعای معنای اسمی برای شیئی دیگر است به عبارت دیگر وقتی استعاره به کار می بریم اسمی را از معنای موضوع له آن نقل نمی دهیم برای مثال وقتی گوییم «رایت اسدا یرمی» ادعا می کنیم که رجل در معنای اسد است و اینکه انگار، مرد در شجاعت، خود اسد است به عبارت دیگر مرد راداخل در جنس اسد می کنیم.

دلیل

درصورتی لفظ حقیقتاً از موضع خود زائل شده و از موضوع له نقل داده شود که عاقلی بگوید «هو اسد». در حالی که در نفس خویش تشبیهی پنهان نکند و جز همان معنایی که هنگام گفتن «هو شجاع» اراده کند، اراده نکند که شکی دربطلان این مطلب نیست.

همه عقلا می گویند که استعاره ازحقیقت ابلغ است و اگر بگوییم نقل اسم رخ داده و اسم در معنایی غیر معنای اصلی خود به کار رفته است وجه ابلغ بودن از کجا به دست آید؟

امکان ندارد اسمی را از معنای موضوع له خود نقل بدهیم برای معنایی دیگر بدون اینکه هیچ دلالتی بر معنای موضوع له اصلی خود داشته باشد به طوری که انگار اصلا برای آن معنا وضع نشده است.

نکات نهایی

همان طور که بعدا خواهد آمد سکاکی در مورد نظر عبد القاهر ادعایی را مطرح کند که عبد القاهر استعاره را مجاز عقلی داند و حقیقت لغوی لکن باید گفت که هیچ جایی از کلام عبد القاهر دیده نشده است که وی استعاره را حقیقت لغویه و مجاز عقلی بداند بلکه به نظر رسد وی تعریف استعاره را تغییر داده است و تحلیل آن را نیز تغییر داده است در نتیجه مجاز لغوی بودن استعاره زیر سوال نمی رود، البته باید توجه داشت که در استعاره به دلیل ادعا معنای استعاری برای معنای موضوع له لفظ همیشه نوعی نسبت به غیر ما هو لهی وجود دارد پس می توان گفت که همیشه در استعاره نوعی مجاز عقلی وجود دارد و اگر ما قائل شویم به حقیقت لغویه بودن استعاره نمی توانیم این مجازیت را قائل نشویم.

با توجه به مبنای اصولی که دربخش کلیات ذکر شد باید گفت که شیخ عبد القاهر دقیقاً، استعاره را در محدوده مراد استعمالی، استعمال شده در معنای موضوع له خود و در محدوده مراد جدی دارای معانی استعاری و اغراض می داند و تحلیلی که ارائه می دهد کاملاً قابل تطبیق بر مبنای امام خمینی (س) در بحث حقیقت و مجاز است که بعداً بررسی خواهد شد.

وی بحث استعمال در معانی موضوع له را در باب مجاز مرسل مطرح نمی کند نه در اسرار البلاغه و نه در دلائل الاعجاز لکن ادله ای که برای اثبات استعمال استعاره در معنای موضوع له می آورد استعمال مجاز مرسل در معنا موضوع له را نیز اثبات می کند (هر ۳ دلیل) لکن خود وی قبول ندارد که مجاز مرسل در معنای موضوع له استعمال شده است با اینکه قبول دارد که اشاره هایی به وسیله علاقه در مجاز مرسل وجود دارد.

تحلیل نهایی

با توجه به گفته هایی که از شیخ دیده شد به نظر رسد که شیخ مجاز لغوی را شامل استعاره و مجاز مرسل می داند لکن تعریف وی از استعاره تفاوت کرده و یا توجه به این تعریف جدید وی استعاره را مستعمَل در معنای موضوع له می داند لکن بعداً مخاطب پی به اغراض و مراد جدی متکلم می برد و نیز کنایه را نیز حقیقت و مستعمل در معنای موضوع له می داند و نیز باید دقت کرد که وی مجاز مرسل را به شیوه استعاره تحلیل نمی کند و آن را مستعمل در معنای غیر موضوع له می داند.

 گفته سکاکی در مفتاح العلوم

وی در این بحث بعد از آوردن مقدمه ای در تبیین رابطه میان لفظ و معنا و نیز تعریف وضع شروع به بحث پیرامون حقیقت و مجاز لغویه می کند:

 لغوی حقیقت

کلمه ای که در معنای موضوع له خود بدون هیچ تاویلی استعمال شود.

به گفته خود سکاکی قید «بدون هیچ تاویل» آورده شده است تا از داخل شدن استعاره در حقیقت لغویه جلوگیری شود چون سکاکی آن را مجاز لغوی می داند.

مجاز

کلمه ای که به تحقیق در غیرمعنای موضوع له استعمال شده است که این استعمال در غیر به نسبت با نوع حقیقت آن است البته این استعمال همراه با قرینه مانعی است که مانع از اراده معنای موضوع له آن شود. همان طور که خود سکاکی تصریح دارد قید «به تحقیق» برای داخل کردن استعاره است و قید «این استعمال در غیر، به نسبت با نوع حقیقت آن است» برای خارج کردن آن سری الفاظی می باشد که دارای چند وضع است مثلا یک کلمه در عرف لغویین به معنایی است و در شرع به معنایی دیگر است که هر دو حقیقی است و موضوع له و استعمال در دیگری از باب مجاز نیست و نیز قید «همراه با قرینه مانعه» از داخل شدن کنایه در تعریف مجاز جلوگیری کند.

استعاره

اینکه یک طرف تشبیه را ذکر کنی در حالی ادعا می کنی مشبه در جنس مشبه به است که دال بر این ادعای تو آن است که برای مشبه آن چه مخصوص مشبه به است را اثبات می کنی.

تحلیل استعاره از دیدگاه سکاکی

با توجه به گفته ای که قبلا از سکاکی نقل کردیم وی تصریح دارد که استعاره مجاز است لکن با تحلیلی از آن ارائه می دهد: وی ۲ قول در مورد استعاره که یکی مجاز لغوی و دیگری حقیقت لغویه است را مطرح کند: دلیل قائلین به مجاز لغوی به نقل از سکاکی هنگامی که ما برای فرد شجاع ادعای اسد بودن را می کنیم علاوه بر شجاعت برای آن فرد ادعا می کنیم صورت و هیئت و ناخن ها و دیگر صفات خاص اسد را که حس شونده به وسیله حواس ظاهری هستند و اگر چه شجاعت از خاص ترین اوصاف اسد است لکن لغت، اسم اسد را فقط برای شجاع بودن وضع نکرده است بلکه وضع کرده است برای آن و دیگر صفات اسد و اگر وضع کرده بود برای شجاعت، قطعا استعمالش در آن حقیقی بود نه از جهت تشبیه و ریشه استعاره نداشت که این گونه نیست و این استعمال ریشه استعاره دارد و اگر اسد برای شجاع وضع شده بود دیگر نیازی به وجود قرائن برای رسیدن به مطلوب (معنای استعاری) نبود در حالی که قرینه است که از حمل کلمه بر معنای موضوع له آن جلوگیری می کند با اینکه حمل آن بر موضوع له وجوب دارد.

ادله قائلین به حقیقت لغویه و مجاز عقلی به نقل از سکاکی

اگر مجاز لغوی باشد لازم می آید که کلمه در غیر معنای موضوع له استعمال شده باشد که این لازمه با ادعای اسد بودن برای فرد نمی سازد.

وی برای جمع بین این ۲ قول تحلیلی ارائه دهد که آن تحلیل این است که: مبنای استعاره بر ادعای اسد بودن رجل است، به این گونه که ادعا می شود افراد اسد ۲ قسم هستند:

افرادی که دارای شجاعت هستند و ویژگی های خاص اسد را نیز دارایند.

افرادی که دارای شجاعت هستند لکن ویژگی های اسد را ندارند. که با این تحلیل توسعه ای ادعایی در موضوع له اسد حاصل می شود که نتیجه، آن خواهد بود که استعاره مجاز لغوی به حساب می آید زیرا در موضوع له اصلی خود به کار نرفته است، البته با این دلیل هم اشکال قائلین به مجاز لغوی حل شود و هم ادعای اسدیت برای زید اثبات شود.

لکن باید دقت کرد که سکاکی و عبد القاهر در اینکه در استعاره ادعای معنای اسم برای شیئی می شود مشترکند لکن تحلیل آن دو متفاوت است زیرا یکی این ادعا را با استعمال مستعار در معنای موضوع له آن همراه با نصب قرینه حاصل شده می داند و دیگری با توسعه در معنای موضوع له مستعار و نیز باید دقت کرد که ادعایی که سکاکی مطرح کند دارای اشکالاتی است:

اشکال سوم شیخ عبد القاهر که می گوید که امکان ندارد لفظی از معنای موضوع له خود نقل داده شود بدون اینکه هیچ اشاره ای به معنای اصلی خود داشته باشد و با این که بگوییم ادعایی صورت گرفته است اشکال اول از بین نمی رود بلکه بهترین راه برای حل اشکال اول همان است که عبد القاهر در تحلیل این قسم آورده است و آن اینکه مخاطب با دیدن قرائن به معنای مجازی منتقل می شود و همچنین اشاره لفظ به خواص اسد (از جمله یال و کوپال و. . .) نکته ای دارد که به آن اشاره خواهیم کرد.

زیبایی گرایشی و تاثیرگذار استعاره در تلاعب بین معانی است که با این تاویل این زیبایی نابود می شود زیرا زیبایی در آن است که اتفاقا مخاطب به معنای شیر کاملا (با تمام ویژگی های ظاهری آن) منتقل شود و بعد به معنای مجازی و این خود زیبایی آفرین استو اگر بگوییم توسعه ای در معنای موضوع له رخ داده است انگار که به جای «زید اسد» گفته باشیم «زید حیوان» که از زیبایی عرفی خالی است.

وی برای مدعای خود دلیلی ذکر نکرده است و معلوم نیست چگونه به این مدعارسیده است؟

وی اختلاف بین بلاغیین را در عقلی بودن و لغوی بودن مجاز در استعاره مطرح می کند لکن همان طور که گفته شد به نظر رسد این برداشت درست نیست زیرا عبدالقاهر تنها تحلیل و تعریف مجاز لغوی را تغییر داد لکن ادعای حقیقت لغویه بودن در آن مطرح نکرده است. 

گفته خطیب در تلخیص المفتاح لغوی حقیقت

کلمه ای که در معنای موضوع له در اصطلاح تخاطب استعمال شده است.

منظور وی از اصطلاح تخاطب ظرف وضعی از یک کلمه است که بین متکلم و مخاطب برای تفهیم و تفاهم در نظر گرفته شده است مثلاً ممکن است برای لفظی در اصطلاح لغت یک وضعی و در اصطلاح شرع یک وضع دیگری باشد لکن هر دو این معانی موضوع له آن لفظ هستند و بین متکلم و مخاطب اصطلاح تخاطب شرعی در نظر گرفته شده باشد.

مجاز لغوی

کلمه ای که در اصطلاح تخاطب در غیر معنای موضوع له استعمال شده باشد به گونه ای که همراه با قرینه عدم اراده معنای موضوع له، این استعمال صحیح باشد.

استعاره

 «لفظی که از معنای اصلی آن نقل داده شده و به عنوان اسمی برای معنای مجازی قرار گرفته است بنابر روش عاریه گرفتن و دلیل این کار مبالغه در تشبیه است.»

در نتیجه مشخص شد که خطیب نیز استعاره را مجاز لغوی می داند و در جواب اشکال اینکه ادعای اسدیت برای فرد شجاع چگونه اثبات می شود نیز می گوید: این ادعا در استعاره دلیلی بر استعمال لفظ در موضوع له نیست، البته وی فرضیه سکاکی را نیز در بنا سازی ادعا بر توسعه موضوع له را پذیرفته است. وی در کتاب خود ادعایی مطرح کرده که ادعای دخول مشبه در جنس مشبه به لفظ را از استعمال در غیرموضوع له خارج نمی کند لکن دلیلی برای این ادعای خود ذکر نمی کند شاید با توجه به پذیرفتن فرضیه سکاکی توسط او بتوان گفت که وی این اشکال را همچون سکاکی توجیه می کند.

بعد از خطیب شروح تلخیص روش ایشان را پی گرفته اند.

گفته امام (در تهذیب الاصول)

امام (موثر از استاد خویش (صاحب وقایة الاذهان، شیخ محمد رضا اصفهانی) نظریه ای را مطرح کنند مبنی بر اینکه در تمام مجازات لفظ در معنای موضوع له خوداستعمال شده است، به عبارتی دیگر مراد استعمالی موضوع له لفظ است لکن مراد جدی تفاوت کند. طبق این نظریه در هنگام استعاره اسماء کلی ادعا شود که فرد از مصادیق مفهوم آن اسم کلی و در هنگام استعاره علم ادعا شود فرد عین خود علم است دلیلی که ایشان ذکر می کنند آن است که زیبایی مجاز در بازی و توسعه در مفاهیم است نه با عاریه گرفتن الفاظ و این به وسیله این حاصل شود که توسعه دهیم مفاهیم را به حدی که وضع الفاظ آنها را شامل نشود ابتداء لکن بعد از رخ دادن ادعا (مثلا ادعای اسدیت برای فرد شجاع) الفاظ، آنها را نیز حکما شامل می شود. نکته دیگری نیز که باید ذکر شود آن است که طبق این نظریه مجازات مرسل نیز در معانی خود به کار رفته اند و در این مجاز نیز ادعایی خوابیده است مثلا هنگامی که به فرد جاسوسی (ربیئه) می گوییم چشم (عین) این فقط به این ادعا است که انگار وی به خاطر شدت مراقبت کردن کاملا چشمی ناظر است.

نظریه مختار

به نظر رسد نظر امام، نظر مطابق با واقع است: همان طور که گفتیم مقام استعمال را از دو دیدگاه می توان مورد بررسی قرار داد:

از دیدگاه مخاطب، از دیدگاه متکلم

اگر از دیدگاه مخاطب نگاه کنیم مخاطب به محض شنیدن هر لفظی به معنای موضوع له آن منتقل می شود (دلیل سوم شیخ عبد القاهر) و اگر تعارض هایی در تطابق با مصداق به وجود آمد با توجه به قرائن به معنای مجازی منتقل می شود

البته باید اشاره کرد که نظریه امام با نظریه شیخ عبد القاهر در دلائل الاعجاز خود درباره استعاره کاملا تطبیق می کند لکن شیخ مرزهای این نظریه را تا حد مجاز مرسل گسترش نمی دهد و تنها در محدوده استعاره باقی می گذارد لکن در تفاوت دیدگاه امام با سکاکی می توان اشاره کرد که چون سکاکی در موضوع له لفظ توسع ایجاد کند مجاز را در مراد استعمالی مطرح کند برخلاف امام که رسیدن به معنای غیر موضوع له را در مراد جدی و به کمک قرائن داند.

نتیجه

نظریه امام خمینی (س) با نظریه شیخ عبد القاهر در دلائل الاعجاز درباره استعاره تطابق کامل دارد ولی شیخ مرزهای این نظریه را تا حد مجاز مرسل گسترش نمی دهد و تنها در محدوده استعاره باقی می گذارد. در تفاوت دیدگاه امام خمینی (س) با سکاکی می توان اشاره کرد که چون سکاکی در موضوع له لفظ توسه می دهد مجاز را در مراد استعمالی مطرح می کند برخلاف امام خمینی (س) که رسیدن به معنای غیر موضوع له را در مراد جدی و به کمک قرائن می داند.

منابع

ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب‏، دار صادر، بیروت‏: چاپ سوم، ‏ ۱۴۱۴ق‏.

أبو بکر عبد القاهر بن عبد الرحمن بن محمد الفارسی الأصل، الجرجانی الدار، أسرار البلاغة، مطبعة المدنی بالقاهرة: بی چا، بی تا.

أبو بکر عبد القاهر بن عبد الرحمن بن محمد الفارسی الأصل، الجرجانی الدار، دلائل الاعجاز، دار الکتاب العربی، بیروت، الطبعة الأولی، ۱۹۹۵ق.

خمینی (امام)، روح الله‏، تهذیب الأصول‏، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (، تهران‏، چاپ اول، ‏۱۴۲۳ق.

عبد المتعال الصعیدی، بغیة الایضاح لتلخیص المفتاح فی علوم البلاغة، مکتبة الآداب، الطبعة السابعة عشر، ۱۴۲۶ق.

مطلوب احمد، معجم المصطلحات البلاغیة و تطورها، مکتبة ناشرون، بیروت، بی چا، ۲۰۰۷م.

یوسف بن أبی بکر بن محمد بن علی السکاکی الخوارزمی الحنفی أبو یعقوب، مفتاح العلوم، دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة الثانیة، ۱۴۰۷ق.

. انتهای پیام /*